پیام آیت الله خمینی برای شاه
مرد از رجال دربار بود که در حرم امام اول شیعیان روبروی ضریح نشسته بود و منتظر بود تا اذان مغرب گفته شود تا نماز بخواند
او داشت به قراری که با روحانی جوانی گذاشته بود برای اینکه فردا صبح زود برای ملاقات با آیت الله خمینی به حرم بیاید فکر می کرد
ساعاتی پیش روحانی جوانی که او را شناخته بود به او نزدیک شده بود و تقاضا کرده بود که فردا صبح زود بیاید حرم چرا که آقای خمینی کار مهمی با او دارد و حال با خود می اندیشید که خمینی با او چکار دارد
خمینی سالها بود که به عراق تبعید شده بود و همه کاملا وی را از خاطر برده بودند
مرد به تنها چیزی که فکر نمی کرد آن بود که خمینی از او تقاضا کند که وساطت وی را به شاه بکند تا او بتواند به ایران برگردد
تقاضائی که مرد وقتی به تهران برگشت فراموش کرد و بقدری مانند شاه به اقتدار حکومت شاهنشاهی ایمان داشت که دیگر از نظر او خمینی هیچ تهدیدی محسوب نمی شد
آنهم برای حکومتی که چندی پیش رئیس جمهور ایالات متحده کارتر, ایران تحت حکمرانی شاهنشاه با تدبیرش را چون جزیره ی ثبات در دل خاورمیانه ی پر آشوب معرفی کرده یود
در یک میهمانی شام و در حالی که گیلاس شرابش را به افتخار شاه بلند کرده بود
و بعدها بارها و بارها مرد با خود اندیشید که سرنوشت ایران چگونه تغییر می کرد اگر این پیام را به شاه می رساند و خمینی با دادن تعهد مبنی بر عدم انجام کار سیاسی به ایران بر می گشت