در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۸/۰۱

ماجرای پوریم چیست؟

# تاریخ ایران لینک‌های دارای این برچسب را دنبال کنید
# یهودیت 
# صهیونیسم
# واقعه ی پوریم

مطالبی در مورد تاریخ ایران

اگر می خواهید نظر مرا در مورد تاریخ ایران به عنوان یک ایرانی اصطلاحا فارس که خود را کاملا منصف و بی غرض می دانم و در مسائل دقیق هستم بدانید از این مدخل مطالب مرا که به صورت مقاله و یا نظراتی در حاشیه ی مقالات دیگران آمده با تعقیب کردن لینک های هدایت کننده بخوانید

کامنت های هر پست اگر نامربوط باشد حذف شده پس از شما می خواهم کامنت ها را خوانده و در پایان هر پست مطلب بعدی را با لینک تعقیب نمائید


************************
مصلحت های ظاهری ، شرم از مکشوف شدن فریب ها و دروغ ها و تلخی حقیقت برای من هرگز دلیلی برای خود را به جهالت زدن نمی تواند باشد و قویا معتقدم هر بنائی که بر روی دروغ ساخته شود خانه ی روی آب است

########### 
بررسی رویداد پرویم که از اعیاد یهودیان است و بررسی احتمال قتل عام مردم ناحیه ی ایران در دوهزار پانصد سال پیش توسط یهودیان که این اتفاق می تواند دلیل این موارد باشد

  • انقراض سلسله ی هخامنشیان
  • نبودن هیچ دولت و حکومتی بعد از خشایار شاه تا دوران صفوی در ایران
  • نبودن هیچ ساختمان و آثار صنایع متمدنانه مانند قبل از این رویداد در ایران در فاصله ی پوریم تا عصر صفوی
  • قلت جمعیت شهرهای ایران در عصر صفوی
  • چرائی تلقین دورغ ها و جعل های فراوان در ساختن داستان ها و مدرک سازی ها برای ادعاهای کذب "حمله ی اعراب به ایران" "حمله ی مغول به ایران" " سلسله های خیالی ساسانی ، اشکانی و....."

به عبارتی با قبول حادث شدن نسل کشی پوریم تمام حلقه های کور تاریخ ایران برای من که کاملا معلوم می گردد


بد نیست بدانید به نظر من ما بیشتر از نسل خود یهودیان می توانیم باشیم تا مقتولین


پ.ن: حق دفاع مشروع حق مسلم یهودیان بوده و اگر بقای ایشان ایجاب می کرده که این قتل عام را انجام دهند هیچ گلایه ای از ایشان نیست.
انتقاد از این است که برای سرپوش گذاشتن روی این اتفاق با بزرگنمائی در تاریخ  ایران و ساختن سلسله های قلابی برای اینکه این سئوال بزرگ پیش نیاید که چطور شد آن تمدن بزرگ هخامنشی که ناگهان ملت و دولت آن ناپدید شد سالها دروغ به ما تحویل دادند


بدیهی است که اعمال عده ای از ایشان باعث سرزنش دیگران نمی شود . من یهودیان معمولی را از بزرگترین قربانیان طمع بزرگان شان می دانم و معتقدم که صهیونیسم با همین نفرت از یهودیان است که نیرو می گیرد و معتقدم راه خنثی کردن صهیونیسم عشق به یهودیان است نه نفرت . و ایشان به دلیل شایستگی هایشان لایق این عشق نیز هستند

***************

تا با گذشته ی خود را بدرستی آشنا نباشیم نمیتوانیم نسبت به حال و آینده ی خود و تحلیل رفتار دیگران درک صحیح داشته باشیم

در زمان هخامنشیان کوروش امپراطوری بزرگی را( شاید با کمک مالی سران یهود که به او وعده ی حمایت دادند)
 و با غلبه بر ملت های ساکن در سرزمین های امیراتوری خود  ایجاد کرد.

وی یهودیان در بند را از اسارت بابلیان آزاد کرد اما در زمان خشایار شاه در واقعه ی پوریم یهودیان در کودتائی (ظاهرا در واکنش به تصمیم خشایار شاه به نابودی ایشان ) نسل کشی بزرگی براه انداختند و تمدن بزرگی را که در امپراتوری هخامنشی حل شده بود نابود کردند.

نماد این امپراطوری نوین تخت جمشید بود که به دستور پادشاهان هخامنشی  بر روی خرابه های یک زیگورات خشتی گلی  در حال ساخت بود که سازندگانش توسط  یهودیان از بند رسته که در ایران زندگی می کردند نابود شدند و ما می توانیم آثار این نسل کشی را در نیمه کاره بودن ساخت تخت جمشید نیز مشاهده کنیم

تابلوی مجازات (هامون)







احمقانه ترین کار بیرون کشیدن اتفاقات گذشته از دل تاریخ و کینه ورزی بر اساس آنها نسبت به بازماندگان فاعلان آن رویداد است و این دقیقا کاری است که من میخواهم ثابت کنم به طریق دیگری دارد به وقوع می پیوندد.
هدف انتقام و دشمنی با کسی نیست هدف شناخت گذشته ی خود است تا بتوانیم بر پیشینه ای واقعی از خودمان آینده را بنا کنیم
به نظر میرسد نه تنها تاریخ گذشته ی ما را با وسواس بی نظیری دارند به فرم دیگری نشان میدهند بلکه به خاطری ترسی مبهم تا کنون اجازه ی نفس کشیدن را هم به ما نداده اند.
این چه اتفاق نا میمونی است که در گذشته روی داده که برای فاش نشدن آن چنین پیگیرانه گذشته ی تاریخی ما را مورد تحریف و دستکاری نموده اند؟
شاید کلید اتفاقاتی که در اطراف ما می گذرد در واکاوی این واقعه باشد
واقعه ای که یهودیان هر سال با شور و هیجان خاصی سالگرد آنرا جشن می گیرند.
بدون اینکه بخواهم مهر تائیدی بر اندیشه های وی بزنم باید اعلام کنم توجه به این مسئله را مدیون آقای پورپیرا هستم.(بعضی نتیجه گیری ها مستقل است)
در این تصویر دو عکس در تاریخ های متفاوت از یک محل مشاهده می شود
امروزه مشخص شده تمام کتیبه نویسی های تخت جمشید از جمله آنچه در تصویر است جعلی است
لطفا به این نکات توجه کنید:



1. عید پوریم از مهمترین اعیاد یهودیان می باشد.

2. کاملا مشهود است که در این عید یهودیان بر رقیبی بزرگ پیروزی چشمگیر داشته اند.

3. علارغم مهم بودن این اتفاق در نزد یهودیان در همه جا موکدا ادعا می شود این داستانی افسانه ای اغراق! شده است در حالی که در همین حال همان آقایان پژوهشگر با استناد به همین اوراق پیگیرانه دنبال کشتی نوح می گردند!!!

4. در زمان واقعه ی پوریم (2500 سال پیش) خاورمیانه بخصوص فلات ایران دارای تمدنی به مبداء امروز هفت هزار سال قدمت بوده و در عراق و جایجای ایران ما می توانیم آثار بسیار باشکوهی از این تمدن را بیابیم.

5. شگفتا که درست از دو هزار پانصد سال پیش تقریبا هیچ اثری از تداوم این تمدن دیده نمی شود!

6. تمام آثار باستانی بلا استثنا شدیدا مورد تجاوز و دستکاری عده ای قرار گرفته تا جائی که در یک برنامه ی مستند دیدم که فرانسوی ها (قطعا یهودی) یک بنای چند هزار ساله را تخریب کرده و با آجرهای آن که به ادعای گزارشگر هر کدام با نقشهائی لعابی روی آن یک تاریخ حرف دارند یک قلعه ی سبک اروپائی به بهانه ی محل اقامتشان ساخته اند.

7. هرساله مردم بدون اینکه بدانند در سالگرد این روز (سیزدهم فروردین) بنا بر رسمی قدیمی خانه و کاشانه‌ی خود را رها کرده سر به کوه و بیابان می‌گذارند
این رسم سنتی است که از معدود باقی ماندگان اقوام مورد هجوم قرار گرفته برجای مانده که نگرانند در این روز شوم دوباره یهودیان به آنها هجوم آورد و ایشان را قتل عام کنند.

به من ثابت شده (به لطف افشاگری های استاد پورپیرا ) که تخت جمشید  هرگز به پایان نرسیده و در حال ساخت بر اثر یک رویداد ناگهانی برنامه ی ساخت آن در حالتی بسیار اضطراری نیمه کاره رها شده است .

هیچ صنعت کار یا پیشه وری کار روزانه ی خود را برای چند دقیقه اضافه کار کردن نیمه کاره رها نمی کند
در تخته جمشید از این دست کارهای نیمه تمام زیاد دیده می شود

 این اضطرار در حدی بوده که حتی در موارد متعددی در بخش های مختلف پروژه ی ساخت یک کار چند ساعته که فقط چند دقیقه به پایانش مانده بوده ناتمام رها گردیده و این جز بر اثر یک تهاجم ناگهانی نمی تواند بوده باشد و از طرفی ناتمام ماندن آن نشان از نابودی نسل سازندگان آن دارد و گرنه چنین سرمایه گذاری نباید نیمه کاره رها می شده است.

چگونه این کتیبه نویسی ها را در یک بنای تاریخی
مانند تخت جمشید می توان توجیه کرد
مرتکبین این خطاها باید جوابگوی اعمال خود باشند

حال این همه چرندیات و جعل ها (که شواهد همه ارائه خو.اهد شد) در تاریخ ما برای سرپوش نهادن به چه بوده و آیا در این مسئله که تمام تاریخ نگاران تمدن ایرانم یهودی بوده اند رازی نهفته نیست؟

***********************
یهودیان یک روز جشن دارند به نام روز پوریم این روز را بشناسیم


پوریم 

(از دانشنامه ی آزاد ویکی پدیا) مطالب نارنجی از ویکیپدیا و سرمه ای از من است

در جشن پوریم، خوردن شیرینی‌ها و کیک‌های مخصوص پوریم که باخشخاش تهیه می‌شود، یکی از نکات برجسته عید است که «گوش‌هامان» (به عبری: אוזני המן) نامیده می‌شود.


پوریم (به عبری: פורים) نام یکی از اعیاد مذهبی در دین یهودیت است. در این جشن، یهودیان روزهای ۱۴ و ۱۵ آدار در تقویم عبری را جشن می‌گیرند. عید پوریم یادآور رابطه باستانی بین دو ملت ایران و یهود است. برخی از دانشوران سکولار، عید پوریم یهودیان را برگرفته از ریشه‌های تمدن ایران باستان می‌دانند.


این تاریخ در تقویم متغیر عبری از اواسط اسفند تا فروردین متغیر می‌باشد و سیزده بدر که ایران‌یان برگزار می‌کنند بیاد بود آن رویداد است گرچه با القاء تفکر اشتباه منحوس بودن عدد سیزده 
کارناوال شادی در روز عید پوریم در شهر اورشلیم.
در روز پوریم، یهودیان هدایایی از کیک‌ها و شیرینی به دوستان و نیازمندان داده، سپس کتاب استر (در میشنا: «مگیلا» یا «طومار») را می‌خوانند. کتاب استر یکی از بخش‌های عهد عتیق و تنخ یهودیاست و یهودیان ماجرای رهایی از توطئه بزرگ نسل‌کشی یهودیان در سرزمین‌های امپراتوری ایران را که در آن کتاب به آن اشاره شده را هرساله جشن می‌گیرند. جشن با صرف شیرینی سه‌گوشی را که با دانه‌های خشخاش، یا آلو پر شده ادامه می‌یابد. در برخی از کنیسه‌ها هنگام خواندن کتاب استر، سرودی با نوایی هماهنگ با حکایت کتاب نیز نواخته می‌شود، به جشن و خوشحالی پرداخته و هر باری که نام هامان برده می‌شود، فریاد کشیده و او را هو می‌کنند. 
در این جشن، کودکان و نوجوانان یهودی نقاب و لباس‌های رنگارنگ می‌پوشند و در اسرائیل، در مرکز شهرها، کارناوال شادی به راه می‌افتد.
لغت شناسی
پوریم از کلمه «پور» به معنی «قرعه» آمده‌است که اشاره به قرعه‌ای که در کتاب استر، هامان برای مشخص کردن مناسب‌ترین روز و ماه برای نابودی یهودیان ایران ریخت، دارد
پوریم در تورات
مجازات هامان
استر دختری زیبا و یتیم و برادرزاده مردخای از خادمان دربار هخامنشی بود.استر به غیر از جمال نیکو، خصائل نیکوی فراوانی داشت و پس از آنکه اخشوروش (احتمالا منظور خشایارشاه) به دلیل اطاعت نکردن همسرش، وشتی او را از ملکه بودن خلع کرد و تصمیم گرفت زن دیگری را به عنوان ملکه خود برگزیند، به اطاعت از دستور مردخای، نژاد و دین خود را به پادشاه آشکار نساخت و به همسری اخشوروش، پادشاه شاهنشاهی ایران درآمد. بنا بر نوشته کتاب استر، وی بر ۱۲۷ ولایت از هند تا حبشه حکمرانی می‌کرد.
از آنجا که مردخای مردی دین‌مدار بود، به ویژه به خاطر خصلت‌های نیکوی خود، مورد مشورت شاهنشاه هخامنشی قرار می‌گرفت. نخست‌وزیر دربار هخامنشی فردی اجنبی از نسل عمالق به نام هامان بود که بنابر تکبر، انتظار داشت همگان در برابرش سجده کنند و به خاک بیفتند. اما مردخای یهودی که می‌دانست سجده کردن در برابر هر فردی یا چیزی جز خدا، به منزله بت‌پرستی و شرک خواهد بود، حاضر نمی‌شد تا در برابر هامان سر سجده خم‌کند.از این رو هامان عمالقی کینه او را به دل گرفت و در صدد برآمد همه یهودیان ساکن در امپراطوری ایران را قتل‌عام کند و به نسل‌کشی یهودیان بپردازد.
هامان نزد پادشاه چنین وانمود کرد که قوم یهود فرمان پادشاه را اطاعت نمی‌کنند و در میان اقوام و ملل شاهنشاهی ایران تفرقه و نفاق می‌افکنند تا حکومت را تغییر دهند.هامان فرستادگانی به تمام ولایات ایران فرستاد تا در روز ۱۳ آدار تمامی یهودیان از جوان و پیر و حتی کودکان کشته شوند.
مردخای وقتی از فرمان هامان آگاهی یافت، از استر خواست که در نزد پادشاه برای یهودیان میانجی‌گری نماید. استر به مردخای پیغام فرستاد که تا زمانی که پادشاه او را نخواند، اگر به حیاط اندرونی شاه وارد شود، او را خواهند کشت و این‌که سی‌روز بود که پادشاه او را نخوانده بود.[۱۱]وقتی مردخای، استر را مطمئن ساخت که خود او نیز شامل فرمان می‌شود، تصمیم گرفت که خودش را بر پادشاه ظاهر سازد.استر و مردخای پادشاه را از نقشه‌های شوم هامان آگاه ساختند و توطئه‌های او را برملا کردند.


آیا احتمالا استر به عنوان یک نفوذی از قضیه ی تصمیم پادشاه در مورد قتل عام یهودیان که احتمالا مانند اکنون دائما در حال دسیسه و نقشه در دربار و سراسر امپراطوری خشایار شاه بوده اند مطلع نشده و مردخای را با خبر نکرده است؟ 

تابلوی استر اثر ادوین لانگ نقاش انگلیسی قرن نوزدهم
استر به پادشاه آگاهی داد که خود او از قوم یهود است و هامان قصد دارد همه یهودیان را در امپراطوری ایران از دم تیغ بگذراند. چون پادشاه ایران به این توطئه هامان پی‌برد سخت به خشم آمد و دستور داد همان کیفری که هامان برای یهودیان در نظر گرفته بود و با ترفند قصد داشت اجازه آن را از پادشاه بگیرد، درباره خود او، خانواده‌اش و افراد قومش اجرا گردد.
پوریم و هامان عمالقی
روز سیزدهم آدار فرا رسید. در این روز، دشمنان یهود امیدوار بودند بر یهودیان غلبه یابند، اما قضیه برعکس شد و یهودیان بر دشمنان خود پیروز شدند.یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را کشتند.آنها در شهر شوش ۵۰۰ نفر از جمله ۱۰ پسرهامان به نام‌های فرشنداتا، دلفون، اسفاتا، فوراتا، ادلیا، اریداتا، فرمشتا، اریسای، اریدای و ویزاتا را کشتند.
بعد از این کشتار استر از پادشاه خواست تا اجساد ده پسر هامان را به دار بیاویزند و از پادشاه خواست تا به یهودیان اجازه بدهد تا کارشان را فردا نیز ادامه بدهند.با موافقت پادشاه، یهودیان ۳۰۰ نفر دیگر را در پایتخت کشتند.در سایر شهرها نیز یهودیان از خود دفاع کردند و آنها ۷۵۰۰۰ نفر از دشمنان خود را وحشیانه کشتند ولی اموالشان را غارت نکردند.این کار در روز سیزدهم ماه آدار انجام گرفت و آنها روز بعد، یعنی چهاردهم آدار پیروزی خود را جشن گرفتند.
هفتاد و پنج هزار نفر در همین الان هم جمعیتی است حال با توجه به اینکه قطعا موضوع تلطیف شده آیا این به معنای نسل کشی نیست ؟
آیا سکوت موجود در تاریخ ایران از زمان هخامنشیان تا سیصد الی چهارصد سال پیش این چنین توجیه نمی شود؟ 


یهودیان از آن تاریخ، به یاد این رویداد که به موجب آن از یک توطئه بزرگ نسل‌کشی رهایی یافتند، هر سال در ماه عبری آدار جشن می‌گیرند و آن وقایع را «پوریم» می‌نامند.

از دیدگاه تاریخی














دانشنامه بریتانیکا در نوشتار مربوط به عید پوریم می‌نویسد: حقیقت تاریخی این واقعه کتاب مقدس، معمولا مورد سوال می‌باشد. در مورد جشن پوریم، نیز هرچند مشخص است که عید پوریم تا حدود قرن دوم میلادی به سنتی تثبیت شده در میان یهودیان تبدیل شده بوده، ریشه تاریخی این جشن ناشناخته‌است.در این دانشنامه در هنگام بررسی تاثیرات تمدن ایران زمین بر یهودیت چنین آمده‌است که ماجرای پوریم از کتاب استر در واقع، یکی از قصه‌های ایرانی در مورد زیرکی و خدعه‌های شهبانوهای ایرانی در درون اندرونی‌های پادشاهان می‌باشد و خود عید پوریم نیز به نوعی اقتباس یهودیان از عید نوروز می‌باشد.
بگفته تاریخچه دنیای کتاب مقدس چاپ دانشگاه آکسفورد، اگر چه برخی بنیادگرایان کتاب استر را تاریخی می‌پندارند ولی ژانر ادبی کتاب استر، همانند اکثر کتاب دانیال از نوع رمان بوده‌است. نه نویسندگان این کتاب قصد بازگو کردن حوادث گذشته را داشتند، و نه انتظار داشتند که خوانندگان آن را به عنوان تاریخ قلمداد کنند؛ شخصیتی به نام استر وجود خارجی نداشته است. با توجه به ژانر ادبی کتاب چند سؤال مربوطه اینها است که «چه کسی این کتاب را نوشته؟ قصد آن‌ها از نوشتن این کتاب چه بوده و تا چه حدی به آن رسیده‌اند؟ مخاطبان این کتاب چه کسی بوده؟ از مقایسه این کتاب و مخاطبان آن با موارد مشابه در دنیای یونانی-رومی چه نتایجی حاصل می‌شود؟»
به زیر سئوال بردن کتابی مقدس بسیار غیر عادی و مقایسه ی آن  با کتیبه های یونانی بیار عجیب است
مقبره ی مردخای و استر در همدان
دلیلی محکم در صحت داستان
بگفته شائول شاکد، استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهش‌گر نامدار تاریخ یهودیت، در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا، گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد و معمولا در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته می‌شود. نظریه‌هایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی و یا بابلی است. هرچند چنین نظری را نمی‌توان با اطمینان پذیرفت. این کتاب را بیشتر می‌توان نمونه‌ای از تم (theme) معروف دسیسه‌های درون دربار و نجات یافتن‌های معجزه آمیز نامید. 
تاریخ نگارش کتاب استر نامشخص است اما معمولا بین محققین اتفاق‌نظر وجود دارد که نگارش کتاب کمی بعد از سقوط هخامنشیان، احتمالا در دوره اشکانیان و حدود قرن دو یا سه قبل از میلاد بوده‌است. نویسنده کتاب نیز ناشناخته‌است. اما معمولا چنین پنداشته می‌شود که توسط فردی از میان اقلیت یهودی ایران و بابل نوشته شده‌است. 
(در تاریخ نوشته شده که خشایار شاه توسط رئیس محافظینش کشته شده و ادعا می شود که بعد از آن ایران تا انقراض سلسله ی هخامنشیان در کش و قوس اختلافات جانشینان خشایار شاه بوده است آیا می توان فرض را بر این گذاشت که خشایار شاه توسط یکی از یهودیان نفوذی در جریان همین کودتای پوریم کشته شده و یا حتی استر وی را به قتل رسانده است؟) 
بگفته تاریخچه یهودیت چاپ دانشگاه کمبریج نویسنده کتاب استر ممکن است نام‌های ایرانی یا ایلامی برای کتابش را می‌دانسته، اما نشان داده نشده که نویسنده اطلاعات دست اولی راجع به وضعیت جغرافیایی قصر در شوش و یا فضای حاکم در دربار ایران داشته‌است. اگر چه تاریخی بودن کتاب به دلیل وجود غیر محتملات و خطاها زیر سؤال می‌رود، اما افسانه بودن داستان به معنی این نیست که از داخل خلأ زاده شده‌است.

وجود مقبره ی استر و مردخای در همدان گواه صحت داستان است
بدون شک داستان بر پایه اتفاقی تاریخی که در شوش افتاده بنا شده‌است، هرچند تشخیص ماهیت این اتفاق سخت می‌باشد. همچنین عید پوریم قبل از نوشتن شدن کتاب استر جشن گرفته می‌شده و این داستان سعی در توجیه این جشن کرده‌است.
مقبره ی استر و مردخای در همدان

با چه مقایسه شده که خطا هایش آشکار گشته؟ مگر از این کتاب منبع تاریخی تر هم هست؟ 

همین تلاش برای تخیلی نشان دادن  این روایت در کتاب مقدس در حالی که ایشان بر اساس آن دربدر دنبال کشتی نوح می گردند نشان از اهمیت موضوع دارد


از خود یهودیان بخوانید

ادامه ی مطالب همه از خود یهودیان است مگر نوشته های سرمه ای با این فونت







************************ 



حکایت همسر خشایارشا و حکم جواز 'زنای مشروع'


مهرداد فرهمند 
بی بی سی، بیروت 
آری شواط، خاخام اسرائیلی با استناد به کتاب مقدس نظر داده است که زنان یهودی، حتی اگر شوهر داشته باشند، از لحاظ دینی مجازند برای کسب اطلاعات یا خدمت به امنیت ملی با دشمن همبستر شوند و این عملشان گناه محسوب نمی شود. 
خاخام شواط اظهارنظر خود را در مقاله ای با عنوان "زنا برای امنیت ملی" منتشر کرده که حاصل یکی از طرحهای پژوهشی او برای مؤسسه اسرائیلی صومت است؛ این مؤسسه، مرکزی برای مطالعه تقابل مذهب و تجدد به شمار می رود. 
استدلال او در این مقاله بر پایه حکایت دو زن یهودی در عهد عتیق کتاب مقدس است: استر و یاعل. 
استر یا هدسه، همسر یهودی خشایارشا، شاهنشاه هخامنشی بود و فصلی از عهد عتیق به نام "سفر استر"، به داستان او اختصاص دارد. 
آن گونه که در کتاب مقدس آمده، استر دین خود را از خشایارشا پنهان می کرده است تا اینکه هامان، وزیر خشایارشا که با یهودیان دشمنی داشته، او را تحریک به صدور فرمان کشتار یهودیان می کند. استر به خواست پسرعمو و پدرخوانده اش مردخای که بزرگ یهودیان شوش بوده، مذهب خود را به خشایارشا آشکار می کند و شاه، از عشقی که به استر داشته نظرش را تغییر می دهد، فرمان به دار آویختن هامان را صادر می کند و یهودیان را در سرتاسر قلمرو شاهنشاهی خود به مدت دو روز آزاد می گذارد تا دشمنانشان را به قتل برسانند، سپس مردخای را به جای هامان به مقام وزارت خود منصوب می کند. 
یهودیان روز نجات اجدادشان از توطئه هامان را با عنوان عید پوریم جشن می گیرند و آرامگاه استر و پسرعمویش مردخای در همدان از زیارتگاههای آنان است. 
مبنای دیگری که خاخام شواط در کتاب مقدس برای نظریه خود یافته، داستان یاعل است. 
در "سفر داوران" در عهد عتیق، به یابین پادشاه کنعان (فلسطین) اشاره شده که بر یهودیان ستم می کرده و جمعی از یهودیان به سرکردگی باراق (باراک) علیه او قیام می کنند؛ یابین سردار سپاهیان خود به نام سیسرا را به سرکوب شورشیان می فرستد، اما سیسرا شکست می خورد و فراری می شود، زنی یهودی به نام یاعیل او را با نیرنگ در خیمه خود پناه می دهد و به قتل می رساند. 
به نظر می رسد که نظر دینی خاخام شواط بیشتر برای موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل کاربرد داشته باشد که برخی از مأموریتهای مهم خود را با استفاده از مأموران زنی انجام داده که "دشمن" را با شیوه های زنانه به دام انداخته اند. 
در کتاب مقدس هیچ اشاره ای به اینکه یاعیل با سیسرا همبستر شده باشد نشده است، همان طور که در هیچ کجای این کتاب گفته نشده که استر به قصد خدمت به همکیشانش و بر خلاف میل خود به عقد خشایارشا درآمده باشد، با این حال خاخام آری شواط، ذکر حکایت این دو زن در کتاب مقدس را دلیلی برای جایز دانستن "زنا" به قصد دفع خطر از یهودیان قلمداد کرده است. 
او همچنین توصیه کرده که زنان شوهردار یهودی اگر قصد چنین مأموریتهایی دارند بهتر است از همسرشان طلاق بگیرند و پس از انجام مأموریت دوباره با آنان ازدواج کنند. 
به نظر می رسد که نظر دینی خاخام شواط بیشتر برای موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل کاربرد داشته باشد که برخی از مأموریتهای مهم خود را با استفاده از مأموران زنی انجام داده که "دشمن" را با شیوه های زنانه به دام انداخته اند. 
یکی از مشهورترین این مأموریتها، ربودن مردخای وانونو، کارمند تأسیسات اتمی اسرائیل است که در سال ۱۹۸۶ و پس از خروج از اسرائیل و گرویدن به مسیحیت، برای نخستین بار پرده از فعالیتهای اتمی تسلیحاتی اسرائیل برداشت. 
هنگامی که مردخای وانونو در لندن بود، یکی از مأموران زن موساد به نام شریل بنتوف که خود را توریست آمریکایی معرفی کرده بود با او طرح دوستی ریخت و ترغیبش کرد با هم به ایتالیا بروند، در ایتالیا مردخای وانونو ربوده و با کشتی به اسرائیل قاچاق شد تا محاکمه و مجازات شود. 
خاخام شواط در نظریه اش هیچ اشاره ای به اینکه مأموران مرد هم آیا برای همبستری با "دشمن" مجوز شرعی دارند یا نه نکرده است.

از انجمن کلیمیان ایران بخوانید









تاج و تخت حضرت سلیمان و معجزه پوریم
رحمان دلرحیم

اسفند 1386
در سال 3392 عبری (حدود 2378 سال قبل) زمانی که خشایارشاه خود را پادشاه ایران اعلام کرد، مصمم به استفاده از تاج و تخت تصرفی حضرت سلیمان شد. چرا که عظیم‌ترین تاج و تختی بود که تا آن زمان پادشاهی بر آن جلوس کرده بود. اسکلت آن از عاج ساخته شده بود و با روکش طلا و انواع جواهرات (یاقوت، فیروزه و زمرّد وسنگ‌های قیمتی) مرصع شده بود. این جواهرات و سنگ‌های قیمتی، روی اوراق طلا به نحو بسیار دلربایی به رنگ‌های متنوع، مشعشع بود. این تخت از زمین دارای 6 پله بود و هر پله شاهد و یادآورنده‌ی یکی از 6 فرمان ویژه‌ای بود که سلاطین یهود موظف به اجرای آن بودند که این 6 فرمان تورات مقدس عبارتند از : 
1- برای خود اسلحه زیاد نکند. 
2- قوم را به مصر بازنگرداند.
3- زن برای خود زیاد نکند تا قلبش منحرف نشود.
4- برای خود نقره و طلا به مقدار بسیار زیاد نکند.
5- نسخه‌ای از تورات برای خود روی طومار بنویسید
 6- تورات همیشه همراه وی باشد وتمام ایام عمرش آن را مطالعه کند. (کتاب تثنیه فصل 17 آیه‌های 16 تا 19)

پله‌ی اول این تخت در یک سمت مجسمه‌ی یک شیر و سمت مقابل آن یک گاو بود.

پله‌ی دوم، در یک سمت مجسمه‌ی یک روباه و سمت مقابل آن یک گوسفند بود.

پله‌ی سوم در یک سمت مجسمه‌ی یک ببر و سمت مقابل آن یک شتر بود.

در پله‌ی چهارم مجسمه‌ی یک عقاب و سمت مقابل آن یک طاووس بود.

پله‌ی پنجم در یک سمت مجسمه یک گربه و سمت مقابل آن یک خروس نقش بسته بود.

پله‌ی ششم در یک سمت مجسمه‌ی یک شاهین و سمت مقابل آن یک کبوتر بود.

در بالای این تخت هم‌چنین مجسمه‌ی کبوتری از جنس طلا قرار داشت که یک شاهین را در منقار خود گرفته بود. در طرف دیگر تخت، منورای بزرگی (شمعدان) با فنجان‌ها و قبه‌ها و گل‌ها و غنچه‌ها و گلبرگ‌های طلا زینت داده شده بود. هفت شاخه که به سمت بالا می‌رفت از هر طرف منورا دیده می‌‌شد. روی شاخه‌های یک سمت نام هفت پدر اولیه به نام آدم، نوح، سام، ابراهیم، اسحق، یعقوب و ایوب نمایان بود. در وسط آن‌ها و روی هفت شاخه‌ی سمت دیگر، نام خداشناس‌ترین مردان به نام: لوی، قهات، عمرام، حضرت موسی، هارون، اِلداد و مِداد و هور حکاکی شده بود. در دو سمت تخت، یک صندلی مخصوص قرار داشت، یکی برای کاهن اعظم و دیگری برای معاون کاهن اعظم، هفتاد صندلی طلای دیگر برای هفتاد نفر از شیوخ یعنی سنهدرین (هیئت عالی قضات) دو صندلی مخصوص را احاطه کرده بودند.

24 درخت انگور طلائی، سایبان عظیمی را در بالای این تخت تشکیل می‌داد که 24 درخت انگور اشاره‌ای به 24 کتاب‌های تنخ (کتب مقدس) است. زمانی که حضرت سلیمان، پادشاه یهود، شروع به بالا رفتن از پله‌های تخت برای جلوس می‌کرد تحرکی درپله‌ها و حیوانات اطرافش دیده می‌شد. بدین معنی که به محض آن که حضرت سلیمان اولین پایش را روی اولین پله قرار می‌داد، گاو و شیر طلایی، هر یک، یکی از پاهای خودشان را دراز می‌کردند، تا پادشاه بتواند بدون زحمت به روی پله دوم قرار بگیرد و به همین ترتیب تمام حیوانات در هر پله به نوبه‌ی خود این عمل را انجام می‌دادند. بعد از آن، بلافاصله یک عقاب طلایی، تاج عظیم و سنگین را پیش آورده روی سر حضرت سلیمان نگه می‌داشت تا سنگینی تاج حضرت سلیمان را آزار ندهد. در این هنگام کبوتر طلایی، یک نسخه تورات را که به شکل طومار بود، آورده و در دامان حضرت سلیمان قرار می‌داد. (این سنت از آن لحاظ بود که برابر فرمان تورات سلطان یهود موظف است در تمام اوقات تورات را با خود همراه داشته باشد تا در دوران سلطنتش راهنمای او باشد).

تاج و تخت حضرت سلیمان، زبانزد سلاطین و شاهزادگان آن عصر بود. پادشاهان برای دیدن تاج و تخت مزبور و زیبایی آن از راه دور، به بارگاه حضرت سلیمان به اورشلیم می‌آمدند.
حدود 400 سال پس از حضرت سلیمان، فرعون لنگ به سرزمین یهود هجوم آورد و این تاج و تخت فوق‌العاده را به تاراج برد ولی برای اولین دفعه که خواست پایش را روی پلکان اول قرار دهد شیر طلایی چنان ضربتی به پای او وارد آورد که بی‌درنگ بر زمین افتاد و تا آخر عمر لنگ ماند و به همین جهت او را فرعون لنگ می‌نامند.
پس از زمانی که نبوکد نصر (بخت‌النصر) معبد مقدس را ویران کرد و متعاقب آن مصر را تصرف نمود، تاج و تخت را به بابل برد و برای اولین بار زمانی که آرزو کرد بر آن جلوس کند، شیر طلایی حضرت سلیمان، با لگد محکم وی را نقش بر زمین نمود و از آن پس دیگر جرات نکرد نزدیک پلکان شود.

(بنا بر تاریخی که بنظر صحیح می رسد بخت النصر اموال یهودیان را مصادره و ایشان را به بردگی گماشت یا اسیر کرد)

چندی گذشت و داریوش پادشاه ایران، بابل را تسخیر کرد و تاج و تخت را با خود برد و بعدا که خشایارشاه نیز خواست به بالای تخت برود او هم نتوانست از آن استفاده کند وتصمیم گرفت چند نفر از مهندسین برجسته مصری را استخدام نماید تا تاج و تختی نظیر آن برایش بسازند.

اگر کوروش تخت حضرت سلیمان را برد و خشایار شاه هم می خواسته تخت را  استفاده کند و نتوانسته باید نفرین حضرت سلیمان به ایشان را نیز اصابت کرده باشد که چنین جسارتی به تخت حضرت سلیمان نموده است 
فراموش نکنید که در قران ده ها صفحه در توصیف قدرت و شکوه حضرت سلیمان گفته شده و موکدا تاکید شده که اجنه هم در فرمان ایشان بوده اند امتیازی که حتی برای حضرت محمد بیان نشده است 




 سه سال تمام مهندسین مزبور مشغول بودند تا توانستند تختی شبیه آن برای پادشاه ایران مهیا کنند. بدین مناسبت به دستور خشایارشاه، جشن مفصلی برپا شد که 180 روز در شوش پایتخت به طول انجامید، بعد از آن، جشن ویژه‌ای به منظور نشان دادن قدرت و شوکت حکومت به مدت 7 شبانه‌روز برای مردم شوش برگزار شد. 

در این جشن خشایارشاه که با نوشیدن می فراوان مست و از خود بیخود شده بود، دستور داد تا وشتی ملکه بیاید و زیبایی اندامش را به نمایش بگذارد، وشتی از این امر سرپیچی می‌کند، لذا کافران، شاه را بر آن می‌دارند تا حکم قتل وی را صادر کند، تا آنها بتوانند ملکه‌ای به دربار بفرستند که حکومت را هر چه سریع‌تر به تباهی کشانیده و حکومت کافران را حکم‌فرما نمایند. شاه نیز حکم اعدام وشتی ملکه را می‌دهد. ولی نقشه‌ی آن‌ها با شکست مواجه می‌شود و هَدَسا (استر یهودی) که فردی خداترس، با ایمان و تربیت شده پسرعمویش مردخای یهودی بود، به خواست خدا انتخاب و به جای وشتی ملکه دربار خشایارشاه می‌شود.

در همین ایام، هامان، یکی از وزرای خائن پادشاه که از نسل عمالق، بود ارتقاء مقام پیدا کرد و قتل عام یهودیان آن سرزمین را طرح‌ریزی کرد. جامعه‌ی بنی‌اسرائیل که خشم خداوند را با تمام وجود احساس نموده بودند، با راهنمایی مردخای و استر ملکه، از اعمال بد خود توبه کردند، خداوند توبه‌ی واقعی این قوم را پذیرفت و آن‌ها را مورد بخشش قرار داد و حکم نابودی آن‌ها را به حکم نابودی دشمنان کافر تغییر داد. این واقعه چنان تأثیر عظیمی بر ایمان بنی‌اسرائیل به خداوند و کلام مقدس او نهاد که واقعه‌ی پوریم را از جنبه‌های خاصی از واقعه‌ی خروج از مصر و اعطای ده فرمان در پای کوه سینای، بالاتر شمرده‌اند. «یهودیان (دستورهای الهی را) پابرجا و برخودشان قبول کردند». (طومار استر فصل 9 آیه 27).

اینجا صحبت از تغییر نظر خشایار نمی شود بلکه تغییر نظر خدا عنوان می گردد
پس معجزه ی پوریم چگونه محقق شد آیا وقتی نظر خدا تغییر کرد بندگان خدا مردند یا از کشتن یهودیان صرف نظر کردند و یا به خواست خدا خودشان به تیغ یهودیان هلاک شدند
مانند لشکر فرعون در رود نیل غرق شد


معجزه‌ی پوریم، معجزه‌ای دائمی است که در تمام اعصار و دوره‌ها به وقوع می‌پیوندد.(البته ما این معجزه را سال هاست که مکرر می بینیم)   معجزات پوریم در زندگی هر شخصی، بارها و بارها به صورت‌های گوناگون صورت می‌گیرد و این وظیفه‌ی ما انسان‌هاست که با نگرش الهی، قدرت خدا را در تمام وقایع زندگی تشخیص داده، از هامان‌ها و مصیبت‌ها و مشکلات پند بگیریم و در راه خدا و اجرای خواسته‌های او تلاش کنیم و همنوعان خود را دوست بداریم و نعمات وآسایش زندگی خود را نیز از جانب او بدانیم و با رعایت دستورات الهی، سپاس خود را به درگاه خالق ابراز داریم.

4 فرمان اصلی برای پوریم وجود دارند که عبارتند از :

1- خواندن مگیلا (طومار استر) در شب و روز چهاردهم ادار.

2- فرستادن هدیای خراکی برای حداقل یکی از دوستان.

3- دادن اعانه برای حداقل دو مستمند.

4- خوردن وعده غذای کامل با نان در روز پوریم.










فلسفه ی پوریم چیست

اسفند 88
اکنون بیش از دو هزار و هفت صد سال است که ما یهودیان در این مرز بوم زندگی می کنیم. تاریخ یهودیان ایران حاکی از فراز و نشیب های بسیاری است و در کنار سال های طولانی می توان صفحات زرین و درخشانی نیز در آن یافت که در آن ها یهودیان در نواحی خویش، طبق قوانین تورا زندگی می کردند و در همین دوران بود که کتاب تلمود یکی از پرارزش ترین گنجینه های میراث یهود در بابل که تحت تسلط ایران قرار داشت بوجود آمده است.

داستان پویم که یکی از شادترین و عمیق ترین اعیاد ما است، در ایران به وقوع پیوست. صحنه اصلی وقوع این دایتان در دربار خشایارشاه پادشاه هخامنشن است و زمان وقع آن در سال 3405 عبری 2365 سال پیش است. خشایارشاه ضیافت بزرگی به مناسبت به سلطنت رسیدن خویش بر پا نمود و یهودیان نیز در بزم او شرکت کردند. در اوج مستی، خشایارشاه دستر داد که ملکه "وشتی" را به دربار آوردند تا او در انظار پادشاهان و میهمانان، زیبایی خیره کننده ی خود را نمایش دهد، پس از آنکه ملکه ی وشتی از این دستور سرباز زد پادشاه عصبانی، طبق مشورت یکی از وزرای خود به نام هامان وی را به دست جلاد سپرد. پس از رفع مستی، شاه هوشیار شد و به یاد ملکه از دست رفته افتاد و عزم تجدید فراش نمود. پس خدمای دربار، وی را مشورت دادند که از سراسر امپراطوری، زیبارویان به دربار سلطنتی فرستاده شوند تا ملکه شایسته ای آن طور که باید و شاید انتخاب شود. از بین هزاران دختر و زن که در حرم خشایارشاه جمع شده بودند تنها استر بود که نظر ملوکانه را به خود جلب نمود و خشایارشاه تصمیم گرفت که او را به عنوان ملکه انتخاب کند.

مردخای که یکی ازرهبران مذهبی قوم و جز سنهدرین یعنی بالاترین مرجع شرعی یهود بود به زبان های بسیاری تکلم می نمود که همین امر باعث شد توطئه ای را که دو تن از درباریان بر علیه خشایارشاه چیده بودند برملا سازد و این حادثه و نام مردخای در کتاب مخصوص دربار ثبت شد.

پس از این اتفاقات پادشاه هامان را به نخست وزیری منصوب نمود و سایر وزرا برای او احترام زیادی قائل بوده و در مقابل او تعظیم می نمودند.
غیر از مردخای یهودی که طبق آئین اجدادی خویش از تعظیم نمودن به او خودداری می نمود این امر باعث خشم بسیار هامان گشت و او بر آن شد که مردخای را تنبیه نماید. اما باید در نظر داشته باشیم که هامان از نسل عمالق بود و دشمنی این نسل با قوم یهود و خدایش از قدیم الایام آشکار بوده بنابراین به نظر هامان خوار آمد که تنها مردخای را از میان بردارد و در صدد بر آمد که همه ی قوم او را تار و مار نماید.
استراتژی هامان این بود که در یک روز معین در سراسر امپراطوری ایران یهودیان نابود شوند و برای انتخاب این روز شوم طبق محاسبات مختلف قرعه به زبان عبری پور خوانده می شود (که از زبان فارسی قدیم ریشه گرفته است) این جشن به عنوان پوریم (قرعه ها) معروف گشته است.


لطفا توجه کنید که اگر هامون عمالقی واقعا قصد جان تمام یهودیان را کرده بوده و اگر مردخای موفق به کودتا نمی شد و طومار یهودیان جمع می شد امروزه خدای عمالقی ها و نه یهودی ها  خدای ما بود و دیگر نه مسیحی می آمد و .......!



هامان برای اینکه حس طمع خشایارشاه را نیز تحریک کرده باشد پیشنهاد داد تا ده هزار بدره نقره (هر بدره حدود 30 کیلوگرم می باشد) نیز به خرانه سلطنتی ببخشد و بدین ترتیب خشایارشاه انگشتر ملوکانه را به او داد تا هر چه که می خواهد به سر این قوم خداپرست بیاورد، پس هامان هر چه زودتر دست به کار شده و چاپارهای سلطنتی را با طومارهایی حاوی دستور قتل عام یهودیان که با مهر سلطنتی مهر شده بود روانه اطراف و اکناف 127 ایالت تحت تسلط خشایارشاه نمود.

رسیدن اخبار جدید از پایتخت باعث آشفتگی بسیار یهودیان و عزاداریشان شد و شوش پایتخت نیز از ان امر مستثنی نتود و دیر یا زود خبر به استر ملکه رسید که مردخای لباس های خود را پاره نمود و پلاس پوشیده مشغول عزاداری است و وقتی استر جویای علت این رفتار شد مردخای وی را در جریان قرار داد. استر از ملت خواست که سه شبانه روز تعنیت بگیرند و مشغول خواندن تورا شوند و از درگاه هشم تقاضای بخشش نمایند.

