در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۶/۲۶

جمهوری اسلامی جواب بده!!!


# استیضاح جمهوری اسلامی




من نمیدانم چرا رهبر و مقامات کشورم  این جمهوری اسلامی را یکبار برای همیشه بابت اشتباهاتش مواخذه نمی کنند تا بعد ما بتوانیم با او کنار بیائیم.

حداقل خودش مجبور نباشد قایم بشود و ما هم حیران بمانیم که این کیست که اینهمه بدگوئی از او میکنند!

جمهوری اسلامی مرد باش و خودت را نشان بده ! تو باید مسئولیت اشتباهات خودت را بپذیری!!!

ادامه را ببینید....


با امید اینکه خودش یا کسی که از او سراغی دارد به گوشش برساند انتقادات و سئوالات خود را به او می گوئیم.






ASK EVERY QUESTION OF IRI / ABOUT EVERY THING

ask in comments

۱۵۰ نظر:

جمهوری اسلامی گفت...

چکار دارید ؟ چرا مرد نباشم ؟
ایمیل تان را بدهید اینطور در ملاء عام که نمی شود راحت سخن گفت!

انسان سکولار گفت...

به به جمهوری اسلامی

من فکر نمی کردم قابل بدانیدو قدم رنجه کنید!
چنان از شما و جنایات تان می گفتند که من گمان میکردم نتوانم براحتی به شما دسترسی داشته باشم.

حالا آمده اید خودی نشان دهید یا واقعا برای یک گفتگو و رفع پاره ای از ابهام ها آماده اید؟

برای من و شاید دوستانم خیلی مسائل هست که باید روشن کنید.

اینها صرفا دغدغه های من نیستند و من دلیلی نمی بینم شما بخواهید در خفا جواب مرا بدهید.

براستی چرا ابا دارید از اینکه در محیطی که همه دسترسی داشته باشند جواب ما جوانهای ایران را بدهید؟

از قدیم گفته اند کاری بکن که بتوانی پای آن بایستی !

خوب است شما هم عرایض من را حمل بر جسارت ندانسته جوابگو باشید .
اگر موضع تان را بر حق می دانید!

ناشناس گفت...

شاید برای مسایلی که دو دهه از آن میگذرد توجیح قانع کنندهای وجود نداشته باشد، اما در رابطه با پست قبلیتان سوالی برایم مطرح است که اگر اجازه بدهید در اینجا مطرح میکنم:

در اینکه غرب از حکم سنگسار خانم سکینه محمدی استفاده ی ابزاری میکند شک ندارم، اما با شناختی که از رهبری فرهیخته دارم و در حالی که خود مصاحبه ای از رییس جمهور دیدم ( یا شاید خواندم ) که گفتند شخصن با مجازات اعدام موافق نیستند. چرا اقدامی در حذف دایمی اینگونه مجازاتها صورت نمیگیرد.
بسیاری از علمای دینی با استدلال بر اینکه در صدر اسلام امکان اعمال مجازات زندان وجود نداشته و لابد به ناچار مبادرت به اینگونه احکام میشده، و امروزه با دسترسی به روشها ی امروزی عملن نیازی به قطع ید و سنگسار وجود ندارد را مطرح کرده اند .
ایشان چرا با توجه به تاثیرمنفی این گونه مجازاتها در افکار جهانی هیچگونه تلاشی در حذف آن از قوانین جزایی صورت نمیدهند. مگر قرار نیست که اسلام به عنوان دین برتر و نجات دهنده به دنیا معرفی شود؟
اینروزها برای اولین بار -در دو سال گذشته- در جواب دادن به همکاران و آشنایان غربی که سنگسار را وحشیانه مینامند، حرفی برای گفتن ندارم.
با احترام ، برزو

انسان سکولار گفت...

با سلام به برزوی عزیز

بله و من علاوه بر نکته ای که بحق اشاره فرمودید در مطلب زیر که به نام " ضربه از درون"است سئوالاتی جدی را از جمهوری اسلامی دارم!

گرچه شاید شما بخشی از جوابتان را در اینجا بگیرید اما سئوالاتی جدی تر پیش روی جمهوری اسلامی گذاشته می شود.

http://t.co/pcMUwVO


جمهوری اسلامی ! لاپوشانی و دو پهلو حرف زدن به کار ما نمی آید ما جواب صریح و صادقانه می خواهیم

سالها به شعور ما توهین شده و دیگر تحمل اینچنین رفتارهائی بسیار رنج آور است.

انسان سکولار گفت...

http://STONING.here.de

مطلب "ضربه از درون" را که در مورد سنگسار است در اینجا هم میتوانید ببینید

جمهوری اسلامی گفت...

من ملاحظه ی خودتان را کردم تا راحت تر صحبت کنید و بتوانید هر چه خواستید بگویید اگر اینجا راحت تر هستید من هم مشکلی ندارم.

انسان سکولار گفت...

در ضمن جسارت نباشد اما از پیام قبلی تان بوی تهدید می آید!

یعنی حال که عمومی است نمی توانم هر حرفی را بزنم؟!

جمهوری اسلامی گفت...

چه باید بگویم دوست عزیز شما که چیزی نپرسیدی!

انسان سکولار گفت...

چطور فکر کردم خواندید

از کدام بپرسم؟ امیدوارم حمل بر بی ادبی و جسارت من نباشد و خدای نکرده با این سئوال من عرش الاهی به لرزه در نیاید و خون شهدا پای مال نشود!

اگر کامنت برزوی عزیز را خوانده باشید که اشاره به محدود شدن آزادی های سیاسی کرده اند و توجه کنید به شرایط فعلی متوجه خواهید شد که چرا داغ برادرانمان که در دوران انقلاب و جنگ و یا در زندانهای شما آنهم در حالی که حکم حبس خود را گرفته بودند و دوران محکومیت خود را می گذراندند و شهید شده اند به دلمان مانده و نمی دانیم این همه جوان برومند را برای چه از دست داده ایم؟

که وضع کشورمان این باشد و حال روز جوانانمان چنین باشد؟

که مردم را سنگسار کنیم؟

این بوده نتیجه ی این همه قربانی؟

تازه آنچه شما می بینی کجا و آنچه کسی چون من که اهل دقت به ظرائف می بینم کجا!

بعید است چنین ملتی افسرده و از درون دلشکسته و خسته بتوان در دنیا یافت!!!
ای داد بیداد ای داد بیداد

خوب بفرمائید چه جواب باید داد به کسانی که چرائی این جنایتها را می پرسند

حال تحقیری که از این ممیزی ها و صلاح دیدها و انتخاب نوع پوشش و آنچه باید ببینیم و آنچه باید بخوانیم و ... هم جای خود دارد!

بگذارید کنار سوء مدیریتهائی که هزاران میلیاردها دلار از ثروت این مردم بیچاره را بر باد فنا داده است.

جمهوری اسلامی گفت...

تعجب می کنم تعجب می کنم !!!

حقیقتا از شما انتظار نداشتم!

من وبلاگ شما را خوانده بودم وروشن بینی خاصی در شما دیده بودم و به همین دلیل هم پاسخ شما را دادم .

اما با این سئوالها مرا شگفت زده کردید!

براستی شما فکر می کنید که .....



ببخشید.....

با عرض معذرت عده ای چند وقتی است از ترکیه با من تماس دارندو مذاکره می کنند من مذاکره ام با ایشان تمام شد برمی گردم

ناشناس گفت...

انسان سکولار عزیز ،
جمهوری اسلامی ... که در اینجا کامنت میگزارد، یکی از طنزهای شماست، و یا یک فرد حقیقی است که از طرف ... صحبت میکند؟
اگر مورد دوم است از طرف چه ارگان و یا جناحی ؟
بهر حال جواب سوالاتی که شما از طرف خودتان و این حقیر از ایشان پرسیدهید برا یم جالب است.
مرسی ، برزو

جمهوری اسلامی گفت...

ببخشید بله

آیا براستی شما فکر می کنید من یک فاعل بالفعل هستم؟!

من فقط نوعی روش حکومت هستم همین!

و شگفتا شما انسان سکولار و برزوی عزیز می گوئید :"شخصیت حقیقی" ارگان" "جناح" "طنز" "جنایتکار" و ....

این چیزها مختص انسانهاست نه مفاهیم
پس جنایات جمهوری اسلامی هم از آن حرفهاست دیگر!!!

اما مگر ما چند تا هستیم در دنیا؟

جمهوری اسلامی پاکستان
جمهوری اسلامی افغانستان
جمهوری اسلامی موریتانی

و من

خوب معذوریت های پسر عموهایم مشخص است و جای توقع خاصی ندارد
حال با توجه به اینکه دنیا دارد به من نگاه می کند تا در مورد جمهوری های اسلامی قضاوت نماید آیا رواست که شما اینچنین کنید و وقیحانه نه تنها نادم نباشید بلکه مرا بازخواست کنید؟

انصاف هم چیز خوبی است!!!

انسان سکولار گفت...

باور کن جمهوری اسلامی من هم همیشه حرفم این بود ولی این دوستان ناباب ما رو پیش شما ضایع کردند.

البته ذغال خوب هم بی تاثیر نبود

ولی دیگه چرا طلب کار باشید

بهر حال اسباب زحمت این مملکت بودین؟

جمهوری اسلامی گفت...

من نگفتم طلب کارم گفتم شما نادم از این همه خون جگری که به من دادین باشین
میدونید من دوچار راهنمائی اشتباه در انتخاب رشته ام شدم و رفتم رشته ی جمهوری اسلامی خوندم اون روزها این عقیده وجود داشت که در آینده برای جمهوری اسلامی کشورهای متقاضی زیاد میشه و ملتها دارن به سمت اسلام میرن و خلاصه ما هم سر پرسودا ..

من میگفتم پس من فقط جمهوری اسلامی سویس یا سوئد یا هلند!!!

جوانی و خریت دیگه!

باور کنید وقتی جمهوری اسلامی ایران شدم تا شیش ماه فقط کارم اشک و آه بود

درباره ی اشک و آه اغراق نمی کنم
اینجوری بگم که شبها از گریه خوابم میبرد و صبح که بیدار میشدم هنوز بالشتم از اشکهام خیس بود
ولی دیگه اونقدر اوضاع شیر تو شیر شد که دیگر جائی برای گریه و زاری نبود
البته کاری که از دستم بر نمی اومد فقط نگاه میکردم و حرص میخوردم.

بعد از اشغال سفارت امریکا من به سوپروایزر حکومتها گفتم دیدین گفتم ایرانی ها هنوز امادگی جمهوری را ندارن حالا اسلام را هم خیلی نمی شناختین

آخه من خیلی مقاومت می کردم بشم نظام حکومتی ایران ولی چاره ای نبود اون زمان فقط من از رشته ی جمهوری اسلامی فارغ التحصیل شده بودن و بچه های دیگه هنوز داشتن تحصیل می کردند

میدونین این سیستم پادشاهی هم خرفت شده بود دیگه
من یادمه با اینکه اصلا به کشورهای اینور فکرنمی کردم ولی تو دانشگاه در مورد همه میخونیم آخه !
استادمون میگفت این شاه داره هم ایران را بدبخت میکنه هم نظام شاهنشاهی را و هم اون بدبختی که بعد از اون بخواد سیستم حکومت اونجا بشه
من فکر نمی کردم اون بدبخت قرار من باشم یعنی ما فکر نمی کردیم اصلا نظام شاهنشاهی سرنگون بشه

و گرنه من درسم را طول میدادم

اون روز رفتم آسایشگاه سالمندانمون حال سیستم پادشاهی سابق ایران را بپرسم . بدبخت هنوز نمی دونه سرنگون شده فکر میکنه مرخصی استعلاجی دادن بهش

به هر حال مردمی که نهایت دمکراتیزه شدنشون بود راه افتادن ماکت یک حرب چون حزب رستاخیز و با وجود شاهی که در باره ی ریز و درشت کارهای مملکت دخالت می کرد یک دفعه جمهوری شدن اونهم بعد از یک انقلاب !

و اونهم جمهوری اسلامی!!!

با کسانی که بطور جدی می خواهند ناکام کنن ما رو
واقعا معجزه شد که هم ایران سالم موند و هم من سرنگون نشدم و گرنه کی دیگه به یک جمهوری اسلامی سرنگون شده نگاه می کنه؟

اونم الان که پنج شیش تا جمهوری اسلامی فارغ التحصیل همه هم تز هاشون یا در مورد جامعه مدنی یا سکولاریسم و یا لیبرالیسم جدید!

اونوقت من احمق تزم را چی برداشته بودم ؟ ... اگزیستانزیالیسم!!!

نمی دونستیم آقا اون موقع مثل الان که نبود عوالم عجیبی داشتیم و من امروز وقتی به اون روزها نگاه می کنم تعجب می کنم

ببخشید من باید برم به پسرعموم کمک کنم باز از پاکستان برگشتم میام اینجا

فعلا

ناشناس گفت...

جمهوری اسلامی محترم،
نادم باشم؟ نادم چه کاری و یا چه جرمی؟ اگر مخالف ادامه ی جنگ بودم پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط عراق این جرم بود؟ از نظر شما بله ؟ اگر بعد از دوسال و عقب نشینی صدام حسین جنگ را برده تمام کرده بودیم، شش سال هیچ شهروندی مجاز نبود بطور علنی با جنگ مخالفت کند! نادم باشم به خاطر اشتباه شما اگرنظرتان است؟
کم حافظه شدید شاید وگرنه باید بتوانید بیاد بیاورید که قسمت عظیمی از جامعه ایرانی سهیم در انقلاب ۵۷، فقط برای بیان اینکه با شما موفق نیستند، به خطر میوفتادند. امروز بله هر کسی حرفش را میزند، میگویند بر انداز نباش هر چه میخواهی بگو! خوب این شروع خوبی است اما ما اینجا نمونه دیگرش را داریم که ترکیه اسلامی که خیلی دموکراتتر از ماست و اقتصادی هم جلو زده اساسی ، حالا اگر ما آنروز میخواستیم بگوییم راه سریعتر و کم تلفات تری سراغ داریم، اجازه داشتیم ؟ نه، خنده دار است شاید اما جنگ ادامه پیدا میکرد و همه محدودیتها و سوالات بی جواب به موقعیت جنگی حواله میشد.
این "A4 چند کیلو بایتی" که طاقت سوز دل ما را ندارد، تازه خودم هم حوصله بیشترش را ندارم، حالا اگر ابهام در همین چند سطر باشد، لطفآ جواب میدهم ، چون خودم را خیلی بحق میدانم.
باز هم بگم جمهوری اسلامی جان، من الانت رو که قبول دارم، نازنین ...
برزو

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

بله کاملا درست می گوئی

راستش من با خواندن کامنت ایشان نکاتی خاص توجه ام را جلب کرده ولی ترجیح می دهم ابتدا جمهوری اسلامی جواب شما را بدهند تا بعد آنها را مطرح کنم

تا خلط مبحث نشود

سپتامبر ۱۷, ۲۰۱۰، ساعت

جمهوری اسلامی گفت...

انسان سکولار عزیز مشکوک میزنی!!!
چه نکته ای توجه ات را جلب کرده؟

بهر حال من که با صداقت دارم حقیقت را می گویم.

اما برزوی عزیز

خوب دقیقا حرف من همین است

شما ادامه ی جنگ را از من باز خواست می کنی؟

میدانی چقدر من رنج کشیدم تا بالاخره سران ایران دیدند مجبورند علارغم خواست مردم قطعنامه را پذیرا شوند ؟

من نمی دانم چرا ایرانی ها اینقدر نسبت به خطری که مرا تهدید می کند بی تفاوتند.

اما انسان سکولار حرفت ذهن مرا  مشغول کرده .

چه نکته ی خاصی؟

اول بگو بعد در مورد این موضوع توضیح بیشتر می دهم.

انسان سکولار گفت...

هیچی هیچی

میخواستم بگم جمهوری اسلامی اینقدر مظلوم و نازک دل عجیبه والا که از این چاخان عجیب غریب شما فهمیدم که همون جمهوری اسلامی که ما می شناسیم هستید!

شما ادامه ی جنگ را می اندازید گردن مردم؟

می دانید من انتظار داشتم بگوئید ادامه ی جنگ و اعدام زندانیان تقصیر آیت الله خمینی است و به من ربطی نداره ولی می بینم دست همه را از پشت بسته اید

ببخشید ببخشید جسارت نباشه خیلی رو دارید والا!

می بینید برزوی عزیز؟!!!

جمهوری اسلامی گفت...

بله

لطفا یک نفر یک نفر ایرانی را نشان دهید که در هنگام فتح خرمشهر معتقد به ادامه ی جنگ برای تنبیه متجاوز نبوده باشد و بگوید بهتر است حالا صلح کنیم و تقاضای غرامت کنیم!

بگوئید چه کسی بود؟

ناشناس گفت...

آخر جمهوری اسلامی جان، که بر ناب بودن خود از همان آغاز ادعا داری، مردم ؟ جنگ؟ من یکدهم درصد هم تجربه نکردم که ملتی ایرانی از کربلا بخواهد بگذرد و قدس را فتح کند، و شش سال پاکترین نوجوانان و جوانان را قربانی این طنز کند!

گویا هنوز هم، شاید امروز دیگر مجازات نکنید تنها به خاطر گفتن ! اما هنوز هم گوش نمیکنید! اثباتش هم همین کامنت قبلی ام! سوال میکنید جوابی را که نخوانده ید.
نگویید هیچکس موافق پایان جنگ نبود. حتا هواخواهان پر و پا قرص شما هم رفته رفته بیش از قبل از رفتن به جنگ سر باز میزدند، بگویید هیچکس اجازه نداشت تا در جمهوری اسلامی بگوید جنگ بس!
جمهوری اسلامی که مدعی بود: دموکراتیک لازم نداریم میان جمهوری ... اسلامی، اسلامی که باشد خودش اتوماتیک دموکراتیک هم هست.
دموکراسی نه تنها باید تدوین شود بلکه باید با گذشت زمان خودش را تطبیق دهد. اصلان دموکراسی مقوله ای جدای از دین است . این حرف با خردانه ا ی نیست، که هنوز بعد از سی سال هم نتوانسته باشیم درک کنیم.
البته این حقیر اصرار دارم اگر شما هم مثل من شرایط حساس کنونی را برای این جور مجادلات فرعی مناسب نمیدانید، مشگلی با به تاخیر انداختن آن ندارم ، اینبار بر خلاف همیشه به دلخواه.
البته شاید هم همین حالا وقتش باشد ، شرایط حساس شاید نیاز به تغییرات جزیی داشته باشد ... من هنوز هم آرزو دارم که ما جمهوری دموکراتیک اسلامی باشیم. گامی بزرگ به سمت مقبولیت جهانی.
خیر پیش،
برزو

انسان سکولار گفت...

خدا را شکر شما هستی برزوی عزیز

تمام هراسم این بود که حال که جمهوری اسلامی با پای خودش جلو آمده و به مناظره نشسته از کم اطلاعی من سوءاستفاده کند و با مغاطله این فرصت تاریخی را به نفع خود تمام نماید.
بنابراین می خواستم برای دفع وقت و پیدا کردن شاهدی موثق از بابت تز عجیب ایشان که اگزیستانزیالیسم!!! بوده بپرسم آخر جمهوری اسلامی تزش اگزیستازیالیسم؟!!!

که شما آمدید

از بعد ملاحظات مشکلی نیست هم شما فرمودید و هم من دوباره تاکید می کنم
ما از وضعیت فعلی نسبت به آنچه در تصور گروهی مردم چون ما به عنوان واقعیتی تلخ نقش بسته بود راضی هستیم
و امید به آینده داریم

آنچه ما دنبال آنیم درس گرفتن از گذشته است و نه بدون ملاحظه ی شرایط جاری درگیر تازه کردن داغها و دردها شدن.

آن خشونت ها امروز کمتر شده گرچه هنوز بسیار تعدیل لازم دارد

اما انصافا در جریانات اخیر صبری قابل ستایش از دولت و نیروی انتظامی در مقابل اعتراضات غیر قانونی گذشته دیدیم

گرچه من اندکی احتمال این را می دهم که این صبر همه اش از درایت نبوده باشد و کمی هم ترس چاشنی آن باشد.

چرا که امروز می بینیم زمزمه های تعرض به سران جنبش بگوش می رسد و این حتی برای چون منی که به شدت بابت عملکرد آقایان سبز معترضم قابل مسامحمه نیست حتی تا جای اعتراض خیابانی .

براستی من که در زمان مورد اشاره ی جمهوری اسلامی کوچک بودم اما در زمان صدور قطعنامه آنقدر متوجه بودم که چطور تمام باقی مانده های اطرافیانم که مردد در اعلام موضعشان نسبت به جمهوری اسلامی هستندعدم پذیرش قطعنامه را غیر منطقی می دانند و آخرین بندهای اعتمادشان به نظام فرو ریخت.

و بخوبی بیاد دارم وقتی خودم استدلال رضا پهلوی را در مورد منصفانه نبودن قطعنامه ی پانصد نود هشت از رادیو بی بی سی شنیدم اولین ترک تردید در خیر خواه بودن اوپوزسیون خارج نشین در افکارم نقش بست.

جمهوری اسلامی گفت...

ببینم انسان سکولار عزیز اگر شما عهد کردی که حتما مرا مغلوب کنی و همان باور عمومی را بزور به من ببندی که آقا قبول همه می گویند شما هم بگو

این هم روی همه ی بی مهری ها مثلا
تا این موقع شب توی پاکستان جون کندم بعد جمهوری اسلامی پاکستان میره با سیستم آمریکا خوش و بش کردن و اصلا تحویل نمی گیره ما را .

آقا اصلا مدرک جمهوری اسلامی نداره اسمش را گذاشتن جمهوری اسلامی و ما هم هیچی نمی گیم اونوقت زحمتاش مال ماست و خوش بش کردن هاش مال آمریکائی ها.

بازم معرفت سیستم حکومت اسرائیل بنده ی خدا سر راهش که اومده بود سر گوشی آب بده و بره من راتا اینجا همراهی کرد

من شما را منصف دیدم که اومدم با هم بحث منطقی بکنیم

الغرض من سئوالم دقیقا اینه

خود شما برزوی عزیز انصافا قبل از اینکه وارد بحث های دیگه بشویم بگوئید در تابستان شصت یک در مورد جنگ احساس تان چه بود؟

توجه کنید عرض کردم احساستان چه بود؟

تامل به این موضوع می تواند مقدمه ی عرض یک نکته ی مهم باشد.

الان من بسیار خسته ام پاسخ سایر موارد در اولین فرصت

تا بعد

ناشناس گفت...

جمهوری اسلامی، خسته نباشید،
ایران و عراق که از یکی محدود کشورهای عربی حامی فلسطینیان بود، با هم بجنگند. ملت خود را گرسنگی دهند و نفت را تحریم شده ی خود را حتا به چهار دلار بفروشند، و با منفور ترین کشورهای جهان وارد معامله ی اسلحه شوند، و این همه بدبختی با هدف شعار مسخره ای که در کامنت قبلی مطرح کردم.
بالاترین رشد اقتصادی غرب در نیم قرن گذشته در همان دهه اتفاق افتاد، چرا که اگر ایشان میخاستند خودشان نفت استخراج کنند، برایشان گرانتر میوفتاد. و سلاحهای تاریخ گذشته که برای ما بهتر از هیچی بود! فکر میکنید که از پذیرش قطنامه توسط ایران خوش حال شدند؟
احساس میکردم، اینها اگر به خاطر جهالت محض نباشد، بطور قطع برای باقی ماندن در مسند قدرت است.
برزو

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز اجازه بدهید قبل از اینکه جمهوری اسلامی اعتراض کند من بگویم که اگر می توانید پاسخ دهید ایشان مشخصا احساس شما را نسبت به آنچه باید بشود در تابستان شصت و یک می گویند!

شما هم لابد مثل همه از خوشحالی به خاک مالیدن پوزه ی صدام نامرد که در آن شرایط به ما حمله کرد خواستار یک درس عبرت تاریخی به متجاوزین بودی تا حس بد سالهای گذشته که هر تکه ی ایران را کسی به یغما می برد تسکین یابد.

اگر جواب شما هر چه باشد سئوال من از جمهوری اسلامی اینست

گیرم همه ی ایران جنگ خواسته بودند
پس نقش رهبر چه می شود؟

اما برزوی عزیز براستی چه بود نظر شما در تابستان شصت و یک ؟

ناشناس گفت...

جواب کوتاه:
من این حس را داشتم : آخیش پیروزی چقدر کیف دارد، احساس خوب همینه، کاش میتوانستیم همیشه همین حس را داشته باشیم.
آنزمان من هنوزیک teenagor بودم .
نوجوان بودم اما فکر میکردم ، ما که بچه نیستیم حالا باید جنگ را پیروز تمام کنیم .

انسان سکولار،
در تایید فرمایشات شما و آنجا که گفتید، البته اگر مردم هم گاهن احساساتی میشوند وظیفه رهبری و سکانداران است که تصمیم صحیح، سودمند و انسانی را اتخاذ کنند. ما سی سال باید صبر میکردیم تا آماتور سیاست بیاموزد!
ایران و عراق- یکی از معدود کشورهای عربی حامی فلسطین- هشت سال در جنگ بودند. ای کاش صد سال طول میکشید، آرزوی غرب بود، اما این سناریوی رقص با گرگها هشت سال نیمی از نفت اوپک را که از ایران و عراق صادر میشود به تاراج برد و اسلحه داد. ما بازیگران سیاسی نداشتیم، آنها که بر کار بودند یا به مقام غره شده بودند و یا ثروت اندوخته میکردند، یکنوع اندیشه ی- یواش یواش آسیاب به نوبت -، حالا که نفع ما هم در آنست میان اغلب مسولین رایج بود. وگرنه آنها که بعد از هشت سال خدمت امام رفتند تا بگویند نمیشود خورد ه ایم به بن بست کربلا، مصلحت آنست که خودتان به ملت بگویید میبایستی خیلی زودتر این کار را میکردند .
تاخیر در اینمورد در عالم سیاسی جرم محسوب میشود، و خیانت است.
نمیگویم که من راه را بلد بودم، اما بودند سیاستمدارانی که با هزینه ی نازلتری ما را بسی پیشرفته تر از امروز میتوانستند راهنمایی کنند. خطاهاییکه اتفاق افتاده اند بسی دردناک و هزینه ی آن برای ملت بسیار گزاف بوده است ، و چرا آنانکه از پستهای دولتی سوء استفاده کردهاند و ثروت اندوخته شان قابل شمارش نیست محاکمه و مجازات نمیشوند؟ حتا در دموکراسی نورسیده ی امروز.
برزو

جمهوری اسلامی گفت...

بله برزوی عزیز درست می گوئی اما بدان که از همان اول انقلا ب این مردم هستند که عملا با حرکت توده ای خواست هایشان مسئولین را دنبال خود می کشند.

البته بخش مهمی از این مردم پیرو روحانیت هستند.

و این به معنی قدرت زیاد روحانیون حاکم و مشکلی کار غیر روحانیون می باشد.

دیدید که آیت الله خمینی همانطور که وعده کرده بود بعد از آمدن به ایران به قم رفت ولی دیدند اگر در صحنه حضور مستقیم نداشته باشند کار خراب می شود .

بهر حال علارغم پیشروی سریع نیروهای عراق و اختلافات داخلی که نهایتا به اقدام در خلع بنی صدر و رفتن ایشان به پاریس و ترورها و بمب گذاری های مجاهدین که شرایط را واقعا بحرانی نموده بود این آیت الله خمینی بود که با استفاده از کاریزمای خود اوضاع را سامان داد و پیروزی های بهار شصت و یک بعد از مدتی نابسامانی و تفرقه اسباب شادی و امید مردم شده بود و مسئولین هم از وضعیت موجود خوشحال و راضی بودند.

واقعا کار سختی بود آن موج بوجود آمده را متوقف کرد و خطر بازگشت اختلافات را به جان خرید اما متاسفانه بر من و آیت الله خمینی محرز بود که ادامه ی جنگ بصلاح نیست اما حرف من که اصلا شنیده نمی شد و خمینی هم از قدرت خود در این مقطع استفاده نکرد.

توجه داشته باشید که عربها به دنبال صلح بودند و آمریکا و اسرائیل علاقه مند به ادامه ی جنگ ایران و عراق و قطعا توسط عوامل خوددر داخل ایران این موضوع را تبلیغ می کردند کما اینکه چندین بار شاهد بودیم چگونه هم امریکا و هم اسرائیل سلاحهای مورد نیاز را مستقیم به ایران می فروختند.
گرچه این تمایل ایشان هنگامی که جنگ به خلیج فارس و نفتکشها رسید تغییر کرد.
اما به هر حال نقطه ی عطف قضیه همان اول تابستان شصت و یک بود .
چقدر من خودم را به این در اون در می زدم تا با امام (آیت الله خمینی) تماس بگیرم!ه
مگر اون زمان اینترنت بود ؟
تازه مگر همه مثل شما براحتی اعتماد می کردند؟
تمام خرداد به این گذشت که با مسئول دفتر امام مشغول حرفهای بی خودی شوم که او برای معطل کردن من می زد تا بتوانند تلفن مرا ردیابی کنند.
زمانی که دیدند تلفن من به هیچ جا متصل نیست و نمی توانند تشخیص دهند چه کسی از کجا زنگ می زنند شروع کردند به بد وبیراه گفتن:
- مرد حسابی خجالت نمی کشی؟ که جمهوری اسلامی هستی ؟
برو خجالت بکش خودت را مسخره کن ! مردم نرفتن شهید بشن تا تو بیای امام را مسخره کنی و بگی من جمهوری اسلامی هستم باید مسئله ی مهمی را به امام بگم برو به ننه ات مسئله مهم را بگو برو به آبجی ات راهنمائی بکن و ....الی ماشاءلله ناسزا های مختلف

جمهوری اسلامی گفت...

خلاصه من دیگر کاملا ناامید شدم وقتی دیدم امام نتوانست با این خواست عمومی و مسئولینی که از برکت جنگ محبوبیتی یافته بودند مقاومت کند و شعار تبلیغاتی آزادی قدس و عبور از راه کربلا را سر داد.
وقتی این حرفها را شنیدم سرم را گرفتم و روی زمین نشستم.
در واقع ایران دقیقا در مسیری افتاد که دشمنانش می خواستند .
و به محض اینکه اولین حمله ی بعد از این جریانات
مسئولان هم هر روز به مردم گوشزد می‌کردند علت اینکه تاکنون نتوانستیم در امر جنگ گشایشی حاصل کنیم کارشکنی‌ها و خیانت‌های بنی‌صدر بوده ولی حالا که او را راندیم فصل جدیدی در این نبرد آغاز شده است.
فضای فکری که آن روزها بر ذهن عموم مردم ایران حاکم شده بود علت مضاعفی شد بر مقبولیت خط امام تا مردم را به انسجامی فوق‌العاده برساند.
از طرفی در میان نیروهای نظامی هم برکناری بنی‌صدر عاملی شد برای نزدیکی سپاه و ارتش .
جو بوجود آمده و حضور گسترده نیروهای مردمی در جبهه باعث شد که عراق کارش فقط عقب‌نشینی و فرار از منطقه باشد.
در طول قریب به 9 ماه بدوت حتی یک شکست همه عملیات‌های ایران به پیروزی منجر می‌شد و در این مدت نسبتا طولانی هر روز بر وحدت و انسجام و روحیه ملت ایران افزوده می‌گشت و ایمان آنها به رهبری امام و درستکاری مقامات دیگر هر روز بیشتر از روز قبل می‌شد
. تصور میزان پتانسیل قدرت مردم ایران در پایان بهار سال شصت و یک هم اکنون بار ی شما بسیار دشوار است.

در چنین شرایطی بود که فشارهای بین‌المللی برای پذیرش صلح آغاز شد.
عراق خود را در همه محافل و مجامع صلح‌طلب معرفی می‌کرد و ایران را گرم کننده آتش جنگ.
امام در آنروز‌ها به وضوح در باب صلح‌خواهی ایران اظهار نظر می‌کردند و می گفتند که «ما صلح می‌خواهیم خیلی هم می‌خواهیم» و یا «دنیا بداند که ما حاضریم صلح کنیم» .
اما واقعیت این بود که متوقف کردن حرکت پرشور مردم امر پیچیده ای بود چرا که اولا در صورت نیاز دوباره بوجود آوردن آمادگی و روحیه موجود سخت بود و ثانیا اینکه اصلا خود مردم در شرایط رو به جلو و پیروزی‌های پیاپی مصمم به گرفتن انتقام یک تاریخ شکست های پی در پی بودند دستور توقف و صلح را خیانتی بدون در نظر گرفتن آن همه خسارت و شهید و مجروح و نشان می داد.
و متاسفانه جهت گیری عموم رجال سیاسی نظامی نیز همین بود که تا د رموضع قدرتیم و موتور جنگ بر روی دور پیروزی‌ افتاده تکلیف آنرا معین کنیم.
امام دستور داده بودند که پس از رسیدن به مرزها پیشروی متوقف شود.
نیروهای مردمی زیادی به منطقه سرازیر شدند و فشارهای بین‌المللی هم برای متقاعد کردن صلح به ایران هر روز رو به افزایش بود.
ایران می گفت که تا زمانی که یک سرباز عراقی در خاک ایران باشد فکر کردن به صلح هم بی‌معناست و ما از طولانی شدن جنگ هم هراس نداریم.
امام هم می گفت: «ما همان مطلبی که از اول گفتیم، همه دولتمردان ما همان مطلب را می‌گویند باید بی‌قید و شرط اینها بیرون بروند … باید تمام ضررهایی که به ما وارد کرده‌اند ما حالا مقدارش را نمی‌دانیم کارشناس باید بیاید بگردد و مقدارش را معلوم کند که چقدر مقدارش است آن هم باید تحقق پیدا کند و باید مجرم هم معلوم بشود که چه کسی است» .

جمهوری اسلامی گفت...

و به این ترتیب پذیرش صلح از طرف ایران منوط به شرایطی شد که در آن شرایط عراق و جامعه بین‌الملل به آنها تن نمی‌دادند.
مقامات نظامی معتقد بودند حمله نکردن به دشمن درحالی که او هم توان هیچ‌گونه تهاجمی را نداشت آرامشی بر منطقه جنگی حاکم می‌کرد که جز ایجاد خستگی و تضعیف روحیه ثمری برای ارتش و سپاه ایران نداشت چرا که هر روز نیروهای آماده و پر انرژی ما باید منتظر می‌نشستند تا شاید اگر حمله‌ای شد مقاومت کنند.
به نظر آنها از نظر نظامی بهترین فرصت بوجود آمده بود. فرماندهان جنگ هر روز دلایل خود را مطرح می‌کردند و مصرانه درخواست داشتند که ایشان اجازه ورود به خاک عراق را صادر نمایند.
و دست و پا زدن های من هم برای تماس با امام به جائی نرسید و پس از چندی که امام مجوز لازم را دادند.
به این ترتیب بود که تلاش برای آزادسازی سومار و مهران آغاز شدو پیشروی درخاک عراق در ابتدای تابستان شصت و یک در عملیات رمضان و به دنبال آن هم عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 1 شروع شد که در مجموع به موفقیت چندانی هم همراه نبودند. ولی همین نبردهای ابتدائی که در طول 6 ماه صورت گرفت تغییر شگرفی در مواضع کلیه بخش‌های انقلاب اسلامی نسبت به جنگ بوجود آورد. تأثیرگذاری سیاست بر جنگ و اختلاف نظر مسؤولان سیاسی و فرماندهان نظامی در این دوره کاملا آشکار است.
در بخش سیاسی کشور تأثیر مستقیم این نبردها این بود که در تصور آسان بودن پیشروی سریع در خاک عراق تردیدهای جدی بوجود آورد و مسؤولین کشور که تنها به انگیزه کسب پیروزی‌های نظامی به منظور دریافت امتیازات سیاسی با ادامه جنگ موافق بودند از آن پس به هر چه کوتاهتر شدن جنگ و هر چه بیشتر شدن امتیازات دریافتی از عراق می‌اندیشیدند.
و این در حالی که بر عکس ما که جنگ برایمان شده بود یک بازی سیاسی عراق جنگ را به عنوان مسأله اصلی خود تلقی می‌کرد در ایران نگاه ها به جنگ به چشم واقعه‌ای موقت و زودگذر بود و تأثیر مستقیم این نگاه این بودکه استراتژی بزرگ کشور استراتژی نظامی نبود بلکه دنبال کردن راه‌کارهای دیپلماتیک برای رسیدن به صلح و در کنار آن دفاع از کشور در حد نیاز بود.

جمهوری اسلامی گفت...

طولی نکشید که یکسری از شخصیت‌های سیاسی شروع به بیان حرف‌هایی مبنی بر پایان دادن به جنگ کردند.
برخی می‌گفتند همان پس از فتح خرمشهر بهتر بود صلح را می‌پذیرفتیم و یکسری دیگری می‌گفتند هنوز هم دیر نشده و هم‌ اکنون زمان مناسبت‌تر است.
اما این اظهارنظرها در حالی بیان می‌شد که عراق همانطور که ذکر شد جنگ را در رأس مسایل کشورش قرار داده بود. گلوله‌باران مناطق مرزی تا حد توان ، تجاوزات هوایی ، استحکامات جدی در مناطق اشغال شده خاک ایران و اخبار موثق از تقویت منابع انسانی و تجهیزات نظامی همگی مؤید این موضوع بودند .
در آستانه عملیات رمضان قطعنامه 514 توسط سازمان ملل تنظیم شد که در آن موضوع تعیین متجاوز پرداخت غرامت اصلا نیامده بود و فقط کمی به مسایل مرزی پرداخته بودند.
دکتر محمدجواد لاریجانی قائم مقام وزیر خارجه وقت می‌گوید «وقتی با آیت‌الله خامنه‌ای و حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی و مهندس میرحسین موسوی به این نتیجه رسیدیم که سعی کنیم به نوعی آتش‌بس را بپذیریم خدمت حضرت امام رسیدیم ایشان فرمودند آتش‌بس ضروری است منتهی باید مسأله مشخص بشود و آن اینکه مسؤول تجاوز معرفی شود. آتش‌بس که بد نیست». ه

واین ورود امام و ایران به قماری بود که دائما باخت بیشتر را به امید رسیدن به همان وضعیت اول تابستان شصت و یک تا بدانجا تحمیل کرد که به جام زهر معروف رسید.

و کار من هم شده بود راه رفتن و به پشت دست زدن و زیر لب تند تند نق نق کردن!!!ه

ناشناس گفت...

آخه نازنین،
درپست یکم از توضیح چهار فصل تن گفتید : ا مام(ایت ... خمینی ) به قم رفت اما چون دید.... . تصویر غلط دادن
و یکی از الزامات آنرا هم رییس جمهور منتخب مردم بنی صدر که باید برکنار میشد... . جبر
و بنی صدر بد شد چون گفت مجاهدین و خیلیهای دیگر هم حق شرکت دارند (همان جذب حداکثری)، و آنزمان هنوز مجاهدین آغاز به عکس العمل غیر منطقی و اشتباه خود نکرده بودند.... . دیکتاتوری
کسب پیروزی در جنگ و آغاز یک رویای جدید .... . جهل سیاسی
بازیچه شدن حامیان فلسطین بدست غرب، و جنگی تهوع آور با تلفات و ضایعات فجیع برای دو ملت ... . جنایت

حالا شما که از ما انتظار دارد توی یک جمله بگوییم، شما کوتاه جواب بده : این اسمش دموکراسی بود ، و یا بقول من عامی اسمش حکومت عدل بود ؟

برزو

جمهوری اسلامی گفت...

برزوی عزیز هر کجا از گزارش من با واقعیت منطبق نیست خوب بگو

اما چه کسی ادعای دموکراسی کرد و چه کسی ادعای حکومت عدل علی کرده؟

آیا می دانی جمهوری اسلامی یعنی چه؟

ناشناس گفت...

جمهوری اسلامی،
گویا دارید از ترفندهای غیرمجاز وکلایتان کمک میگیرد. من کجا گفتم حکومت عدل علی ؟ من فقط گفتم دموکراسی و حکومت عدل.
اگر میگویید که این حکومت عدل نبود و دموکراسی هم نبود، آنوقت سوال این است که ، من باید نادم باشم یا شما باید عذرخواهی میکردی، حالا هم نخواستیم فقط درست برو وبا دشمن خارجی تعامل داشته باش! همین جوری مثل همین زمان حال ساده.
به قسمتهای بعدی گزارش هم میرسیم ولی اول باید دقیق بخوانم تا بتونم درست نقد کنم !
برزو

انسان سکولار گفت...

خوب چه خبره اینجا !

جمهوری اسلامی چه طوماری نوشته ی
وکلایت نوشتن ؟ چیه قضیه؟

با اسرائیل تعامل کردی؟

چرا برزو عزیز می گوید دشمنان! او که دوستت بود؟


ببینم یعنی تو یا همون جمهوری اسلامی بر مبنای دموکراسی و عدالت نیست؟

حتما بد فهمیدیم منظورت را یا اشتباه نوشتی!

نظرت را در مورد بنی صدر هم بگو؟

پس مس گویی مردم می خواستند و امام حریف شان نبود ؟

خوب بدهی ما چیست به شما؟
کم شهید دادیم کم مجروح به جای ماند کم خسارت دادیم ؟

دیگه چه کم گذاشتیم بگو بدیم اصلا تعارف نکن!!!ه

ناشناس گفت...

۱. منظورم از وکلا ، استفاده شما از ترفند : اضافه کردن" علی" به حکومت عدل بود . خوب معلومه که ما صد سال دیگر هم میتوانیم اشاره کنیم به اینکه ما هنوز حکومت عدل علی را نتوانستیم ایجاد کنیم.
اما ما به عنوان یک حکومت باید به ایجاد عدالت پایبند بوده و در صورت ناموفق بودن قبول کنیم که کار به دست کردن میوفتاد.
۲. منظور از دشمنان شما غرب است، البته من سیاست لیبرال دموکراسی غرب را اصلان قبول ندارم و نداشته ام، ولی دشمنی با ایشان هم ندارم. من با هیچ کس دشمنی ندارم. اما از مرگ بر گفتن و کشته شدن هم چیزی نمیفهمم. و مثل همیشه فکر میکنم که غربی ها از جهالت و نادانی برخی کشور ها سوء استفاده کرده واز ایشان بهره میبرد. یعنی در سطح بینالمللی دموکراتیک نیستند و فقط برای کشور خود و کشورهای دوست رعایت دموکراسی و عدالت را میکند. و این بد است.
۳. بنی صدر اشتباه کرد، اما با اینکه رییس جمهور منتخب من نبود . احترام به اکثریت آرا ملت لازم بود.
شهید و مجروح را هم شما ندادهید و ما ملت ایران این هزینه را متقبل شدیم! نام بستگان و دوستان منهم در بین شهیدان میدرخشد و هنوز هم یادشان دلم را میخراشد.
حتا برادر خودم در جنگ دچار آسیبهای روحی و روانی شدید شده است، بدون هیچگونه تجلیل ، حمایت، ویا خدمات پزشکی. و در نتیجه اینجا هم من جور اشتباه شما را میکشم، لفت دادن بیهوده ی جنگ.
و اما خودم، من تنها آرزو داشتم که یک معلم مدرسه باشم، حتا اینرا هم از من دریغ داشتید. حالا یا بخاطر تحقیقات بود و یا سوالات دینی و عربی که ورودی را رد شدم، نمیدانم . آخر رشته من تجربی بود. و عربی نداشت!

حالا شما بگو جمهوری اسلامی یعنی چه؟

با احترام، برزو

جمهوری اسلامی گفت...

من را باش فکر کردم شما بی غرض بحث می کنید

من بچه ی از همجا بی اطلاع رفتم دانشگاه و فریبم دادند شدم فارغ التحصیل رشته ی جمهوری اسلامی بدون اینکه یک واحد درسم هم با جمهوری های دموکراتیک متفاوت باشد و بعد در حالی که ایزاک پیر گفته بود بزودی کشورهای اروپائی جمهوری اسلامی می شوند ایران شد جمهوری اسلامی

باز هم من چه درمورد ایران فکر می کردم چه شد!!! ه

با آن شاه و دربار و بگیر ببندش آمدم دیدم رهبرش امام تان است و آن حسینیه کوچک کاخش و آن مسئول دفتر بی ملاحظه وزیر دربارش که تا بحال چند بار خواهر و مادر ما را جلوی جشممان آورده

حال که از طریق حکومت اسرائیل گاه گاهی پیامی به رهبر فعلی می دهیم حال اگر راست می گوید سر کارمان گذاشته نمی دانم

الغرض من بعد از فارغ التحصیلی تازه کتاب ولایت فقیه آیت الله منتظری را دستم گرفتنم
فقط بگویم که نمی شود حکومتی ایدئولوژیک باشد و دموکراتیک هم باشد اما خارج از چهارچوب قوانین
ایدوئولوژیک تا حدی می تواند شورائی یا جمهوری با اندکی اغماض تلقی شود

بهر حال شما با نود هشت درصد موافق رای دادید از من می پرسید؟

اما نه ترفند نیست حرف من اینست عدل علی هیچ این روایت بخوانید و خود بگوئید عدل عمر!!! حتی میسر است یا خیر

جمهوری اسلامی گفت...

ماجرای پیراهن تازه عمربن خطاب بدین شرح روایت شده است:پارچه‌ای از دارایی بیت المال تقسیم می‌شود،و به هریک از مردان،یک قواره می‌رسد.برای نماز جمعه ،مسلمانان مدینه و مسافرانی که در شهر حضور داشتند،در مسجد جمع شدند.عمر به منبر رفت تا خطبه جمعه بخواند.بعد از مقدمات خطبه ،خطاب حاضرین نمود که:"ای مردم ..."شخصی از حاضرین که از افراد سرشناس هم نبود،از جا بلند شد،و عمر را از ادامه خطبه منع نمود،و گفت،نه بسخنت گوش می‌دهیم و نه از فرمانت اطاعت می‌کنیم ،زیرا تو،خلاف امانت اسلامی رفتار کرده‌ای،و از راه عدالت منحرف شده ،عمر خطبه را قطع کرد ،و ماجری را از مرد معترض ،توضیح خواست.معترض،بخاطر اثبات مدعای خود،توجه جماعت را به قد و بالای کوتاه و کوچک خود و قامت بلند عمر جلب و به عمر خطاب کرد که : من و تو هرکدام یک مرد مسلمان هستیم،و باید هر یک قواره‌ای پارچه بگیریم که نسبت به هم کم و زیاد نداشته باشند.من با این قد و هیکل ،سهم پارچه خود را دوخته‌ام و از آن پیراهنی،با این اندازه ،که تا ساق پایم می‌رسد،فراهم شده‌است.و پیراهن تو نیز با آن قد و هیکل درشت،تا ساق پایت می‌رسد،با چنین انحرافی از راه اسلام،حق نداری که در جای رسول خدا(ص ع) ،بایستی،و نماز جمعه،اقامه کنی.حجت و استدلال مرد قوی بود،و در حاضرین اثر کرد.همه چشم به عمر دوختند،تا "دفاعیه" او را بشنوند.عمر گفت:برادر ،ماجر را از پسرم عبدالله بپرس.(در حقیقت،مراسم جمعه متوقف شد،و بمراسم محاکمه عمر تبدیل گشت.)مرد ناشناس ،جریان را از عبدالله پرسید.عبدالله بپاخاست و گفت :برادر ،همه می‌دانید که پیراهن عمر،بارها پاره شده،و انواع و اشکال پینه‌ها خورده بود،در حالی که می‌دانید پیراهن من ،نسبتا تازه‌است.و می‌دانید که هر مردی رشید حق دارد از مال خود،بدیگران هدیه دهد،و من که یک مرد مسلمانم و قواره‌ای پارچه گرفته بودم ،با میل و رغبت ،سهم خود را به پدرم دادم،زیرا پیراهن سابقش،دیگر قابل استفاده نمانده بود.و پارچه‌ای که داشت،پیراهنی مناسب هیکل و قد او نمی‌داد.این توضیح کافی بود که برائت عمر و صلاحیتش را برای ادامه وظیفه رهبری،ثابت کند. اما مرد معترض متقاعد نشد،و رفت و خبر قواره پارچه عبدالله را از خانه او پرسید.جوابی که شنید،درست همان بود که از عبدالله شنیده بود.به مسجد برگشت و با رضایت خاطر،عمر را خطاب کرد که: سخنت را بگو،با جان و دل گوش می‌کنیم که منکری از تو ندیدیم.

جمهوری اسلامی گفت...

از شما دوستان دلخورم

امید بسته بودم که بعد از مدتها کسی است که بین من و عملکرد مسئولین حکومت فرق می گذارد

شما دارید جمهوری اسلامی را محکوم می کنید که هرگز نتوانسته خود واقعی اش را نشان دهد

می پرسید جمهوری اسلامی یعنی چه؟

انسان سکولار پرسید که چرا تز تو اگزیستانزیالیسم بوده؟

من که گفتم راهنمائی اشتباه شدم

توی قطار سرزمین حکومتها و در حال رفتن به دانشگاه برای ثبت نام و تحصیل بودم و بغل دستم یک نفر به نام ایزاک بود و از من پرسید که کجا می روم و من گفتم میرم دانشگاه سیستمهای حکومتی و گفت چه رشته ای میخواهی بخوانی من گفتم لیبرال دموکراسی یا سلطنتی و آن نامرد هم گفت جمهوری اسلامی بخوان و من احمق هم رفتم گفتم جمهوری اسلامی که رئیس آمد گفت آهان این هم دانشجو و یک رشته با من یکی درست کرد بدون هیچ واحد اختصاصی!!!ه

بحرحال خوش گذشت خداحافظ

ناشناس گفت...

جمهوری اسلامی،
البته ناگفته نماند که من به سهم خودم به خیلیها عذر خواهی بدهکارم. منجمله شما، بله چشم.
برزو

انسان سکولار گفت...

اه اه اه جمهوری اسلامی اینقدر لوس هم میشه؟

باب مگه چی شده؟ بیا بابا کارت داریم

ببین می دونی برزو از فردا نمی تونه با ایرانی ها راه بره چون ازت عذرخواهی هم کرده

بابا بیا دیگه ببین برزو با این دل پری که ازت داره چقدر آقا و با شخصیت بود و نخواست تو ناراحت بشی

عزیز من می دونی اگر ما هر جور شده تو را محکوم نکنیم ملت ما را چکار می کنند؟

خودشون که نمی آیند جلو حرف بزنن فقط بد و بیراه میگن

حالا بیا بابا در مورد بنی صدر نگفتی

جمهوری اسلامی گفت...

نه بابا قهر نکردم
آخه....! خوب ولش کن

بنی صدر چی؟

حالا چه اصراری به در آوردن گذشته ها

بنی صدر خوب بود خیلی هم خوب بود ولی نتوانست بر قلب ها نفوذ کند

او با مغز ها صحبت می کرد در حالی که ایرانی ها از قلب شان دستور می گیرند

اما حال که صحبت جنگ پیش آمده باید بگویم گرچه من آن روزها از سرنگون شدنم می ترسیدم و از ایجاد آن حرکت معنوی شهادت طلبانه در خدمت جنگ که توسط امام تان ایجاد شده بود خوشنود بودم اما گذشت زمان به من ثابت کرد که حق کاملا با بنی صدر بود و ورود نیروهای مردمی و آن رمانتیزه کردن آنچنانی کار درستی نبود

همان بود که جنگ را بی ثمر شش سال بطول داد و چه بسا شصت سال هم شما را بدهکار خون شهیدانش بکند

انسان سکولار گفت...

جمهوری اسلامی

من به این کامنت آخرت شک دارم

فکر می کنم یکی هک کرده تو را و این کامنت را گذاشته

آخه یعنی چی؟

میگی امام اشتباه کرده و بنی صدر درست می گفته؟

من مخالفتی با این حرفت ندارم ولی آخه با کلیات کامنت های قبلی ات جور در نمی آید

بعدش هم تو هر چی داری از امام داری

امام ما حداقل نه امامتان !!! هوم؟

جمهوری اسلامی گفت...

ببینید اینقدر مطلق گرا نباشید

امام را با بنی صدر

مسئولین فعلی را با لیبرالها

حکومت سلطنتی را با من

و کلا هیچ چیز را با هیچ چیز دو پارامتر متضاد یا مخالف هم ندانید که نفی یکی معنی دیگری را بدهد و بالا بردن یکی کاهش دیگری شود

اینکه یک نفر یک جا درست گفته نه نفی اشتباهاتش می شود و نه به معنای اینست که بتوان با خوب و بد درجه بندی اش کرد


از طرفی عمل هر کس را در زمان خودش تحلیل کنید و تمام شرایط آنروز را بسنجید و بگوئید

و اگر کسی یک اشتباهی کرد او را تا آخر بد کار ندانید

تساهل و تسامح برای آن اسباب رشد و بالندگی ملت های مقید به آن است که هرگز سرمایه های مادی و معنوی خود و فرصت های خود را برای سخت گیری و تعصب های بی جا از دست نمی دهند و با کینه ورزی خودشان را تباه نمی کنند

جمهوری اسلامی گفت...

در مورد بنی صدر اصرار داری بگویم؟

اولا بنی صدر باید تساهل بیشتری می داشت و یاد می گرفت که با مخالفش هم کار کند

دوما باید از امام جلو نمی زد و فراموش نمی کرد که با چهره ی امام خود را مشهور کرده بود

سوما اگر به انتخابات خدشه ای وارد بود باید انتخابات را باطل می کرد اگر نکرد باید مجلس را محترم می داشت و نباید زیر بار تحمیل مجلس در انتخاب رجائی می رفت

آخر رجائی هم ...... ولش کن

بهر حال نباید تا این حد تمامیت خواه می بود

اما باز این حرفهای مرا در رد ایشان ندانید

جمهوری اسلامی گفت...

و اما برزو جان این حرفها چیست برادر

چه عذز خواهی من کی خواستم شما عذر خواهی کنید؟

من می گویم بخدا من بد نبوده و نیستم

ملت بد می کنند که بد می شود

مثلا دیدید که چطور رفتند سفارت آمریکا را اشغال کردند و گردن امام افتاد ولی به فرمان سرمایه دارهای آمریکائی بود

یا رفتند جبهه و خون دادند اما نگه داشتنشان چون جام زهر بود

می دانید ؟

آخر نمی دانید من چه بگویم؟

اگر اسرار بگویم باور نخواهید کرد

پشت صحنه ی حوادث بد جوری عجیب و تاسف بار و ناجوانمردانه است

ناشناس گفت...

جمهوری اسلامی محترم،
حتا حاضرنیستید برای تطهیر خود، اسرار فاش کنید؟! نمیفهمم .
خوب خیلیها اشتباه کردند، مثل خودتان که دلیل می آ ورید و میگویید آماتور بودید، پس باید قابل گذشت باشد.
خوب چرا یک کمی تخفیف برای صادق قطب زاده قایل نشدید، شخصی که در به ثمر رساندن جمهوری اسلامی مبارزات غیر قابل انکار داشت. بویژه که ایشان ابراز ندامت هم کرده بود. و با توجه به گزارش زیر؛

"البته وی در بازجویی حرکت خود را براندازی نظام جمهوری اسلامی نمی‌داند و اعتقاد دارد اصلاً مسأله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبود. "

نظر به جمع بندی فرمایشات خودتان زیاد هم بی ربط نگفته بود، فقط راه حلی که انتخاب کرد اشتباه بود.
لطفن سیل زادهها فراموش نشوند.
خیر پیش، برزو

جمهوری اسلامی گفت...

از من بابت قبل از انقلاب نپرسید

من هیچ نمی دانم از بعدش هم نمی دانم اما می دانم که قطب زاده هر که بود کسی بود که از طرف سرویس های جاسوسی بیگانه تغذیه می شدو می خواستند از طریق او امام را برای شاه شاخ کنند

ولی امام بسیار تیز هوش تر از این حرفها بود حمایت آنها را گرفت و خر خودش را راند

و بعد که دیدیم چطور توسط قطب زاده خواستند جبران کنند چرا که امام واقعا هوشیار بود (البته خدا نبود) و قطب زاده خیلی خرابتر از این حرفها عمل کرده بود که در آن شرایط بتوانند بگذارند اسرار را باز گوید.

اسراری که من می گویم وجه ی مرا بهبود نمی دهد بلکه فلسفی وجودی مرا زیر سئوال می برد

می دانید من از لبخند موذیانه ی برو بچه هائی که سیستم حکومتی اسرائیل را تحصیل می کنند لجم می گیره گرچه همشان وانمود می کنند خیلی هوای مرا دارند

انسان سکولار گفت...

شاید به خاطر لطفی که ما کرده ایم و کوروش آتها را از اسارت بابل یان نجات داه هوایت را دارند

آخر می دانید لابد که ما ایرانیان تمدن بسیار باشکوهی داشته ایم.

و اولین همه چیز در ایران بوده است می دانید که؟

انسان سکولار گفت...

ضمنا فکر نکنی نمی فهمم چطور داری ما را می پیچانی و از موضوعات پرت می کنی چرا از اعدامهای سال 67 نمی گوئی؟

جمهوری اسلامی گفت...

انسان سکولار

اگر احترام مرا نگه نمی داری احترام خون شهداء و امام و جانبازان و ایثارگران را نگه دار

در مورد تمدن ایران هم بله دقیقا اولین های خیلی چیزها در ایران بوده نبوده؟

جمهوری اسلامی گفت...

راستی منظور برزو از سیل زاده چیست؟

انسان سکولار گفت...

باز جواب نداشتین بدین زدین به صحرای کربلا؟

اینجوری دیگه!؟

من منظور برزو را نفهمیدم از خودش بپرسید

ناشناس گفت...

جمهوری اسلامی،
قبلا از انسان سکولار عذر خی کردم به خاطر مشکلات نوشتن با ماشین نوشتار حروف لاتین به فارسی ، و در اینجا از شما.
سیل زده ها را اگر دقت نکنیم سیل زاده نوشته میشود، تامل بفرمایید ، شما هی میایید و هی میروید به کارتان برسید، من به سهم خود سفارش دارم که به کشور همسایه قدیمی مان پاکستان تا حد توان کمک کنیم، که این کمک البته از منافع خودمان نیز حراست میکند.
بیایید تمرین کنیم، کمتر گیر بدهیم.
برزو

جمهوری اسلامی گفت...

خدا پدر ت را بیامرزد برزو جان
به این انسان سکولار بگو که گیر داده اساسی سر این چند تا اعدامی سال 67

آخر چه حاصل از بیرون کشیدن گذشته ها تا من بیایم از عملکرد چند آدم ناراحت دفاع کنم و باز صدای ملت در آید که چرا اینطوری گفتی و...

وگرنه ایمان دارم با توجه به استنباطی که از اولین کامنت شما در اینجا کردم شما درک می کنی موضوع را

آخر شما بگو این چند اعدامی در قیاس با این همه تلفات دوران های مختلف چیزی است؟

در مورد سیل زده ها هم بچشم مشغول هستیم دوست خوب

انسان سکولار گفت...

ای جمهوری اسلامی

صحبت چند کشته ی اضافه و کم نیست

ما هم بلدیم آدمها را چون اعداد محاسبه کنیم

اما صحبت کرامت انسان است

همان چیزی که در قاموس تو پشیزی ارزش ندارد

جان انسانهاست که ما داد می زنیم چرا در نزد تو بی ارزش است؟

ای بابا!!!

داوطلب می خواهی برود روی مین؟!!!

به کجا می خواهی بروی انسان؟

معبر به کجا می خواهی باز کنی؟

تو جان انسانها را چون بازیچه ای در دست مانند گلی پرپر می کنی که به چه ما را رهنود باشی ؟ به چه؟

درداین است!

اینکه آن اعدامی سال 67 در زندان تو بوده و جز اندیشه اش چیزی نداشته که در دست تو اسیر نبوده باشد!

پس اگر فعلی کرده مستوجب مجازات! که تو مقصری چون او در دست تو اسیر بوده تو باید عرضه می داشتی و او را بر حذر می داشتی!

و اگر اندیشه اش ناصواب بوده پس تو حرفی برایش نداشتی پذیرای عقل او!

چرا که او در معرض تربیت! تو بوده

چگونه منطق تو اینقدر نا معقول بوده یا چنان معقول نبوده که او را به سوی خود جذب کند؟!

پس به کدام گناه او را به دار مجازات آویختی ؟

به گناه اینکه تو نتوانستی اسیر در دست خودت را هدایت کنی؟!!!

درد من اینست که انسان در قاموس تو پشیزی ارزش ندارد!

مگر قران به نقل از خدا نگفته است :

جان یک انسان برابر است با تمام انسانها؟!

کرامت انسان را چنین پایمال کردی چه بجای آن می خواهی بدهی؟!

مگر انسان خلیفه ی خدا در زمین نبود؟

خلیفه ی خدا را فرستادی روی مین که راه را به کجا باز کنی ؟!

بگو؟ بگو؟


!!!

انسان سکولار گفت...

میدونی جمهوری اسلامی چی منو توی بحث ناراحت میکنه؟

سکوت مخاطبم

بابا بگو غلط کردم یا بگو خوب کردم بدترش هم می کنم.

ولی سکوت چه معنا داره ؟ سرشار از نا گفته هاست؟

ما سئوال زیاد داریم قهر نکن

حالا بی خیال بابا اصلا خوب کردی گفتی برن رو مین و خوب گفتی اعدامشون کنن خوبه؟

بیا بابا قهر نکن

انسان سکولار گفت...

جمهوری اسلامی ؟

جمهـــــوری اســـــلامی

ببخشید داداش من بد صحبت کردم خوبه؟ راضی شدی؟ بیا دیگه قهر نکن زشته

جمهوری اسلامی با این یال و کوپال

جمهوری اسلامی که همه ی کشورهای دنیا یک ارتش دارن اون هم ارتش داره هم سپاه باید قهر کنه؟

بابا من هیجانی شدم وگرنه کاملا حق داشتی اعدامشون کردی
اصلا کار درستی کردی مثل اینکه کتونی پاشون بوده شب عملیات فروغ جاویدان منتظر بودن در را مهاجمین بشکونن برن کمک مجاهدین

خوب کفش کتونی پا کردن توی زندان حکمش اعدامه دیگه می دونیم

راستی نگفتی جمهوری اسلامی یعنی چی؟ برزو هم دوباره ازت پرسید


هوم؟

borzu گفت...

جمهوری اسلامی،
این دوست سکولار عزیزمان گویا کامی احساساتی شده اند، البته بیراه نمیگویند ها، اما حالا ما از دهانمان پرید که به هم گیر ندهیم، خوب است تلاش کنیم روی حرف مان بمانیم.
اما سوالی که باقی میماند اینستکه آیا جمهوری اسلامی هم یکروز- مثل خیلی کشورهای متمدن دیگر - از قربانیان سیاسی و جنگی آن دوره ی (بگوییم جبر تاریخ ) دلجویی و حمایت خواهد کرد؟
اگر جواب مثبت است ، چگونه و به به چه طریق و از همه و یا برخی از ایشان ؟

با تشکر

جمهوری اسلامی گفت...

برزوی عزیز
بحث گیر دادن نیست نکته در اینجاست که انسان سکولار طور دیگری خود را معرفی کرد و بعد دقیقا دست گذاشت روی همان نکته ای که ازطریق آن خود را آنگونه به من شناساند

اما در مورد اعدام باور کن من خودم شخصا مخالف اعدام هستم اما چه کنم که جمهوری اسلامی هستم و به طبع آن مجبور به تائید قوانین اسلامی

اما بعد جمهوری بودن من هم متاسفانه با اعدام هم خوانی دارد

حال انسان سکولار را می دانم که شخصا مخالف است اما شما چطور؟
ایا شخصا موافق لزوم بودن حکم اعدام برای مجازات جنایتکاران در بعضی مواقع نیستی؟

درمورد دلجوئی از بازمانگان اعدامی ها به امید آن روز که اجرا کنندگان احکام آنها و ازهمه مهمتر صادر کنندگان احکام آنها (که قطعا امام از جمله ی آنها نیست) این اجازه را بدهند که این کار صورت پذیرد

گرچه آن معدومین خود انسانهای معصومی نبودند ولی اعدام مجازات غیر منصفانه ای است حتی برای قاتلین اما این نظر شخصی است و نه حکومتی

به هر حال من هم دل دارم ندارم؟

borzu گفت...

جمهوری اسلامی محترم،
ابتدا در جواب سوالتا ن باید بگویم که مان با اعدام به هر دلیلی مخالفم، البته قبول دارم که برخی جنایتکاران سزاوار اعدام هستند، اما با این وجود فکر میکنم که حتا پذیرفتن حتا یک مورد هم میتواند فرضیه ی اشتباه بودن حکم اعدام را باطل کند. بنابر این اعدام را به هیچ وجه قبول ندارم. فکر میکنم تا دو دهه دیگر این نوع احکام از این کره خاکی رخت بر خواهد بست و نسلهای آینده حتمن از اینگونه احکام ما به عنوان وحشیگری یاد خواهند کرد.
اما سوال من از شما اینستکه آیا همه ی این معدومین مرتکب قتل شده بودند که باید اعدام میشدند ، و یا تنها عده ی اندک و محدودی از ایشان جرم قتل اثبات شده داشتند؟
گذشته از آن، فکر نمیکنید که شانس به انحراف کشیده شدن شما (جمهوری اسلامی ) کمافی سابق بیش از امکان جلب نظر دوستان اجرا کننده و صادر کننده ی حکم اعدام وجود دارد؟
سوال دیگر ی هم دارم. لطفآ بگویید دلیل دشمنی غرب با شما چیست؟

به زحمت افتادید، ببخشید.

جمهوری اسلامی گفت...

تمام شد برزو جان تا گفتی " البته قبول دارم که برخی جنایتکاران سزاوار اعدام هستند" مجوز اعدام را دادی چون دیگر اینکه چه کسی سزاوار اعدام است به عهده ی حاکم شرع است و تمام!
نه به عهده ی شما و نه به عهده ی من به عنوان بدبختی که شده سیستم حکومتی جمهوری اسلامی ایران

و خوب قبول کنید که اعدامی های دهه ی شصت هم همه معتقد بودند باید با ترور رهبران سیاسی مخالف خود را بکشند نبودند؟

جمهوری اسلامی گفت...

ضمنا عزیز من تو چرا با طناب انسان سکولار به چاه می روی ؟

من هم تا انسان سکولار کامنت قبلی خودش را که مرا یک موجود خیالی زائیده ی ذهن خودش معرفی می کند پاک نکند دیگر یک کلام حرف نمی زنم

borzu گفت...

جمهوری اسلامی محترم،
لطفآ اول کامنت مرا بخوانید و بعد جواب بدهید به آن سه سوال ! اینکه یک جمله از کامنت مرا بردارید و فریاد آی دزد آی دزد که روش نیست، و تنها خودتان را قانع میکند!
اما من با طرح این مساله که برخی از جنایتکاران سزاوار اعدام هستند، میخواستم این فلسفه را شرح دهم که اگر جنایتکاری قتلها و تجاوزات زیادی انجام داده باشد. هیچکس از شنیدن اعدام وی ناراحت نمیشود.
اما با این وجود ،
دقت بفرمایید ، با وجود این معتقدم که هیچکس و بویژه هیچ قاضی که قرار است عدالت را رواج دهد . مجاز به صدور حکم اعدام نیست،
یعنی هیچکس مجاز نیست به هر دلیلی جان انسان دیگری را بگیرد. چه قاتل و چه قاضی .
میگویم هیچکس، برای آنکه حتا یک مورد اعدام هم میتواند اصل اشتباه بودن اعدام را نقض کند. بنا بر این اعدام به هیچ وجه!
باز هم نشد؟
حالا لطفن به سه سوال من و یا حداقل دو سوال اول من جواب بدهید. بعد قهر کنید.

borzu گفت...

تازه، انسان سکولار که حرف بدی نزده که گفته شما با یک انقلاب مردمی که البته شامل ایشان هم میشود بروی کار آمدید. آیا اینطور نیست؟

بهلول گفت...

ای جمهوری اسلامی

گزافه می گوئی و ره به بیراهه می روی که می خواهی جنایتت را توجیه نمائی
که چه؟ گیرم تمام ملت به اعدام معتقد باشند.
چگونه می توانی کسی که محاکمه شده و محکوم گردیده در حالی که دارد محکومیت خود را می گذراند به مرگ محکوم کنی و بقتل رسانی؟
چنین ننگی را نمی توان بدین راحتی رفع رجوع کرد و از آن گذشت.این ژست روشنفکرانه هم برای جمهوری اسلامی بی اندازه گشاد است و سودای اینکه کشورهای اروپائی مبتلا به حکومت اسلامی گردند بی اندازه ابلهانه

انسان سکولار گفت...

جمهوری اسلامی

بیا داداش کامنت م را هم حذف کردم

تحت شرایط عادی محال بود چنین کاری بکنم اما بخاطر گرفتن هر گونه بهانه ای برای اینکه استنکاف کنی از جواب دادن این کار را کردم

حالا مثل یک مرد جواب برزوی عزیز و جناب بهلول را بده

جمهوری اسلامی گفت...

چند نفر به یک نفر نالوطی ها؟

من رو تنها گیر آوردین؟

سیستم حکومتی اسرائیل می گفت با اینها دهن به دهن نکن ها

به سیستم حکومتی پاکستان و افغانستان هم میگم بچه ها بیاین بریم کمک کنین کم نیارم من برای شما هم بد میشه ها

میگن به ما چه؟

میگم بابا مگه شما جمهوری اسلامی نیستید اگه من ضایع بشم واسه ی شما هم بد میشه
میگن ما مقرری بازنشستگی مون با 60 روز حقوق تضمین شده است اگر سرنگون بشیم حقوق مون دو برابره

میگم کی شما را بیمه کرده پس چرا من بیمه نشدم

میگن نمی دونم ولی تو بانک های سوئیس تضمین شده که اگر ما سرنگون بشیم برای همیشه دو برابر حقوق الان حقوق می گیریم

اونوقت من بیمه ندارم هیچی حقوق الان من هم به دلار هفت تومن داره محاسبه و پرداخت می شه و اصلا کاهش ارزش پول ایران توش لحاظ نشده

اونوقت شما ایرانی ها هم اصلا احساس مسئولیت نسبت به حکومت تون ندارین

اصلا شرایط امروز را در نظر نمی گیرین

اصلا توی باغ نیستین که چه جور می خوان شما را ضعیف و وابسته نگه دارن

ساده لوحانه قکر می کنین مشکل اونها با شما اینه که جمهوری اسلامی هستین و اگر من سرنگون بشم چیزی عوض میشه

نه برادر نه خواهر اینها خودشون من را سر پا کردن تا جمهوری اسلامی را ضایع کنن اما هدف فقط جمهوری اسلامی نیست

شما اگر یک کشور مستقل توی منطقه پیدا کردین!

چرا این گیرها را به جمهوری اسلامی پاکستان و افغانستان نمی دن

چون ما می خواهیم مستقل باشیم

چون ما می خوایم پیشرفت کنیم

وگرنه هر ننه قمری می دونه که راکتور هسته ای ربطی به بمب اتمی نداره و تحقیقات برای بمب اتمی یک روال دیگه ای داره و دانش راکتورهای اتمی مشابهت ناچیزی با تکنولوژی بمب اتمی داره و اصل مطلب رشد و پیشرفت و استقلال رای یک کشور نفت خیز و مستقل است که بر تنگه ی هرمز که گلوی اقتصاد غرب هست تسلط داره

هر موقع ایران این تنگه را ببنده انگار گلوی اقتصاد غرب را گرفته و این خوشایند سرمایه داران غربی نیست

از طرفی اقتصاد سرمایه داری داره تقش در می یاد و نظام متکی بر هیاهو و خلق پول کاذب و پوشالی داره رسوا می شه

تنها راه پا برجا نگه داشتن این نظام جنجال و سرگرم کردن مردم است

فرصت تفکر باید از ملت گرفته بشه و فقط جنجال است که می تونه این حباب تو خالی را بزرگ نگه داره و ایران یکی از مهره های این جنجال شده همان طور که یازده سپتامبر شروع این هیاهوی جدید بود

انسان سکولار گفت...

جمهوری اسلامی دست بردار

این کلی گوئی ها را کنار بگذار

چرا جواب برزو و بهلول عزیز را نمی دهی

جمهوری اسلامی گفت...

چه بگویم در مورد اعدامی ها اولا که اشتباه ی بزرگ بود ثانیا ملتی که مرگ انسان ها را مجاز می داند نمی تواند مصون از اتفاق افتادن مواردی چون این موضوع که اینهمه به روی آن تمرکز کرده اید بماند

اما دشمنی غرب با ایران به واسطه ی انقلابی است که پیام آن ملتهای منطقه را بیدار خواهد کرد و الگوئی برای ایشان خواهد بود تا بر علیه حکام وابسته به غرب قیام کنند و این خوشایند دولت های غربی نیست

ایشان می خواهند با تحت فشار گذاشتن من و ایجاد مشکل برای ایران و جلوگیری از پیشرفت کشور به مردم مستضعف جهان بگویند تنها را پیشرفت انقیاد زیر پرچم استکبار است و استقلال مساوی است با رنج و سختی و تحجر

و تا حدودی هم در منحرف کردن انقلاب به سمت تحجر و جلوگیری از روی کار آمدن نیروهای ملی و آزادیخواه موفق بوده اند

انسان سکولار راضی شدی می خواستی همین را از دهن من بشنوی؟

جمهوری اسلامی گفت...

برزوی عزیز فکر کنم در مورد انحراف هم جواب شما را داده باشم

انسان سکولار گفت...

نه راضی نشدم قضیه ی جمهوری اسلامی نگرانی غرب است برای انتشار الگوی حکومت اسلامی

شما که نمی خواهی بگی همچین خیالی ندارین که انقلاب را صادر کنید؟

جمهوری اسلامی گفت...

در مورد نوع حکومت هر کشوری مسلما مردم آن کشور تصمیم می گیرند

اما برای مردم شیعه ی ایران جمهوری اسلامی و سیستم ولایت فقیه مترقی ترین شیوه ی حکومت است

انسان سکولار گفت...

من جواب صریح می خواهم لطفا

آیا شما یعنی جمهوری اسلامی دنبال صادر کردن انقلاب خود است؟

جمهوری اسلامی گفت...

جمهوری اسلامی یک تفکر است و اندیشه را می گویند و دیگران هم می شنوند و اگر پسندیدند قبول می کنند

انسان سکولار گفت...

پس دنبال صادر کردن خود هستید دیگر درست است؟

جمهوری اسلامی گفت...

خوب همانطور که آمریکائی ها می خواهند دموکراسی خود را صادر نمایند ما هم اگر منفعل باشیم و بخواهیم افکار خود را اشاعه ندهیم آنها خود را به ما تحمیل می کنند و آنچیزی که شما می خواهی از من بیرون بکشی در واقع صدور اندیشه ی انقلاب است و نه حمله ی نظامی

من که شخصا فکر می کردم قسمت من جمهوری اسلامی یکی از کشورهای اروپائی بشه که شدیم جمهوری اسلامی ایران اما انشاءالله بچه های هم رشته ی من سیستم حکومتی کشورهای اروپائی قسمتشون بشه

انسان سکولار گفت...

واقعا که جمهوری اسلامی آلمان آره

ها ها ها

مردم باور کن از خنده

جمهوری اسلامی گفت...

چرا می خندید؟

چه چیز خنده داری گفتم

شما مثل اینکه از بی ایمانی خود چشمهایتان بسته شده

اسلام الان یک چهارم جمعیت دنیا را تشکیل می دهد و رشد آن در اروپا تصاعدی است

اکنون زاد و ولد در خانواده های مهاجر غرب بسیار بالاتر از غربیان است و تا سال 2050 جمعیت همین آلمان اکثریتی مسلمان خواهد داشت

خوب برای ملتی که اکثریت ایشان مسلمان باشند چه بهتر از جمهوری اسلامی؟

borzu گفت...

جمهوری اسلامی عزیز،
این حقیر هم فکر میکنم این نظریه تان اصلن خنده دار نیست. حداقل از بعد جمعتی حق با شماست.
اما اگر بخواهیم امروز راجع به این که حکومت آلمان در سال ۲۰۵۰ میلادی چه خواهد بود پیش بینی کنیم شاید کار درستی نباشد. بقول بزرگی در پیشگویی آینده شانس زیادی داریم که دچار مهمل گویی شویم ، و گذشته از آن چرا اینقدر راه دور برویم، شاید در سال ۲۰۵۰ آلمان پیشرفته ترو یا پس رفته تر از برخی کشور های منطقه ی ما نباشد.
با افغانستان چه میکنیم که شاید در سال ۲۰۵۰ شرایط تروریستی تر متخاصم با ما و غیر قابل مهار تر از امروز داشته باشد؟
آیا بهتر نیست بجای آنکه بنشینیم و با شعر بزک نمیر بهار میاد... خود را سرگرم کنیم، چاره ا ی برای کشور همسایه بیاندیشیم؟
هر ازگاهی خبری در مورد ردیابی پناهندگان افغانی در ایران و اخراج دسته جمعی ایشان دررسانه ها درج میشود. آیا بهتر نیست که اگر قرار است تبعه افغانی اخراج شود امکاناتی در خدمت تعالیم فشرده ی این افراد در همان حد سواد و استعداد ایشان قرار گیرد تا هم در وطن خویش مفید واقع شوند و هم بتوانند در افغانستان بعنوان معلم، مامور بهداشت، بنا، پلیس، خیاط ، کفاش و غیره شاغل باشند.

خوب حالا فرض کنیم المانها درسال ۲۰۴۰ خطررشد جمیعت مسلمانان را جدی ببینند و بعد جنگهای داخلی براه بیفتد، و آلمان بشود افغانستان امروز.
یا بقولی افغانستان امروز همان آلمان سال ۲۰۵۰ میتواند باشد، پس چه باید کرد.
البته این لقمه گرداندن دور گردن کمی خنده دار هست و شاید انسان سکولار عزیز هم این بعدش را دیده و خندیده باشند!

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز برزوی عزیز

حتی افغانستان پیشکش فعلا معضلات و مشکلات خودمان را حل کنیم صدور انقلاب و نقشه کشیدن برای دیگران پیش کش

آنهم آلمان ! آلمان بیاید الگو از ما بگیرد آره؟

آلمانی که مهد تمدن بشر بوده و از علم و فلسفه و منطق و ریاضیات و ووو همه را مرهون آنها هستیم بیاید فلسفه حکومتش را بر اساس تئوری ولایت فقیه آیت الله منتظری تبیین کند

آخر خوشخیالی تا چه حد

امروز من جلسه ای مهم داشتنم و تصمیم گرفتم که پرزنتیشن خود را از طریق وب انجام دهم

شانس آوردن در آخرین لحظات متوجه شدم آن بخش مخصوص آپلود تصویر و فیلم گوگل که تا چندی پیش فیلتر نبود کلا فیلتر شده

قبلا که کلا عکس و فیلم بلاگر فیلتر بود

یعنی گوگل می آید به رایگان چنین امکانی را فراهم می کند ک من بیایم دغدغه های فرهنگی خودم را براحتی بیان کنم و برای بیزینس خود از این امکان مفت و مسلم بهره ببرم و جمهوری اسلامی اولا می گوید حداکثر سرعت اینترنت برای کاربر خانگی فلان قدر و برای اداری فلان قدر و بعد هم خدمات گوگل را در بخش عکس و فیلم کلا فیلتر می کند یعنی من نمی توانم بدون فیلتر شکن از سد بلاهت ایشان بگذرم

به روایتی دیگر مثلا کلیپ آه من که با زحمت و در دفاع از احمدینژاد و جمهوری اسلامی تهیه شده به جرم تصویری بودن فیلتر می شود و کلا هم به خاطر محدود کردن سرعت اینترنت بقدری دیدنش برای مخاطب ایرانی مشکل است که بچه های ایرانی را نمی توان متقاعد کرد وقت و انرژی بگذارند اما برنامه ی صدای آمریکا و یا برنامه های بی بی سی با کیفیت بالا در خدمت ایشان است
و صدای آنها براحتی به گوش ایشان می رسد

حال شما می گوئید آلمان ها بیایند بگویند جمهوری اسلامی بیا ببین چه مصلحت میدانی ما ببینیم و یا بشنویم و تو از حوزه ی علمیه ات خوراک فلسفی بجای هگل و کانت به ما برسان بله؟

جمهوری اسلامی گفت...

بله من اعتراف می کنم و اکنون هم می گویم که من بدون آمادگی سیستم حکومتی ایران شدم و اصلا در دانشگاه هم یک دوره درس تخصصی پاس نکردم همان طور که شما هم دستم انداختی تزم اگزیستانزیالیسم بود

خوب باز هم قبول سران نظام تا کنون آنقدر در گیر مشکلات بودند در زمینه های فرهنگی کار نکرده اند اما حوزه های علمیه علمای بزرگی دارد و آنها مبانی تئوری مدرنی برای حکومت داری وضع خواهند کرد

به طور کلی شما ها که معتقد نیستید آلمان اسلامی بصورت حکومت شورائی اسلامی یا خلیفه ای اداره بشود؟

borzu گفت...

جمهوری اسلامی محترم،
معتقد نه ولی قضیه را جدی میگیریم، خود آلمانیها هم جدی گرفته اند و همین مساله هم محرکی شده است برای افزایش آرای تند رو ها.
اما تا چهل سال دیگر زمین هزاران باربه دور خود خواهد چرخید، فلاسفه و سیاسیون متبحر هم دچار سر گیجه خواهند شد، چه رسد به شما که خودتان اقرار به کم تجربه و نوپا بودن میفرمایید !
پس شما آب به آسیاب که میریزید؟
چرا که سر و صدا بپا کردن در این مورد تنها منجر به رشد سریعتر تندروها، نامناسب تر شدن فضای اجتماعی برای مسلمانان، رشد مهاجرت معکوس ودر نتیجه کمرنگ شدن رویاهایتان خواهد شد.

انسان سکولار گفت...

آخر برزوی عزیز

یک نگاهی به جوانان ایران بکنید

کدام مسلمانی باقی مانده برایشان

و یا پدر و مادرهای شرقی مهاجر مگر خود دین و ایمانی برایشان مانده که فرزندانشان مسلمان نام بگیرند؟

borzu گفت...

انسان سکولار عزیز ،
با تعمقی در پروسه ی بازگشت مسلمانان مهاجر در اروپا و همینطور آلمان به اصول دین خود میتوان نتیجه گرفت که این روند یعنی اسلامیزه شدن مهاجرین در اروپا شاید زودتر از ۲۰۵۰ خود را وفق داده باشد .

شاید این خبر به نظرتان عجیب باشد اما توی یکی از روزنامه های استانی هلند گزارشی درج شده بود در مورد تغیر دین شهروندان آن استان به اسلام با آمار میانگین دو نفر در هفته، خودم خواندم.
البته پیش بینی آینده محمل گویی است، اینطور که همه چیز به هر جهت میتواند تغییر مسیر دهد و سبب بهم خوردن همه معادلات شود.

جمهوری اسلامی گفت...

براوو برزوی عزیز براوو

می دانید انسان سکولار عزیز همه را به کیش خود پندارد(شوخی)

می دانید در انگلیس بیشترین نامی که برای پسران تازه متولد انتخاب می شود چیست؟

همان که بیشترین نام کوچک دنیاست

"محمد"

خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل

borzu گفت...

جمهوری اسلامی گرامی،
ممنون از تشویقتان، اما ای کاش جوابی هم به سوالات بنده بفرمایید، مثلان به کامنت قبلی تر از اینکه معطوف الطاف شما شد!
و همینطور سوال زیر :
آیا فکرنمیکنید که تغیرات سیاسی در امریکا میتواند به حجم عمدهی توسط سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران متأثر باشند؟ اگر جواب مثبت است آیا سیاستهای جمهوری اسلامی در راستای تقویت جناح اوباما در رقابت با جمهوریخواهان جنگ طلب امریکااست؟

لطفآ، مرسی

جمهوری اسلامی گفت...

برزوی عزیز

در مورد افغانها من که خیلی علاقه دارم جمهوری اسلامی افغانستان ما رو سر بلند کنه اما خصوصی بگم

ایرانی ها خیلی نژاد پرست هستند

گرچه مسئولین خیلی کارها برای افغان ها انجام دادند اما مردم رضایت قلبی بابت کمک به کشورهای دیگه ندارند

میگن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است

حال عنایت ندارند چقدر برای سیاست خارجی ما این همکاری ها خوبه

مثلا الان نفوذ سیاسی ایران در غزه لبنان افغانستان و عراق برای ایران موهبتی است

ولی خوب نباید رقابت ایران و آمریکا را در افغانستان و عراق نادیده گرفت

از زمانی که من شدم سیستم حکومت ایران دیدید که چطور شوروی افغانستان را گرفت و آمریکا به صدام دستور حمله به ایران را داد و بعد هم وقتی شوروی ها رفتند و جنگ هم تمام شد آمریکا باز خودش مستقیم به عراق و افغانستان حمله کرد

کلا غرب از من خیلی می ترسه

من هم از اونها می ترسم راستش

جمهوری اسلامی گفت...

در مورد تاثیر سیاست خارجی ایران در سیاست آمریکا انقلاب ایران و بخصوص گروگانگیری دیپلمات های آمریکائی باعث تغییر تاریخ جهان با روی کار آمدن ریگان و جمهوری خواهان شد اما اکنون کاملا واضح است که آمریکا سیاستی فرا جناحی و فرا حزبی نسبت به ایران دارد و آن هم ملهم از سیاست لابی صهیونیسم است که ایشان و سرمایه داری جهانی می خواهد ایران را سوژه ای برای ایجاد جو التهاب که لازمه ی گردش سرمایه های کاذب آنها است بکند

صریح بگویم ما هر چه بکنیم آمریکا اگر بتواند هر چه بیشتر با ما خصمانه تر برخورد کند دریغ نمی کند

راستش یکی از یهودیان سرزمین حکومت ها خصوصی به من گفت تصمیم آمریکا در حمله به ایران در سال 2012 جدی است

اینجاست که ما هر چه می توانیم برای نجات خود باید انجام دهیم

borzu گفت...

جمهوری اسلامی،
در مورد هر دو جواب تان باید اقرار کنم که کاملن درست مگویید. ولی همانطور که خودتان هم گفته ید، به منافع آن واقفید در احداث مجموعی از هنرستانها و آموزشگاهها در نزدیکی مرز ایران و آموزشهای حرفه ای و شاید در آینده انتظامی به افغانهایی که به کشور خود باز میگردند.اما شما باید بتوانید ملت را قانع کنید به اینکه چه چیزی صلاح واقعی ایشان است، که حمایت از افغانستان امنیت کشور را تقویت، ورود قاچاق مواد مخدر را محدود و دو کشور همسایه را به روابط دوستی سوق میدهد . حال اگر در این مهم از حمایتهای بازار و شخصیت ها هم کمک گرفته شود، فبها
اگر مصلهت این بلاد را ارج میداریم باید به هر نحوی در اجرای آنچه بهتر است برای این ملک تلاش خواهیم کرد!

در مقوله ی عملکرد جمهوری اسلامی در سیاست جهانی هم فکر میکنم انتخاب بهترین گزینه ها کمک میکند به یافتن کم هزینه ترین راه در نیل به هدف !
بله درست میگویید سیاست متاثر و دیکته شده را، اما اذهان جهانی هم در این میان نقش به سزا و رشد یابنده ای دارد. چگونه میتوان دستگاه رسانه ای تبلیغ در غرب را در محکوم شناختن خود تا به حد اکثرممکن تحلیل داد . جنگ ۲۰۱۲ هم خودتان بهتر میدانید که تهدیدی توخالی بیش نیست و یا شاید بهانه ای برای مطرح نگه داشتن گزینه ی جنگ برای شرایط غیر مترقبه است .

جمهوری اسلامی گفت...

بله دوست من کاملا درست می گوئی

ایران چهره ی ضد استعماری و حامی محرومین و مظلومین جهان را برای خود ارزان بدست نیاورده و مردم باید بفهمند اتفاقاتی مانند فتنه ی 88 چه ضربه ی بی حاصلی به چهره و آبروی نظام در جهان می زند

اتفاقات سال 88 باعث شد که غرب جرات کند دائما لاف حمله ی نظامی را بزند و مردم جهان هم در مورد ایران در تردید فرو رفتند

علارغم عملکرد بسیار قابل تقدیر مسئولین انتظامی کشور که چنان فتنه ی سازمان یافته ای را با حداقل تلفات علارغم آشفتگی و استیصالی که به آن دچار شده بودند کنترل کردند اما انتشار تصاویر اتفاقاتی چون کشته شدن ندا آغا سلطان که نیک می دانید احتمالا توطئه ای سازمان یافته بودضربه ی بدی به چهره ی نظام زده است
در سرزمین حکومت ها طوطی زیاد است

نمی دانم چه کسی به این طوطی ها یاد داده هر موقع من از حاشیه ی جنگل می گذرم طوطی ها می گویند

قاتل ندا قاتل ندا

borzu گفت...

جمهوری اسلامی،
بله درست میگویید، من هم هر وقتی فکر میکنم به این طوطیها و اینکه اینها چقدر شبیه و از جنس خودمانند. احساس شرم میکنم، شرم از این بیراهه رفتن، آنهم برهبری قشر روشن فکرمان !
البته حمل بر توهین نفرمایید، اما فکر میکنم همین ملت و با این وجود حتا لایق یک جمهوری اسلامی خیلی بهتراز این هستند. شما را به همان رسالت تان اینقدر مغرور نباشید.

انسان سکولار گفت...

مغرور و نا صادق

من نمی توانم تحمل کنم که شما جمهوری اسلامی عزیز اینطوری خود را چهره ای لیبرال و دوست داشتنی نشان دهی و این فرصت تاریخی را به نفع خودت تمام کنی

منتظر بودم که یک سوتی بدهید که دادید

پس شما معتقد هستید ندا آغا سلطان را سرویس های امنیتی بیگانه کشتند بله؟

جمهوری اسلامی گفت...

چیه انسان سکولار !؟

شمشیر را از رو بسته ای

باز قبلا هر وقت برزوی عزیز با من خوب می شد شما برآشفته می شدید

الان که برزو هم مرا مغرور خطاب کرد شما چرا ترش کردی؟

چه بی صداقتی من داشته ام ؟

چه غروری من داشته ام ؟

از جمهوری اسلامی که خود را خدمتگذار مستضعفین می داند فروتن تر دیده اید؟

در مورد ندا هم هر بچه ای می داند که داستانی پشت این جریان بود البته نه اینکه ترجمه ی اسم ندا بشود بهمان اما آنطور که این ماجرا در عرض چند ساعت انعکاس جهانی پیدا کرد و حجازی روز بعد در بی بی سی بود معلوم است که جریان دارد

اما بگذریم خر ما از کره گی دم نداشت و من هم بجای مسئولین از تمام ملت و خانواده ی ندا عذر خواهی می کنم خوب شد؟

انسان سکولار گفت...

به همین راحتی؟

خر ما از کره گی دم نداشت آره؟

خیلی ریلکس برخورد می کنی عزیز جان!!!

واقعا خیلی همه ی ارزشها علارغم ادعای ارزشمند و ارزشمدار بودن برایتان بی اهمیت است

این خصوصیت حکومت های ایدئولوژیک است که برای حفظ خود هر چیزی را مجاز می دانند

جمهوری اسلامی گفت...

خون ندا را از کسانی مطالبه کنید که برای مال دنیا و قدرت طلبی دست در دست استکبار گذاشتند و با فریب و دروغ چنین فتنه ای را ساز کردند

من تلاش کردم با دامن نزدن به اختلافات و مطرح نکردن این موضوع در این شرایط خطیر تفرقه ایجاد نکنم ولی اینکه شما بخواهی ندیده بگیری فتنه ای که ایشان ساز کردند و آبروی نظام و انقلاب را بردند بی انصافی محض است

چطور مدعیان دموکراسی خود به مردم دروغ می گویند و عملا با ادعای کذب خود مردم را فریب می دهند

عجبا اینکه از کرده ی خود ابراز پشیمانی هم نمی کنند و وقیحانه طلبکار هم هستند

باشد تا در فرصت مناسب پای میز محکمه اعتراف کنند که چگونه آلت دست دولت های استکباری شدند تا وجه ی نظام را خراب کنند و به ایران و انقلاب صدمه بزنند

انسان سکولار گفت...

کی خون ندا را خواست ؟
کی خون ندا را طلب کرد؟

من نه تنها گلایه ای از مامورین انتظامی و امنیتی کشور ندارم بلکه بسیار از ایشان بابت عملکرد صبورانه ی شان متشکرم

من نام ندا را مطالبه می کنم
من آبروی آرش را مطالبه می کنم
من شعور ملت را که به سخره گرفته شده مطالبه می کنم

چطور شما با آنهم ادعا و با آن فوج فوج اعدام کردنها که انسانی که دارد محکومیت خود را سپری می کند محکوم به اعدام می کنی و راحت می گوئی حقش بوده امروز عرضه ی قبول مسئولیت کشته شدن یک نفر را نداری و برای تیرئه ی خود به شعور و فهم ملت و دنیا بی احترامی کرده می گوئی :

خودش در توطئه ی قتلش دخیل بوده؟

که آرش حجازی آمده و او را در آمبولانس کشته و صحنه ی فوتش بازی بوده؟

که مامور خارجی از دور او را زده چون اسمش ندا آغا سلطان بوده؟

ببین جمهوری اسلامی من این کار تو را هرگز فراموش نخواهم کرد و اگر الان زیاد جنجال نمی کنم چون شرایط خاصی کشور دارد اما تا روزی که زنده ام از تو انتظار دارم از بابت این کار عذرخواهی کنی

جمهوری اسلامی گفت...

جهت تمسخر می گوئید از عملکرد مسئولین تشکر می کنید؟

شما نباید کشته شدن ندا را ملاک عمل قرار دهید

انصافا نیروهای انتظامی بسیار خوب عمل کردند و شما کم لطفی می کنید که گزارشات مربوط به کشف سلاح های گرم در خانه های تیمی عوامل ضد انقلاب را که جهت عملیات هائی چون قتل ندا بکار می رفته نادیده می گیرید

جمهوری اسلامی گفت...

از طرفی فکر نمی کنید تمرکز روی ندا در مقابل هزاران شهیدی که ایران و انقلاب داشته اند همنوائی با دشمن و به حاشیه پرداختن باشد؟

دشمن دقیقا به همین دلیل چنین سناریوئی را در بوق و کرنا می کند

انسان سکولار گفت...

نه فکر نمی کنم

مسخره نیز نمی کنم و اتفاقاتی که افتاد اجتناب ناپذیر بود و در مقابل حجم آشوب مقدار تلفات قابل تحسین بود

خیلی مهم است که دختری را برای مسئله ی امنیتی بازداشت کنند و بگوید خوش گذشت برایم خاطره شد

اما موضوع انکار حادثه ی ندا و تهمت زدن به دیگران براساس احتمالات بسیار قابل نکوهش که من انتظار دارم شما همینجا عذرخواهی کنید

لااقل این کار را بکنید تا اندکی آرام شویم


برزوی عزیز شما بگوئید آیا افترا بستن به دیگران برای توجیه اشتباه خود کار درستی است؟

borzu گفت...

دوستان عزیز،
خوب بله، تا زمانی که جرم کسی اثبات نشده افترا بستن به وی کار درستی نیست. و باید از ان پرهیز کرد. اما در این حال همه مسایل مشکوک باید بررسی شود.
نمیدانم چرا، اما این احساس را دارم و شاید معصومیت قربانی این احساس را در من بوجود آورده باشد که در آینده ی نه چندان دور حقایق این فاجعه(هر چه که باشد) آشکار خواهد شد.
اما منهم به این داستان که یکنفر بدون هیچ برنامه ی قبلی موفق شود رفت و آمد خود را درزمانی به این کوتاهی ترتیب دهد، و در ضمن شاهد بزرگترین و پر سر و صدا ترین اتفاق نا آرامیها بوده باشد مشکوکم و برایم قابل هضم نیست! و با در نظر گرفتن این موارد انتخاب نام، سن، شغل و شخصیت قربانی هم برایم قابل فهم میشود.
فکر میکنم تحقیقاتی در رابطه با تاریخ رزرو و تایید سفرهای انجام شده توسط مظنون، قبل و بعد از واقعه ، میتواند به روشن شدن قضیه کمک کند، و این تحقیقات به همان اندازه ی عذر خواهی لازم است.
با احترام

جمهوری اسلامی گفت...

احسنت برزو جان نشان دادی واقعا انسان فهمیده ای هستید

این انسان سکولار نمی دانم چرا همه ی مسیر ها را دوست دارد برعکس طی کند

می گوید عیبی نداره ندا را کشته اید اما چرا می گوئید کشته شدنش مشکوک است و یک حادثه ی معمولی نبوده

انسان سکولار گفت...

جمهوری اسلامی من حرفم را زدم و تا شما عذر خواهی نکنی دیگر با شما بحثی ندارم

اما برزو جان تا بحال کم و بیش فکر می کردم شما می خواهید با مطرح کردن این موضوع بحث آقای کلهر را پیش بکشید و زمینه ی انتقاد از گفته ی ایشان را فراهم کنید اما اکنون می بینم واقعا گویا به ارتباط نام ندا و اتفاقی برایش افتاد اعتقاد نسبتا راسخی دارید

اجازه می خواهم دو کامنت از خودم و کامنتا شما را از محضر استاد بهنود اینجا تکرار کنم و بعد مشتاق شنیدن نظریه ی شما هستم

انسان سکولار در وبلاگ استاد بهنود گفت...

.....................

به عبارت دقیق تر گمان میکنم ایشان هیچ نوع راه حلی را برای ایران نمی پسندند الا نابودی جائی که روزگاری از سر نادانی و یا جبر مکافات زخمی بر دل ایشان زده است.

باری ایشان با آنان که مدعی دشمنیشان هستند یک وجه مشترک دارند و آن را می تواند در بدیهی بودن ترجمه ی انگلیسی "ندا آغا سلطان" تفسیر شده یافت .
ادعای دل در گرو وطن داشتن و دلسوزی برای فرزندان باغیرت و ارزشمند وطن در حالی که وقتی با تشویق ایشان به دهن شیر میروند ، ایشان را می بینی چطور نعره کشان پا بر زمین می کوبند تا شاید فریاد شادیشان در آید چون شیر تحریک شده از جنجال ایشان قربانی مشترکشان را می گیرد .
تا از خون او پیراهنهای جدیدی را رنگی زنند نشان از ظلمی که به ایشان شده است.
تظلمی که اکنون هویت ایشان شده در جائی که نهایتا نتوان وطن شمردش !
اگر نباشد زشتی و سرشت بدی که ایشان برای ایران تبلیغ می کنند بسیاری از رگهای تعامل مال و معنای ایشان گسسته می شود !
متاسفانه برای آنها نه راه تجدید نظر آسان می نماید و نه ایران را به آنها که عملا در خوب و بدش متاثر هستند وا می گذارند .
پس باید گفت :
فریاد آقای شاه !!!ه

برزو در وبلاگ استاد بهنود گفت...

انسان سکولار محترم،
فریاد آقای شاه چه فرمایشی است.
یعنی میخواهید بگویید نقشه ی یک قتل در اتاق فکر اطلاعات یک کشور ثانی میتواند شکل گرفته باشد؟
خوب گیریم بله، که چی؟
حتمن فکر میکنید رییس این اتاق طراحی نام ها و عکسهای روی میز را نظاره میکند، و بعد یک عکسی را برمیدارد و میپرسد، نام این یکی چیست ؟ و مترجم جواب میدهد ندا، ندا آقا سلطان !
what means سوال بعدی مامور اتاق است احتمالن.
فریاد آقای شاه!
هوم م م ...، یا this is the best ونه.
خوب گیریم همیطور باشد. شما حرف حسابتان چیست؟

با پوزش، برزو

انسان سکولار در وبلاگ استاد بهنود گفت...

................
اما برزوی عزیز

می دانم که کامنت شما در واقع اشارتی است برای توضیح بیشتر من

بله من معتقدم کشته شدن ندا آغا سلطان یک حادثه ی تلخ ولی اجتناب ناپذیر بود

اگر ابعاد اعتراضات غیر قانونی صورت گرفته در جریان انتخابات ریاست جمهوری را در نظر داشته باشیدواقعا باید به نیروهای انتظامی ایران بابت عملکرد صبورانه ایشان تبریک گفت

استاد می دانم که معرض همه جور حمله قرار خواهم گرفت ولی این بار را ملاحظه ام را نکنید
شما نمی توانید بگوئید و معذوریتهای گوناگون دارید من که می توانم بگویم آنکه خائن به وطن و از همه مهمتر شعور ایرانیان است آنان هستند که خون جوانانش را برای رنگین کردن وجه ی ظلم ستیزیشان می خواهند و آنها هستند که با کمال وقاحت اتفاقات گوناگون را به عوامل عجیب و غریب ربط می دهند.
بله برزوی عزیز همان طور که می دانید اعتراض من مربوط است بع آقای مهدی کلهر کع شاهکار بی بدیلی در به سخره گرفتن شعور ایرانیان آفرید و این شاهکار را البته با هموطنان فرنگ نشین از بابت جنجالی که پیرامون مرگ انسانها می کنند شریک است و حرف من این بود

من شخصا با خود عهد کردم هرگز این کار آقای کلهر را به عنوان نماینده ای از دولت فراموش نکنم ولی نه این موضوع را شخصی می دانم و نه معتقدم حال که چنین اشتباهی دولت ما کرده باید سرنگون شود
هر زمان که دولت وقت بابت حرف مشاور دولت قبلی از ملت ایران خانواده ی ندا و آرش حجازی عذر خواهی کرد برای من کافی است

انسان سکولار گفت...

حال برزوی عزیز

خودتان به من جواب سئوال خودتان بدهید یعنی شما چنین که ترسیم کرده اید فکر می کنید؟

اگر اینطور باشد واقعا شایسته است یک پست ویژه ی این موضوع ایجاد کنیم

borzu گفت...

دوست و استاد فرهیخته ام،
دو سال قبل شاهد پخش فیلم مستندی ازتلویزیون در مورد ماجرای روی کار آمدن هوگو چاوز در ونزوئلا و سپس برکناری ایشان توسط جناح مخالف با حمایت شدید امریکا و تهدید کاخ سفید به بمباران کاخ ریاست جمهوری و در ادامه دستگیری ایشان و ایجاد دولت دست نشانده در ونزوئلا بودم. اتهاماتی که به دولت منتخب زده میشد و طراحی نقشه ای که مخالفان چاوز هنگام تظاهرات مورد اصابت گلوله قرار میگرفتند تا نیروهای امنیتی چاوز مورد اتهام واقع شوند واقعن حیرت انگیز و در عین حال قابل قیاس با اتفاقات ناآرامیها در ایران و اکراین بود. بررسی ها ی بعدی و فیلمهای جمع آوری شده نشان میداد که این افراد از روی پلی که بکلی بیرون از محدوده درگیریها بود توسط چند تیرانداز مشکوک هدف قرار میگرفتند!
در ادامه جماعتی ملیونی طرفدار چاوز اطراف کاخ ریاست جمهوری را محاصره کرده و ارتباط دولت موقت دست نشانده را با بیرون مختل کردند . بطوری که ساکنین کاخ وحشت زده شده بودند و پس از چند روز مجبور به آزاد کردن چاوز و ترک کاخ ریاست جمهوری شدند.
هدف از تعریف این فیلم مستند این بود که اگر این نقشه برای انقلابهای رنگی دیگر کشورها اجرا شده است و گاها مثل مورد اکراین جواب هم داده باشد، پس چرا اجرای این ترفند در مورد ایران غیر محتمل باشد؟
ضمن اینکه شاهد ماجرا از انگلیس میاید، دوستی محدود و کوتاهی با مقتول دارد و روز بعد از فاجعه در bbc حضور بهم میرساند.
البته باز هم تکرار میکنم که این حقیر ابدا مانند شما قصد جواب قطعی دادن به این مساله را ندارم (گلوله ی ره گم کرده ی یک بسیجی) ، و همه احتمالات (حتا آن زن چاق) را قابل بررسی میدانم. ضمن اینکه رفع اتهام از متهمین احتمالی (در صورت بیگناهی) برای ایشان بسیار ارزشمند تر از عذرخواهی خواهد بود، چرا که جماعت زیادی امثال من را هم قانع خواهد کرد .
اما ضمن اینکه از پست جدید شما در این باب استقبال میکنم،شاید بیش از موارد اندکی که (بدون قصد شوخی ) اشاره کردهام چیزی برای گفتن نداشته باشم.
ارادت دارم

انسان سکولار گفت...

دوست خوبم حتما پستی را برای آن ایجاد می کنم

چرا که به نظر من این جریان مهمترین حادثه ی سال 88 بود

کشته شدن (نه قتل) ندا را نمی گویم

ده ها نفر از ندا بهتر و بدتر (اگر بتوان در بحث جان انسانها ایشان را ارزش گذاری کرد) هر روز در جاده های کشور تلف می شوند

موضوع اتهام زدن یک دولت به انسان ها و توهین به شعور ملت را می گویم

امروز وبلاگ آرش حجازی را دیدم و توضیخاتی را از ایشان خواندم

خواستم برایش کامنتی بگذارم که فلان

دیدم چه معنی دارد هر چه باید گفته و چه منتی سر او داریم و اصلا مگر برای شخص اوست که داریم این بحث را می کنیم

شرف یک انسان بیگناه شرف همه ی ماست و شخص وی مهم نیست

اما جواب مرا بدهی می توان مقدمات کار را آماده کنم برزو جان

پس ندا انتخاب شد چون نامش ترجمه ی با معنائی برای اهداف آنها داشت؟

جمهوری اسلامی گفت...

برزو جان البته نمی خواهند بگویند که چون ترجمه ی نام ندا این شده او را انتخاب کرده اند و اساسا این مسئله موضوع را به حاشیه می کشاند

اصل قضیه این است که چگونه خود می کشند و خود در رسانه ها واجنایتا سر می دهند و بورس تحصیلی می گذارند شعر می سرایند و آواز سر می دهند خلاصه می خواهند دروغ بودن مسئله ی تقلب را به حاشیه رانده و کشته شدن ندا را در مرکز توجه قرار دهند

گویا اصلا من بدم چون ندا کشته شده حال تقلب بوده یا نبوده مهم نیست

انگار نه انگار که با تهمت تقلب غائله درست کردند و بعد مردمی را که فریب ایشان را خورده بود کشتند و حال پیراهن عثمان کرده اند

گاهی از مظلومیت خودم گریه ام می گیرد

borzu گفت...

دوست عزیز،
با آنکه خودم در انتخابات شرکت نداشته ام - و شاید تنها دلیلش فاصله از محل اخذ رای بود - چرا که پس از دیدن مناظره ی کاندیدا ها بیش از پیش از انتخاب خود مطمئن بودم و همه ی شواهد و نظرسنجی ها دال بر پیروزی آقای احمدی نژاد بود.
و به همین دلیل همراه جمع کثیری از آن بیست و چهار ملیون رای دهنده که کما بیش سناریوی کشته شدن و یا قتل ندا را مشکوک میدانند، فکر میکنم که برای روشن شدن حقایق نیاز به بررسیها و کاوشهای بیشتری است. اصرار دارم تاکید مجدد کنم که هیچ ادعایی در مقصر شناختن فرد و یا افرادی ندارم، ضمن اینکه تاکیدی هم بر رد فرضیه های مطرح شده نمیکنم. در این میان دو گزینه را بیش از باقی فرضیه ها قبل تامل میدانم.
اول آنچه شما باور دارید و این حقیر هم آنرا رد نمیکنم، یعنی یک اتفاق قابل پیش بینی در ناآرامیهای خشونت بارکه منجر به کشته شدن یک سوژه ی مورد توجه همراه با حضور افراد و دوربینهای متعدد به شکل کاملن اتفاقی ( به قول آرش حجازی با شانس یک بیستم )
دوم آنچه شما قویا مردود دانستها ید و این حقیر بر مبنای دلایل مطرح شده و اتفاقات مشابه یک سناریوی از قبل تعیین شده با اهداف بهره گیری از آن را محتمل میدانم، و در این صورت سناریوی طراحی شده حتا میتواند تا انتخاب نام قربانی نیز برنامه ریزی شده باشد.
البته این سناریو میتواند تلفیقی از فرضیه های طرح شده نیز باشد، از این نظر که اشخاصی (همان زن چاق ) اقدام به انتخاب سوژه جالب توجه و قتل کرده و ادامه ی داستان بقصد بهره گیری از واقعه بسرعت برنامه ریزی و اجرا شده باشد.
بنابر این بر مبنای اصول تحقیق یک قتل تا روشن شدن حقایق هیچکس محکوم نیست، اما همه ی افراد مرتبط مظنون بحساب میایند.

انسان سکولار گفت...

نترکی جمهوری اسلامی با این همه مظلومیت بابا

برزو جان من دقیقا نظر شما را در رابطه بین نسبت نام ندا و اتفاقی که برای ایشان افتاد می خواهم

borzu گفت...

جمهوری اسلامی جان،
بله عمدتا با فرمایشات شما موافقم، اما فکر میکنم وقتی دارید از مظلومیت خودتان میگویید خیلی چیزها را فراموش میکنید و قند توی دلتان آب میشود چونکه یک جورایی خود را با صدر اسلام محشور میبینید!
اما فراموش نکنید که هنوز راه درازی در پیش دارید تا آنچه که فکر میکنید هستید بشوید!

انسان سکولار عزیز،
این کپی/ پست از کامنت قبلی ام است :
دوم آنچه شما قویا مردود دانستها ید و این حقیر بر مبنای دلایل مطرح شده و اتفاقات مشابه یک سناریوی از قبل تعیین شده با اهداف بهره گیری از آن را محتمل میدانم، و در این صورت سناریوی طراحی شده حتا میتواند تا انتخاب نام قربانی نیز برنامه ریزی شده باشد.
و اگر موضعی قاطع تر از این مد نظر شماست، تنها میتوانم اضافه کنم:
اشاره به انتخاب نام قربانی هیچ توهینی به شعور ملت نبوده و نیست و کاملا قابل تصور است.

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

اول: اعتراف می کنم که صفحه ی ارسال نظر در موقع نوشتن کامنت قبلی نه نحوی آپدیت نشده بود که من آن کامنت را بدون خواندن کامنت قبلی شما نوشتم (آخر من هرگز کامپیوترم خاموش نمی شود و در تمام مدت شبانه روز روشن است)

و شما هم بدرستی اشارت دادید که جوابم را داده بوده اید

دوم: صداقت چنان در نظر من مقامش بلند است که هرگز نادرستی نظر کسی (بماند که تازه همواره احتمال اشتباه بودن قضاوت خود را هم منظور می دارم) چون با شجاعت و صداقت نظرش را می گوید باعث نمی شود احترام من به وی سر سوزنی کم شود
دوست دارم بدانید این همکاری شما با من در رد بدل کردن کامنت هائی که از میان آن حقیق روشن تر شود بسیار برای من ارزشمند است و نزد من بسیار گرامی هستید

امیدوارم در ادامه به چالش کشیدن نظرتان را به خودتان تعمیم ندهید که البته مطمئن هستم نمی دهید

جمهوری اسلامی گفت...

خوب ما آماده ایم ای انسان سکولار که ذات تو با جمهوری اسلامی مغایرت دارد بگو بگو آنچه می خواهی بگوئی؟

انسان سکولار گفت...

ها ها

می بینی جمهوری اسلامی می بینی چقدر ضعیف هستی و زود تب می کنی زود لرز

تا برزوی عزیز کمی جانب تو را گرفت او را متحد خود دانستی و می گوئی "ما" منتظریم

جالبه خیلی ضعیف هستی

صبر داشته باش دارم تدارکات یک پست مفصل را انجام می دهم زمان می برد

borzu گفت...

جمهوری اسلامی،
لطفآ با انسان سکولار کمی مهربانتر و یا لااقل دوستانه تر باشید، چرا که ایشان منتقدی سازنده و مفید برای شما بشمار میایند و همانطور که در ارتقای اندیشه ی این حقیر نقش به سزایی دارند، حتمن در تکامل شما هم تا رسیدن به حکومت عدل تاثیر گذاری مثبت خواهند داشت.
توجه داشته باشید که ما مراجعین از برخورد شما با ایشان نتیجه گیریهای اصولی خواهیم کرد !

حالا (جان من ) روی مجازی یکدیگر را ببوسید تا محیط کمی صمیمانه تر شود.

جمهوری اسلامی گفت...

بابا برزوی عزیز

من اگه انسان سکولار را قبول نداشتم که نمی آمدم اینجا

او کمی موضع دارد نسبت به من ، من که حرفی ندارم

حالا ما هم رافت اسلامی خود را شامل حالش می گردانیم و روی مجازی ایشان را ماچ می کنیم

اه مـــــــــــــــــــــــــــاچ

انسان سکولار گفت...

اه اه جمهوری اسلامی حالم را بهم زدی با این ماچت با اون صورت پر از ریش!!!

من که گفتم تا بابت دروغی که به ندا نسبت دادی و افترائی که به آرش زده ای عذر خواهی نکنی کاری با تو ندارم

در واقع عذر خواهی ات را می خواهم به خاطر توهینی که مدام به شعور و فهم ما می کنی و فکر می کنی مجازی به ما بگوئی چه باید پوشیم ببینیم بخوریم بگوئیم بشنویم و بکنیم

مگر تو که هستی؟

تو خدمتگزار ما هستی و باید تابع ما باشی یا ما برده ی تو؟

جمهوری اسلامی گفت...

بفرما برزو جان می بینی این انسان سکولار چه رنگ عوض می کند

کامنت هایش را بخوانید ببینید هر زمان من کوتاه آمدم ایشان زیاده روی کردند و هر زمان من قهر کردم ایشان دست پائین را گرفتند

بعد هم مگر شما مرا دیده ای که از ریش من می گوئی؟

اتفاقا من اینجا در سرزمین حکومت ها مرتب ترین و خوش لباس ترین سیستم حکومتی هستم و هرگز مرا کسی بدون کراوات ندیده است

بخصوص که اینجا کمی به جمهوری اسلامی بدبین هستند من تلاش می کنم نشان دهم این مسائل جاری در ابتدای دوران من با روحیات من همخوانی ندارد و فقط سلیقه ی حاکمان ابتدائی است

آخر برای ما که هزاران سال زندگی می کنیم که سی سال چیزی نیست

به هر حال به قول رئیس دانشگاه حکومتداری باید رفتار و کردارم اینجا طوری باشد که حکومت های اروپائی رغبت بکنند جمهوری اسلامی شوند

حال من چکار کنم که عده ای از خدا بی خبر شما را آزار می دهند و به نام من تمام می کنند

فکر می کنید من از اینکه طبقه ی روشنفکر از من بدشان می آید خوشحالم؟

من هم یک سکولار هستم برای همین هم اینجا آمدم

عذرخواهی هم بی دلیل هرگز نمی کنم

انسان سکولار گفت...

تو رو خدا می بینی برزو جان؟

جمهوری اسلامی با کروات و صورت تراشیده و مخالف اعدام و سکولار که تزش اگزیستانزیالیسم بوده است

برو مشتی برو اشتباهی اومدی تو همون جمهوری اسلامی المان هستی خودت نمی دونی

جمهوری اسلامی ایران را چی به این حرفها

borzu گفت...

جمهوری اسلامی محترم ،
حالا چون دنیای مجازی است قرار نیست هر کی هر چه میخواهد بگوید و خالی بندی کند، عمر هزار ساله؟ سکولار؟ کراوات؟
تازه کراوات که ارزش نمیاورد، عمل مهم است ، در ضمن اگر عده ای از خدا بی خبر آزار میدهند و شما هیچ کاره ید اجازه بدهید ایشان خودشان جواب دهند.
اصلان این پست جمهوری اسلامی جوب بده است یا رمان طویل ژوزف بالسامو ی الکساندر دوما ؟

انسان سکولار عزیز،
دوست فرهیخته ام، فکر میکنم وقتی به این پست میایی خودتو یک ذره لوس میکنی ها، میدونی که لوس بازی از نشانه های غرب زده گیه، جورج بوش رو یادته. آخه ماچ مجازی که ریش و ادکلنش فرقی نمیکنه، با یک ماچ صوری اجازه بدید زودتر بریم سر اصل مطلب.
در ضمن شما که قبول داری تقلب نشده، باید قبول کنی که جمع کثیری از بیست و چهار میلیون حرف جمهوری اسلامی را در موردات نامبرده بیشتر از نظر شما قبول داره، پس فکر نمیکنید انتظاراقرار به دروغگویی خواسته ی کمی نا ممکن باشد؟ بالاخره ایشان هم محدودیت هایی دارند.
عذر خواهی از تهمت زدن قبل از اثبات رو قبول دارم که خواسته ی به حقی است.
و اینکه خودش یواشکی شبا با کراوات میخوابه و به ما میگه چی بپوشیم و چی نخوریم ، کمی دودوزه بازی است!

انسان سکولار گفت...

:)))

برزو جان

راست می گوئی آخر من هم زورم می آید که جمهوری اسلامی که به ما رسیده اینقدر با ژستهای به اصطلاح مدرن می یاد

از اونجا که نمی تونم توی مسائل دیگه ضایعش کنم خوب از این چیزاش آتو می گیرم

آخه تو که می بینی توی کلاس استاد بهنود چه هجمه ای علیه من هست که متهم به دفاع از جمهوری اسلامی هستم

کاش بودی می دیدی که اینجا من چطور جرات نمی کنم از احمدینژاد دفاع کنم

حتی خانواده ی خودم وقتی میگویم احمدینژاد مصدق زمان است چنان نگاهم می کنند که گویا عقلم را از دست داده ام و مدام به من توصیه می کنند جائی این حرفها را نزنم

در مورد علیرضا افتخاری را در جریان موضوع مراسمی که در آن دست احمدینژاد را بالا برده و گفته دوستش دارد که هستید

گویا چنانش کردند که می خواهد از ایران فرار کند

خوب من رنج می کشم اینهمه .... را از ملت به اصطلاح تحصیل کرده و روشنفکر می بینم

یک چیز بگویم تا کمی حساب دستتان بیاید

برادر خودم از کسانی است که به نظرش بسیار محتمل تر می رسد کشته شدن ندا کار توطئه گران ناشناس با همکاری آرش حجازی باشد در حالی که تا بیانات خائنین نوری زاده ی ملعون و سازگارای لعیم را نشنود روزش شب نمی شود

این همه تناقض خوب من سکولار هم جمهوری اسلامی را به وبلاگم دعوت کنم و احمدینژاد را تحسین کنم نباید خیلی عجیب باشد

انسان سکولار گفت...

در مورد غرب هم بگویم من برای اروپا و اروپائیان احترام بسیاری قائلم بخصوص هلندیان که برای من بابت محاکمه ی عامل فروش مواد اولیه ی تولید سلاح های شیمیائی به عراق نهایت اعتقاد خود را به انسانیت ثابت کردند

borzu گفت...

دوست عزیز،
شرایط شما را بخوبی درک میکنم، چرا که خودم در موقعیتی بسیار بغرنج تر قرار دارم، همانطور که میدانید این جماعت تحصیلکرده و به استله روشنفکر در اروپا اکثریت مطلق را تشکیل میدهند. و هر چند اینروزها درجه ی تب ایشان پایین آمده اما کماکان با نگاه های عاقل اندر سفیه و گاهن متلک بدرقه میشوم. اما مصرانه اصرار دارم روی نظر خود بایستم و در هر موقعیتی به خطا بودن راه ایشان اشاره کنم.
تا این سرزمین دوباره قربانی تکرار مکررات نشود
و این همه در حالی است که نیمکت کلاس درس هفده سالگی ام را با دو دوستی تقسیم میکردم که سال بعد دیگر نبودند
آری دوست من
همین بماند از ما
که زنهارمان میدهد
از شاخه های انبوه و
از نیم سوز بارانی

همین بماند از ما
که کودکانی بودیم
به دست بارانها

borzu گفت...

فکر میکنم که در مورد اروپا و اروپاییان هم کمی زیادی خوشبین هستید
بله فرانس ون آنراات عامل فروش مواد شیمیایی بود البته گویا با همدستی وزیر دفاع وقت .
در اولین مصاحبه ای که با آنراات انجام شد گفت که ایشان هم حرفهایی برای گفتن دارد
و بدین ترتیب این آخرین مصاحبه ی تلویزیونی ایشان هم شد و البته بعدها اعلام شد که ایشان محکوم به حبس شده اند و دیگر نامی از همدستان ایشان هم به میان نیامد.
در جوامع آزاد و دموکراتیک باید به فکر جواب به اذهان عمومی هم بود! البته با استفاده از روش به قول خودمان ماستمالی.
آیا از خود پرسیدهید که چرا ۲۵ سال بعد و پس از چند راهپیمایی جمعی از بازماندگان قربانیان، و اینکه همدستان وی چه اشخاص و شخصیت هایی بودهاند .
متاسفانه با وجود آزادی بیان و امکان پیگیری چنین مسایلی جو رسانه ای در اروپا به شکلی است که تنها کسانی که از راههای دیگر و با جستجوی پیگیر به دنبال حقایق باشند از اصل ماجرا سر در خواهند آورد.
بنابر این شهروندان عادی اروپا هم از این حکایت دقیقا برداشتی مانند شما دارند.

انسان سکولار گفت...

دوست خوبم

از آخر عرض می کنم

در مورد آنراات منبع من معطوف است به مستندی تلویزیونی که در آن اشاره شد که وی در آلمان (اگر اشتباه نکنم) مصاحبه می کرده که در آن اشتباها می گوید :" من موادی به عراق صادر کردم اما نمی دانستم برای چه استفاده کرده اند"

همین باعث می شود که دادستان آلمان که تصادفا برنامه را می دیده توجه اش جلب شود و او را تحت تعقیب قرار دهد و هیچ فشاری هم نه برای پیگیری و نه برای توقف در این موضوع به وی نیامده که خود نشان از آزادگی ایشان دارد

از طرفی من در دنیای بیرحم امروز است که از اروپائیان تقدیر می کنم وگرنه همواره هر چیز نیک و بدی حدودی دارد
هرگاه بدانیم که آمریکائیان مانند یک هیولائی افسار خورده در دست لردهای جهانی هستند آنگاه نظرمان به تنها امیدمان برای همدردی یعنی اروپائیان جلب می شود

گرچه ایشان هم مانند همه ی مردم دنیا تحت تاثیر شبکه ی مخوف رسانه ای هستند و از نظر اقتصادی و امنیتی اسیر آمریکا

البته اگر با توجه به این توضیح باز هم اصرار به توخالی بودن این آزادگی و حقمداری ایشان دارید برای من قطعا معیار تعدیل نظرم خواهد بود چرا که شما با آنها زندگی می کنید

و با توجه به اینکه هلندیان را صلحجوترین و فرهیخته ترین ملت دنیا می دانم آنگاه حساب بقیه هم مشخص خواهد شد

انسان سکولار گفت...

متاسفم برای ملتی چنین نابخرد

باور کنید امروز با نامزدم و برادرم صحبت احمدینژاد شد و ایشان چنان جبهه ای گرفتند و متعصبانه توضیحات مرا غیر قابل قبول و حتی شنیدن می دانستند که اگر من جنسیت ایشان را زیر سئوال می بردم چنین بی منطق نمی بودند و بین ما نهایتا کدورت بوجود آمد

من می گفتم چرا بحث را شخصی می گیرید و ایشان معتقد بودند که دفاع از احمدینژاد از عقل سلیم بعید است!!!ه

خوب پی با توجه که من ایشان را همردیف مصدق می دانم باید به عقل خودم حسابی شک کنم

نمی دانم!
باور کنید روابط اجتماعی من بر سر جنبش سبز دچار آسیب شدیدی شده و نه من تحمل اینهمه بدبینی و فحاشی را دارم و نه آنها تحمل شنیدن دلایل مرا

borzu گفت...

دوست خوبم،
البته منهم در مجموع شهروندان اروپایی را انسانهای خوب و آزاده میدانم، اما دولتها را مستقیم و غیر مستقیم بازیچه ی همان بازی دهندگانی که نام بردهاید. هر چند رهبران و سیاستمداران صالح و انساندوست هم در میان ایشان میتوان یافت که معمولا ناچار به همراهی با منافع ملی کشور متبوع خویش میشوند.
و بشما حق میدهم، چرا که اگر anraat را در گوگل سرچ کنید دهها منبع پیدا خواهید کرد که بیشتر آنها شاید به قصد گمراه کردن جستجو گر به خبرهای کمابیش مستند اضافه شده اند.
خوشبختانه همانند شما در هلند کم نیستند انسانهای آزاده و فرهیخته ای که هیچ چیز را فدای حقیقت نمیکنند.
اما اصلی ترین نسخه ی این سناریو به نظر این حقیر چنین است:

طبق حکایات کمابیش مستند پلیس بینالملل در دهه ی نود میلادی( جنگ کویت) که اینبارمنافع امریکا در جستجوی اسناد جنایات صدام برای استفاده ی از آن در محکوم کردن وی است به تعقیب ون آنراد میپردازد و وی که در آن زمان ساکن یکی از کشورهای جنوب اروپا بوده و با فروش صد ها تن مواد شیمیایی به یکی از دوستان اروپایی صدام حسین تبدیل شده بود، به نحوی!!! از ماجرای تحت تعقیب بودن خود آگاه شده و به عراق نقل مکان کرده و تا سال ۲۰۰۳ (آغاز حمله به عراق ) ساکن بغداد میشود.
شما میتوانید عکسهایی هم از ایشان با صدام حسین در گوگل بیابید .
آنراد با آغاز جنگ ایشان با دریافت پاسپورت موقت از سفارت هلند به هلند نقل مکان کرده و مدتی را البته تحت نظر سازمان اطلاعات ساکن عادی هلند میشود، چگونگی بر ملا شدن حضور ایشان در هلند را نمیدانم، احتمالن به همان شکلی که شما مطرح کردهید و با پیگیری انسانهای آزاده. ( البته در این زمان نه امریکا و نه متحدان اروپایی، دیگر منافعی در پیگیری قضیه نداشتند و ترجیح میدادند ماجرا مسکوت بماند)
و این آغازی میشود برای رسوا شدن زد و بند های دولتی و ناگزیری این دول به واکنش به افشاگریهای ژورنالیست های آزاده ومخالف جنگ با همراهی اکراد ساکن اروپا یعنی قربانیان اصلی بمبهای شیمیایی.
در آغاز تلاشهایی برای نشان دادن بی اطلاعی آنراد از استفاده ی نظامی از این مواد شیمیایی صورت میگیرد، اما با افشای کارشناسان آزاده ای که اشاره میکنند به اینکه ارسال بیش از پانصد تن مواد شیمیایی تنها میتواند استفاده ی تسلیحاتی داشته باشد مظلوم نمایی حمایت شده ی آنراد را زیر سوال میبرند و کتمان حقایق غیر ممکن میشود.
به نظر من با عمیق شدن در این داستان میتوانیم به دو نتیجه و احتمال برسیم :
اول : ارتباط امریکا و اروپا در هر دوره ای با این ماجرا دستخوش منافع این کشورها در همان دوره میشود. ضمن اینکه باید در نظر داشته باشیم که شاید فاکتورهایی هم باشند که ما از این بی اطلائعیم .
دوم : شاید همراهی به ناچار هلند در جنگ عراق هم به نوعی دست خوش زد و بند مشروط ایشان در عدم پیگیری این رسوایی توسط امریکا شده باشد.

borzu گفت...

دوست خوبم،
البته منهم در مجموع شهروندان اروپایی را انسانهای خوب و آزاده میدانم، اما دولتها را مستقیم و غیر مستقیم بازیچه ی همان بازی دهندگانی که نام بردهاید. هر چند رهبران و سیاستمداران صالح و انساندوست هم در میان ایشان میتوان یافت که معمولا ناچار به همراهی با منافع ملی کشور متبوع خویش میشوند.
و بشما حق میدهم، چرا که اگر anraat را در گوگل سرچ کنید دهها منبع پیدا خواهید کرد که بیشتر آنها شاید به قصد گمراه کردن جستجو گر به خبرهای کمابیش مستند اضافه شده اند.
خوشبختانه همانند شما در هلند کم نیستند انسانهای آزاده و فرهیخته ای که هیچ چیز را فدای حقیقت نمیکنند.
اما اصلی ترین نسخه ی این سناریو به نظر این حقیر چنین است:

طبق حکایات کمابیش مستند پلیس بینالملل در دهه ی نود میلادی( جنگ کویت) که اینبارمنافع امریکا در جستجوی اسناد جنایات صدام برای استفاده ی از آن در محکوم کردن وی است به تعقیب ون آنراد میپردازد و وی که در آن زمان ساکن یکی از کشورهای جنوب اروپا بوده و با فروش صد ها تن مواد شیمیایی به یکی از دوستان اروپایی صدام حسین تبدیل شده بود، به نحوی!!! از ماجرای تحت تعقیب بودن خود آگاه شده و به عراق نقل مکان کرده و تا سال ۲۰۰۳ (آغاز حمله به عراق ) ساکن بغداد میشود.
شما میتوانید عکسهایی هم از ایشان با صدام حسین در گوگل بیابید .
آنراد با آغاز جنگ ایشان با دریافت پاسپورت موقت از سفارت هلند به هلند نقل مکان کرده و مدتی را البته تحت نظر سازمان اطلاعات ساکن عادی هلند میشود، چگونگی بر ملا شدن حضور ایشان در هلند را نمیدانم، احتمالن به همان شکلی که شما مطرح کردهید و با پیگیری انسانهای آزاده. ( البته در این زمان نه امریکا و نه متحدان اروپایی، دیگر منافعی در پیگیری قضیه نداشتند و ترجیح میدادند ماجرا مسکوت بماند)
و این آغازی میشود برای رسوا شدن زد و بند های دولتی و ناگزیری این دول به واکنش به افشاگریهای ژورنالیست های آزاده ومخالف جنگ با همراهی اکراد ساکن اروپا یعنی قربانیان اصلی بمبهای شیمیایی.
در آغاز تلاشهایی برای نشان دادن بی اطلاعی آنراد از استفاده ی نظامی از این مواد شیمیایی صورت میگیرد، اما با افشای کارشناسان آزاده ای که اشاره میکنند به اینکه ارسال بیش از پانصد تن مواد شیمیایی تنها میتواند استفاده ی تسلیحاتی داشته باشد مظلوم نمایی حمایت شده ی آنراد را زیر سوال میبرند و کتمان حقایق غیر ممکن میشود.
به نظر من با عمیق شدن در این داستان میتوانیم به دو نتیجه و احتمال برسیم :
اول : ارتباط امریکا و اروپا در هر دوره ای با این ماجرا دستخوش منافع این کشورها در همان دوره میشود. ضمن اینکه باید در نظر داشته باشیم که شاید فاکتورهایی هم باشند که ما از این بی اطلائعیم .
دوم : شاید همراهی به ناچار هلند در جنگ عراق هم به نوعی دست خوش زد و بند مشروط ایشان در عدم پیگیری این رسوایی توسط امریکا شده باشد.

borzu گفت...

دوست عزیز،
البته منهم خیلی متاسفم، و در عین حال فکر میکنم نمیتوانیم به اطرافیان خود خرده بگیریم چرا که جوسازی ها و پوشش رسانه ای چنان فراگیر و جهانی است که نیاز به نازک بینی و جمع بندی سلکت شده دارد و به راحتی قابل توضیح نیست.
همانطور که میبینید خود جمهوری اسلامی هم حتا هر جا در جواب دادن به ما کم میآورد جواب ما را با ریش تراشیده و کراوات میدهد، حالا بماند که ما بخواهیم از شرایط فعلی که بی نقص هم نیست دفاع کنیم و یا لااقل گوشزد کنیم که گزینه ی بهتری در شرایط فعلی متصور و یا قابل دست یابی نیست.
در واقع استعمار سلطه گر زیرکانه نبض جامعه ی ما یعنی تحصیل کرده ها و روشن فکران ما را مورد هدف قرار میدهد به نحوی که " توصیه ی برخی از نزدیکان به شما اینکه جایی این حرفها را نزنید "برای منهم آشناست. گویی به ما القا شده است که چنین گفتن نشانه ی روشنفکری و چنان گفتن نشانه ی جهل و امل بودن است و لا غیر .
حتما داستان صادق هدایت را شنیده ا ید که هیچ ناشری در ایران حاضر به چاپ کتابهایش نشد، و ناشرین ایشان را نصیحت کردند که این اراجیف چیست بروید و یک داستان درست درمان بنویسید ما در خدمتیم . تا اینکه شنیدند وی در فرانسه مورد توجه قرار گرفته است، البته باز هم هنوز خیلیها از کتابهایش سر در نمیآوردند اما حالا دیگراین داستانها بدون شک عالی بودند!
مرحوم پدرم همیشه میگفت اگر دنیا آدم را تمسخر کند باز هم به بغرنجی این نیست که خودمان خود را مسخره کنیم. شاید برای همین است که این حقیر مصرم به اینکه همیشه حقیقت ذهن خود باشم.
بهر حال امیدوارم محکم باشید و از هر موضعی که فکر میکنید بحق است کوتاه نیایید وگرنه بیشتر احساس تنها بودن خواهم داشت.
زمان آبستن حقایق است
پایدار باشید

پ.ن.
راستی دقت کرده اید به پست آخر استاد بهنود در مورد خانم سان سوکی رهبر مبارزه ی صلح جویانه !

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز علل حساب ضمن قدردانی از آزادگی شما باید تاکید کنم که نیک می دانم بخشهائی از تفکرات من کاملا با عقاید شما تناقض دارد اما بسیار خوشحالم که آنرا تعرض به خودتان قلمداد نمی کنید و نیک می دانید من هر چه می گویم همان است که واقعا فکر می کنم و بر من مستدل شده که حقیقت می باشد و اگر به اصلاح آن ارشاد شوم هرگز خود را از دانستن آن محروم نمی کنم


در باب زجری هم که از رفتار مردم می کشیم علاوه بر تاریخ مبهم خود که با هجویات چنان بنیان روی آب شده که جز هذیانهای شیادین چیزی از آن حاصل نمی شود به خود جمهوری اسلامی هم مدیون هستیم که با دامن زدن به پاره ای از جهالت ها و تعصب ها اسباب رنجش شدید مردم را فراهم کرده و ملت بقدری از وی متنفرند که حاضر نیستند هیچ استدلالی که گوشه ای از عملکرد هر چیزی را که رنگی از او دارد بشنوند پذیرفتن پیشکش

تنفر از جمهوری اسلامی در میان مردم ایران بعید است بدیلی در دنیا داشته باشد


باید تاکید کنم بیست و چهار ملیون رای به احمدینژاد هرگز به معنای رای به جمهوری اسلامی نیست


بجرات خیلی ها حاضرند غرق شوند اما سیل این جمهوری اسلامی را با خود ببرد

بدبختانه ایشان نمی دانند که جمهوری اسلامی خودشان هستند

اگر صد بار ایران را با اسید بشورید اگر یک ایرانی هم بماند همان ایرانی در ایران می شود جمهوری اسلامی

مثلا در کانمنت های او نگاه کنید


بقول شما چون کم می آورد یا خود را کرواتی تصویر می کند یا خون شهداء را
حواله ی ما می کند

یک نکته ی دردناک بگویم که باید برایش خون گریست

فرزندان شهدا فرزند شهید بودن خود را پنهان می کنند و نمی گویند فرزند شهید هستند

ببینید چگونه خون این شهداء را ایشان وسیله ی فشار خود برای رسیدن به مطامع شان قرار داده اند

borzu گفت...

دوست خوبم،
همانطور که میدانید و بارها گفته ام مصرانه در جستجوی تناقض هایی هستم تا بتوانم شرایط موجود را با انسان فرهیخته ای چون شما به چالش بکشم. اما در اینجا انتظار دارم در صورت تمایل شما به ادامه، مستقیما به این تناقضات اشاره بفرمایید تا بتوانیم در مورد آن
مجادله ای البته دوستانه داشته باشیم .
این حقیر با تمام نکاتی که در این کامنت آخر اشاره کرده اید صد در صد موافقم و ضمن اینکه شما را استاد خود میدانم تنها نگرانیم اینستکه تبدیل به مزاحمی شوم که با اراجیف خود وقت ارزشمند شما را گرفته و در نتیجه خود را از کلاسهای درسی (پستهای) جدید محروم نمایم .
باور کنید که عین حقیقت است
به استادی شما ایمان و ارادت بسیار دارم

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

این تفقد شما جز نشان از بزرگی شما نیست و هرگز من این لطف شما را اسباب غفلت از نادانی هایم نخواهم کرد

حکایت آنها که می دانند و آنها که نمی دانند هر دو در قیاس با حقیقت غائی جهل است و نادانی غفلت

اگر شما بدانید کل کره ی زمین با من و شما و عقل من و شما اگر در جرم خود فروریزد و فاصله ی بین ذرات بنیادی آن از بین برود به حجم یک توپ گلف در می آید قطعا این چرکنویسی های مرا محل توجه نمی یابید

بله بله دوباره هم چک کردم درست خواندید اگر کوارک های اتم های تشکیل دهنده ی زمین چنان فشرده شوند تا فاصله ی میان آنها پر گردد حتی از یک توپ گلف هم کوچکتر خواهد بود.

اینکه می گویم "نیک می دانم بخشهائی از تفکرات من کاملا با عقاید شما تناقض دارد"

در مقیاس اختلاف نظری که با دوستان دیگر داریم انصافا عبارت نامناسبی بود و واقعا از شما می خواهم همین طور از هر حرفی که نابجا می گویم نگذرید

چون مدتی است دارم تلاش می کنم اصلا حرف مفت نزنم و این در جامعه ای که همه حرف مفت می زنند چیز عجیبی است

اخلاق و گفتار ایرانی را که بخاطر دارید؟

اما آنچیز که ارزشمند است بزرگی و بزرگواری است آن است که در مقابل حقیقت سر تعظیم فرود آری و منافع و خودخواهی خود را اسباب زیر پا گذاشتن حقیقت نکنی و بزرگتر از آن اینست که در عین این آزادگی چون شما فروتن باشی

انسان سکولار گفت...

بهر حال به نظر می رسد خدمت جمهوری اسلامی رسیدیم و حقش را کف دستش گذاشتیم تا باشد با این همه تحجر ژست لیبرال بودن و ادعای سکولار بودن نکند

آقا جمهوری اسلامی است می گوید

من هم سکولار هستم

borzu گفت...

دوست عزیز،
لازم میدانم نزد شما اقرار کنم به اینکه دوباره اعتماد به نفس خود را در محضر شما باز یافته ام و تا حدود زیادی آنرا مدیون شما هستم . نه بخاطر تعاریف خلسه اورتان هر از چند گاهی، بلکه به دلیل اینکه آنچه در ذهن داشتم و از جمع بندی آن عاجز بودهام را در ادبیات شما باز یافته ام. از این بابت تا مادامیکه زنده ام و کره زمین در جرم خود فرو نریخته است شکر گزار خواهم ماند.
تنها راه نجات ما ایرانیان بویژه شما و من شاید این باشد که به خود باوری برسیم چه سبز باشیم، چه سرخ و یا به هر رنگی که باشیم باید تداخل رنگها را بیاموزیم تا بتوانیم طرحی نو دراندازیم.

اما صادقانه میگویم که هنوز هیچ حرف نابجایی از شما سراغ ندارم، اما از خودم زیاد.
اگرگاهن جمع بندیهای ما و یا هر کسی به نتایج متفاوتی با دیگری میرسند این تنها بستگی به فاکتور هایی دارند که ما را به آن نتیجه میرسانند.
گاه اگر حتا تنها فاکتور صدم ما با هم متفاوت باشد میتواند منجر به دو نتیجه گیری متفاوت شود. حال تصور کنید نزدیکی افکار ضارب و مضروب را که چقدر میتواند به هم نزدیک باشد و در این صورت اختلاف نظر برادر محترم شما با این حقیر دیگر به حساب نمیاید.
پس مشگل ما چیست، چرا هر عقیده ای رنگ خاص ادغام ناپذیر خود را دارد ؟

پ.ن
کاش جمهوری اسلامی هم نظر خود را بگوید

جمهوری اسلامی گفت...

نظرم را بگویم؟!!!

نظرم اینست:

برين برين خوش باشين

واسه ي هم کارت تبريک بفرستيد و هي از هم تعريف کنيد و هندونه زير بغل هم بزاريد

به هم تبريک بگيد که من رو ضايع کرديد

افسوس افسوس که وقتي شما حرف مرا نفهميد و مرا نشناسيد از ديگران چه انتظاري

شما هم با اين همه ادعا گول دشمنانتان را خورديد!
آنها که بيرون و درون دارند من راضايع مي کنند تا اموال شما را بچاپند

آنها که چون شاه را آگاه به نياتشان و عاصي به اميالشان ديدند مرا علم کردند تا با دموکراسي و تحميل خود بر افکار عمومي مملکت را بدستن بگيرند و چون رهبران انقلاب را به طور غير منتظره اي ضد خود ديدند با بعضي از روحانيون ائتلاف کردند و مرا به حاشيه کشاندند و همه ي کارهاي خودشان را به اسم من نوشتند

کروات ها را باز کردند
لباسهاي کهنه يشان را پوشيدند
حجاب بر سر زنان کشيدند
جنگ را ادامه دادند
مردم را در خيابان ها گرفتند
جوان ها را اعدام کردند
مراکز تفريحي را بستند
مردم را شلاق زدند

گفتند جمهوري اسلامي اين را مي خواهد و همه و همه بخاطر اين بود که مردم را از جمهوري اسلامي دلخور و متنفر و دور کنند و خود و يک عده افراد ساده لوح را مسلط به کشور کنند و به اسم ضديت با غرب عملا سرمايه هاي اين کشور را به جيب ايشان سرازير کنند

آنها صداي ضديت شان با اسرائيل گوش فلک را کر مي کرد اما عملا از تهاجم مستقيم به اسرائيل دست کشيده و با آنها وارد معامله شدند

(چي ؟ برو گمشو به تو چه اصلا ؟ برو بابا -

سيستم حکومتي اسرائيله گير داده بود که بيا بريم جوابشون رو نده الان هم ناراحت شده چرا من حقيقت رو ميگم فکر مي کنه من نمي دونم اينکه همش با من گرم مي گيره و هر جا میرم باهام میاد واسه ي چيه)

بله چطور تا قبل از احمدينژاد هيچ اقدام عملي موثري بر عليه اسرائيل نمي شد؟

چطور اسرائيل را مي توان دشمن اين گروگان گيرندگان من و به یغما برندگان انقلابی چون انقلاب گل و گلوله انقلاب بازرگان و بنی صدر انقلاب امام شمرد در حالي که به ايشان اسلحه مي فروشد و عملا تاريخ گواهي مي دهد که در زمان انقلاب چطور موساد که سيا به نظارت او اتکا کرده بود عملا زير کار را خالي کرد تا شاه سرنگون شود؟

اگر امام نبود اینها با نقشه های شومشان همان طور که بنی صدر را بازرگان را و خیلی از انقلابیون اصیل را بی اثر کردند خیلی بلا ها را بسر من می آوردند ولی امام برای من خیلی جدیت ها نشان داد گرچه بابت سفارت آمریکا رودست بدی خورد

اما دستی که یک روز از آستین موسوی خوینی ها در آمد امروز آلوده به نام خاتمی از آستین موسوی و کروبی در آمد و خاتمی عبرت نگرفته از کم لطفی غرب به خود باز اسیر آنها شد گرچه من روی خاتمی هنوز حساب می کنم

اما شما هم کمی فکر کنید بد نیست ها

فکر کنید که چطور شد يکدفعه چنين همجمه اي واقعي عليه ايران در زمان احمدينژاد اتفاق افتاد؟

چرا آمريکا تا به امروز عليه ايران که دارد تلاش مي کند خود را به غرب نزديک کند چنين موضع سرسختانه اي نگرفته بود

بله تا خاتمي و بعد احمدينژاد يکي نماينده ي فرهيختگانتان و ديگري نماينده ي توده ي مردم سر کار آمدند دولت آمريکا آن هجمه اي که حتي در زمان تسخير سفارتش و جنگ نفتکشها در خليج فارس نکرده بود عليه ايران آغاز کرد؟

چون من داشتم دوباره به مسير خود بر مي گشتم و آن تعقل و مردمي بودن بود
آن قدرتمند شدن ايران و اتحاد مردم منطقه بود
چيزي که آنها نمي خواهند و عده اي با به يغما بردن نام و آرمان امام و انجام اقدامات مخرب به نام دين و انقلاب و عده اي با فروختن شرف و وطنشان و يا عقلشان به رسانه هاي غرب عملا مرا از چشم ملت انداخته و کشورهاي منطقه را از من مي ترسانند تا به اهداف پليدشان برسند

و متاسفانه هيچکس نمي خواهد چشم و گوش خود را باز کند و حقايق مشهود را ببيند

ايراني چنان در بي خبري و جعليات غرق است که مانند کوري مي ماند که با تصور سرابي خيالي پشت فرمان اتومبيلي نشسته و در مسير خطرناکي با سرعت ميراند

خداحافظ شما هم يار نبوديد و نخواستيد مرا باور کنيد

borzu گفت...

انسان سکولار جان،
اگر این چیزهایی که جمهوری اسلامی نوشته درست باشد و از ته دل مرا که یک کمی شرمنده کرده، شما چطور؟
یعنی حالا واقعن دلخور شد و رفت، شما یک کاری بکنید. شاید راست میگه، توی این دنیای عجیب و غریب! بهر حال اینا که حرفهای خوبی بود.

انسان سکولار گفت...

والا راست و دروغ بودنش را نمی دانم

اما دلم گواهی می دهد جمهوری اسلامی که اینجاست خیلی آدم بدی نیست

اگر خوب نگاه کنیم می توانیم در عمل افرادی را که سنگ انقلاب و امام را به سینه می زنند دشمنان انقلاب ببینیم

حقیقتا امروز دیگر شعارهای واپسگرانه ی اوایل دهه ی شصت چنان منفور ملت می باشد که نمی توان مدعی شد آنها که بر تحقق آن اصرار می ورزند دلسوز انقلاب و امام هستند

در واقع آنچه عده ای به اصطلاح اصولگراها آنجام می دهند عملا ریشه ی هر چه آنها مدعی آن هستند زده است

عفت و نجابت
دین و دینمداری
اخلاق و انسانیت
میهن و وطنپرستی
صداقت و درستکاری

همه در ایران امروز در حداقل متصوره قرار دارد و از من به عنوان یک انسان صادق و دقیق بپذیرید که بعید می دانم مردمی چنین تهی از معنویت بتوان در دنیا یافت

و حال جالب اینکه ملتی چنین تو خالی چنان سر پر بادی دارد که هنوز باور دارد که
هوش ایرانی برتر است
نژاد ایرانی اصیل است
و هنر نزد ایرانیان است و بس

ملتی که اگر روزی مجبور شود قبول کند تمام عناصر مجعولی که به آن فخر می ورزد فریبی بیش نبوده اگر غیرت داشته باشد نباید براحتی از کار کسانی که چنین او را گمراه کرده اند بگذرد

مسئله اینجاست که چنان نان و معنای عده ای از روحانیون گرفته تا اساتید و هنرمندان و تاریخ دانان و باستان شناسان حتی مردم عادی با افسانه ها و فریب ها مخلوط شده که بعید است به راحتی بتوانند بر شرم این مغفولیت عظیم فائق بیایند و اعتراف کنند که هر فیلمی که ساختند هر کتابی که نوشتند تمام سخنرانی هائی که کردند همه ی شعرهائی که خواندند و حتی کپ و گفتگوهای پای قلیانی شان همه فقط یا اراجیفی تحفه ی جاعلان محلی بوده که از خلا تاریخی کشور استفاده کرده و برای اینکه کتابی پرفروش داشته باشند داستان را به جای واقعیت جا زده اند و یا زهر افرادی که مغرض بوده اند می باشد که با برنامه ای حساب شده می خواستند ایرانی را در تخاصم با اعراب و چنان مغرور به گذشته ی خود کنند که نتواند با درک درستی از گذشته ی خویش امروز خود را چنان بسازد که کسی امکان به تاراج بردن منابع و ثروت هایش را نداشته باشد

بله جمهوری اسلامی راست می گوید

آنچه ما به آن دل خوش داریم حتی اگر واقعیت باشد مربوط به گذشته است

آنچه امروز ما نقدا داریم بدون هیچ نگرش مذهبی

امامی است محبوب ملت های محروم منطقه
انقلابی پرطرفدار در دنیا
وجهه ای مقبول در دنیای رو به گسترش اسلام

که در کنار آرمان امام که دست تمام طمع کاران را از منابع ما کوتاه می خواهد
به طور بالقوه و می تواند تکیه گاه ما باشد که خود را در دنیا نه بصورت مردمی علیل که با افسانه های تلقین شده ی دیگران در انغعال بوده و چشم به دست دیگران دارند بلکه

ملتی متکی به خود و دارای پیامی تازه به دنیا باشد

پیامی که پیام اولیه ی انقلابش بود و در هیاهوی کجروی ها گم شد

پیام اینکه

آزادگان جهان بیائید در مقابل مستکبرین متحد شویم

borzu گفت...

دوست عزیز،
از آنجا که به اینترنت با قدرت بالا دسترسی دارید:
اجازه میخواهم دیدن فیلمی رااز فیلسوف یوگسلاو Slavoj Zizek که امسال به هلند دعوت شده و برنامه ای بسیارجالب توجه از ایشان به زبان انگلیسی تهیه شده است را به شما توصیه کنم .
تحلیلی که این کمونیست سابق از وضعیت امروز دنیا ارایه میدهند و راه حلهای پیشنهادی وی بویژه در مورد افغانستان را از دست ندهید.
آدرس این برنامه ی هفتگی تلویزیون هلند و برنامه ی مورد نظر به شرح زیر است :
http://tegenlicht.vpro.nl/backlight.html



living in the end times according to Slavoj Zizek



پ.ن.
و البته به جمهوری اسلامی هم توصیه میکنم اگر وقت کافی داشته باشند

borzu گفت...

جمهوری اسلامی محترم،
کامنت جدید انسان سکولار باید کمی ازرنجش ها را از دلتون در آورده باشه ، منهم که اینجا دیوارم از هر دیواری کوتاهتره.
حالا یک لطفی کن و بگو، این ملت بیچاره که اغلب روزی دوشیفت میدوه تا شکم خانواده را سیر کنه ، در میان این جماعت دست اندر کار که به قول خود شما همه دم از دین و خدمت میزنند، چگونه باید درست را از نادرست تمیز دهد.
اگر نخواهیم گول شمنان را بخوریم باید بتوانیم آنها را بشناسیم.
قبول کنید که شناسایی خوب از بد کار آسانی نیست، تازه هیچ خوبی خوب مطلق و هیچ بدی هم بد مطلق که نیست، قبول دارید؟

borzu گفت...

انسان سکولار عزیز،
ضمن اینکه به صداقت و دقت دقت شما اطمینان کامل دارم اما فکر میکنم اگر هموطنان از الطاف شما بهره مند نمیشوند شاید کمی به دلیل این باشد که دچار دلخوری از شرایط و حوادث اخیر هستید.
و البته تا حدودی هم حقدارید، اما میخواهم بگویم که من خود نیز سالیان درازی به این معضل گرفتار بوده و آنرا خوش خیم نیافته ام.
حتا اگر امروز ساکن امریکا هم بودید با تیز بینی و قدرت تحلیلی که از شما سراغ دارم شاید دلخوری هایی از محیط آنجا پیدا میکردید آنان را ملتی باطل یافته و مقام اول را نسیب ایشان میکردید. همانطور که من امروز تلاش میکنم برداشتم را از مردم کشور اقامتم تعدیل کنم.
فراموش نکنید که اخیرا همه ی دنیا تلاش کرد تا این ملت را فریب دهد، ترفندهایی که در چند مورد مشابه در کشورهای دیگر موفق هم بوده است
اما زهی خیال باطل .

انسان سکولار گفت...

دوست خوبم

اولا بحثی را شما در مورد خودمان پیش کشیدید که می توان مدخل پست جدیدی باشد که من اجازه می خواهم آنرا در پست دیگری مفتوح کنم تا اگر جمهوری اسلامی مکدر از نباشد و بخواهد توضیحاتش را ادامه دهد خلط مبحث نشده باشد فقط یک تشکر عمیق از لطفتان را از من پذیرا باشید

ولی مختصرا بگویم که قطعا مردم ایران از مردم آمریکا هوشیار ترند و فقط تمام خوشحالی من یا بهتر بگویم آنچه کمی تردید مرا از بابت منصرف شدن از شانس مسلم و راحت مهاجرت به آمریکا تسکین می دهد این احتمال است که اگر به آمریکا مهاجرت می کردم حقایق بزرگ و مسلمی از چشمان مخفی می ماند و من غافل تر از دنیا می رفتم

انسان سکولار گفت...

دوست خوبم

اولا بحثی را شما در مورد خودمان پیش کشیدید که می توان مدخل پست جدیدی باشد که من اجازه می خواهم آنرا در پست دیگری مفتوح کنم تا اگر جمهوری اسلامی مکدر از نباشد و بخواهد توضیحاتش را ادامه دهد خلط مبحث نشده باشد فقط یک تشکر عمیق از لطفتان را از من پذیرا باشید

ولی مختصرا بگویم که قطعا مردم ایران از مردم آمریکا هوشیار ترند و فقط تمام خوشحالی من یا بهتر بگویم آنچه کمی تردید مرا از بابت منصرف شدن از شانس مسلم و راحت مهاجرت به آمریکا تسکین می دهد این احتمال است که اگر به آمریکا مهاجرت می کردم حقایق بزرگ و مسلمی از چشمان مخفی می ماند و من غافل تر از دنیا می رفتم

انسان سکولار گفت...

اما در رابطه با اروپائیان با این نظراتی که شما برای یکی از فرهیخته ترین مردم دنیا می فرمائید پس حساب کارمان معلوم است

بشریت ول معطل است

من فکر می کردم مردم اروپا ملتی عمیق و فرهیخته هستند


اجازه می خواهم توضیحات تکمیلای تان را در یک مدخل دیگر در این باب داشته باشم اما به اختصار اگر بروشنی نظرتان را بگوئید سپاسگذار خواهم شد

انسان سکولار گفت...

اما دوست عزیز

من کلیپ را دیده و تا حدودی زیادی از صحبت های جالب ایشان متنفع شدم و جالب بود

کمی امیدم بیشتر شد و نوری را در من زنده کرد

بطور کلی انسان باید همواره امیدوار باشد

اگر شما محبتی کرده و خلاصه ای از سرفصل های ایشان ترجمه کرده و برایم ایمیل کنید ضمن اینکه من بهره می برم به نام خودتان منتشر کرده و شانس بهره بردن دیگران نیز ایجاد می شود

حال اگر لازم دانستید من آنرا ویرایش می کنم

انسان سکولار گفت...

شاید دلخوری من از مردم با توجه به گذشته ای که داشتن و تعلیماتشان بی مورد باشد که قطعا هست


اما من تعجبم از اطرافیانم است که چطور وقتی من را انسانی منطقی می دانید چرا یک لحظه با خود نمی گوئید شاید حقیقت این باشد که او می گوید و این هجمه علیه احمدینژاد نه به دلیل فاجعه بار بودن انتخاب وی برای ما بلکه به دلیل منافع از دست رفته ی آنها باشد
گرچه منصف بخواهم باشم بهرحال نظراتم روی ایشان بی تاثیر نبوده و شاید کمی اغراق هم برای نشان دادن شرایط داشته ام

بطور کلی تاسف بهتر واژه ای است تا دلخوری برای نشان دادن احساس من نسبت به مردم ایران

اما شما دلخوری مرا از کجا فهمیدید؟

نکند فکر می کنید عباراتی که در باره ی مردم می گویم فحاشی است و نه گزارشی منصفانه؟

منظورم را از فحاشی که قطعا متوجه هستید؟

بهر حال هر چه هست درد دل با شما در این میان برایم موهبت بزرگی است

borzu گفت...

دوست عزیز،
از موقعی که جمهوری اسلامی ما را به هندونه زیر بغل هم گذاشتن متهم کردهاند پایم پیش نمیرود تا مراتب ارادت خود را خدمت شما دوست فرهیخته ام بگویم.
در مورد پست جدیدی که فرمودید آنرا ایده ی بسیار خوبی دانسته و استقبال میکنم .
اگر به امریکا مهاجرت کرده بودید بطور قطع حقایقی از چشمان شما مخفی میماند، اما در مقابل شاید حقایق جدیدی بر شما آشکار میشد، در واقع تلاش این دوست حقیر تان هم همین است که در مقابل آگاهی هایی که در محضر شما ازداخل کشور کسب میکنم، برداشتهای خود را هم که از دنبال کردن جدی وقایع در یک دهه ی گذشته در غرب به آن رسیده ام را ارایه دهم. (البته اینها برداشت شخصی است)

borzu گفت...

مثالی از دلایل گاها اختلاف نظر ها
ضمن اقرار به اینکه مردم اروپا بطور نسبی از آگاهی به مراتب بیشتری نسبت به شهروند آمریکایی برخوردارند، اما در آخر کار دست هر دوی اینها توی یک کاسه است. یعنی در واقع مشترک المنافع اند.
اختلاف نظری که در جنگ ۲۰۰۳ عراق برای اولین بار در تاریخ این روابط اتفاق افتاد و دو کشور فرانسه و آلمان با ان مخالفت کردند به دلایل زیر بود.
فرانسه با توجه به این که تحریم عراق به دلیل نیاز غرب به نفت به سالهای پایانی خود نزدیک میشود. اقدام به بستن قراردادهای سود آوری با عراق کرده بود و این جنگ همه برنامه ریزی ها ی فرانسوی ها را نقش بر آب میکرد.
در آلمان برای اولین بار صدر اعظم سوسیال دموکرات با ائتلاف رهبر چپ سبز (یوشکا فیشر ایده الیست) به قدرت رسیده بود. یوشکا فیشر در این موقعیت با همراهی فرانسه شانس تغییر دادن توازن سیاسی جهانی را محتمل دیده و به عنوان وزنه ی تاثیر گذار در تعیین سیاست آلمان نقش بازی کرد. و اینبار این دودسته گی موجب شد که آن مدارک دال بر زیر کاری صدام حسین را نتوانند ارایه دهند!
در واقع همان لابی که در امریکا تعیین کننده است در اروپا هم نقش بسزایی را بازی میکند.
حال با این اوصاف اگر انتظار داشته باشیم که آبی از اروپا برایمان گرم شود امید و انتظاری بیهوده خواهیم داشت و اگر گاها تفاوتهایی در کنش اروپا مشاهده میشود باید توجه داشته باشیم که این حتما از قبل با امریکا هماهنگ شده است.
به نظر این حقیر سیستم کاپیتالیستی در واقع یک مجموعه ی هماهنگ شده است که یا میماند و یا مجموعا محکوم به سقوط است.

borzu گفت...

دوست خوبم،
جسارتی که از این حقیر سرزده تنها به قصد این بوده که اشارتی داشته باشم به معضل حکومت رسانه ها بر تمام دنیا
یعنی این مشگل اطلاعات غلط دادن رسانه ای که توی زرورق پیچانده به دنیا خورانده میشود در کنارفرهنگ غالب رفاه جویی و راحت طلبی که همگی یک بسته ی برنامه ریزی شده را تشکیل میدهند، تنها منتهی به کشور ما نمیشود و همه ی دنیا و خود غرب را نیز زیر پوشش قرار داده است.
البته با یک تفاوت که اغلب (حداقل تا به امروز ) ما نشخوار کننده گان بازنده ی این سناریو بوده یم و غربیها ذینفع و برنده ی آن
و هر چند که نتیجه ی پایانی این طرح را به نفع هیچکس نمیدانم.
و گر نه البته که دیدگاه واقع بینانه تان بویژه در مورد طبقه ی مثلا روشنفکرمان کاملا درست و بجاست.
اما سوال من از شما این است که آیا این نوع جمع بندی مشگلی را حل خواهد کرد؟ و یا بهتر است به جای آن تلاش کنیم به سهم خود (هرچند کوچک) راهکاری ارایه دهیم.
شاید آقای احمدی نژاد به دلیل پستی که دارند لازم میدانند که بگویند این ملت به خود باوری رسیده است.
و البته این حقیر معتقدم که ما اگر بخواهیم شرایط را تغییر دهیم باید به خود باوری برسیم .

borzu گفت...

انسان سکولار عزیز،
در مورد ترجمه ی قسمتهایی از کلیپ پس از بررسیها و تلاش برای ترجمه ی قسمتهایی از متنهای هلندی که پرینت کرده بودم، باید بگویم نظر به اینکه zizek چهره ی شناخته ای برای ما ایرانیان نیست و ترجمه ی منهم کاملا آماتوریش ، فکر میکنم تنها برشهایی از این کلیپ بهمراه زیر نویس و یا گفتمان فارسی آن میتواند قابل توجه باشد. و این حقیر هیچ آشنایی به اینکار ندارم و حتا نمیدانم که آیا این کلیپ قابل دان لود است یا نه !
اما در عین حال همیشه برای خمت گذاری آماده ام و در همین مورد هم اگر دستور بفرمایید تلاش خواهم کرد.
ارادت بسیار

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

باور بفرمائید این همه فروتنی شما مرا شرمنده می‌کند

اما در رابطه با کلیپ من کار ادیت فیلم و حتی ویرایش مطالب را انجام خواهد داد

فقط اگر شما متنی را که منعکس کننده‌ی فحوای مطالب باشد برایم با ثانیه‌ی مربوط به فیلم (مثلا هر پاراگراف یک ثانیه داشته باشد که توصیه‌ی شما باشد بر زمان شروع پدیدار شدن مطالب آن پاراگراف به صورت زیر نویس در فیلم ادیت شده-که البته اگر دشوار بود ضرورتی حیاتی ندارد) بفرستید من با ترکیب آن با فیلم‌های دیگر یک فیلم هشدار دهنده که نشان از هشداری که لازم است به مردم دنیا و مسئولین کشور داده شود در ماهیت اتفاقات پیش رو بسازم .

هشدار اینکه این اتفاقات یک جریان تعمدی است

شاید با این کار کدورت احتمالی از دل جمهوری اسلامی هم در بیاید و باز هم اگر سئوالی داشتیم به ما جواب بدهد