کامنتهای من در سایر سایت ها
! MY COMMENTS !
به بهانه ی" مقاله ی جنگ و صلح ایرانیان "در وبلاگ نوشگاه
لینک مطلب در انتهای متن
کامنت من برای این پست:
دوست فرهیخته من ظاهرن باید همه ی زندگی ام را رها کنم و وبلاگ تو را بخوانم.
در باب دلیل روانی عدم پذیرش طرح صلح بعد از آزادی خرمشهر واقعن به شما مدیونم .
الحق که یکی از آلام روحی من را تسکین دادی.
کاش جمهوری اسلامی افرادی چون شما را برای اداره ی افکار و روان ملت بکار می برد و به خاطر بلاهت انگلهائی که به اسارتش برده اند از تحمیق توده ها استفاده نمیکرد.
کاش می دانستم منابع شما در مورد سایرمطالب این پست چیست.
برای ایران بمانی.
-------------------------------------------------------------------------
در این پست یکی از سئوالات مهم من مبنی بر چرائی اصرار ملی (چه سیاست مداران و چه ملت و چه حتی مخالفین رژیم) بر ادامه ی جنگ از دید روانی و با تلخیص مقاله ی آقای احمد امانی توضیح داده شده است.
از آنجا که هنوز سایر مطالب این پست برایم کاملن مفهوم نشده آن بخش از تحلیل مربوطه را نقل کرده و در صورت تمایل از لینک پائین کل مطلب را می شود خواند.
....
اساسا ذهنیت تاریخی انسان ایرانی یعنی تجاوز: حملهی اسکندر مقدونی، حملهی اعراب، حملهی مغولان، حملهی افغان، حملهی عثمانیها، حملهی روسها و … و حملهی چند روز پیش عراق به ایران و …. کدام انسان یا ذهنی را میتوان سراغ گرفت که در مقابل امر تجاوز به فراموشی و اغراق و خلسه پناه نبرد. چنین فردی “بدون توانایی فراموشکردن، زندگی برایاش مطلقا غیر ممکن است“. پس زمانی که داد برمیآوریم که انسان ایرانی دارای حافظهی تاریخی نیست و فراموشکار، باید به کنکاش دلیل وجود چنین رفتار و کنشی دست یازیم.
...
تجاوز عراق به ایران هم یکی از غمانگیزترین جنگهای انسان ایرانی است؛ وی تازه انقلاب رویاهایاش را به نتیجه رسانده و سرمست از استقلال بود که صدام حسین در مقابل چشم همگان پیماننامهی الجزایر را پاره و به ایران لشکرکشی میکند.
تجاوزی دیگر و بازشدن زخم کهنهی سرخوردگی ریشهدار در تجاوز. پس انسان ایرانی به دفاع از سرزمین خویش میرود و در عرض دو سال دشمن را به آنسوی خاک خویش روانه میکند اما چرا به صلح نیانجامید؟
اگر اینگونه میکرد تا به ابد ریشخند پانعربها را به دنبال خویش یدک میکشید که دو سال خاکشان را تصرف کردیم و لب مرز بدون اینکه گامی به خاک پاکمان وارد شوند مجبور به صلحشان کردیم؛ یعنی تداوم سرخوردگی تاریخی….
پس انسان ایرانی جنگطلبی را پیش گرفت تا در خاک دشمن صلح کند و سرافراز و فاتحانه و کوروشوار به پایتخت بازگردد تا به همهی دنیا نشان دهد که تا چه حد صلحطلب است. جالبترین دلیل بر این خواست، عدم ادعای ملکی و سرزمین از عراق، از جانب ایرانیها در این جنگ بود؛ چون بهراحتی میتوانست ادعا کند که مناطق کردنشین عراق بخشی از سرزمین ایران است (درست بهمانند عراق که ادعای خوزستان را داشت)؛ ولی نه سردمداران دوران جنگ و نه مردم ایران چنین ادعایی را هرگز مطرح نکردند. پس ادامهی جنگ آیا میتواند دلیلی جز بازیافت شرافت از دست رفتهی انسان ایرانی داشته باشد؟
انسان ایرانی ترجیح داد تمام دنیا وی را جنگطلب خطاب کند تا در بهترین شرایط، آنها را از حرکت صلحطلبانهی خویش غافلگیر کند.
نکتهی اساسی اینجاست که بر این فهم عمیق دست یابیم که ما شهروندان ایرانی نیز چون دیگر ملتها تاریخی پر فراز و نشیب داشتیم که دستخوش همهگونه خصومت بشری واقع شده است؛ هم مورد هجوم واقع شدیم و هم دیگرانی را مورد هجوم قرار دادیم!
....
جهت مطالعه کل مطلب "جنگ و صلح ایرانیان" در وبلاگ نوش گاه
جهت مطالعه ی کل مطلب "جنگ و صلح ایرانیان " در وبسایت رادیو زمانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر