در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۹/۰۹

ادبیات چارلی


# فرهنگ و هنر ایران
# جعلیات در مکتوبات ایران
# کتاب و نشریات






باز نویسی شد دوباره بخوانید
نامه‌ی زیر را از چارلی چاپلین خطاب به دخترش بخوانید!








جرالدین دخترم ، اکنون تو کجا هستی ؟ در پاریس روی صحنه تئاتر ؟ این را میدانم . فقط باید به تو بگویم که در نقش ستاره باش و بدرخش . اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر گل هایی که برایت فرستاده اند به تو فرصت داد ، بنشین و نامه ام را بخوان . من پدر تو هستم . امروز نوبت توست که صدای کف زدن های تماشاگران گاهی تو را به آسمانها ببرد . به آسمان برو اما گاهی هم به روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن . زندگی آنان که با شکم گرسنه و در حالی که پاهایشان از بینوایی میلرزد ، هنرنمایی میکنند . من خود یکی از آنها بوده ام . جرالدین دخترم ، تو مرا درست نمی شناسی . در آن شبهای بس دور ، با تو قصه ها گفتم . آن داستان هم شنیدنی است . داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن آواز می خواند و صدقه میگیرد ، داستان من است . من طعم گرسنگی را چشیده ام ، من درد نابسامانی را کشیده ام و از اینها بالاتر ، من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج میزند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نمیکند ، چشیده ام. با این همه زنده ام و از زندگان هستم . جرالدین دخترم ، دنیایی که تو در آن زندگی میکنی ، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است . نیمه شب آن هنگام که از تالار پرشکوه تئاتر شانزلیزه بیرون می آیی ، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن . حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل میرساند ، بپرس . حال زنش را بپرس . به نماینده ام در پاریس دستور داده ام فقط وجه این نوع خرج های تو را بدون چون و چرا بپردازد اما برای خرج های دیگرت باید صورتحساب آن را بفرستی .











۱۳۸۹/۰۹/۰۷

خودباوری یا خودشناسی؟

# ایرانیان
# انتقاد پذیری
# ظرفیت تحمل عقاید مخالف
# صهیونیسم
# تاریخ ایران
# خودباوری
# خودشناسی
فقط به شک شک نکن

کاش بتوان با نگرشی
 کلان به باورهایمان نگاهی منتقدانه کنیم




باور به خود، با شناختن خود است که از شکل توهمی مخرب به صورت آگاهی سازنده و واقع بینانه تبدیل می‌گردد. 
تاریخ پر است از مردانی است که به تصور باطل توانائی‌ها و ظرفیت‌های ناموجود ، اراده‌ی محکم خود را به مرگ روانی و حتی جسمی خویش و پیروان خود تبدیل کرده است.
مردم ژاپن و آلمان با قبول شکست و درک مقتضیات جدید خود توانستند چنان ملت سرفرازی باشند و ما اگر به تخیلات و موهوماتی که کاملا حساب شده در ذهن ما خورانده‌اند مبتلا باشیم هرگز ره به جائی نخواهیم برد.

۱۳۸۹/۰۹/۰۵

موعد آخرین راز بزرگ (I)

# تاریخ ایران
# آخرالزمان
# رستاخیز
# مجعولات تاریخی ایران
# پورپیرا
# تخت جمشید
# حمله به ایران





حکایت ما چون نوجوانی است که بعد از یک عمر تفاخر به پدر و مادرش ناگهان متوجه می شود کودکی یتیم بیش نبوده و پدر و مادرش وی را از روی ترحم به فرزند خوانده‌گی گرفته‌‌اند و متحیر است که چگونه از شرمندگی دوستان شرورش بدر آید که اینهمه به انها پز خانواده و اجدادش را می‌داده و لعنت می‌فرستد به مرد ژنده پوشی که کوس رسوائی‌اش را زده و فریاد می‌زند:
"ای نوجوان غافل آنچه تو به آن می‌نازی فریبی بیش نبوده است.




تو فرزند این پدر و مادر تاجر نیستی تو نجیب زاده‌ای اصیل هستی که والدین دروغی تو والدینش را کشته و برای ربودن ثروت عظیم ایشان و چپاول میراث تو است که این افتخارات کاذب را منتسب به تو کرده و در سر تو این نخوت بیجا را انداخته‌اند برای اینکه چشمان‌ت را به روی حقایق کور کنند."




آیا پوریم دیگری در راه است تا راز پوریم قبلی مسطور بماند؟

آیا ما قربانیان روزگار برملا شدن راز بزرگ هستیم
شاید اگر دیر بفهمیم کلید اسرار پیرامون ما در چه چیزی  است زمانی برسد که دیگر در میان چکاچک شمشیرها و فریاد عربده‌ی بدخواهان صدایمان به گوش کسی نرسد 
گرچه همین الان هم بعید است که برسد

دوستان این بانگ هشیاری برای آینده‌ئی نزدیک است نه مویه‌‌ای بر گذشته


بعید است که شما فردی به نام پورپیرا را نشناسید و یا چیزی از ابهامات بوجود آمده در تاریخ ایران ندانید اما اگر هیچ نمی‌دانید یا مزخرفاتی در اینباره شنیده و اهمیتی نمی‌دهید از شما جدا تقاضا دارم همه‌ی شنیده‌ها و پیش‌فرض‌ها را به کناری نهاده و فقط و فقط بدون آنکه خود را به این مسئله که من یا پورپیا به دنبال اثبات چه چیزی است این فیلم گلچین شده از ساعت‌ها کار ایشان را در بیست دقیقه و دو قسمت ببینید و بررسی نمائید آیا ادعای ابتدای فیلم را معقول می‌یابید یا خیر؟

اجازه ندهید ملاحضاتی شما را وادار به تلاشی عبث برای کتمان حقیقت کند که هر چه صورت خود را در برابر حقیقت محکم‌تر نگه‌داریم سیلی سخت‌تری به ما خواهد زد

دو کلیپ از خلاصه‌ی مستند تخت‌گاه هیچ‌کس از استاد پورپیرا

نظرت ایشان خارج از آنچه در این وبلاگ نقل می‌شود الزاما مورد تائید من نیست

۱۳۸۹/۰۸/۲۷

آه من (دو)

# ایران
# تاریخ ایران
# غرب و استکبار
# دشمن و تئوری توطئه

کلیپ آه من با اندکی اصلاحات


توطئه ی غرب در نبرد علیه ما که در شکل رسانه های دیداری و شنیداری به شکل نرم آن  و کمک به تروریست های معاند با ملت به صورت عملی صورت می گیرد حقیقتی انکار ناپذیر است
 نمونه ی عینی آن را در قائله ی بی ثمر و فرصت سوز اخیر می توان دید
از  طرف دیگر عده ای نیز با زیر پا گذاشتن حقوق شهروندان و صدور احکام خشن و رفتارهای مخرب به اسم مبارزه با فساد وغیره  در واقع همدست بدخواهان ما هستند
  دور افتادن از آنچه اهداف انقلاب و امام بوده تحت تاثیر فرهنگ القاء شده ی دشمن که با بزرگ نمائی کاذب تاریخ کشور که برای القاء هویتی پوشالی به ما صورت گرفته چنان فرهنگ و تفکر ما   را پریشان کرده که نابخردانه به تکرار گذشته می پردازیم و مدام از خود بیگانه ایم و چشم به دیگران داریم.
ما هیچ چاره ای جز دل کندن از کمک دیگران و اقتدا به رهبران خود و ایستادن در مقابل دشمنان خود نداریم و این انتظار فرزندان ماست تا گذشته ی ما مجددا آینده ی آنها نگردد

به خود آئیم








به خود رجوع کنیم

۱۳۸۹/۰۸/۲۶

برادران ناتنی و یک جهان در پی ایشان

# عید قربان
# یهودیت و اسلام
# در راستای جنبش مغز
# باورها و ادیان
# از دیگران

چون معجزه ای بود برای من یافتن این متن در کشف حلقه های مفقوده ی معناهای زندگی مردمان امروز

امید که خود بنا به بضاعت خویش بهره بگیرید از این نوشتار


سارا چشم دیدن  فرزند هاجر را نداشت و از ابراهیم خواست
هاجر و فرزندش را به صحرائی برده و رها کند
اختلاف در این است که 
فرزند هاجر "اسمائیل" سوژه ی
 آزمون  ذبح فرزند در پیشگاه خدا برای امتحان پیامبرش 
 قرار گرفته یا "اسحاق" فرزند سارا ؟


اسماعیل یا اسحاق؟ ذبیح الله   منبع
اين مطلب نوشته شده توسط جواد فرجی در جمعه, بهمن ۱۶, ۱۳۸۸, ۹:۵۴. جواد فرجی نوشته شده 157 مطلب در سایت جام جم
در تورات به هنگام صحبت پیرامون آزمودن ابراهیم (ع) با قربانی کردن فرزندش چنین آمده :
و واقع شد بعد از این وقایع که خدا ابراهیم را امتحان کرده بدو گفت ای ابراهیم ، عرض کرد لبیک . گفت: اکنون پسر خود را که یگانه توست و او را دوست می‏داری یعنی اسحق را بردار و به زمین موریا برو و او را در آنجا بر یکی از کوههایی که به تو نشان میدهم برای قربانی سوختنی بگذران .




۱۳۸۹/۰۸/۲۵

نزد ایرانیان است و بس


# تاریخ ایران
# مردم ایران
# مهاجرین ایرانی
# از دیگران

در این متن قطعا از صنعت اغراق برای رساندن منظور استفاده و حتی سوء استفاده گردیده و می دانیم اساسا داستان ایرانیان و اعراب و مغول ها بشدت  زیر سئوال است
این نوشتار از طریق ایمیل یکی از دوستان که عضو شبکه های ارسال ایمیل های جهت مند می باشد ارسال شده و قطعا دارای اهداف پنهانی از طرف متولیان این شبکه ها می باشد و از طرفی در اینترنت هم زیاد تکرار شده اما تکرار آنرا با هدف کلی این وبلاگ که همانا تلنگری به جمجمه ها است همخوان یافتم
هدف من از به چالش کشیدن تمام جنبه های اعتقادی خودمان تهی کردن خویش یا از دست دادن عزت ملی و میهنی خودمان نیست
ولی ما نباید بر دروغ ها و افسانه ها اقتدار آینده ی خود را بنا کنیم حتی اگر بدانیم بدون دروغ ها هیچ چیز برای تفاخر نخواهد ماند


من نمیدانم این متن را چه کسی‌ نوشته ولی‌ منصف اگر باشیم باید بپذیریم که اگر تاریخ مکتوب در ورق پاره های متون مرجع ، تحقیقی و رمان های تاریخی را ملاک قرار دهیم نمی توان حتی یک جمله ی وی را یاوه خواند!!!





من یک ایرانی‌ هستم. در ایران تحصیل کردم و فعلاً در آمریکا و در ایالت فلوریدا زندگی‌ می‌کنم.

به نظرمن، عربها و ایرانیها یک مشت احمق بیشتر نیستند. همشون را باید به دریا ریخت.
خيلي دلم ميخواست چند جمله اي در جهـت تمجيـد از ايــران و ايــرانی بنويســـم ولـی دروغ چرا؟

کجــای اين مــلت افتخــار دارد؟




۱۳۸۹/۰۸/۲۰

مهریه بسر

# فرهنگ
# ارزش ها
# جوانان
# روابط قبل از ازدواج
# بکارت
# زن و مرد
# طنز



در باره ی شنودک


وقتی عفاف با حجاب معنی شود
بکر بودن هم می تواند خریده شود


گاهی تقید به سنت هائی یا ادعاهائی از سر نجابت و عفت ما به همین اندازه با واقعیت های جاری در کشور همخوانی نداره که در این شنودک آینده احساس می شود 
متاسفانه فرهنگ انکار زشتی ها و مخفی کردن آن در سطح رسمی جامعه باعث می شود یک فرهنگ رسمی ظاهری پیدا کنیم و یک فرهنگ غالب غیر رسمی 
اینگونه می شود که شانس بررسی و اصلاح انحرافات به وجود نمی آید چون به تمامی انکار می گردد
*****************
آیا  بی تجربه بودن  زن و بی اطلاعی وی از کلیت وجود خودش و محروم بودنش
از حق لازم و طبیعی خود می تواند فضیلت محسوب شود ؟



شنودک مهریه بسر

  • خوب......
  • .....شیرین کنید
  • بفرمائید آقا داماد اول ....
  • خوب فقط مهریه بسر رو بی خیال بشین دیگه
  • اه نه از اول گفتیم از منفی صد سکه کمتر امکان نداره

۱۳۸۹/۰۸/۱۹

تقلب در انتخابات 88 ؟!

# نتیجه ی انتخابات
# احمدینژاد
# جنبش سبز
# استعمار

 در انتخابات 88 ریاست جمهوری ایران
 تقلبی صورت نگرفته است











انتخابات 88 با نتیجه ای غیر منتظره برای طبقه ی متوسط تحصیل کرده ی جامعه
درایت قبول شکست مهمتر از هر تغییر احتمالا بهبود دهنده است



اما چرا من به سالم بودن انتخابات 88 ایمان دارم؟



ابتدا پست  وای بر من را بخوانید تا با تفکر من در مورد آقای احمدینژاد آشنا شوید و متوجه شوید چگونه در شب انتخابات تا صبح در حالی که سرم را با دستان گرفته بودم خیره به آمار شمارش رای ها کابوس برنده شدن احمدینژاد را گذراندم


بر خلاف ادعاها  اتفاقا تعداد رای ایشان با نرخ ثابتی بالا می رفت و برای من ابهامی به وجود نیامد اما ادعاهای وجود تقلب همه را در شوک برد و به شک انداخت  پس من ضمن اینکه منطقا چنین امکانی را ضعیف می دانستم اما به بررسی موضوع پرداختم و با این دلایل مطمئن هستم برنده ی انتخابات احمدینژاد بوده است


دلایل من بر صحت انتخابات به ترتیب اهمیت :







خر انگوری دو

ولایت فقیه
# جنبش سبز
# سکولاریسم
# انسان سکولار و جمهوری اسلامی
# حکومت دینی در ایران
# نظام مطلوب برای کشورهای اسلامی


متن زیر جهت توجیه و یا به استادان درس دادن نیست

پس دادن درس به استاد است و نقد شدن توسط اساتید

مقدمه ای بر نظام مطلوب برای کشورهای مسلمان

بن بستی میان لیبرالیسم ، مدرنیته و حکومت اسلامی




لطفا حتما قبل از آن  خر انگوری را به همراه کامنت هایش مطالعه کنید





اول : تقدیر از دوستی که با انتقاد خود زمینه ساز عرض مطالب زیر گردید









دوست عزیز من



من هم به نوبه ی خود نسبت به شما نهایت تقدیر و احترام خودم را که چنین مودبانه و با وقار با یک چنین ادعای تحریک کننده ای برخورد می کنید و منطقی خواستار پاسخی شایسته هستید تقدیم می کنم چرا که من خودم در ده سال پیش در این عرایضی که پیش گفتم حداقل ده مضمون پیدا می کردم که برای آنکه بواسطه ی هر کدام به تنهائی کسی را کلا خلع صلاحیت کنم تا اعتنائی را برای شنیدن صحبتش مقرون به صرفه نیابم کفایت می کرد

پس اکنون ضمن درک احساس شما به خودم و درک حال پریشان شما که چون مرا انسان آزاده و منطقی می یابید و می بینید در بعضی جهات سنگ جمهوری اسلامی را بسینه می زنم (از جمهوری اسلامی طرفداری می کنم) درک می کنم و متوجه هستم این صبوری و اعتنای شما تا چه حد نشان از آزادگی شما دارد

و بدانید در کنار خوشحالی از داشتن مخاطبی چون شما ، یک دل سیر غصه خوردم که این حقایق تلخ را به شما عرضه می دارم اما اطمینان می دهم که دانستن حقیقت مقرون به صلاح تر است

البته این را هم اذعان می دارم که مطمئن هستم نکات زیادی است که باید در اندیشه ام اصلاح گردد و این با لطف نقادانی چون شما میسر می باشد امید که قضاوت هایم اشتباه نباشد.


دوم : من و سنخیت با جمهوری اسلامی

۱۳۸۹/۰۸/۱۸

رای فروشان دغل

# جنبش سبز 
# احمینژاد
# انتخابات هشتاد و هشت
# مردم ایران 




شنودک رای فروشان دغل
  • چرا از اون طرف...
  • ترافیکه تا آخر...
  • نه نه اونجا خیلی سبک تره
  • نه آقا من دارم از همون مسیر میان دارم پل می زنن ترافیک درست کردن بیا و ببین تقاطع اصلی را بستن کارشون که حساب کتاب نداره
  • خوب دارن پل می زنن دیگه
  • آقا مملکت را ویرانه کردن یک روز میدونش کردن یک روز چهارراه کردند یک روز چراغ سه زمانه گذاشتن حالاهم که بستنش راحت فقط فکر بخور بخور خودشون هستند دیگه
  • خوب الان تقاطع غیر همسطحش دارن می کنن لابد که مشکل ترافیکش حل شه دیگه واقعا لازم بود
  • آقا فکر ما را نمی کنن که چقدر راهمون دور می شه کارشون اصولی نیست که
  • خوب چطوری پل رو بزنن بدون بستن و عملیات اجرائی ، پل رو که نمی تونن بزنن! می شه مردم بیان و برن و پل را هم بزنن؟
  • آقا میدون که بود می شد دور زد ما که از شرق به غرب می اومدیم راحت دور می زدیم چهارراهش که کردن باید می رفتیم اونسر دنیا دور می زدیم میومدیم حالا که پل بزنن لابد بدتر هم می شه
  • خوب چون برای شما میدون مطلوبتر بوده احتمالا باید می ذاشتن وضع به همون شکل بمونه؟
  • آقا اینها کلا مملکت داری بلد نیستند فقط فکر خودشونن چجوری بچاپند
  • ببینم رای شما به کی بود میشه بپرسم؟

۱۳۸۹/۰۸/۱۶

از سیزده آبان تا یازده سپتامبر

# تاریخ ایران
# لردها
# سرمایه داران بین المللی
# تسخیر سفارت آمریکا
# گروگانگیری دیپلمات های آمریکائی
# حمله ی پنجه ی عقاب
# یازدهم سپتامبر
# در راستای جنبش مغز

جدی بگیرید

گروگانگیری دیپلمات های سفارت آمریکا
نفطه ی عطفی در تاریخ ایران و جهان



در زمان وقوع اشغال سفرت آمریکا کسی فکر نمی کرد چگونه این رویداد تاریخ جهان را عوض خواهد کرد
اما دیدیم که این رویداد علاوه بر تکمیل کردن طرحی که با انقلاب ایران آغاز شده بود نقطه ی عطفی در تغییر استراتژی صلح طلبانه آمریکا که با ترور کندی نیز کاملا بی اثر نشده بود بوجود آورد

و زمینه ی بروز حوادث بدی برای ایران و جهان شد

۱۳۸۹/۰۸/۱۲

خر انگوری

مدخل مقالاتی در باب ولایت فقیه
# ولایت فقیه لینک‌های دارای توضیح به نام ولایت فقیه دنبال کنید

# در محضر استاد
# مسعود بهنود
# محمود احمدینژاد
# رهبری
# جمهوری اسلامی
# جنبش سبز
# انتخابات ریاست جمهوری 88


داشتن رهبر برای ایران یک ضرورت است 
یا یک انتخاب ازانواع روشها برای کشورداری؟


کلاس های مجازی جناب مسعود بهنود محل بحث و گفتگوی شاگردان ایشان است که در مقاله ای که ایشان منتشر می کنند در بخش کامنت ها بوجود می آید 

برای تلمذ در مکتب استاد بهنود مجموعه مقالات مسعود بهنود

برای اینکه بیشتر به حال و هوای مکتب ایشان پی ببرید پست در محضر استاد را بخوانید


مقاله ای به نام "خر انگوری" نوشته ای جناب بهنود گوشه ای می زند به موضوع حمایت رهبری از احمدینژاد و کنایه ای دارد به اقدامات احمدینژاد  که به زعم استاد بعضا بر خلاف رای و نظر ایشان و به ضرر نظام و مملکت  است.

در بخش پایانی مقاله چنین می خوانیم"

اما اگر همه را بتوان به بهانه حفظ امنیت کشور تحمل کرد یک سئوال باقی می ماند آیا این همه دور زدن قانون، این همه رضاشاهی و شلاقی عمل کردن، خودکامگی نیست. این همه آشفتگی که در کارست آیا نگرانتان نمی کند.

پایان کار حاجی و خرانگوری مشهورست. هی خر انگوری خرابکاری کرد و در جای نباید آروغ زد و دم جنباند و وسط خطبه حاجی دوید و وقت اذان عربده سر داد و هزار کار بد دیگر، هر بار حاجی محسن آن را با روایتی و قصه ای و شعر درست کرد. تا شد آن چه نباید و یک روز در جمعی که برای سلام خاص به دربار شاهانه می رفتند خرانگوری مهار درید و پرید و جست زد و رفت بالای صفه ای که برای ذات مبارک گذاشته بودند و نشست جای شاهانه و شد آن چه نباید بشود.

شب که حاج محسن کله خورده و لاغر همچون مال باختگان بی تاب به خانه رفت صدای والده بچه ها بلند شد که گفت حاجی حالا این تنعم برای چه می خواستی، داشتی زندگیت را می کردی، ما راحت بودیم تو هم احترامی داشتی، هر کس ترا می خواست خرش را می فرستاد دنبالت، چرا هوس خر شخصی به سرت زد.

همه گفتند به خر انگوری اعتباری نیست چرا نشنیدی؟