از آن به بعد چرخ به سود یهودیان شروع به چرخش کرد و نه تنها هامان و ده پسرانش را به چوبه دار آویختند بلکه یهودیان اجازه یافتند که در سراسر امپراطوری خشایارشاه دست دشمنانشان را از سرشان کوتاه کنند و روزی که برای قتل عام یهودیان تعیین شد بود تبدیل شد به یک روز جشن و شادی برای عموم یهودیان و معین شد همه ساله یهودیان این روز را جشن گرفته و با قرائت مگیلا و مراسم به خصوص دیگر همواره به یاد این واقعه تاریخی باشند.

حال به این بحث بپردازیم که چرا پدران ما در دوره استر و مردخای نجات پیدا کردند؟چرا روز پوریم از چنین منزلت به خصوصی برخوردار است که بزرگان ما فرموده اند که روز کیپور (کیپوریم) از بعضی لحاظ فقط مثل پوریم است و به درجه آن نمی رسد. כִּפוּרִים כְּמוֹ פּוּרִים چرا بزرگان ما فرموده اند که از وقتی که ماه ادار آغاز می شود شادی را باید زیاد کرد – چرا که از آغاز نیسان یا سیوان یا ... نه؟ چرا فرامین پوریم همگی راجع به روابط بین دوستان هست مثل رد و بدل کردن هدایا و صدقه دادن و ضیافت دادن و هیچ گونه فرمانی نسبت به خداوند در بینشان نیست مثل خوردن مصا در پسح یا گرفتن بالنگ و لولاو در سوکا و غیره...؟

اهمیت به سزای پوریم بدین خاطر است که بر خلاف دیگر اعیاد، باعث معجره پوریم خود یهدیان بودند چون وقتی به خطری که آنها را تهدید می کرد واقف شدند دریافتند که علت آن چه بوده همان طور که استر از مردخای خواست « یهودیان را جمع کن» همین جمع شدن ، متحد شدن یهودیان و توبه از صمیم قلبشان باعث شد که روزی که برای عزا مقرر شده بود تبدیل به یک روز شادی و سرور شود . اتحاد و همبستگی قوم یهود برای خد-اوند اهمیت به سزایی دارد.

در زمان استر و مردخای تجمع یهودیان و اتحادشان به اضافه توبه شان باعث نجاتش همین روابط حسنه فی ما بین یهودیان بود. همان طور که گفتیم در گمارا آمده است که با آغاز ماه ادار ما سعی می کنیم به شادی و خوشی اضافه نماییم.

حال این را بخوانید

پوریم 





طبق مندرجات کتب مذهبی یهود در 13 آدار سال 3405 عبری در سرزمین بزرگ پارس توطئه شوم برای شهروندان یهودی در شرف انجام بود که با همبستگی یهودیان بویژه با سیاست های مدبرانه پیرمردی روحانی بنام مردخای و فداکاری دختر عمویش استر، معجزه ای به وقوع می پیوندد که باعث عقیم ماندن یک فاجعه (گزرا) میشود.

شرح کامل این واقعه در یکی از کتب مقدس یهود بنام مگیلت (طومار) استر نگاشته شده است. در سال 3396 مطابق با 367 قبل از میلاد، خشایارشاه (احشورش) فرزند داریوش هخامنشی پادشاه ایران، ضیافتی باشکوه به مدت هفت شبانه روز برای نمایش اقتدار خویش ترتیب میدهد و فرمان میدهد به تمام ساکنان (شوش) هدایایی عطا شود. طی این مدت طبق میل و رضای هر کس به او خوراک و اشربه داده شود، هرکس آنچه را طلب کند در اختیارش بگذارند و تمام مدعوین می توانند در باغ اندرونی قصر به حضورش شرفیاب شوند. در آن شب پادشاه در حال مستی از همسرش (وشتی) میخواهد در میان مدعوین حضور یابد، اما ملکه از این امر امتناع ورزیده و از آمدن خودداری میکند. اخشورش بر او غضب نموده و بی درنگ او را از مقامش عزل و به دست جلاد می سپارد. دیری نمی گذرد پادشاه از عمل خویش احساس ندامت میکند و بلافاصله اقدام به جستجوی جانشین دیگری جهت ملکه ایران مینماید.

از میان هزاران نفر واجد شرایط از 127 استان ایران دختری یهودی بنام استر انتخاب میشود و به همسری خشایارشاه درآمده و ملکه ایران میشود.


مردخای همانند پدری دلسوز همواره با نصایح و رهنمودهایش از استر حمایت میکند و از او میخواهد از آنچه که پیش آمده، نهراسد و این سرنوشت را بپذیرد؛ یقینا حکمتی الهی در آن نهفته است. مردخای بعنوان رهبر مذهبی یهودیان در دربار سلطنتی رها یافته است اما بخاطر اعتقاداتش و داشتن عقاید یکتا پرستی، با یکی از وزرای مشرک پادشاه بنام هامان اختلاف نظر عمیقی پیدا میکند و بدلیل عدم پذیرش عقاید او و سجده نکردن در مقابل بتی که بصورت آویز بر گردن هامان آویزان بود، باعث میشود که هامان این رفتار مردخای را بعنوان نماینده تفکر یهود، توهین و تمرد به خود تلقی کرده، توطئه ای را علیه یهودیان آن زمان با جلب نظر اخشورش طرح کند.

هامان برای نیل به اهداف شیطانی خود از تمام توان خویش بهره می جوید. او با غیبت های مکرر اخشورش را متقاعد میکند که یهودیان شهروندان بدی هستند که نسبت به قوانین مملکتی سرکشی میکنند و از پرداخت مالیات امتناع می ورزند.


عاقبت موفق میشود با پیشنهاد نمودن مقادیر زیادی نقره به ارزش ده هزار کنتال به خزانه سلطان بعنوان خونبها، مهر سلطنتی را جهت نابودی ملتی که حاضر نشدند در مقابل بت بعل سجده نمایند در اختیار بگیرد. به همین منظور قرعه انداخت و سیزدهم ماه آدار را اشتباهاً با هفتم ماه آدار که ماه تولد و وفات حضرت موسی است در نظر گرفت و برای اجرای حکم قتل عام یهودیان انتخاب میکند. وی کاتبان را احضار مینماید تا این فرمان را بنویسند و به چابکترین سواران و پیک های ماهر بدهند تا به همه استانها ابلاغ کنند.

در فرمان ابلاغ شده بود که این دستور محرمانه و جدی است و شروع آن روز سیزدهم ماه آدار است. و تاکید شده بود در آن روز قوم یهود قتل عام شوند و مجال فرار به کسی داده نشود و همان روز کار را خاتمه دهند. مردخای پس از آگاهی از این توطئه شوم به استر ملکه پیغام میدهد و او را نسبت به مسئله خونبها و حکم قتل عام یهودیان مطلع می سازد و از او میخواهد تا با استفاده از مقام خود در رفع این خطر تلاش کند و یادآور میشود، اکنون زمانی است که باید دین خود را به جامعه ات ادا کنی زیرا خداوند تو را برای چنین روزی در نظر گرفته و به مقام بالا رسانیده است.

یهودیان به توصیه استر و مردخای سه روز تعنیت (روزه) میگیرند و با دعا به رحمت الهی متوسل میشوند. استر هم زمان با روزه یهودیان، ترتیب ملاقات و مذاکره با پادشاه را برای بیان واقعیت توطئه هامان و درخواست کمک برای جامعه اش فراهم میکند. ضمن صحبت هایش، خدمات مردخای را در جهت کشف توطئه سوءقصد به جان پادشاه را یادآور میشود. استر موفق میشود نظر پادشاه را به حقیقت معطوف و خطر را از یهودیان دور کند.

یهودیان جهان قرنهاست پوریم را در شرایط مختلف به یاد آورده و گرامی میدارند. زیرا این رویداد مهم تاریخی از این جهت حائز اهمیت است که پس از خرابی بیت همیقداش، برای اولین بار میرفت تا یک تجربه تلخ و یک فاجعه دیگر برای یهودیان در گالوت تکرار شود. از سویی دیگر میتواند پیام آور این باشد که یهودیان ایران با داشتن سابقه طولانی بیش از 2700 سال از اصیل ترین یهودیان دنیا می باشند. همچنین پوریم نه تنها بعنوان یک جشن مذهبی از جایگاه ویژه ای برخوردار است، بلکه مانند دیگر اعیاد یهودیان دارای یک زیر بنای فرهنگی، مذهبی خاص میباشد.

قدری تعمق و تحلیل درباره مگیلت استر در قیاس با کتاب مقدس تورا این امکان مهیا میشود که بتوان به نکاتی پرمحتوا و با ارزشی دست یافت. بطور مثال میتوان در این نوشتار به تقدیر الهی اشاره کرد که چگونه در پوشش حادثه ای به ظاهر اتفاقی و عادی، با اعمال و نیات انسانهای عادی جلوه نماید. گاه این مقدرات در ابتدا غیر قابل درک و عجیب به نظر میرسد، اما با گذشت زمان و نگاهی کلی به تاریخ، تصویری به مراتب زیباتر از این حکمت و هدایت الهی بدست خواهد آمد.

در فرهنگ لغت پارسی باستان واژه پوریم از ریشه پور به معنی قرعه آورده شده است. رسم است همه ساله در روز سیزدهم ماه آدار به یاد سه روز روزه داری، یهودیان یک روز تعنیت میگیرند، در شب سیزدهم و روز چهاردهم ماه آدار مگیلای استر از روی طومار مخصوصی خوانده میشود و مراسم جشن پوریم یا قرعه ها برگزار میشود. هنگام خواندن مگیلای استر، هربار که نام هامان ذکر میشود بچه ها سوتها و قارقارک های خود را به صدا در می آورند و به همراه بزرگترها پای خود را به زمین می کوبند. ارسال هدایای خوراکی یا نوشیدنی برای دوستان و آشنایان و کمک به مستمندان جزء فرایض دینی این جشن بشمار میرود.

در جشن پوریم جوانان لباسهای مخصوص می پوشند، ماسکهای گوناگون به چهره میزنند و در کارناوال ها شرکت کرده و به رقص و پایکوبی می پردازند.



نکاتی دیگر راجع به مراسم پوریم:


1- کلیه ی افراد سالم بالغ (زن و مرد) موظف به گرفتن این تعنیت می باشند.

2- چنانچه سیزدهم ادار در شبات واقع گردد، تعنیت استر به پنجشنبه قبل از آن (11 آدار) منتقل می شود.

3- در تفیلای شحریت و مینحای روز تعنیت، قسمت עננו خوانده می شود و هر دو نوبت بخشی از سفر تورا نیز قرائت می گردد.

4- قبل از فرارسیدن پوریم، هر فرد، مقدار معینی پول به عنوان یادبود نیم شقل به مسئولین اعانات پرد اخت می کند که مبلغ آن هر سال اعلام می شود.

5- خواندن مگیلا و گفتن براخا بر آن)، تنها از طریق مگیلای کاشر (طبق قوانین بر روی پوست کاشر نوشته شده است) امکان پذیر می باشد. لذا برای کسانی که به این نوع مگیلا دسترسی ندارند، و یا نمی توانند آن را بخوانند، شالیح صیبور این میصوا را به نمایندگی جماعت انجام می دهد، که لازم است شالیح صیبور و جماعت به این امر نیت ببندند.

6- در شب، پیش از خواندن مگیلا، سه براخا( شامل شهیانو) و پس از خاتمه آن، یک براخا می گویند، و در صبح براخای شهخیانو שהחיינו گفته نمی شود. لازم است شالیح صیبور (خواننده مگیلا) قبل از گفتن براخا، به نمایندگی جماعت نیت کند، و از آنان نیز بخواهد که با شنیدن براخا از دهان او، به آن نیت ببندند. لذا جماعت با شنیدن براخاها (باروخ هو باروخ شمو ברוך הוא וברוך שמו) نمی گونید، و تنها ( آمن )را جواب می دهند.

7- یک وظیفه مهم در روز پوریم (هدیه دادن به مستمندان) است. همچنین میصوای دیگر این چشن فرستادن هدایای خوراکی برای دوستان است.


امروز آرامگاه استر و مردخای در مرکز شهر همدان جزء میراث فرهنگی ایران و یکی از زیارتگاه های مهم یهودیان بشمار میرود.






قضاوت با شما و بدانید هدف دانستن حقیقت و چرائی این همه بزرگنمائی و دروغ است و نه نفرت از کسی یا گروهی به صرف نژاد و مذهب

نیستان گفت...
پس هزیانهای پورپیرار شما را هم بی خواب کرده، نقد و شک در تاریخ در جای خود بسیار باارزش است اما به یکباره تاریخ و باستانشناسی را منکر شدن خود از آن طرف دیوار افتادن و روی دیگر سکه باستانگرایی است...
انسان سکولار گفت...
دوست عزیزم

بله خواب را بدجوری از سرم پرانده آنقدر که یک مدت حال و روزم دگرگون بود اما ترجیح دادم بیدار باشم و غصه بخورم تا شیرینی خواب مرا در غفلتی عظیم نگه دارد و امروز و آینده ام را در معرض انحراف قرار دهد

تصدیق کنید که این مهم که "خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج" یک حقیقت است

پس نمی توان حال و آینده را روی فریب و دروغ استوار نمود هر چقدر که شیرین و اغوا کننده باشد

من که ترجیح می دهم بیدار شوم و سوز سرما را تحمل کنم تا در زمهریر سرما خواب شیرین وجودم را در بر گیرد و یخ بزنم و بمیرم بدون آنکه بفهمم این ساحل زیبای گرمسیری که جلوی چشمم ترسیم شده رویائی است که در خواب می بینم.

اما من فقط از پورپیرا تشکر کردم ولی گفتم که اندیشه هایش را تماما مهر تائید نمی زنم

اگر دوست من ترجیح می دهید نشنیده بگیرید (که شما را اینگونه نمی شناسم) و بر همان مدار بگردید که بحث دیگری است اگر نه هر کلمه از عرایضم خلاف واقع است بفرمائید تا فورا اصلاح گردد.
انسان سکولار گفت...
نیستان عزیز دوست دارم مجدد و موکدا تاکید کنم که واقعا از صمیم قلب می گویم خوشحال خواهم شد که مرا ارشاد به نادرستی مطالب فوق بکنید واقعا خوشحال می شوم بدون هیچ تعارفی

این همه اصرار به این است که بگویم تلخی حقایق فوق را من هم می فهمم ولی بنده ی حق بودن الزاماتی دارد
نیستان گفت...
امیدوارم که بتوانم نقدی بر ینیان اندیشی پورپیرار داشته باشم...
برخی از شک های پورپیرار بجااست اما نتایج او یک کلام همه غیر علمی و خیالبافی است.
پیشنهاد می کنم کتاب فلسفه در عمل را بخوانید...
ما از تاریخ چه می دانیم؟!
ما بر اساس شواهدی که امروز داریم قصه ای برای گذشته می سازیم
پس تاریخ نه قابل باور است نه قابل انکار...باید نگاه علمی به آن داشته باشیم.
نیستان گفت...
در غیر علمی بودن افکار او همین بس که او در نتایجی می خواهد بگیرد اصرار می کند...به بیانی دیگر از نتیجه می خواهد به مقدمه برسد.
فرض را بر این گذاشته قبل از صفویه حیاتی در ایران نبوده پس هر شاهدی را منکر می شود.
و دیگر اینکه تناقضاتی آشکار در گفته هایش هست..که یکی را خود شما گفتید اگر پوریم راست باشد همه ما پس مانده های یهودیان هستیم چه حیف که از منعمات لابی صهیونیسم بی نصیب ماندیم!
نیستان گفت...
او می خواهد به قول خود «قرآن عظیم» را به روش خود اثبات کند و اهمیت دین اسلام را... پس در ماهیت غیر علمی اش دقیقا به سان کسانی عمل می کند که برای کوبیدن اسلام زرتشت را بزرگ می کنند و یاوه های غیر علمی می تراوند.

من چون تخصصی در تاریخ ایران باستان ندارم ترجیح می دهم که درباره تناقضاتش در تاریخ ایران باستان حرفی نزنم که می توانید با رجوع به سایت ذوالقرنین پاسخ های داده شده به ایشان را پی گیری کنید.
من تنها به لحاظ فلسفی و روش شناسی می توانم ایشان را نقد کنم که در آینده حتما به آن خواهم پرداخت. اما مثلا برای منی که رساله دکترایم تصحیح و بررسی یک نسخه خطی است و سالهاست بر روی کلمه کلمه آن تحقیق می کنم و می بینم برای بررسی اصل بودن یک نسخه خطی آزمایشهای دقیق فیزیکی و شیمیایی می شود...و سعی می کنم در یک نظام منطقی توضیحی برای اصالتی که در آن سیستم علمی می بینم بیابم، حق دارم بخندم به کسی که به سادگی و بدون بررسی بگوید: اینها ساختگی است و به قول خودش «بوی زرچوبه می دهد». چرا که اصل را بر این گذاشته که در این دوره تاریخ ایران هیچ نشانی از حیات نیست چه برسد به علم و کتاب و نسخه خطی!
انسان سکولار گفت...
دوست عزیزم

من چکار به پورپیرا دارم؟

من به رسم انصاف و ادب به واسطه ی اینکه اشارت ایشان مرا به این نکته توجه داده نام ایشان را آوردم

شما نقد خود را معطوف به مطالب این پست بفرمائید

لطفا و فروتنانه می خواهم که هر کلمه را که ناصواب می بینید انگشت بگذارید که من یا دفاع کنم و یا اصلاح کنم

به عبارت دیگر اجازه می خواهم در صورت نبودن اختلاف نظر فرض را بر این قرار دهم که انسان فرزانه ای چون شما با تمام مطالب این پست موافق است مگر خلافش را مسئولانه به من ثابت کنید
انسان سکولار گفت...
نیستان عزیز

ادعاهای من (اصلا پورپیرا را فراموش کنید به شرح زیر است هر کدام را به ترتیب قبول ندارید بگوئید قبول ندارم

پس لطفا پورپیرا را فراموش کنید و بگوئید که:
انسان سکولار گفت...
1-آیا قبول دارید تخته جمشید چنان نواقص عمده ای دارد و چنان پر از بخشهای نیمه کاره و ناتمام است که عقل سلیم نمی تواند آنجا را یک مجموعه ی تمام شده بداند؟

2-آیا قبول دارید که باستان شناسان فرنگی تلاش داشته اند تخته جمشید را مجموعه ای در حال بهره برداری و در حال استفاده نشان دهند


همین دو ادعا در ابتدا کافی است
نیستان گفت...
گفتم که اطلاعات من درباره ایران باستان خیلی عمومی است... بله من در مستند تختگاه هیچ کس دیدم که صحنه هایی از تخت جمشید را نشان می دهند که ادعا می کنند نیمه کاره است برای من غیر متخصص هم معقول می نمود اما دقیقا استدلال یک متخصص هم را دیده ام که برایم نشان داد نفسیر نیمه کاره بودن آن صحنه ها برداشتی کاملا غیر حرفه ای و خام است که اگر لینک آن را پیدا کنم حتما برایتان خواهم فرستاد... حتی با این تفاسیر قبول، قسمتهایی از تخت چمشید نیمه کاره است این یعنی اینکه همه یک روزه مرده اند؟!!! و اصلا اینکه بخش هایی از تخت جمشید به مرور زمان تکمیل شده و یا اصلا ساخته نشده... این یعنی اینکه هیچ وقت از آن استفاده نشده؟! آنهایی آنقدر بی کار بوده اند که برای ما تاریخ بسازند و کعبه زرتشت و برای هندی ها تاج محل بسازند... نمی توانسته اند آن بخش های ناقص را تکمیل کنند؟!
خوشبختانه این فرصت را داشته ام که همین مورخان و باستان شناسان فرنگی کار کنم...نمی گویم آنها قبله عالمند اما به فرهنگ علمی و تعهد کاری آنها اعتقاد دارم!
انسان سکولار گفت...
دوست من نیستان عزیز (ببخشید که نیستان خطابتان می کنم تصورم اینست که شما راضیترید به همین نام ارائه شده خطاب شوید در غیر این صورت اصلاحم بفرمائید).

من در بحث ها اصلا اصرار ندارم کسی که برایش اعتراف به متقاعد شدن سخت است مجاب به اعتراف کنم هرگز

اما نخواهید که شما را چنین نگاه کنم که نیستید

محال ممکن است من شخصا دوستی فرهیخته که داناتر از شما در این امر (علارغم فروتنی تان )باشد پیدا کنم

پس تا احساس کنم ممکن است در حرفتان موردی برای دانستن باشد اصرار خواهم داشت که متقاعدم کنید
انسان سکولار گفت...
اما از نظر فلان متخصص گفتید

درست است که ما برای صدور گواهی فوت صلاحیت نداریم

اما می توانیم گواهی دهیم آنکه سرش از بدنش جدا شده و زیر چرخ کامیون له گشته قطعا مرده است

نمی توانیم؟
انسان سکولار گفت...
حال صراحتا می پرسم آنچه خودتان می توانید از مجموعه ی استدلالهای فیلم مذکور ادراک کنید گواهی تان می دهد که برای دو سئوال پیش پرسیده چه پاسخ صریحی به من بدهید

خواهش می کنم صریح باشید

و اگر معذوریتی دارید لااقل امید مرا به لطفتان کاملا ناامید کنید تا اصرار بیهوده نکنم و شما را آزار ندهم

گرچه از اندیشمند تحصیل کرده ای مانند شما توقع لاپوشانی هرگز نمی رود
نیستان گفت...
اول اینکه تشکر می کنم از این همه لطفی که به حقیر دارید.
دوم اینکه من که از اول گفتم شک های ایشان به جاست.
و اینکه باز از اول گفتم، به نظر من هم نیمه کاره آمد (مسئله تخصص را برای این گفتم که احتمال اشتباه برای خود قائلم)
همیشه هم بر این باور بودم (قبل از دیدن این مستند) که در دوران پهلوی برای جبران عقده های فرو خورده در تاریخ ایران باستان اغراق های زیادی شده.
اما باقی استدلالات و نتایجی که از این شک ها گرفته شده همه به نظرم جفنگ و مهمل می آید.
خوشبختانه هم هیچ ارث و نسبی از هخامنشیان نصیبم نمی شود که بخواهم به هر دلیلی لاپوشانی کنم. و بر خلاف شما هرگز اجازه نداده بودم که افسانه های تاریخی مرا به خواب خوش ببرد که از تمام شدن آن رویا بهراسم.
می دانید من دهاتی هستم...در عمق دهات دیده ام که غذایشان را با پنگال و ملاقه می خورند اما اصل و نسبی در نظام اجتماعی شان دیده ام که به نظرم برای غرور دادن به این ملت مایه گذاشتن از هخامنشیان توهین به اصالت آنهاست.
کار من تاریخ هخامنشی نیست اما بر این باورم که این شک ها تنها یعنی لزوم بازبینی نه چیز دیگر... و اینکه قبل از آقای پورپیرار هم بسیاری از مورخان ایرانی و فرنگی قبلا تخت جمشید و افسانه های هرودوتی درباره آن را زیر سوال برده بودند اما نتایج جفنگ پورپیرار را نگرفته بودند.
در تحقیقات تاریخی برای درک درست یک واقعه کوچک و بازسازی روایی یک دوره تاریخی باید سالهای سالهای وقت گذاشت نمی توان از نیمه کاره بودن یک اثر تاریخی، خالی از سکنه بودن دوهزارساله سرزمینی که پل بین شرق و غرب است را نتیجه گرفت.
نیستان گفت...
پ ن: پنگال اصطلاحی شما بود منظورم با دست غذا خوردن است.
انسان سکولار گفت...
لول !

حالا در این میانه چه حاجتی به این بود که تیکه ای به من بیاندازید؟
انسان سکولار گفت...
بهر حال تشکر که با جواب صریح خود مرا مطمئن به نتیجه گیری مذکور کردید

حال خواهش دیگری دارم و آن اینست که :

آیا تصدیق می کنید باستان شناسان و مرمت کنندگان تخت جمشید تلاش کرده اند با دستکاری این بنا وانمود کنند که آنجا محلی در حال بهره برداری و کاملا تمام شده بوده است؟
نیستان گفت...
به هیچ عنوان قصد تیکه انداختن نبوده غرض استفاده از ادبیات کلامی خودتان بود...
نه تصدیق نمی کنم، این سوال شما نیاز به مطالعه دارد... من در جریان نیستم...پی گیر هم نبودم چون دغدغه ام نبوده و این مستند ها هم به هیچ وجه عقل ناقص مرا مجاب نمی کند که نتیجه بگیرم:« با دستکاری این بنا وانمود کنند که آنجا محلی در حال بهره برداری و کاملا تمام شده بوده است.»
انسان سکولار گفت...
می دانید من فکر می کنم این فرصت خوبی است برای جامعه ی روشنفکران و فرهیختگان ایران که من و شما به عنوان دو نماینده ایشان در مقام دو انسان بی غرض و تعصب و از هر لحاظ دور از حب و بغض با بحث خود بتوانیم سره و ناسره را از هم جدا کنیم
خواستم تاکید کنم برای این فرصت مباحثه ارزش قائلم چون در زندگی حقیقی ام اصلا مجال چنین بحث های بدون تحمل هزینه با اطرافیان من نیست دلیلش بماند
انسان سکولار گفت...
حال نیستان عزیز

آیا تصدیق می کنید که تا کنون و حتی اکنون باستان شناسان غربی و به طبع آن ایرانی مدعی بودند جشن های نوروز در آنجا انجام می شده و هدایائی از سراسر امپراطوری برای کوروش آورده می شده؟
نیستان گفت...
اول اینکه برای من نیمه کاره با غیر قابل بهره برداری فرق دارد...نیمه کاره غیر قابل بهره برداری نیست.

جواب سوالتان را هم از کسی تاریخ ایران باستان می داند بپرسید من زیاد نمی دانم
در یک مستند دیدم برای داریوش هدیه می اوردند و یک در مقاله آکادمیک هم خوانده ام قدیمترین جشن نوروز در دوره ساسانیان به اثبات رسیده... قبل از آن را هنوز مورخان نمی دانند و اینکه زرتشتی بودن هخامنشیان را هم همینطور...پس فیلم با مقالات علمی معتبر با هم فرق دارند.
انسان سکولار گفت...
اوکی
در ادامه‌ مطالب مربوط به تاریخ ایران بخوانید : موعد آخرین راز بزرگ!




هیچ نظری موجود نیست: