در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۲/۱۱

مرد ستیزیشان از ره کینه است!

نیش عقرب نه از ره کینه است ، اقتضای طبیعتش اینست.
اما نیش خانم صدر اگر یک زن باشند اقتضای طبیعتشان نیست ! پس از ره کینه است؟

مطلب زیر و کامنت هائی که در بعد از آن پیشنهاد می شود مطول است اما مطالعه ی آنها را موکدا توصیه می کنمم و معتقدم به اندازه ی چندین کتاب می تواند در باره ی زن و مرد به شما اطلاعات بدهد.
حتما تا آخر بخوانید و حتما 




کامنتهای صادره برای صدر را هم بخوانید










احساسات و نگرش من به زنان توام به احترام و علاقه ی بسیار است .
این دیدگاه ازتکریم عشق بی بدیل مادرم (که بیچاره کسی که نتواند ذره ای از عظمتش را ادراک کند) شروع می شود و امتداد دارد تا احترام به درد نهفته در اعماق نگاه آن زن روسپی که در اواخر نوجوانی به اجبار دوستانم به اطاقی که او در آن نیمه لخت منتظر مشتری بعدیش بود پرتاب شدم و ترجیح دادم با او بجای هر کاری صحبت کنم!
چه ترجیح خوبی بود این نوع معاشرت!


ادامه را مطالعه کنید












بخصوص که ( برایم اهمیتی ندارد معدودی چه قضاوت بکنند ) می توانم ادعا کنم زنانگی و به طبع آن  انسانیت او را  بسیار قابل احترام دانستم!
 او که برای لقمه ای نان برای فرزندانش به قول خودش رنج آور ترین کار دنیا را انجام میداد.
(مثلن فرض کنید در بنگاهی کار میکنید و کارفرمای شما چون خود را آدم نایس و باکلاسی می داند از شما بخواهد در حین کار لبخند بزنید و با خواندن شعرهای شاد و ریتمیک رضایت خود را در هر شرایطی ازکارکردن برای وی نشان دهید و شما هم از ترس از دست دادن کار تحت هر شرایطی [مثل در دوران عزاداری پدرتان] مجبور باشید هم کار کنید و هم تظاهر کنید که خیلی بهتان خوش میگذرد!)


در دسته بندی موضوعی تحت عنوان " زنان"  نگرش من را به این جنس شگفت انگیز انسان خواهید خواند.


اما فمنیسم چه؟


هیهات هیهات !


مدتی بود که می خواستم چهره ای ضد بشری این اندیشه را آشکار کنم که خانم شادی صدر چون شاهدی از غیب آمد و کار را بس ساده تر نمودند و لااقل بهانه ای ایجاد کردند که حرفهای دلم را که البته در چهارچوب جمجمه ام می باشد بیان کنم .
چون من اعتقاد دارم آنکس که باید پیام مرا بگیرد به اشارتی می گیرد فقط به نقل بخشی از بیانات ایشان و کامنتم در ذیل مطلبشان بسنده می کنم . باقی حرف اضافی است.


بخشی از مقاله ی خانم شادی صدر در سایت مردمک
منظور من خود شما هستید، بله، خود شما، آقایان! همه کسانی که اظهارات امام جمعه تهران را خلاف قواعد علمی ثابت‌شده در مورد علل وقوع زلزله دانسته‌اید و در یک بعد از ظهر مطبوع بهاری، چای را که مادراتان، زنتان، خواهرتان یا حتی دوست‌دخترتان جلویتان گذاشته، هورت کشیده‌اید و مفرح‌شده از صحبت‌های امام جمعه، زندگی و کارتان را ادامه داده‌اید بی آنکه حتی یک لحظه فکر کنید شما، خود شما نیز عضو همان باشگاهی هستید که امام‌جمعه تهران از بلندپایگان آن است. تعجب می‌کنید؟ می‌پرسید چرا؟!






همه ما زنان ایرانی، از همان سال‌های اول زندگی‌مان، حداقل در راه مدرسه، اگر نه در خانه، آزار جنسی را که با متلک‌های ظاهرا ساده شروع می‌شد و تا تعقیب و گریز، دستمالی و تهدید به تجاوز در کوچه‌های خلوت یا مکان‌های خیلی شلوغ بالا می‌گرفت، تجربه کرده‌ایم.
ترس از مردان، از نگاه‌شان و از این‌که دنبالت راه بیفتند، همواره فضای کوچه و خیابان را برای ما ناامن کرده است. و عاملان این آزار جنسی مدام، چه کسانی بودند؟ شما! بله، خود شما!
به من نگویید که می‌توان در ایران پسری تازه به سن بلوغ رسیده بود و بزرگ و بالغ شد، بی آنکه به زنان متلک گفت؛
بی‌اغراق، این بخشی از روند بزرگ‌شدن برای مردان در ایران است. تجربه‌ای که بدون آن، مرد ایرانی، مرد نمی‌شود.
در عوض، در آن سوی دیگر، تذکرها و فشار مداوم خانوادگی، اجتماعی و سیاسی برای پوشاندن خود، و بیشتر پوشاندن خود، بدن خود، خنده‌های خود، شادابی و زیبایی کودکی و نوجوانی و جوانی خود و ذهن و تمایلات و خواسته‌های خود، بخشی از روند بزرگ‌شدن برای زنان در ایران است. روندی که اتفاقا شما آقایان، بله همین شما، حتی در آن هم سهیم هستید؛ حتی اگر نوجوانی بیش نباشید.

و ایشان از ما اینچنین اعتراف میخواهند و اعلام میکنند که هیچ استثتائی حتی برای پدر و برادر و همسر خود نیز قائل تیستند همه و همه ی مردان بیمارانی هستند که اصولن شرط مرد بودن بروز علائم این بیماری است اساسن اگر کسی نشانه های سادیسمی آزار جنسی نداشته باشد مرد محسوب نمیشود!
نگویید که می‌توان در ایران پسری تازه به سن بلوغ رسیده بود و بزرگ و بالغ شد، بی آنکه به زنان متلک گفت؛ بی‌اغراق، این بخشی از روند بزرگ‌شدن برای مردان در ایران است. تجربه‌ای که بدون آن، مرد ایرانی، مرد نمی‌شود.
!!!!!!!!!!!!!

برای ایشان این کامنت را در سایت مردمک گذاشتم




دستت درد نکنه خانم صدر ممنون از شما!


این تشکر مربوط میشه به اینکه مدتی است که میخواستم مشکل فمنیستها را در چهار چوب جمجمه ی خودم بیان کنم ولی با وجود اینکه شخصیت مجازی و حقیقی ام ایزوله است ولی از ترس کج فهمی مخاطب و یا ناتوانی خودم در رساندن منظور جرات ورود به موضوع را نداشتم !


اما الان شما خیلی کارم را راحت کردی واقعن ممنون! اگر دوست داشتی بیا ئید و ببینید و دفاع کنید اگر لازم دانستید البته چون مطلب در حال تحقیق زیاد دارم زمان میبرد.


اما بخش دیگرش بر می گرده به نقد کسی است که همه ی مردها را با پدر و برادر و پسر عمو و پسر خاله های خودش یکی می کند!!! (شما که مرهای منتسب به خودتان را از تمام مردهای دیگر ایرانی مستثنی نمیدانید؟)


این رو به عنوان جوانی میگم که حتی تا امروز هم متلک که سهله دست دراز تمنای زنانی (مثل شما که نه البته) دارای احساس و تمایلات عادی را جرات نمیکردم بگیرم و وقتی به تین ایجری خودم فکر میکنم و یادم میاید در مقابل عشوه ی خانمهای سی چهل ساله که به محجوب بودن من می خندیدند و با عشوه گری با من تفریح می کردند چطور تا بنا گوش سرخ میشدم خودم را موظف میدانم از مردهای این مملکت که بی تردید در عین تعصب و خشک مغزی اما نجیب و حرمت شناس هستند دفاع کنم.




(البته خانم صدر سندرم بزور مطلب نوشتن و یا لحظه ای احساساتی شدن را درک میکنم و به سهم خود یک هفته ای جهت شنیدن عذر خواهی شما به انتظار خواهم نشست)




و بعد از مدتی لازم دیدم چنین اضافه کنم :




چه فرقی است بین امام‌جمعه تهران وشما!


خانم صدر به این کار شما می گویند خودکشی حرفه ای!


ودر جوامع پیشرفته اگر نبود اقدام مطبوعات در مطالبه ی هزینه ای چنین اظهار نظرهائی از کسانی که صاحب عناوین و اعتباری هستند ، آنوقت نمیدیدیم که دولتمردانشان حتی یک کلمه خارج از متن نوشته شده شان نمی گویند مبادا در مقام یک شخص نماینده ی گروهی از اجتماع حرفی بزنند و خسارتی وارد کنند!


آری! اگر مردم و مطبوعاتشان میخواستند به سادگی از اظهار نظر ایشان بگذرند آنوقت آنها هم میکروفن را بدست میگرفتند و بعد از بسم الله هر چه به ذهنشان می رسید میگفتند .


هرآنچه را که میخواستند دروغ میخواندند ، هرچه را نمی پسندیدند عامل بلا اعلام میکردند و هر دست گلی که به آب داده بودند کار دشمن می دانستند!


چه فرقی است بین امام جمعه تهران و شما جز اینکه او گفت و شما نوشتید؟!


اما اگر ما زورمان به آنها نمیرسد به شما که می رسد!


شخصن نه تنها از شما دلخور نیستم بلکه خوشحال هم هستم که پرده از ریشه های تفکر فمنیستی برداشتید.اما اگر شما معلول یک عارضه ی اجتماعی هم باشید که در همه ی دنیا اتفاق می افتد چیزی ازمسئولیت شما در برابر این اظهار نظر غیر مسئولانه تان مطلقن کم نمیکند.


این چیزی که در این مواقع ، در واقع از بی توجهی ما است و به نام نجابت ایرانی خوانده میشود نجابت نیست کاهلی و تنبلی است.


بینید چطور برای سخن یک فرد مذهبی غیر دولتی در ایران آنطرف دنیا مردم کمپین راه می اندازند.من اعتقاد دارم باید هزینه ی این رفتار را از شما بگیریم تا کم کم نوبت بزرگترها هم برسد.


اعتبار شما و آوازه ی تان نه تنها نباید برایتان مصونیت ایجاد کند که باید عزم ما را در مطالبه ی هزینه ی گفتارتان جدی تر کند.


رسم نخبه کشی مالوف ایرانی نیست (جسارت نباشد نخبه ای هم در کار نیست).


های هوی هم نیست!


سنگدلی هم نیست!


آنقدر بی خرد هم نیستیم که ندانیم به شما چه گذشته و یا چگونه گاهی انسان از دستش در می رود و دست گل به آب میدهد.


ما فقط یک عذرخواهی شفاف و بدون اما واگر میخواهیم آنهم فقط جهت یک اقدام سمبولیک برای الگو سازی .


نشان دهید که انسان فرهیخته ای هستید.


(من بسهم یک هفتادو شش ملیونی خود یک هفته منتظر می مانم)
گرچه استدلال خانم صدر احتیاجی به استدلال نقض ندارد ولی حرف در باب ضد بشری بودن (بدون فکر این عبارت را بکار نمی برم) فمنیسم زیاد دارم و منتظرم ببینم خانم صدر مایلند به عنوان نمونه ی عینی یک خانم فمنیست نقد شوند یا باید بطور کلی باید یک زن فمنیست را تشریح  نمایم و مردان فمنیست را ..........چه بگویم که بی ادبی محسوب نشود!.


 کامنتهای بعدی:





کلام آخر درباره ی خانم شادی صدر
(نمیدانم اگر موسسات و ارگانهای غربی که اینچنین خانم شادی صدر را بزرگ کرده اند

اگر متن مقاله ی ایشان را بخوانند چه فکر خواهند کرد؟!)
در حال حاضر از اینکه خود را آلوده ی این جنجال کردم و در واقع در دام خانم صدر

افتادم پشیمانم ! چه ساده لوحانه انتظار داشتم ایشان با توضیحی و حاشیه نویسی بر مقاله

شان سر مشق دیگران شود! غافل اینکه ایشان خیلی زودتر از خیلی ها راز شهرت و قدرت

را در جهان سوم دریافته اند).
تا آخر عمرم نام شادی صدر را فراموش نخواهم کرد و اگر روزی شانس ملاقات با ایشان را

داشتم به او خواهم گفت ......                                        
                                                                                                    

SADR.E33.DE ------ برای اینترنت پرسرعت
SADRLS.E33.DE----برای اینترنت دیال آپ







------------------------------------------------------

خانمهای تیپ a وبعضی از خانمهای تیپ b  که این مزخرفها را نمیخوانند و ما در مورد خانمهای تیپ c و d هم که امید به صلاح نداریم نه ما که روانشناسان میگویند ایشان قابل درمان نیستند اما حرف ما چیز دیگری است.
ای خانم فمنیستی که در ایران هستی و از یک طرف مجاز به سقط جنین نیستی از یارانه دولت جهت بدنیا آوردن بچه و یا راه اندازی کسب و کار استفاده نمی کنی اگر بواسطه ی خیانت به همسرت رسوا بشوی ( نه البته از طریق قانون آن که خلاص است) تحت فشار روانی زیادی قرار میگیری و هزاران محدودیت که سران جنبشت اصلن توی باغش نیستند و ما مردها باید یهتان بگوئیم تا بفهمید محدودیتهای واقعیتان چیست!
ما نمیگوئیم از مردها متنفر نباشید که این موضوع اصلن ربطی به محدودیتهایتان ندارد شما از مردها بدتان نمی آید شما از خودتان ، از زن بودنتان متنفر هستید و چاره ای هم ندارید.
در درون دل شما آرزوی کشنده ی مرد بودن است و نمیدانیم ما چه گناهی داریم شما مرد نشده اید .
بخدا هر کس هر چی دارد از بچگی دارد از کسی سرقت نمیکند!!!
اما باشد ما که اگر خودمان را پیش شما قربانی کنیم مشکل شما حل نمیشود که تازه بیشتر ناراحت میشوید که ما به عنوان مرد زن زن کردیم و حرمت مرد را خدشه دار کردیم و توی دلتان می گوئید : خاک بسرش چه برای ما خانمها موس موس میکند . هه مرد فمنیست !، برو حاجی کاش من مرد بودم کفشم هم  زنها رو حساب نمی کردم!
من میدانم ! حرفم اینست !
تو در ایران سماق میمکی و خانم صدر ......

این مطالب اصل چیزی است که معتقدم باید خوانده شود: 

۲ نظر:

یک زن متلک باران شده! گفت...

شاید اگر خانم صدر اینطور منظور بحقشان را بیان نمیکردند اینچنین به گوش شما نمی رفت.
چون شما محجوب بوده اید که نمیتوانیم رنجی که کشیده و می کشیم انکار کنیم.

ناشناس گفت...

پاسخ به زن متلک باران شده
اولا حمله به انسانی به خاطر جنسیتش هر چه باشد مسلما "بحق" نیست. آیا باید در قرن بیستم پس از خوداهافزی با نرینه سالاری، خوشامدگوی مدینه سالاری باشیم. این تفکر ارتجاعی و زد انسانی است و قبل قبول نیست.
ثانیا متلک یک نوع ابراز علاقه برای برقراری رابطه جنسی در نوجوانان است. هم دختران میگویند هم پسران. برای دوره نوجوانی هم عادی است. برای یک آدم بالغ البته ناهنجار است، اما ربطی به زن ستیزی ندارد. در جامعه ای که رابطه زن و مرد تابو است و دولت ابلهش جلوی هر نوع ارتباط سالم دو جنس را گرفته، وجود این ناهنجاری بسیار عادی و قابل پیش بینی است. به عبارتی این ناهنجاری زاده زندگی در ایران است.
ثالثا این بیشتر به توجیه، و البته نه چندان موجه، مرد ستیزی میخورد.کسی که به متلک پرانی اعتراض دارد، امام جمعه را به فعالان حقوق بشر ترجیح نمیدهد. سودمند هم نیست چون ایشان از قبل آب پاکی را روی دست همه مردان ریخته.