مادر محترمتان راست می گوید.
اصولن ما مردها اندکی (نه کم البته !) بی جنبه تشریف داریم و بهتر است هرچیزی را به ما نگوئید بالاخص وقتی پای مسائل ناموسی در میان باشد.
حال بحث پدرتان که مزاح بوده.
اما جدن به ما در باب جسارت مردها نسبت به خودتان اگر گذری بوده و رفته چیزی نگوئید!
مگر وقتی که واقعن در حل مشکل مانده باشید و احتمال تکرار بی احترامی باشد.
برای امتحان علاقه یمان که حاشا و کلا چون اگر ازتان متنفر هم باشیم باز هم رگهای گردنمان میزند بیرون! پس نتیجه ای برای تشخیص نمی گیرید!
من باب خاطره و تعریف رخدادهای روزانه و .... مثل " رفته بودم مغازه ی فلانی یک شاگرد جدید داشت که خیلی هیز بود و مدام از لای پرده توی اطاق پرو را دید میزد که مجبور شدم بهش بگم آقای فلان چه شاگرد شیطونی داری" یا امروز سر کوچه پسر فلانی برام ایستاد و اصرار کرد و مجبور شدم سوار شوم و مرا رساند و دائمن مزه می پراند و...که اصلا و ابدا!!!
مگر واقعن قصد تنبیه مان را داشته باشید که به زور لبخندی بزنیم و تا مدتی مثل مار بخودمان بپیچیم (در درون البته) و به روی خودمان نیاوریم!
طفلکی مردهای با غیرت!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر