در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۵/۲۸

مصدق، مسلمان سکولار!

# سکولاریسم
# رفرم اسلامی
# کامنتهایم
# محمد مصدق
# سعید حجاریان 



محمد مصدق
یک سکولار یا مظهر و نمادی برای سکولاریسم؟






در رابطه با مقاله ی آقای حجاریان در بانک مقالات فارسی در مقاله ای به همین نام

مصدق، مسلمان سکولار!


آقای سعید حجاریان


چه اصراری به توجیه و تبین تفکر مصدق برای ما وجود دارد؟
آیا تفکرات و دید سیاسی مصدق را که در زمان خودش مطرح بود (اگر بود) با تیز بینی جوان امروز ایرانی قابل قیاس میدانید؟ که میخواهید برای ملت مثال از تفکرات مصدق بیاورید؟
ای کاش حتی میشد تفکر مصدق را مستند به وبلاگی از خود آن مرحوم ! ویا کتابی نوشته شده در سایه ی امنیت آزاد و رها بودن از معذورات ایشان جهت تفسیر و الگو سازی بیان میکردید.


در واقع آیا از کردار مردی که در آن واحد باید با دهها دشمن حقیقی و ماهوی بجنگد میتوان اندیشه اش را استحصال کرد؟

هر کس در هر دوره ی یک قدم اندیشه ی اجتماع ایرانیان را جلو ببرد وام دارش هستیم
آقای مصدق آقای مطهری آقای خمینی آقای بازرگان آقای بنی صدر آقای خاتمی جنابعالی هر کدام اندکی ما را جلو برانید تا آخر عمر ما را مدیون خود کردید و نیازی نیست که همواره از خود و قدما انتظار تبلور اندیشه های معجزه آسا داشته باشیم.


براستی هر نکته ای در عصر خود میتواند مترقیانه و حتی پیامبر گونه باشد ولی در عصر دیگر واپسگرایانه باشد و همانطور که فرمودید اساسا اجتهاد هم همین معنی را می دهد یعنی شرایط زمانی را موثر در تببین ضرورتها و تعیین راهکارها دانستن.


نه خدای نکرده جهت تسخیف اما استدعا دارم نوشته ی تان را در این بخش دوباره بخوانید:


------------------------------
مصدق چگونه مسلمی بود؟ من برای پاسخ دادن به این سئوال، پرسش دیگری را مطرح می کنم و آن این است که آیا می توان هم لائیک (۲) بود و هم مسلم؟ آیا می توان هم سکولار بود و هم مسلم؟ «سکولار مسلم» چگونه ترکیبی است و چه معنایی دارد؟به نظر من «سکولار مسلم» کسی است که عرصه سیاست را از سپهر دین جدا می کند. دین را متعلق به حوزهء خصوصی می داند و سیاست را از آن سپهر همگانی می شمارد. سیاست در چنین نگاهی به عرف عام می پردازد و دین به عرف خاص در سیاست خرد جمعی تصمیم می گیرد و در دین خرد شخصی.دین، شرع است و شرع عرف خاص اما سیاست عرف عام است. مصدق این چنین اعتقادی داشت و در نتیجه «سکولار مسلم» بود یعنی هم مسلم بود هم سکولار.همچنان که مرحوم بازرگان هم در اواخر عمر (هنگامی که خطابهء «خدا و آخرت، هدف بعثت انبیا» را ایراد کرد) «سکولار مسلم» بود. یعنی در حوزهء خصوصی مسلم بود و در حوزهء عمومی سکولار..............

.و در ادامه .........

.......مسلم سکولار با روشنفکر دینی هم تفاوت می کند چرا که روشنفکر دینی می کوشد جامعه و سیاست را دینی کند اما مسلم سکولار چنین تلاشی را در دستور کار ندارد. بازرگان اول روشنفکر دینی بود اما سرانجام مسلم سکولار شد در حالی که مصدق از اول مسلم سکولار بود. مسلم سکولار در واقع تلاش می کند «برای این که سکولار نشویم، سکولار شود.»در این جمله سکولار اول و سکولار دوم تفاوت دارند.سکولاریسم در معنا و واژه اول خود همان گیتیانه شدن است اما سکولاریسم در معنا و واژه دوم «افتراق ساختاری بین نهاد دین و نهاد دولت» را مورد توجه قرار می دهد.بنابراین بهتر است این جمله را این گونه بنویسم که: «برای این که قدسیت زدایی از دین صورت نگیرد باید میان نهاد دین و نهاد دولت افتراقی ساختاری صورت گیرد».--------------------


جناب حجاریان


سکولاریسم یا خرد گرائی به گمان من احتیاجی به رجوع به کردار و گفتار گذشتگان جهت تببین کارکرد و مصادیقش ندارد!


بخصوص سکولاریسم را از اسارت در تقدس بزرگان ملی ما معاف کنید ! چرا که سکولاریسم یا دنیا گرائی دقیقن همین تقدس زدائی از چنین مراجعی است تا عقل بتواند با خرد گرائی حاصله از آن بدون هیچ تعصبی صلاح کار را تعیین کند.


سکولاریسم یعنی بدون بندهای نگاه متعصبانه و محدودیتهای نگاه قدسی به راهکارها اندیشیدن و صلاح کاری یا حکمی یا روشی را تشخیص دادن و بدون هیچ چهارچوبی بجز عقل به اجرا در آوردن


حتی اگر این عمل التزام ما باشد به محدود کردن عملی دیگر در چهارچوب سنت و یا محرمات دیانتی.


به عبارتی دیگر هیچ تناقضی در تفکر خردگرای ما ایجاد نخواهد شد اگر استدلالی تمامن سکولار ، ما را موظف کند به ایجاد قید ، چهارچوب و یا تقدسی که مصلحت بالاتری ما را مجاب به رعایت آن کرده است!


و البته


هیچ تعصبی به جدائی دین از سیاست نخواهد بود ، اگر مصلحت در ایدئولوژیک کردن سیاست کشور، بنا بر ضرورتی عقلانی باشد!




هیچ نظری موجود نیست: