کلام آخر درباره ی خانم شادی صدر
خدایا کمکم کن که با توهین کردن استدلالم را بی اثر و از هدفم را که دفاع از
همنوعان مونث شایسته ی عنوان خانم می باشد منحرف نگردم.
تا آخر عمرم نام شادی صدر را فراموش نخواهم کرد و اگر روزی شانس ملاقات با ایشان را داشتم به او خواهم گفت که چگونه اندیشه ی محوی را که از تکنیک سیاست بازی عده ای آرمان فروش در ذهنم داشتم با این مقاله ی کذائی روشن و شفاف ساخت!
سوء استفاده از زن و استفاده ی ابزاری از زن که فقط جنسینیست و از همه مهمتر الزامن توسط مرد انجام نمیشود!میدانید چه کسی یک تاریخ مظلومیت زنان ایران را داردبرای کسب منافع شخصی مورد سوءاستفاده قرار میدهد؟
چه فرقی است بین امامجمعه تهران و سایر مردان ایرانی؟
نوشته شده بود و بواسطه ای اغراقی که در مقاله بود تحریک شدم و در باب موضوع متلک پرانی در جامعه از چند خانم پرس وجو کردم و نظرات جالب و متفاوت از تجربیات آنها شنیدم و در حال سر و سامان دادن به آنها هستم.
ادامه >>
ادامه >>
آری مسائلی قابل بحث و تعمق وجود داشت و دارد که من بدلایلی کمتر از آن اطلاع داشتم اما موضوع چیز دیگری است!
اینجا داستان یک تاریخ ملعبه بودن جامعه ی ایران و کلن جهان سوم است هوشیار باشید!
بطور کلی فرض که قبول : در جامعه ی مردان دنیا بخصوص (برای اینکه حرفی نباشد) مردم ایران !!! اکثریت 90% ی !!! متلک پران ، آزار دهنده جنسی و اصلن بیمار روانی اند!!!
کار به این هم نداریم که این عوارض که حداقل 70% آن تا 7 سالگی گریبانگیر انسان میشود به علت پرورش در دامن چه جنسی گریبانگیر این جمعیت شده است.حال فرض کنیم که خانم شادی صدر نه بعنوان یک خواننده ی ناشناس وبلاگها بلکه به عنوان مدافع حقوق زنان (که من هم افتخار میکنم که افتخار عضوبت در این کلوپ را داشته باشم) و خوب و البته یکی از اعضای پرنفوذ جریان فمنیسم (که طنز روزگار است و در بلاهت این اندیشه مفصل خواهم نوشت و درست مثل ادعای لیبرالیسم از طرف احزاب فاشیسم می ماند) جهت نشان دادن عمق مطلب با استفاده از سخنان امام جمعه تهران بعلاوه ی کمپینی که راه افتاده بود و با تهیج مردان به بیان یکی از معضلات اجتماعی پرداخته اند واعتراض اهالی اینترنت (اغلب مردان) و نوای همدلی اغلب زنان را (و البته مردان فمنیست!!!را) در آوردند!
اما حرف من در این باره چیست؟
مسئله اصلن این نیست که خدای نکرده عصمت مردان دریده شده و آبروی مردان بدست خانم شادی صدر به ناگاه برباد رفته !
نخیر اگر خوب بنگرید افرادی که بدلایل ضعف خود علاقه مندند زنها را محدود و تحت انقیاد خود در آورند بهترین بهانه بدستشان آمده و متاسفانه بسیار کم میبینم زنانی که متوجه باشند چه ضربه ای خانم شادی صدر به جنبش زنان زده اند.
ساده لوح نباشیم مثل من که انتظار این را داشتم که خانم صدر برای اینکه رفتارش الگوئی باشد برای سایرین و از همه مهمتر از ما بهتران باشد تا فکر نکنند میتوانند بدون پرداخت هزینه هر چه میخواهند بگویند! بیایند و در یک اقدام سمبولیک! از آن مردانی که انصافن همواره مدافع زنان بوده اند و الحق شایسته ی اینچنین بی رحمانه با یک چوب رانده شدن نیستند عذر خواهی کرده و یا لااقل بگویند:
بلا نسبت بعضی بسیار اندک آقایانی که چنین نیستند!
و در کامنتی نوشتم که :
"ما فقط یک عذرخواهی شفاف و بدون اما واگر میخواهیم آنهم فقط جهت یک
اقدام سمبولیک برای الگو سازی .
نشان دهید که انسان فرهیخته ای هستید."
آیا یک بچه ی 12 ساله هم در انشایش چنین ناشیانه می نویسد که:
در همین سالهای اخیر، بنیادگرایان مذهبی در استان آچه اندونزی، زنان را مسبب سونامی دانستند، و واعظان الجرایزی هم هر بار که زلزلهای میآید آن را به رفتارهای نامناسب زنان ربط میدهند. در دنیای مسیحیان و یهودیان و هندوهای بنیادگرا هم اوضاع به همین منوال است.
منظور من خود شما هستید، بله، خود شما، آقایان! همه کسانی که اظهارات امام جمعه تهران را خلاف قواعد علمی ثابتشده در مورد علل وقوع زلزله دانستهاید و در یک بعد از ظهر مطبوع بهاری، چای را که مادراتان، زنتان، خواهرتان یا حتی دوستدخترتان جلویتان گذاشته، هورت کشیدهاید و مفرحشده از صحبتهای امام جمعه، زندگی و کارتان را ادامه دادهاید بی آنکه حتی یک لحظه فکر کنید شما، خود شما نیز عضو همان باشگاهی هستید که امامجمعه تهران از بلندپایگان آن است. تعجب میکنید؟ میپرسید چرا؟!
به من نگویید که میتوان در ایران پسری تازه به سن بلوغ رسیده بود و بزرگ و بالغ شد، بی آنکه به زنان متلک گفت؛ بیاغراق، این بخشی از روند بزرگشدن برای مردان در ایران است. تجربهای که بدون آن، مرد ایرانی، مرد نمیشود.
خب امامجمعه «فلکزده» تهران هم که چیزی غیر از این نگفته که شما گفتهاید و میگویید: گفته زنها با بیحجابیشان فساد میآورند، چون باعث میشوند مردها تحریک شوند. و فساد، زلزله میآورد. گیرم دومین جمله را شما اینطوری نمیگویید اما مثلا میگویید فساد چیز بدی است چون بیبندوباری میآورد و طلاق را زیاد میکند و انواع بلایای اجتماعی را دامنگیرمان می کند که کم از زلزله ندارد.
شما متلک میگویید، ما متلک میشنویم؛ شما ما را در حجاب میکنید، ما در حجاب میرویم.
تکرار جمله کلیشهای زن و مرد هر دو انسانند و فرقی ندارند، مشکلی را حل نمیکند.
دموکراسی روزی آغاز خواهد شد که شما، بله شما آقایان یاد بگیرید نه فقط جلو آینه بلکه در منظر عموم، به جای دفاع از حقوق زنان به مثابه امری بیرونی و انتزاعی، از تجربه واقعی، درونی و زمینی «خود» به عنوان یک «مرد» سخن بگویید و نقشی که در بازتولید ساختارهای تبعیضآمیز موجود داشتهاید را به نقد بکشید.
راستش من چندان فرقی بین حجتالاسلام صدیقی با هر یک از پسران تازهبالغ دیروز و مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز نمیبینم؛ غیر از اینکه او دستکم در آنچه هست و آنچه میگوید، یک رو تر است.
ولی چرا ایشان که یک وکیل می باشند چنین ناشیانه مقاله مینویسند و آنهم در دفاع از امام جمعه و متهم کردن همه در پی کمپین گذائی!
یک فرمول کلی را برای تعیین صداقت مدعیان مبارزه بخاطر داشته باشید!
کسی میتواند مدعی مبارزه ی راستین با چیزی باشد که :
- خود در مرکز موضوع باشد
- از موضوع مستقیمن در حال ضربه خوردن باشد
- موضوع مورد مبارزه برایش اگر شهرت و محبوبیت آورده لااقل رفاه و امکانات مادی نیاورده باشد
- اساسن شغلش مبارزه با آن موضوع نباشد
اگر ایشان از امام جمعه" فلک زده" ی تهران دفاع میکنند به خاطر اینست که امثال امام جمعه تهران و سایر عناصر رژیم هستند که ایشان را خانم شادی صدر کردند و بدانید:
اگر ما مردان ایرانی جملگی در یک بعد از ظهر مطبوع بهاری،سینی چای را خدمت مادرمان ، زنمان ، خواهرمان و یا حتی دوستدخترمان (البته نه جلوی زنمان) مانند مراسم خواستگاری تعارف کنیم و آنها چایشان را هورت بکشند و مفرح شده از صحبتهای امام جمعه، زندگی و کارشان را ادامه دهند
و ما همه ی لحظات فقط به این فکر کنیم که ما، بله خود ما ! نیز عضو همان باشگاهی هستیم که امامجمعه تهران از بلندپایگان آن است و از این تفکر تعجب نکنیم و نپرسیم که چرا چنین فکری کردیم (که البته خوب خودمان فکر کردیم دیگر)
و از آن مهم تر نگوییم که میتوان در ایران پسری تازه به سن بلوغ رسیده بود و بزرگ و بالغ شد، بی آنکه به زنان متلک گفت؛ و علارغم اینکه این بخشی از روند بزرگشدن برای مردان در ایران است و تجربهای است که بدون آن، مرد ایرانی، مرد نمیشود ولی متلگ نگوئیم و مرد نشویم و همان جوان تازه بالغ گوگولی مگولی! همانند یک جوجه خروس دلپذیر بمانیم!
و بخاطر داشته باشیم امامجمعه «فلکزده» تهران چیزی غیر از این نگفته که ما گفتهایم و میگوییم حال ایشان گفته اند زنها با بیحجابیشان فساد میآورند، چون باعث میشوند مردها تحریک شوند. و فساد، زلزله میآورد ولی ما ممکن است دومین جمله را اینطوری نگوئیم و میگوئیم که فساد چیز بدی است چون بیبندوباری میآورد و طلاق را زیاد میکند و انواع بلایای اجتماعی را دامنگیرمان می کند که کم از زلزله ندارد!
ا حتی تصدیق کنیم که موضوع زلزله ی امامجمعه «فلکزده» تهران درست است .
هرگز حتی اگر خانمها می شنوند متلک نگوئیم و اگر ایشان به حجاب می روند ما کشف حجابشان کنیم هرگز جملاتی کلیشهای که هیچ مشکلی را حل نمیکند مانند: زن و مرد هر دو انسانند و فرقی ندارند،بزبان نیاوریم و در عوض دموکراسی را آغاز کنیم به این طریق که ما! بله ما آقایان یاد بگیریم که نه فقط جلو آینه بلکه در منظر عموم، به جای دفاع از حقوق زنان به مثابه امری بیرونی و انتزاعی، از تجربه واقعی، درونی و زمینی «خود» به عنوان یک «مرد» سخن بگوییم و نقشی که در بازتولید ساختارهای تبعیضآمیز موجود داشتهایم را به نقد بکشیم! و ......
مطمئن باشید که باز هم چون ایشان راستش را باید بگویند نخواهند توانست چندان فرقی بین حجتالاسلام صدیقی با هر یک ازما پسران تازهبالغ دیروز و مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروزببینند؛ غیر از اینکه او دستکم در آنچه هست و آنچه میگوید، یک رو تر است.
نه اینکه لعنت بفرستید به پسر تازهبالغ دیروز و مرد طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز که معلوم نیست در زمان بلوغش چه متلکی نثار خانم صدر کرده که ایشان امامجمعه «فلکزده» تهران را که رسمن زنان را مسئول مرگ دسته جمعی و تلخ مردم میداند می توانند ببخشند اما او را نه و تصور کنید که او دیگر چه جانوری بوده که حریف خانم صدر نوجوان شده که آقای نبوی در موردش می گوید: " بچه پرروی پانزده شانزده ساله ای با ۱۵۰ سانت قد و سه متر رو و ده متر زبان و يک دنيا ادعا" !
نخیر مبادا متوهم شوید موضوع اصلن کینه و تنفر از جوانکی یا مردی نیست.
ایشان نه پدر بدی داشته اند و نه برادر بدی لااقل آنطور که در خانه، آزار جنسی را که با متلکهای ظاهرا ساده شروع میشد و تا تعقیب و گریز، دستمالی و تهدید به تجاوز در کوچههای خلوت یا مکانهای خیلی شلوغ بالا میگرفت، تجربه کنند ! نه ! بنظر می رسد برعکس حداکثر این موارد در راه مدرسه،بوده که بدلیل عمومیت نمیتواند ریشه در روانپریشی ای در حد این مقاله ایجاد کند.
موضوع اینست که اگر ما خودمان را هم قربانی کنیم باز هم ایشان باید جنجالی چیزی هایی هوئی داشته باشند !
ایشان به کوری چشم مردان بعد از لاله طلایی حقوق بشر هلند، پروانه طلایی را هم گرفته اند که چهارمین جایزه شان می باشد و پس از تحمل ۱۱ روز بازداشت بله باورش سخت است "۱۱ روز بازداشت" به ایشان اهدا شده نه برای عدم استطاعت در پرداخت مهریه بلکه در عوض فعالیتهای ایشان مانند تاسیس کمپین قانون بی سنگسار در ایران بوده که این کمپین از سال ۱۳۸۵ برای لغو قانون سنگسار و دفاع از متهمان به سنگسار تلاش می کرده که البته فعالیت های آن در سال های گذشته توسط جمهوری اسلامی ایران ممنوع شد بوده که خوب عمری مبارزه می شود .
تصور کنید تحمل این حبس توسط یک خانم در محیط زندان با زنهای آنچنانی چقدر سخت بوده آنهم وقتی تصور کنیم که نحوی دستگیری ایشان چنین بوده است:
از قول دوست ایشان بشنوید:
"ما داشتيم تو بلوار كشاورز راه مي رفتيم، نه اون وسط كه بلواره، بلكه تو خود خيابون كه يكي اومد به من گفت خانم تو با ما مياي بقيه برن!
من و شادي با تعجب نگاهش مي كرديم كه يه موتوريه از دور گفت: اين نه اون يكي!
لباس شخصي ها اومدند طرف شادي و هلش دادند طرف يه ماشين پژو، اونم كه شوك شده بود رفت تو ماشين نشست؛ من و دوستم داد زديم براي چي دارين مي برينش؟
كه شادي يه دفعه به خودش اومد و شروع كرد به داد و هوار و كوبيد به در.
دوستم در ماشينو باز كرد و ما داشتيم شادي را مي كشيديم بيرون ولي ماموري كه داخل ماشين بود از داخل شادي رو گرفته بود و مي كشيد داخل ماشين كه در همين حين مانتوش در اومد؛ اما دوستم دست شادي را كشيد و او در حالي كه بلوز و شلور تنش بود از ماشين در اومد و فرار كرد. مامورها و من و دوستم هم دنبالش مي دويديم.
در اين حال يه مامور از روبرو بهش حمله كرد و از روسريش اونو مي كشيد و شاديم مقاومت مي كرد براي همين روسريش در اومد و شادي دوباره فرار كرد. اين بار دو نفر ديگه سر رسيدند كه يكيشون باتوم فنري داشت. شادي را با خشونت تمام گرفتند و زدند و او همچنان مقاومت مي كرد.
ما را هم نذاشتن بريم طرفش، به زور گرفته بودنش و بردن توي ماشين. مامور تقريبا شادي رو بغل كرده بود
و اصلا حجابش براي اونا مهم نبود!
وقتي تو ماشين بردنش هم روسري رو بهش ندادند و ماشين دور زد و سريع رفت."ببینید چنین خانمی در میان خانمهائی که بعضن شوهرشان را در رخت خواب سر بریده اند (یا هر چیز دیگر!) چه به روزش گذشته است!
خوب خدا را شکر ایشان بعد از تحمل دوره ی یازده روزه ی حبس خود اکنون با همسر و فرزندشان در آلمان زندگی می کنند و جایزه پنج هزار یورویی پروانه طلایی که به دلیل نمایش امیدبخش ترین و باابهت ترین فعالیت در فیلم «زنان در کفن» دریافت کرده اند قطعن نمیتواند مدت درازی مخارج ایشان را تامین کند !
پس بیخود تلاش نکنید که علاوه بر جلوی آینه بلکه در منظر عموم، به جای دفاع از حقوق زنان به مثابه امری بیرونی و انتزاعی، از تجربه واقعی، درونی و زمینی «خود» به عنوان یک «مرد» سخن بگوئید و نقشی که در بازتولید ساختارهای تبعیضآمیز موجود داشتهاید را به نقد بکشید چرا که ایشان که نمیتوانند باد هوا بخورند و از طرفی اگر ایشان منبع درآمد دیگری هم داشتند از کجا بدانند شما صادقانه نقشی را که در بازتولید ساختارهای تبعیضآمیز موجود داشته اید به طور کامل اعتراف میکنید تا نقد شود؟!
که بتوانند راستش را بگویند و اعلام کنند :
آقا مشکل زنان حل شد! خداحافظ!
۳ نظر:
گفته بودی برایت نظر بگذارم برای همین اولین نظر را می گذارم. در وبلاگ نویسی اینقدر با فونت و رنگ علامت تعجب بازی نکن. متن ات از حالت جدی خارج میشه و به دست خط ناخوانای یک پسر بچه تبدیل میشه که تازه مداد رنگی بهش دادن.
جدی بنویس و بگذار نوشته هایت تاثیر گذار باشد نه علامت تعجب های متعدد یا فونت درشت یا رنگ.
هیچی !!! یک جای دیگه میگم
ارسال یک نظر