در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۸/۱۲

خر انگوری

مدخل مقالاتی در باب ولایت فقیه
# ولایت فقیه لینک‌های دارای توضیح به نام ولایت فقیه دنبال کنید

# در محضر استاد
# مسعود بهنود
# محمود احمدینژاد
# رهبری
# جمهوری اسلامی
# جنبش سبز
# انتخابات ریاست جمهوری 88


داشتن رهبر برای ایران یک ضرورت است 
یا یک انتخاب ازانواع روشها برای کشورداری؟


کلاس های مجازی جناب مسعود بهنود محل بحث و گفتگوی شاگردان ایشان است که در مقاله ای که ایشان منتشر می کنند در بخش کامنت ها بوجود می آید 

برای تلمذ در مکتب استاد بهنود مجموعه مقالات مسعود بهنود

برای اینکه بیشتر به حال و هوای مکتب ایشان پی ببرید پست در محضر استاد را بخوانید


مقاله ای به نام "خر انگوری" نوشته ای جناب بهنود گوشه ای می زند به موضوع حمایت رهبری از احمدینژاد و کنایه ای دارد به اقدامات احمدینژاد  که به زعم استاد بعضا بر خلاف رای و نظر ایشان و به ضرر نظام و مملکت  است.

در بخش پایانی مقاله چنین می خوانیم"

اما اگر همه را بتوان به بهانه حفظ امنیت کشور تحمل کرد یک سئوال باقی می ماند آیا این همه دور زدن قانون، این همه رضاشاهی و شلاقی عمل کردن، خودکامگی نیست. این همه آشفتگی که در کارست آیا نگرانتان نمی کند.

پایان کار حاجی و خرانگوری مشهورست. هی خر انگوری خرابکاری کرد و در جای نباید آروغ زد و دم جنباند و وسط خطبه حاجی دوید و وقت اذان عربده سر داد و هزار کار بد دیگر، هر بار حاجی محسن آن را با روایتی و قصه ای و شعر درست کرد. تا شد آن چه نباید و یک روز در جمعی که برای سلام خاص به دربار شاهانه می رفتند خرانگوری مهار درید و پرید و جست زد و رفت بالای صفه ای که برای ذات مبارک گذاشته بودند و نشست جای شاهانه و شد آن چه نباید بشود.

شب که حاج محسن کله خورده و لاغر همچون مال باختگان بی تاب به خانه رفت صدای والده بچه ها بلند شد که گفت حاجی حالا این تنعم برای چه می خواستی، داشتی زندگیت را می کردی، ما راحت بودیم تو هم احترامی داشتی، هر کس ترا می خواست خرش را می فرستاد دنبالت، چرا هوس خر شخصی به سرت زد.

همه گفتند به خر انگوری اعتباری نیست چرا نشنیدی؟


کامنت های این پست:


At November 1, 2010 8:40 AM , عمید said...

خدا نعمتت را زیاد کند من ساکن قم هستم و از فدائیان آقای خامنه ای اما متملق نبستم . از این نوشته شما ده ها کپی در قم گرفته اند . درباره اش صحبت زیاد است اجرکم عندالله

**************

At November 1, 2010 9:53 AM , انسان سکولار said...

آقائی که ساکن قم هستی

فدائی خامنه ای

عمید خان

راستش من از سفر رهبری به قم تب کردم و حالم خوب نیست

چقدر لعنت فرستادم به آنها که با جنبش سبزشان سی سال دیگر خاطر جمعی فرعون گونه را به آقایان هدیه کردند
من انسانی سکولارو آزاده ام

پس

چون دولت خود را در موضع مظلومیت ببینم باید حقگوئی را بجا آورم و چون آن کارهائی که شما در قم کردید را ببینم باید نگران خودکامگی باشم

بخصوص وقتی می بینم کسانی که از تزویر و ریا و نفاق می تالند چگونه بجای دعوت به پوست انداختن و نو شدن دعوت بر گردیدن بر همان مدار قبلی می کنند

ایشان چه سنجیده گفتند که فرصتی که بخاطر تقاضای معارف جدید برای حوزه پیش آمده اگر بدرستی تامین نشود تبدیل به تهدید می شود و من مطئن هستم با این ترکیب که اکنون جاری است حتما می شود

اما از دید اجتماعی هم براستی از آنچه در سفر ایشان به قم اتفاق افتاد نگران و متاسفم

چرا که من همان تمی را در ضجه ها و یقه از تظاهر جر دادن ها در استقبال ایشان در قم دیدم که در سبزی شعار نفاق افکنانه ی "رای من کو" دیدم

تزویر و ریا زشت است

چه وقتی به احمدینژاد رای بدهی و بگوئی رای من کو و چه در جوار علمای دین باشی و برای خلیفه ی وقت سینه عریان کنی

براستی دوست قمی

مگر مردم قم آقایشان را در تلویزیون هر روز هفته و هر ساعت روز نمی توانند ببینند که چنین زار می زدند می خواهیم آقایمان را ببینیم

آیا ایشان در ملاقات های حضوری دلچسب تر از تصویر تلویزیونی بنظر می رسند یا صله ای جهت بنده نوازی به مستقبلین بذل عنایت می کنند؟

لازم است بگویم من ولایت فقیه را معقولترین سیستم حکومت برای ملت شیعه ی متدین می دانم و به عنوان یک شهروند ایرانی که حکومت فعلی را علارغم اعتراض به آن به رسمیت می شناسد ایشان را به عنوان رهبر کشور قبول دارم

اما این شیوه را به هیچ عنوان صلاح کارمان نمی دانم

کامنت های مرا در همین مکتب استاد بهنود بخوانید

ببینید که چگونه مجبورم از موضع دفاع از دولتی مظلوم به موضع منتقدی مغموم تغییر کنم


**************


At November 1, 2010 1:52 PM , فیروزه said...

همانطور که حاج محسن نصایح را نشنید این ها هم نمی شنوند .انگار که باید خرانگوری لگدش را مستقیما به آنها نشانه رود تا به اجبار بشنوند همانطور که در یک سال و نیم اخیر خر انگوری به خیلی ها لگد زد.باز هم می زند.مگه نه؟


**************



At November 1, 2010 3:32 PM , Anonymous said...

انسان سکولار چه یهو جوگیر شده!!!ظ


**************


At November 1, 2010 6:43 PM , انسان سکولار said...

ببینم فیروزه مگه تو بدت میاد حالا؟

بزار همچین بزنه که از بالا با سر بخورن زمین؟ بده مگه؟
پس چرا میگی: "همانطور که حاج محسن نصایح را نشنید این ها هم نمی شنوند .انگار که باید خرانگوری لگدش را مستقیما به آنها نشانه رود تا به اجبار بشنوند همانطور که در یک سال و نیم اخیر خر انگوری به خیلی ها لگد زد.باز هم می زند.مگه نه؟" آره؟

آره وجدانن ناراحت اینائی؟

نگو بابا حواسشون جمع می شه؟

دیدی علما دارن این نوشتار رو دست بدست می کنن
ما کارمون همینه اصلا به ما روز خوش دیدن نیومده اگر کسی بخواد کمی هوای تازه بهمون برسونه حالمون بد میشه

مگه امیرکبیر رو یادت رفته؟

مگه مصدق رو یادت رفته ؟

مگه بختیار رو یادت رفته؟

مگه بنی صدر و بازرگان رو یادت رفته؟

حالا باشه اسم احمدینژاد را هم بچه های ما بزارن زیر اسم اینا و بگن

این پدرای ما حافظه ی تاریخی نداشتن هر کی به استعمار باج نداد بدست خود ملت بزیر کشیدنش

از بس ماشاءالله که "بصیرت" داریم ما

حرف استاد عمیق تر از اونیه که شما فکر می کنی

استاد پیچش مو بیند و ما غافلیم از این مهم که ما همواره باید از وطن و دولتردانمان دفاع کنیم و استاد باید نیش قلمش را همواره پشت گوش ما و حاکمان نگه دارد تا از راه بدر نشویم

بدانیم که نقش حکیمانی چون استاد مدح حاکمان گفتن نیست که دلسوز واقعی آینه ی دوست است و در ناملایمات رفیق او



**************



At November 2, 2010 7:01 AM , Anonymous said...

عزيزم انسان سكولار فقط يك اسم و ماسك است كه در لواي ان صحبتهايي بشود كه اري هستند متفكريني كه مشروعيت اين دولت و نظام را قبول دارند. تاسف براي انسان سكولار


**************




At November 2, 2010 8:28 AM , انسان سکولار said...

نمی دانم این ناشناس محترم که برای من متاسف است دقیقا به کدام دردم تاسف می خورد

با اجازه از استاد می خواهم ایشان را به یک مباحثه به شرح زیر دعوت کنم

الف: بررسی میزان سکولار بودن من

سکولار بودن یعنی عقلگرا بودن یعنی نگاه قدسی به مسائل نداشتن

اول از هر چیز بدانید که اغلب ما ایرانی ها انسان های سکولاری هستیم و تدین ما هم ریا و تزویر است

نشان به اینکه هر جا که عقلمان گواهی نداد حدیث و تاویل و تفسیر را بکار انداختیم تا آنچه در قران دستور داده شده بود را بی اثر کنیم و اجتهاد هم یک اندیشه ی سکولاری است که امکان تفسیر مسائل اسلامی را بنا بر مقتضیات زمان به ما می دهد و از این بابت بسیار مترقی است

پس به من بگوئید کجا من بر خلاف عقل و بر اساس تفکرات ماورائی و قدسی اندیشیده ام و عمل کردم و یا برای استدلال آوردن فرمایش فلان امام و پیامبر را پیش کشیدم و حتی از فلان عالم مثال آوردم که ای ملت چنین کنید چون خدا یا پیغمبر و یا فلان عالم و حتی استاد بهنود گرامی چنین گفته ؟ کجا دیده ای شما؟

ب: غیر عقلانی نبودن جمهوری اسلامی برای ملت ایران

اگر به من باشد ملت آمریکا را هم قبول ندارم و آنها را متحجرین مدرن می دانم

از دیدگاه من مردم اروپا اندکی روشنفکر هستند و کمتر کسی را به اندازه ی خودم دارای ذهنی باز و بدون تابو و تعصب می یابم


اما !!!

من تنها سکنه ی ایران نیستم و اکثریت مردم بر اساس تعالیم دینی تمام تعاملات خود را تعیین می کنند

حتی با محل قضای حاجت خود از نحوه ی ورود و خروج گرفته تا نحوه ی نشستن و برخواستن و چگونه عمل کردن و شستشو دادن و چه وردی بخوانند اگر سهل نبود و چه وردی بخوانند اگر خیلی زیادی سهل بود!!!

حال شما بگوئید چه نوع حکومتی را برای این ملت پیشنهاد می کنید؟

استاد اگر این کامنت را منتشر کردند احتمالا به معنای آن خواهد بود که شما پاسخ این دو سئوال مرا بدهید


**************



At November 2, 2010 11:35 AM , فیروزه said...

من دقیقا نگران امثال خودم و شما هستم.انگار ما عادت به این داریم که تاریخمان را مدام تکرار کنیم من و تو درست پا جای پای پدرمان،جدمان،جد جدمان و...می گذاریم .انگار اصلا قصد نداریم زندگی کنیم.دکتر ستاری فر دو سال پیش اعلام کرد در چهار ساله دولت نهم مملکت به اندازه بیست سال پس رفت کرد.حالا هی خرانگوری لگد بزند و هی کسی عبرت نگیرد و من و تو خوشحال باشیم که به حقشان بود لگد بخورند .آخر پس کی زندگی کنیم ?



**************


At November 2, 2010 9:17 PM , Kamal-ol Molk said...

استاد عجب نوشته شیرینی بود. سپاس از اینکه مجبورمان میکنی به آیینه بنگریم. ممنون از اینکه راه را مینمایانی.

اما!!! سکولار جان،
خوبی برادر؟عزیز! چه میکنی با صغرا کبرا چیدنهای بی پایان. میفرمایی چون بعضی از مردم با فتوای آقایان مستراح میروند پس بایستیم تا هر چه خواستند بر سرمان بیاورند. آخرعزیز من اگر اینگونه میشود که هنوز اروپای مورد علاقه شما در قرون وسطی بود. این چه منطقی است انسان روشنفکر؟
نظر داده ای که: "چون دولت خود را در موضع مظلومیت ببینم باید حقگوئی را بجا آورم". پس این دولت جناب عالی است. اگر این دولت را قبول میفرمایید که بر شما حرجی نیست. حتما به عنوان یک انسان آزاده میتوانید تمام جنایات دولت خود را توجیه فرمایید و دست آخر طلبکار هم بمانید که: "چقدر لعنت فرستادم به آنها که با جنبش سبزشان سی سال دیگر خاطر جمعی فرعون گونه را به آقایان هدیه کردند". بفرستید. بر ما لعنت بفرستید که گوارای وجودمان. این لعنت برای بنده از هزار سپاس با ارزش تر است.

در ضمن اضافه کرده اید که : "چرا که من همان تمی را در ضجه ها و یقه از تظاهر جر دادن ها در استقبال ایشان در قم دیدم که در سبزی شعار نفاق افکنانه ی "رای من کو" دیدم". شما جزو کدام دسته بودید؟ ساندیس خوران حرم معصومه؟ گلوله خوران میدان آزادی؟ و یا باتوم خوران کهریزک؟ چگونه است که این ها همه را یک "تم" میبینید؟ راستی به نظر شما هم این داستان "رای من کو" یک فتنه است؟

این جمله ات بنده را بالکل منهدم کرد: "لازم است بگویم من ولایت فقیه را معقولترین سیستم حکومت برای ملت شیعه ی متدین می دانم و به عنوان یک شهروند ایرانی که حکومت فعلی را علارغم اعتراض به آن به رسمیت می شناسد ایشان را به عنوان رهبر کشور قبول دارم." ممنون که قبول دارید. خوب شاید این نیز نوع جدیدی از سکولار بودن روشنفکرمنش آزاداندیش است و ما نمیدانیم. آزادگی معنای جدید یافته است؟ اگر این آزادگی است، من یک دست نشانده وطنفروش خائنی بیش نیستم.

به نظرم بررسی میزان روشن بودن شما کار یک جلسه دو جلسه یک سال ودوسال نیست. مع هذا، اینجانب آمادگی خود را برای بررسی اتفاقات پس از انتخابات ۸۸ اعلام مینمایم.

با سپاس،
دوست فرضی

**************


At November 3, 2010 4:02 AM , برزو said...

ناشناس عزیز آقای بهنود درباره ایران ننویسد که تو خوشت آمده درباره انتخابات آمریکا. خب که چی. چی می خواهی نتیجه بگیری که آمریکائی ها بدند. خب بله بدند ما کجائیم . برادر نکند می خواهی بگوئی چون آمریکائی ها دموکرات پسند نیستند پس ما هم باید خرانگوری را تحمل کنیم. خدا بهت کمی انصاف و عقل بدهد و در ضمن [...]


**************

At November 3, 2010 5:43 AM , آرش said...

انسان سکولار طرفدار ولایت فقیه!!!!!!..همه جور معجون و فعل معکوس تو این مملکت داشتیم جز این یکی..
من نمی دونم واقعا دلیل این نوع تناقضات چیه؟!..بدفهمی اصطلاحات و مفاهیم؟..خوددرگیری و بلاتکلیفی فکری؟...یا شاید هم یک نوع ردگم کنی و گیج کردن مخاطب ( که البته کودکانه است)


**************


At November 3, 2010 9:48 AM , انسان سکولار said...

دوست فرضی به دیده منت

حال که استاد لطف خود را همواره شامل حال من می کند و اجازه می دهد اندیشه هایم را از این سکو با دامنه ی بیشتر منتشر کنم و برای وبلاگ ورشکسته ام علارغم حسد بخیلان چند مشتری در حد قوت لایموت داشته باشم
پس دعوت شما را می پذیرم و با عنایت به اینکه در حد کلاس به اندازه ای کافی بحث کردیم
اگر شما نمی ترسید و اعتماد دارید در وبلاگ فقیرانه ی اینجانب در پستی به همین نام "خر انگوری" بحث را با اعلام نظرتان در مورد استعمار غرب و نظام سرمایه داری شروع بفرمائید تا به حوادث انتخابات هم برسیم

چون نمی توان مستقل از موضوعات جهانی اتفاقات ایران را تحلیل نمود

**************

 At November 3, 2010 10:38 AM , Anonymous said...

برزو ی عزیز ،
سوال کاملن درستی را مطرح فرمودهید که چرا آقای بهنود در مورد ایران ننویسد. البته باید بنویسند و ممنون از تاکید مجدد شما در اینباره.
اما فکر میکنم که ایشان منظور دیگری از آنچه شما اشاره کردهید داشتند که امیدوارم خودشان توضیح بدهند.

با تشکر و طلب پوزش از استاد بهنود و شما
برزو (دوم)
**************

At November 3, 2010 10:42 AM , Anonymous said...

رییس جمهور محبوب و ضدِ استعمارِ انسان سکولار امروز چه جز و ولزی راه انداخته بود که خرس شمالی پول مارو هاپولی کرده و مارو به دشمن فروخته و ما هم حوالش میدیم به حضرت عباس . پهلوون پنبه گرمسار فکر می کرد در عهد شکنی تنهاست. دلم بحالش سوخت

**************

.At November 3, 2010 11:41 AM , Anonymous said...

استاد بهنود ،
اگر مجاز بدانید واکنشی به کامنت کمال یل ملک که در همین پست درج شده.

جناب کمال ال ملک ،
بطور قطع نباید از انسان سکولار دفاع کرد، چه در برابر شما و یا هر کسی که از ایشان انتقاد کند. اما از آنجا که یک مجاوره نباید به بله بله و یا خیر خیر محدود شود. تنها ایرادی که از انتقاد شما میتوانم مطرح کنم این است که شما در استدلال خویش به اجزای کوچکی از کامنت انسان سکولار اشاره میکنید که متاسفانه در بر گیرنده نیست بنابر این مقصود حقیقی پیام را منحرف میکند. بنظر این حقیر انسان سکولار در یک بعد کلی مقوله را تحلیل و مرتبط با آن نتیجه گیری کلی نمودهاند. برای مثال آنجا که انسان سکولار اشاره به رهنمودها ی رفع حاجت (یا همان مستراح رفتن) اشاره میکنند. این جمله را باید با جمله ی تکمیلی ضمیمه آن دید که میگویند: من تنها سکنه ی ایران نیستم و اکثریت مردم بر اساس تعالیم دینی...!
پس این کلیت اشاره دارد به ادعای ایشان در معتقد بودن به دموکراسی .
مرسی از توجه تان ،
برزو (دوم)

**************

November 3, 2010 9:13 PM  انسان سکولار said...
استاد اجازه می خواهم که بحث را در اینجا پاسخی کامل اما موجز بدهم تا برای بحث در کلبه ی فقیرانه ام که انشاءالله دوستان با دست دلبازی مرا از دانش خود مستفیض خواهند کرد از ابتدا به جزئیات بپردازیم
اما چون جلب نظر استاد برای کسب نمره ی شاگرد اولی برایم مهم است تمام بضاعت خود را در همین سطور عرضه خواهم داشت
در باب شگفتی و اعتراض دوستان که قائل به تناقضی ناشیانه در نام مستعار من که قاعدتا باید معرف اندیشه هایم باشد و موضع سیاسی ام هستند لازم می دانم نکاتی را معروض دارم که برزوی دوم هم اشارتی کردند اما من همه را در این سطور دو باره باز می گویم نتیجه گیری هم باشما شما بگوئید من چه باید بکنم و فکر کنم به دیده منت








الف:حق مداری
دوستان باید قبول کنند که من این حق را دارم که هدف را بهانه ای برای استفاده از وسیله ی ناصواب ندانم و معتقد باشم هرگز از راه ناصواب و در بدترین حالت آن توسل به فریب و دروغ نمی توان نتایج مسعود گرفت
دوستان اگر هر چه رقیب نامرد هم بود از در نامردی و کلک با او طرف شدن فقط راه حیله و نیرنگ را برای دور بعدی یا رقیب بعدی که باز فنی روی فن ما بزند هموار می کند و خود ما را که می خواهیم خیر خواهانه ابروی کار را درست کنیم خاموش کننده ی نور دیدگان یارمان ، ایرانمان خواهد کرد








ب: اعتقاد به لیبرالیسم
اگر ما مدعی لیبرال بودن هستیم که هیچ و اگر معتقد به این هستیم که چون احتمالا ما بهتر از اکثریت می فهمیم پس باید دیکتاتوری صالحه ای در پوشش لیبرال بودن راه بیاندازیم قطعا فریبکارانی خواهیم بود به زعم من بدتر از حاکمان فعلی
چون ایشان برای ولایت خود منطقی هر چند قابل بحث دارند ولی ما چگونه می توانیم حق مدار باشیم مدعی لیبرال بودن باشیم و به رای اکثریت احترام نگذاریم 








ج: رای اکثریت 
خوب می ماند یک نکته ی کلیدی در آخر
اگر شما در ایران نیستید و یا هستید ولی دنیا را در محدوده ی اطرافیان خود در محل کار و دانشگاه و کافی شاپ و مترو و رستوران کتاب خانه و فلان تماشاچیان بهمان برنامه می بینید سخت غافل خواهید شد از این حقیقت عظیم که ایران شهرهائی غیر از تهران و سایر شهرهای بزرگ دارد 
بل روستا دارد شهرک صنعتی دارد و تازه شهرهای بزرگش پائین شهر دارد که اطرافش شهرک های مسکونی دارد و اتفاقا خانه های کوچک کوچک هم در آنجا است هر کدام پر آدمهائی که حق رایشان با من و شما که از هزار هزار آنها احتمالا خیال می کنیم بیشتر می فهمیم برابر است 
گرچه همان هزار هزار آنها باید کار کنند تا ما و خانواده یمان نان و گوشت و پنیر داشته باشند و لابد از این معادله هم می توانیم بفهمیم که ما چقدر مهم هستیم اما متاسفانه این دموکراسی احمقانه باعث می شود که هر مجتمع این مناطق که به چشم ما هم نمی آید برابر محله ی بزرگ ما آدمهای دارای شناسنامه و حق رای داشته باشد
آری ما ایشان را نمی بینیم مگر در
سفری که از دل شهر و محله ی بزرگ خود که همه مخالف رژیم هستند به سمت محله ی بزرگ آشنایمان در شهر بزرگ دیگری که آنجا هم همه مخالف رژیم هستند می رویم ماشینمان آبی روغنی بخواهد تا متوجه شویم اینجا هم آدم زندگی می کند و چه زیادند ماشاءالله 








ما که با همه ی عظمتمان کلا سه نفریم آنها فقط سی نفر برایمان آفتابه ی آب می آورند چون از ایشان علاجی برای رادیاتور بی آبمان بخواهیم








و ببینیم که عاشقانه احمدینژاد را دوست دارند و اگر مردم قم را باور نمی کنم علاقه ی مردم پابرهنه را به احمدینژاد باور کردم و با کمال ناباوری فهمیده ام که چون رایشان را می پرسی آنرا مقلوب فاش می کنند








و در نهایت حیرت بعضا به امید رحمتی به احمدینژاد رای داده اند و به امید فرجی آمده اند و گفته اند:
رای من کو؟







حال شما بگوئید درد خود را بکجا ببرم من سکولار سرگشته که حق و حقیقت را فدای هیچ مصلحتی ظاهری نمی کنم؟

صبر ، صداقت عملی و تمرکز احمدینژاد روی وظایف و اهمیت ندادن به حاشیه ها
من رابابت بد گمانی گذشته ام به ایشان شرمنده کرده است
انصافا به سختی فریب خوردیم
حداقل سر بلندم که از ابتدا با جنبش سبز مخالف بودم






**************************

بحث و گفتگو :

////

borzu گفت...

استاد سکولار،
دوست عزیزی در همین پست (توی سایت استاد بهنود) سکولار بودن شما را زیر سوال بردهاند! که امیدوارم فرصت کرده و جواب دهید.
متشکرم
آرش در وبلاگ استاد گفت...
آقای انسان سکولار،
همه توضیحاتی که دادید، تناقض بین نان شما و اعتقاداتی که خودتان ابراز کردید را رفع نمی کند.
سکولاریسم طبق تعریف ( به هر منبع موثقی که دوست دارید مراجعه کنید) یعنی باور به جدائی دین و دولت و ولایت فقیه دقیقا یعنی ادغام دستگاه دین و دولت.همانطور که فاشیست نمی تواند لیبرال باشد و هوادار سرمایه داری نمی تواند کمونیست باشد و قرمز نمی تواند سبز باشد، شما هم نمی توانید هر دو باشید، مگر اینکه یک تعریف جدید شخصی از این واژه ها داشته باشید که البته در آن صورت معنایش فقط برای خودتان قابل درک خواهد بود. 
در مورد احمدی نژاد هم اصلا بحثی نیست که بخشی از ملت به او رای داده یا نه. صحبت بر سر آمار و ارقام است. وگرنه من هم بهار امسال به 5 استان شمال غربی و غرب کشور سفر کردم و در مجموع تفاوت زیادی با آنچه در تهران و اصفهان می گذرد ندیدم.
انسان سکولار گفت...
دوست من

بله حکومت ولایت فقیه با اندیشه ی سکولاریسم مطلقا همخوانی ندارد و در یک کشوری مانند ایران سکولاریسم و لیبرالیسم جمع اضداد است

چرا که اسلام یک دین سکولار نیست

تعریف من از سکولاریسم اندکی با تعریف اروپائی آن متفاوت است


سکولاریسم یعنی مادی گرائی یا زمینی یا غیر قدسی اندیشیدن و تاکید به تفکر غیر قدسی یا تقدس زدائی از باورها دارد 


در تفکر سکولار حکم قرانی معنی ندارد و باید تمام تعاملات یک انسان سکولار با افراد بر اساس منطق و عقل باشد

تعریف من از سکولاریسم خرد گرائی است 
اما این نوع تفکر در غرب به نظریه ی جدائی دین از سیاست انجامید

و این بدون جنجال خاصی ممکن شد چون مسیحیت در ارتباطات اجتماعی افراد یک دین سکولار است

در مسیحیت احکام حکومتی و مدنی زیادی نداریم چرا که مسیح حکومت داری نکرد

اما جدائی دین از سیاست الزاما معنی مطلق سکولار بودن نیست بلکه یک امکان یا یک انتخاب می تواند باشد یا به عبارتی یک تصمیم سکولار می تواند باشد

 اسلام بیست و سه سال فرصت بسط داشته است و در این مدت انواع اقسام قوانین حدود و تعزیرات و ارث و احکامی چون امر به معروف و نهی از منکر دارد

پس شما نمی توانید یک مسلمان سکولار باشید

در اسلام اینکه دیگران چه می کنند به شماهم مربوط می شود و متاسفانه انحرافاتی این چنینی تا بدانجا گسترش یافته که عده ای با توسل به تاویل و تفسیر قران خواسته های خود را مانند حجاب و یا سنگسار به جامعه به نام حکم خدا و پیامبر تحمیل کردند و کار را تا بجائی پیش بردند که آیت الله خاتمی می گوید حجاب از محکمات دین است و مخالف با حجاب مخالف با اسلام و مرتد است


حال شما بگوئید خواهر من چرا باید خود را در پارچه ای بپیچد چون عده ای معتقدند که حکمی ماورائی دارند مقدس و خدشه ناپذیر که خدائی گفته باید چنین باشد

خوب قانون ارث و صدها قانون دیگر هم متعقبا جاری است بدون توجیه عقلی و منطقی


حتما می دانید که ده‌ها دستور قرانی وجود دارد که اکنون اجرا نمی شود چون ظرفیت اجرای آن نیست 



پس اگر با این شرایط بخواهیم سکولار بشویم که به ناچار خواهیم شد باید اسلام را سکولار کنیم در غیر این صورت خردگرائی یا همان سکولاریسم اسلام را از سر راه خود بر خواهد داشت 



اما اسلام هویت ماست 

ایران و ایرانی بدون اسلام تهی از هویت می شود پس باید اسلام را سکولار کرد 

نخبه گانی با یک اندیشه ی سکولاری شاید بتوانند با عنایت به معتقد بودن اکثریت مردم به اسلام کاملا بر اساس منفعت زمینی مردم تن به حکومت پیشوای مذهبی مردم بدهند چون اگر بخواهند لیبرال باشند و در عین حال حکومت سیاسی و پیشوائی مذهبی را از هم جدا کنند خیلی زود به مشکل بر می خورند

در ترکیه یک ارتش سکولار حافظ اندیشه ی سکولاریستی نظام است که خود شده یک ایدئولوژی و مغایر با خواست عمومی و می بینیم چطور دارد کم کم این مانع را اندیشه ی مذهبی مردم از سر راه خود برای در دست گرفتن کل حکومت بر می دارد


اگر ما یک حکومت دموکراتیک داشته باشیم پیشوایان مذهبی فورا در راس امور قرار می گیرند کما اینکه در اول انقلاب گرفتند و هزار بار هم انقلاب کنیم به همین نقطه خواهیم رسید 


پس حال که چنین است چرا پیشوای کشور پیشوای مذهبی نباشد و چرا نخبگان کشور وی را انتخاب نکنند؟ 



آیا ایران با نداشتن نهادهای دموکرتیک پایدار می تواند در صورت نداشتن یک پیشوا در تلاطم های انتخابات و رئیس جمهورهای پر قدرت مصون از تحولات ناگهانی و مشکل ساز باشد 


فرض کنید آقای احمدینژاد رهبر را در مافوق خود نداشت و هر کاری دوست داشت می کرد
یا همین مغلطه ی سبز که اگر رهبر نبود به هرج و مرج بنیان کن تبدیل می شد که خواست دشمنان ما است بدون تردید
عرض دلایلش بماند

پس اینجاست که سکولار بودن می شود یک اندیشه که شخصی است و باید توسط روشنفکران پایه های یک ائتلاف بین اسلام و سکولاریسم را ایجاد کند تا آینده ی ایران را روی آن ساخت


در غیر این صورت آینده ایران موثر از نبرد سکولاریسم و اسلام می شود و عاقبتش به نفع هیچکس نخواهد بود


خوشبختانه تشیع یک ابزار سکولاریستی قدرتمند دارد به نام اجتهاد 

اجتهاد است که می تواند اسلام را سکولاریستی تر کند و این البته مجتهدین شجاع می خواهد 


گره های کور این مملکت بدست روحانیون زده شده و فقط به دست ایشان گشوده می شود و این نیازمند دوستی است چرا که نفع نخبگان سکولار و روحانیون و البته مردم در آن است 



Kamal-ol Molk گفت...




برادرعزیزسکولار محترم!
جدا و قبل از هر چیز باید بگویم که متانت شما در پاسخ دادن را صادقانه میستایم. 
اما بعد، 
بنده که نه از تعریف جدید شما از سکولاریزه سر در آوردم و نه از مدل حکومت پیشنهادیتان. غافل هستید از از اینکه چیزی که شما تعریف کردید نه سکولار است نه خرد گرایی و نه دینی. ملغمه ایست، نمیدانم چیست ولی این که میفرمایید نیست.

اما مشکلم با شما عنوان سکولار نیست، میخواهم بدانم این نتیجه ای که گرفته اید راجع به رای اکثریت به احمدی نژاد از کدام منبع بوده؟

 وزارت کشور را امانتدار یافتید یا شورای نگهبان را درستکار؟

 آیا گنجی به شما اطلاعات ناب خود را انتقال داده یا استاد قاضیان آمار خدشه ناپذیر خود را برایتان رو نموده.

 سوالم اینست از شما و از تمام کسانی که قائل به صحت انتخابات هستند: اگر این شلوغ کاریها فقط در تهران آن هم شمال شهر بوده دیگر چه دلیلی برای بگیر و ببند بوده.

چه دلیلی برای اعزام گروه های ساندیس خور باتوم بدست متجاوز آن هم از لبنان؟ چه دلیلی برای کهریزک؟ چه دلیلی برای عدم صدور مجوز برای راهپیمایی معترضان؟

نکند اینها همه از درایت رهبری بود. نکند کشتن ندا هم نمونه ای از شهامت رهبری در پایان دادن به قائله حرامیان بود و یا سناریوی بی بی سی امپریالیست؟

خواهش بنده از شما این است که به جای صغرا کبراهای ملال آور، فقط به سوالات بالا پاسخ دهید. 





همچنین بفرمایید شما به عنوان یک انسان آزاده چه حکمی را برای شکنجه گران کهریزک، سپاه، اوین و بیت رهبری نزد وجدان خود درنظر میگیرد؟

آیا چون به قول شما ۶۳ در صد مردم به احمدی نژاد رای داده اند پس باید حدود ۲۰۰ جوان و پیر این مملکت را به خاطر مخالفتشان زندانی نمود؟

آیا این است دلیل اینکه میفرمایید "یا همین مغلطه ی سبز که اگر رهبر نبود به هرج و مرج بنیان کن تبدیل می شد که خواست دشمنان ما است بدون تردید".

راستی این دشمن دشمن کردن شما هم عجیب آشناست. راستی میشود دشمن های ما را نام ببرید؟ میشود دلیل دشمنیشان را نیز بفرمایید؟ دلیل دوستی دوستان را نیز.

بنده به عنوان یک انسان عمل گرا به مباحثه های بی ارزش کلامی نه علاقه ای دارم و نه وقت آنرا. بنده فقط میخواهم که شما نسبت خود را با آن حداقل ۳ میلیون نفری که به خیابان آمدند بگویید. تکرار میکنم بفرمایید آیا موافق زندان کردن، شکنجه، تجاوز و قتل مخالفان هستید یا نه؟ آیا قبول میفرمایید که این همه به فرمان رهبر انجام شد؟ پاسخ های شما میتواند کمک کند که بدانیم آیا پیش بردن این مباحثه فایده خواهد داشت یا میشود مصداق نرود میخ آهنین بر سنگ.

در نهایت میخواهم بگویم که شما پشت نقاب سکولاریستی من در آوردی خود همان میکنید و میگویید که کیهان و سایر وابستگان. شما نیز مانند رییس جمهور منتخبتان به جای جواب دادن به سوالات، آسمان و ریسمان را به هم میدوزید بلکه سوال کننده یادش برود که این شما بودید که فرموده بودید: 
"چرا که من همان تمی را در ضجه ها و یقه از تظاهر جر دادن ها در استقبال ایشان در قم دیدم که در سبزی شعار نفاق افکنانه ی "رای من کو" دیدم". 





اما جناب برزوی دوم،
اینها نمونه هایی است از نوشته اخیر برادر سکولار:
"دوستان اگر هر چه رقیب نامرد هم بود از در نامردی و کلک با او طرف شدن فقط راه حیله و نیرنگ را برای دور بعدی یا رقیب بعدی که باز فنی روی فن ما بزند هموار می کند ..."
"چون ایشان برای ولایت خود منطقی هر چند قابل بحث دارند... "
"و ببینیم که عاشقانه احمدینژاد را دوست دارند و اگر مردم قم را باور نمی کنم علاقه ی مردم پابرهنه را به احمدینژاد باور کردم"
"تعریف من از سکولاریسم خرد گرائی است"
"اگر ما یک حکومت دموکراتیک داشته باشیم پیشوایان مذهبی فورا در راس امور قرار می گیرند...هزار بار هم انقلاب کنیم به همین نقطه خواهیم رسید"
"پس اینجاست که سکولار بودن می شود یک اندیشه که شخصی است ..."
"خوشبختانه تشیع یک ابزار سکولاریستی قدرتمند دارد به نام اجتهاد"

بنده از اینها نتیجه میگیرم که چون مردم ما مسلمان هستند و شیعه، چون اسلام مملکت داری کرده است برای ۲۳ سال، چون اکثر مردم که محل کار، کتابخانه، کافی شاپ، سینما، دانشگاه، مترو، رستوران، خارج، شمال شهر و غیره نمیروند، و فلان تماشاچیان بهمان برنامه نیستند، پس لاجرم عاشقانه احمدی نژاد را دوست دارند و چون اگر باز انقلاب کنیم همین میشود و در ضمن نباید به کسی که کلک میزند کلک زد، پس رهبر فرزانه بهترین انتخاب است و "اگر رهبر نبود به هرج و مرج بنیان کن تبدیل می شد" ...این است سکولاریزه خرد گرای مدرن ایرانی-اسلامی ورسیون دوست عزیزمان. آیا غیر از این میشود نتیجه گرفت؟ 





شاد باشید.
دوست فرضی
ناشناس گفت...
خوب با کلمات بازی میکنید ولی شما بنا را بر پایه و شالوده ای نادرست قرار داده اید و بعد آنرا با کلمات زیبایتان آذین کرده اید!! نظراتتان در سایت استاد بهنود را میگویم اینکه بگوئید مردم اول رای دادند -اصل نادرست- و بعد آمدند گفتند رای من کو؟

زیاد مایل به گذاشتن کامنت نبودم چون بنظر من خطر شما از افرادی که چماق بدست میگیرند بسیار بیشتر است
جوابت را در همین جا میخوانم اگر بنویسید
borzu گفت...
انسان سکولار عزیز،
بر خلاف نظر جناب کمال الملک و دیگر دوستان این حقیر یا با عمده ی جوابیه تان موافقم و یا حداقل میتوانم بگویم که دیدگاه شما برایم قابل درک است.
اما موردی که برایم مبهم مانده است آنجاست که مگویید " اما اسلام هویت ماست . ایران و ایرانی بدون اسلام تهی از هویت میشود .... "
در اینجا سوالی که برایم پیش آمده اینستکه: ما (کشور هزارو یک ملت ایران ) آیا تفاوتی با کشور ها و ملتهای دیگر داریم که به این صفت متمایز باشیم؟
البته قصد این حقیر این نیست که این فرضیه ی شما را از دم مردود بدانم، البته اسلام یکی از هویتهای اصلی ایران و ایرانی است، اما چرا ترکیه با سیستم سکولار خود (سکولار بر مبنای تعریف عمومی ) در سی سال گذشته و بدون داشتن معادن فسیلی انرژی موفقتر از ایران عمل کرده است .
مرسی
borzu گفت...
جناب کمال ال ملک،
ضمن ابراز ارادت باید بگویم که تنها میتوانم صحت برداشت شما از شخصیت انسان سکولار را تایید کنم.
در ضمن اینرا که سکولار بودن یک اندیشه ی شخصی است هم قبول دارم، چون خودم را هم یک انسان سکولار میدانم ومطمئنم که برداشت سکولار این حقیر با اندیشه ی سکولار شما تفاوتهایی دارد، و حتا متفاوت با افکار انسان سکولار است. 
اجازه میخواهم بگویم اینجا که شما از انسان سکولار نقل فرمودهید در محکومیت ایشان:
"چرا که من همان تمی را در ضجه ها و یقه از تظاهر جر دادن ها در استقبال ایشان در قم دیدم که در سبزی شعار نفاق افکنانه ی "رای من کو" دیدم". 
به نظر این حقیردر اینجا تأمل کافی در جمع بندی تحلیل ایشان عنایت نداشته ید.
اینکه در هر دو سوی ماجرا نوعی توهم موج میزند، مرا به این فکر واداشته است که پس چرا اصراری داریم تا با پرداخت هزینه های گزاف تکرار مقررات کنیم.

این حقیر امروزه باور دارم که ایجاد تغییر و پیشرفت در کشوری با شرایط ایران تنها در محیطی آرام و استیبل قابل حصول است. 
آیا هنوز هم برایمان روشن و آشکار نشده است که تغیرات سیاسی در ایران از زمان پیدایش نفت تا به امروز همواره توسط غرب کلید خورده و یا هدایت شده است و هر از گاهی که خودمان امکان و توان تصمیم گیری و یا انتخاب را با حفظ آرامش داشته یم (هر چند بهترین تصمیم و یا بهترین انتخاب نبوده باشد) اما نفعش بسیار بیشتر از زمانی بوده که دیگران برایمان تصمیم گرفته اند. 
والبته شما را آنقدر فرهیخته یافته ام که سرتان را با مثالهای بیشمارتاریخ معاصر که تکرار مکررات بوده است بدرد نیاورم.
ناشناس در وبلاگ استاد گفت...
سكولار جان كارتو خوب انجام دادي عزيزم. از طرف دوستانت ان و ع خ . مرد حسابي برو خودتو رنك كن. بكار بردن كلمات قلمبه سلمبه نميتونه مشروعيت اين نظام رو توجيه كنه اره عزيزم اره فدات شم. شما بهتره حواست فقط به دشمن!!!! باشه

بخشی از پاسخ سئوالات دوستان 
در ادامه‌ی مطالب مربوط به ولایت فقیه بخوانید  : خر انگوری دو


۱ نظر:

انسان سکولار گفت...

جناب کمال الملک امید که پاسخ برخی از سئوالات را گرفته باشید حال اگر نه معقول است و نه قابل نقد نمی‌دانم

اما برای پاسخی منطقی به سئوالات دیگر ابتدا لازم است بدانم آیا در اینکه انقلاب 57 یک فاجعه بود و خسارات زیادی به ایران وارد کرد هم عقیده ایم یا خیر؟