در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۳/۰۲

شمعی که نمیتوان دوباره روشن کرد!




# از سری مقالات چرا اعدام مجازاتی غیر عقلانی است 2
# اجرای عدالت
3 روایت تامل برانگیز
آیا احکام سنگین بی عدالتی های سنگین نیز بر جا نمیگذارند؟
قاضیان هم انسانند و جایز به اشتباه
آیا بارها بی گناهی متهم به قتلی بعد از سالها مشخص نشده؟
آیا در مجازات قتل مقرر بودن فقط یک مجازات آنهم قصاص و محدودیت تشخیص گناهکاری متهم به دو حالت ( گناهکار - بی گناه ) باعث نمیشود که قضات در موردی که قاتل را مستحق قصاص نمیبینند حکم بر بی گناهیش بدهند؟
ویا شاهد باشیم کسی که تا حدودی ناچار به انجام قتل بوده و یا ناخواسته مرتکب قتل شده بالای دار رود؟

آیا اعدام مجازاتی نیست که حتی 5 دقیقه بعد از تحمیل آن به محکوم راهی برای جبران آن نخواهیم داشت؟


در باب ضرورت برچیده شدن بساط مجازات اعدام و حذف همیشگی آن از مجموعه ی قوانین کشور سخن گفتن کار سخت و کم فایده ایست.
چرا که براستی صرف نظر از یک عده ی محدود قاطبه ی ملت عمیقن به لزوم وجود آن ایمان دارند .
شاید به جای صحبت در مورد حذف کامل آن بهتر است در راه تقلیل موارد مستوجب حکم مرگ سخن گفت .
اما خوب من چند کلامی در این باب مینویسم و در فضای وب رها میکنم تا در سرورهای گوگل ذخیره شود!


تذکر این مطالب فقط در چهارچوب جمجمه ی
اینجانب پرورانده شده و فقط در همین حد اعتبار دارد.

##################


چند خبر بدون توضیح اضافه ارائه میگردد:
بعید است که توالی این اخبار با چند خط توضیح بالا برای رساندن منظورم کفایت ننماید.
امیدوارم انعکاس رویدادهای زیر تاثیر بدی در زندگی کسی نگذارد اما من نتوانستم در انتشار و دعوت دیگران به تامل روی آن خودداری کنم.

کپی مطلب علارغم ذکر منبع بر خلاف رسم این وبلاگ است و بدلیل اهمیت موضوع میباشد.

===================================

مطلب اول:
تهران- ایسکانیوز: مردی که به اتهام کشتن آموزگار بازنشسته بریتانیایی 14 سال زندانی بود سرانجام بی گناه شناخته و آزاد شد. به گزارش روز یکشنبه گروه حوادث ایسکانیوز: اندرو آدام سال 1993 میلادی

به دنبال کشته شدن آموزگار بازنشسته 58 ساله به نام جیک رویال، در لندن دستگیر شد.

متهم که آن زمان 21 ساله بود با وجود نقص مدرک ها و سوگند بی گناه در دادگاه به خاطر تشخیص نادرست قاضی جنایی انگلیس به زندان افتاد و 14 سال از بهترین روزهای عمرش را پشت میله ها گذراند.

این پرونده اما بسته نشد و وکیل مدافع اندرو که به بی گناهی او ایمان داشت تمامی تجربه های خود را برای تبرئه اش به کار گرفت.

تلاش های خستگی ناپذیر وکیل مدافع با کشف مدرک های جدید، نتیجه داد و مرد بی گناه که حالا 35 ساله است سرانجام تبرئه شد. اندرو هنگام خداحافظی با دوستان قدیمی اش در زندان لندن، آرزو داشت مادرش زنده بود و می دید پسرش قسم دروغ نخورده و دستان او به خون هیچ کس آلوده نشده است. گزارش ایسکانیوز می افزاید: هفته گذشته نیز یک مرد 48 ساله آمریکایی به نام جری میلر که 24 سال به اتهام آدمکشی در نیویورک زندانی بود با آزمایش دی ان ای، بی گناه شناخته و آزاد شد./125/01

===================================

مطلب دوم:
وکیل دادگستری

منبع

افسانه نوروزی و مجازات قتل عمدی!!

حکم قصاص نفس خانم افسانه نوروزی به اتهام قتل عمدی در دیوانعالی کشور ابرام و تائید شده که پس از ابلاغ به متهم و اذن از رئیس قوه قضائیه با تودیع سهم صغاراز دیه متعلقه قابل اجراست. رای صادره در خصوص خانم افسانه نوروزی اعتراضات زیادی را در داخل کشور ونیز در خارج کشور بر انگیخت، نمایندگان زن در مجلس شورای اسلامی از رئیس قوه قضائیه که به حکم قانون تنها مرجعی است که می تواند رسیدگی مجدد به موضوع را به دادگاه دیگری ارجاع نماید تقاضای جلوگیری از اجرای حکم را نمودند و نیزبعضی از نویسندگان و مدافعان حقوق بشر با توسل به سازمانهای بین المللی موضوع را در سطح گسترده تری مطرح نمودند. اینجانب صرف نظر از درستی یا نادرستی اتهام مذکور از اینکه انسانی در شرف اعدام و به تعبیر درست حقوقی قصاص نفس قرار گرفته است سخت متاثرم اما تاملاتی در این موضوع دارم از جمله:
1- افسانه نوروزی که مدعی است در دفاع از ناموس خویش مرتکب قتل شده است نتوانست در دادگاه دلیل محکمه پسندی بر ادعای خود اقامه کند بنا براین قضات رسیدگی کننده به حکم قانون برای مرتکب قتل عمدی مجازات قصاص نفس را در نظر گرفته اند. من مستند ایشان را در قتل متجاوز در این جا ذکر می کنم ماده 61 قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد:
" هرکس در مقام دفاع از نفس یا عرض و یا ناموس و یا مال خود یا دیگری و یا آزادی تن خود یا دیگری در برابر هرگونه تجاوز فعلی و یا خطر قریب الوقوع عملی انجام دهد که جرم باشد در صورت اجتماع شرایط زیر قابل تعقیب و مجازات نخواهد بود:
_ دفاع با تجاوز و خطر متناسب باشد
_عمل ارتکابی بیش از حد لازم نباشد
_ توسل به قوای دولتی بدون فوت وقت عملا ممکن نباشد و یا مداخله قوای مذکور در رفع تجاوز و خطر موثر واقع نشود."
بنا بر این اقدام ایشان در دفاع از ناموس خود اگر چه مرتکب قتل نیز شده باشد کاملا قانونی و قابل توجیه می باشد . اما نکته مهم اینجاست فرض کنید اقای مقتول که دوست بسیار نزدیک و خانوادگی افسانه بوده اند با شوهرو یا با خود ایشان در امر خروج اشیاء عتیقه از کشور همکاری می نموده اند( که این امر اگر چه فرض است ولی با توجه به شغل حساس مقتول که افسر ارشد در نیروی انتظامی بوده است مستبعد نیست) در جریان فروش یکی از عتیقه جات اختلاف دزدان بر سر تقسیم غنائم انان را به ارتکاب هرگونه عملی وادار کرده است .از جمله با زمینه چینی قبلی و در حالی که متهم اماده رفتن به حمام شده مقتول را به منزل خویش دعوت نموده اند بیچاره مقتول که از نیات شریک خود غافل است و خود را اماده کرده که قدر السهم خود را از غنیمت دریافت می نماید به منزل دعوت شده قدم می گذارد . قاتل که اینک حوله حمام نیزبر بدن دارد با امادگی قبلی دو ضربه چاقو قصابی را به شاهرگ مقتول وارد می نماید در کمتر از دقیقه تمامی خون مقتول از شاهرگ بریده شده فوران زده و وی زندگی را بدرود می گوید.اینک برای فرار از مجازات مرگ کدام دستاویز بهتر از اینکه اقدام خود را در مرگ دوست خویش دفاع از ناموس قلمداد نماید و بر ادعای خود لنگ و حوله حمام را گواه آورد که ببینید من مشغول حمام کردن بودم که این بی ناموس قصد تجاوز به مرا داشته ومن هم به تجویز قانون مزد نامردی اش را کف دستش گذاشته ام ؟!!این صحنه را در ذهن خود بازسازی کنید. خانم در حالی که حوله حمام بر سرو روی خود انداخته در جلوی میز توالت مشغول ارایش و ... غیره است زنگ منزل زده می شود با اینکه اقای مقتول از پشت ایفون خود را معرفی کرده است خانم هیچ اصراری در پوشاندن بدن خویش قبل از ورود مقتول نکرده چرا که وی دوست خانوادگی ایشان است بنا بر این نگاهش بدون قصد و ریبه بوده و اشکالی نخواهد داشت !! درب را باز نموده از مهمان خود با خوش امد گوئی پذیرائی کرده و همچنان که مشغول ترو خشک کردن خود بوده اقای مقتول که از تماشای بدن خانم احساسات جنسی اش تحریک شده احتمالا برای در اغوش گرفتن ایشان به وی نزدیک شده اند ناگهان خانم با وارد اوردن ضربات چاقوی تیغه بلند بر عضو حساس مردی که قصد تجاوز به وی را داشته اند او را به درک واصل کرده اند!! عجب ، عجب !! راستی همین الان که شما این متن را می خوانید اگر به ناگاه درب اتاقتان باز شود و کسی قصد تعرض به شما را داشته باشد ایا می توانید بیاد بیاورید که چاقوی تیغه بلند اشپزی تان در کدام کشوی اشپز خانه است تا ان را در دفاع از ناموستان بکار ببرید ؟؟! فراموش نکنید که مقتول این حادثه فردی است درشت اندام افسر ارشد نیروی انتظامی که دوره های اموزشی رزمی در دفاع شخصی و ماموریت های ویژه پلیسی رابه خوبی به پایان برده واز عهده دفاع از خود بر می امده است . بنا بر این ایا منطقی است که بپنداریم خانم افسانه بدون امادگی قبلی و صرفا در یک درگیری تصادفی ، و باز هم تصادفا با یک چاقوی قصابی ، و نیز تصادفا به شاهرگ و عضو حساس بدن مقتول ضربه ای زده و طرف هم با همین ضربه کلا تصادفی به قتل رسیده است ؟؟!!
2- بعضی از نویسندگان خانم افسانه نوروزی را با خانم امینه که به اتهام زنا محکوم به اعدام شده بود و بر اثر اقدامات بشر دوستانه سازمانهای بین المللی حکم سنگسارش نقض شد مقایسه کرده اند که این مقایسه از اصل و اساس نادرست و بی اعتباراست . به عبارتی این سخن حقی است که از ان اراده باطل شده ، خانم نوروزی به اتهام قتل عمدی محاکمه و محکوم شده اند نه به اتهام زنا !! ایشان محکوم به قصاص نفس هستند و حال انکه خانم امینه محکوم به رجم یا سنگسار ، فرق این دو در این است که در رجم هیچکس حق گذشت ندارد و حکم باید اجرا شود ولی در قصاص نفس همین که اولیاء دم از قصاص گذشت نمایند مجازات مرگ منتفی خواهد شد . مخالفت با حکم اعدام و قصاص نفس نبایست موجبات تبعیض بین مرتکبین را فراهم اورد . ایا اگر مردی در همین خصوص و با موضوع مشابه در استانه اعدام قرار می داشت نیز جائی برای اعتراض باقی بود ؟؟
قتلی واقع شده است انسانی بدون اینکه حق دفاع داشته باشد به قتل رسیده است . بر عهده مدعی است که ثابت کند مقتول در صدد تجاوز به وی برامده و برای اثبات این امر دلایلی ارائه کند که وجدان قضائی قضات را اقناع نماید صرف ادعا که خصوصا قرائنی بر خلاف ان وجود داشته باشد دلیل محسوب نمی شود.
3- یاد اوری کنم که از مقتول این حادثه نیز دو کودک خردسال و مادری علیل و همسری جوان باقی مانده است که چشمشان به اجرای عدالت است. همسری که مدعی است شوهرش هر کاری کرده اما به ناموس مردم چشم بد نداشته و مادری که مدعی است لقمه حرام به فرزندش نداده و کودکانی که در پستوی ذهن خویش پدری متجاوز را به یاد نمی اورند.
4- به عرض برسانم که تشخیص دفاع از ناموس را جامعه قبلا طی نوشته ای که بر ان قانون نام داده است به قضات بدوی انگاه به قضات دیوانعالی کشور سپرده است . بنابراین بر انگیختن احساسات و دامن زدن به عواطف انسانی در لغو مجازات متهم نتیجه ای جز هرج و مرج و بی نظمی اجتماعی را در پی نخواهد داشت .
5- امیدوارم رئیس قوه قضائیه با تقاضای رسیدگی مجدد پرونده موافقت نمایند تا موضوع با فرصت و دقت بیشتری بررسی شده و صحت ادعای متهم اثبات گردد. ولی پیشنهاد می کنم دوستانی که دستشان به جائی می رسد قبل از ان که از سازمانهای عریض و طویل حقوق بشری استمداد کنند سری به خانواده مقتول بزنند و از ایشان برای لغو مجازات متهم استمداد نمایند .
به دوستان عزیزی که این نوشته را مطالعه فرمودند عرض می کنم که بنده فقط انطرف سکه را خواستم ببینیم بدون انکه فرضیات مطروحه مبتنی بر واقعیات بوده باشد.


نویسنده : وکیل دادگستری ; ساعت ۱٢:٤٤ ‎ق.ظ روز دوشنبه ۱٤ مهر ،۱۳۸٢

===================================

مطلب سوم:
رشت- ایسکانیوز: دختر دانشجویی که به خاطر حفظ ناموس خود، پسر رزمی کار را در خانه اش کشت تبرئه و از زندان رشت آزاد شد. آنچه گذشت ...

به گزارش روز شنبه خبرنگار گروه حوادث ایسکانیوز: مهناز- ع 20 ساله که در بابل به دنیا آمده است وقتی در رشته گیاه پزشکی، دانشجو شد از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. او فرزند یک خانواده مومن و متشخص بود و پدر و مادرش به چنین دختری افتخار می کردند.

مهناز، همای سعادت را روی شانه هایش می دید و آرزو داشت روزی دکتر سرشناسی شود اما یک عشق خیابانی- اینترنتی، مسیر زندگی اش را به کلی عوض کرد.

مهران، دانشجو، قهرمان ورزش های رزمی و پسر یک استاد دانشگاه بود. خانواده اش وضع مالی خوبی داشتند ووقتی مهناز پیشنهاد ازدواج مهران را جدی دید خود راسوار بر ابرهای سپید خوشبختی یافت.


مهران می گفت تصمیمش را گرفته و می خواهد به هر قیمت ممکن با شاپری آرزوهایش ازدواج کند.

دختر دانشجو با وعده هایی که قلب و روحش را می لرزاند دعوت مهران را پذیرفت و قرار شد غروب سرد 13 دی 1383 برای دیدار با خانواره پسر مورد علاقه اش به خانه آنان در رشت برود.

عقربه ها 16:30 را نشان می داد که راننده تاکسی بی سیم 133 رشت به در خواست مهران به خوابگاه دختران دانشجو رفت و مهناز را به خانه پدر او رساند.

جنازه ای در اتاق خواب

21:45همان شب پدر مهران که به تهران سفر کرده بود به خانه اش برگشت و زنگ طبقه سوم را زد اما هیچ جوابی نشنید. دل شوره عجیبی به جان استاد افتاده بود و دلش می خواست هر چه زودتر آن در چوبی لعنتی باز می شد. مرد میانسال که فراموش کرده بود کلید همراهش ببرد سرانجام با همکاری همسایگان، در را گشود و وارد ساختمان شد.

پدر وقتی به اتاق خواب پسرش رسید صحنه ای دید که نزدیک بود تپش های قلبش را برای همیشه بگیرد. جنازه کارد آجین مهران روی کف اتاق افتاده و دستانش از طرف چپ با طناب پلاستیکی بسته شده بود.

استاد ناگهان فریاد تلخی سرداد و پسرش را که هنوز گرم بود به نزدیک ترین بیمارستان رساند اما هیچ کاری از دست پزشکان برنیامد. مهران بر اثر خونریزی شدید قربانی جنایت شده بود.

یکساعت بعد افسر نگهبان کلانتری 11 رشت در جریان ماجرا قرار گرفت و قاضی کشیک وقت، رسیدگی به پرونده را در دستور کار خود قرار داد.

در بازرسی از قربانگاه، یک قبضه کارد دسته مشکی آغشته به خون، پنج بطری مشروب الکلی، چند جلد کتاب و... به دست آمد و شواهد نشان داد هیچ دستبردی صورت نگرفته است.همچنین روی موزاییک ها در هشت نقطه رد پای یک انسان لاغر اندام به چشم می خورد و باکشف نخستین سرنخ ها دستور سپردن جنازه به پزشکی قانونی صادر شد.

از مهمانان خارجی، خبری نشد

زهره – خواهر مهران – در بازجویی‌های مقدماتی گفت: 15/11 بود که از مدرسه به خانه رسیدم. کمی نشستم و بعد با کتایون – نامزد برادرم – ناهار درست کردیم و خوردیم. همان موقع تلفن های مشکوکی به برادرم زده شد که او به اتاق می‌رفت و جواب می‌داد. کتایون بعد از ناهار به دانشگاه رفت و من خوابیدم. مهران 15/3 عصر مرا بیدار کرد و گفت:‌پسر عمه‌ام می‌خواهد با چند مهمان باکویی به خانه ما بیاید. بعد هم مرا به خانه دوستم فرستاد و دیگر برادرم را ندیدم، فقط 30/5 همان روز یک تماس تلفنی با او داشتم که گفت مهمان‌ها یکساعت دیگر می‌روند. گزارش ایسکانیوز می‌افزاید: پدر مهران در ادامه تجسس‌ها، چند آشنا را به عنوان مظنون معرفی کرد و رییس دایره مبارزه با جرم‌های جنایی استان گیلان نیز با توجه به حساسیت پرونده، شخصا پیگیر مساله شد.

همچنین پسر عمه قربانی که یکی از آخرین دیدارکنندگان با مهران در روز جنایت بود توضیح داد: یکشنبه 13 دی 83 با شریکم از آستارا به رشت آمدیم تا کامپیوتر بخریم. ساعت دو تا سه عصر به رشت رسیدیم و از موبایل شریکم با مهران تماس گرفتم. مقابل خانه دایی‌ام بودیم که مهران با لباس راحتی – شلوار و تی‌شرت- جلوی درآمد و سوار ماشین شد. می‌گفت نامزدش در خانه است و به همین خاطر تعارف نکرد. ما هم راهمان را کشیدیم و رفتیم تا اینکه خبر رسید پسر دایی ام کشته شده است.

از سوی دیگر بازپرسی‌های محلی، از دوستی مهران با چند دختر حکایت داشت و با آنکه او حتی یک قهرمان رزمی کار نامیده می‌شد مشروب الکلی مصرف می‌کرد.

راننده تاکسی وکلید معما

فقط یک شبانه روز از جنایت گذشته بود که راننده تاکسی بی‌سیم رشت سراسیمه به سراغ پلیس جنایی این شهر رفت و با ارایه اطلاعات جدید، رسیدگی به ماجرا را وارد مرحله تازه‌تری کرد: تازه به محل کارم رسیده بودم که دوستانم خبر دادند مهران در خانه‌اش کشته شده است. خیلی ناراحت شدم و حالا اینجا آمده‌ام تا شاید بتوانم برای دستگیری قاتل، کمکی بکنم. عصر شنبه 12 دی 83 – مهران با تاکسی بی‌سیم 133 تماس گرفت و ماشین خواست. بنابراین به خانه پدرش که استاد دانشگاه و مردی متشخص است رفتم. مهران گفت به خوابگاه دانشجویان بروم و دختری را به ساختمانشان برسانم. همان موقع پسر استاد با موبایل دختر مورد نظر تماس گرفت و گفت ساعت چهار تاکسی می‌رسد. از مهران خداحافظی کردم و سرقرار رفتم. دختری که 20-22 ساله به نظر می‌رسید سوار شد و بین راه با موبایل مهران تماس گرفت . به درخواست دختر دانشجو با مهران تلفنی صحبت کردم و گفتم کجایی؟ جواب داد: خانه هستم و 30/4 عصر به خانه پدرش رسیدیم. بعد هم کرایه‌ام را گرفتم و خداحافظی کردم.

بازداشت دختر دانشجو

با نشانی‌های تازه‌ای که پلیس جنایی رشت از راننده تاکسی گرفت خیلی زود مهناز را شناسایی و دستگیر کرد. این دختر بدون هیچ مقاومتی لب به اعتراف گشود و با چشمانی اشکبار به آدمکشی اعتراف کرد. گزارش ایسکانیوز اضافه می‌کند: مهناز در بازجویی‌ها اظهار داشت: همه بدبختی‌های من با یک دوستی تلفنی – اینترنتی و بعد خیابانی، آغاز شد. یک ماه بود که با مهران آشنا شده و به او دل بسته بودم. می‌گفت عاشقم شده و حاضر است دنیا را به پایم بریزد. پسر بدی به نظر نمی‌رسید و من فریب نگاه‌های او را خوردم. مهران هرگز نگفته بود نامزد دارد و اگر این مساله را زودتر می‌فهمیدم شاید حالا دست‌هایم به خون و جنایت، آلوده نمی‌شد. مهران با ماشین خودش دنبالم می‌آمد، در شهر گشت می‌زدیم، صحبت می‌کردیم و چندبار در رستوران غذا خوردیم. آن پسر، روز یکشنبه از من خواست به خانه دوست متاهلش بروم تا با او و همسرش آشنا شوم. وقتی اما غروب 13 دی به ساختمان مورد نظر رفتم تازه فهمیدم دروغ گفته و به خانه پدرش پا گذاشته‌ام. با دلشوره و تشویش، کنار پنجره نشستم و سرگرم تماشای آلبوم عکس‌های مهران شدم که به اتاق خواب رفت و رفتارهای غیر عادی نشان داد. باورم نمی‌شد مردی که می‌خواست با من ازدواج کند و مرا به اوج آرزوهایم برساند آنگونه سعی داشت اسیر وسوسه‌های شیطانی شوم! لباس فرم دانشگاه به تن داشتم و تلاش کردم از آن خانه خارج شوم اما مهران، نزدیک در بود و مانع شد. حرکاتش مشمئز کننده بود و می‌دانستم اگر باز هم غفلت می‌کردم عفت و شرفم لکه دار می‌شد. مهران تا به من حمله کرد چاقویی را که همیشه برای احتیاط با خود حمل می‌کردم بیرون کشیدم و ...

دانشجوی رشته گیاه پزشکی رشت، بارها قسم خورد فقط برای دفاع از ناموس خود دست به چاقو برده و هرگز نمی‌خواسته مهران کشته شود: به سختی شوکه شده بودم و چاقو را همانجا رها کردم. بعد با جوراب خونی روی قالی تا دم در ورودی رفتم، کفشم را پا کردم و خارج شدم.

می‌خواهم زنده بمانم

در پی تکمیل تجسس‌ها و بازسازی صحنه جنایت، پرونده در شعبه 10 دادگاه عمومی وقت رشت تحت رسیدگی قرار گرفت و پدر مهران مدعی شد چون مهناز متوجه شده بود پسر او نامزد کرده به خاطر شکست در عشق و کینه جویی، ‌دست به جنایت زده است و برایش اشد مجازات خواست. با راه‌اندازی دوباره دادسرا، محاکمه در شعبه 105 دادگاه عمومی جزایی رشت از سرگرفته و دختر دانشجو 16 مرداد 84 به جرم آدمکشی به مرگ و به خاطر خلوت کردن با پسر نامحرم به 15 ضربه شلاق محکوم شد. حکم صادره اما با اعتراض وکیل مدافع مهناز در شعبه 26 دیوان عالی کشور شکست و 11 دی 84 به شعبه 107 دادگاه عمومی – جزایی رشت سپرده شد. 25 خرداد85، قاضی این شعبه ادعای دفاع از ناموس دختر دانشجو را رد و بار دیگر او را به مرگ محکوم کرد که باز هم با اعتراض وکیل مدافع رو به رو شد.

بدین ترتیب هیات عمومی دیوان عالی کشور متشکل از 50 قاضی، نشست ویژه‌ای برگزار کرد و پرونده اصراری کیفری به ریاست آیت الله مفید و با حضور دری نجف آبادی – دادستان کل کشور – به شور گذاشته شد. 34 قاضی براساس ماده‌های 61، 625 و 627 قانون مجازات اسلامی و همچنین بند «الف» ماده 629 همین قانون مدرک‌های موجود در پرونده – از جمله جوابیه پزشکی قانونی و تحقیق جامع پلیس جنایی – تایید کردند مهناز در دفاع از ناموس خود و رهایی از چنگ مهران، چاره‌ای جز استفاده از کارد نداشته است. بر همین مبنا، رای شعبه 26 دیوان عالی کشور مبنی بر رهایی دختر 20 ساله از مجازات تایید و او به تازگی از زندان آزاد شد. بی‌شک این رای در تاریخ قضایی ایران، جاودانه خواهد ماند./120/05

هیچ نظری موجود نیست: