در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۵/۱۸

چه باید کرد؟ مقصر کیست؟

# حمله به ایران
# جوانان
# کامنتهایم
# از دیگران
# تاریخ ایران


چرا جوانان ما در مقابل موضوع حمله ی آمریکا به ایران (که امری است محال) چنین موضعی دارند؟


نوشته ای از یک وبلاگ روشنفکری با نویسنده ای احتمالن جوان که از معتقدین به تفکرات سکولاریستی است.
لازم به ذکر است که وجوه سکولاریستی اندیشه های ایشان ربطی به مواضع وی در این مورد ندارد.


چه کسی باید پاسخگو باشد و چه باید کرد؟
خواهشمندم قبل از مطالعه ی متن زیر به این نکات توجه فرمائید:


  • چرا جوانان ما تا این حد از همه چیز متنفر و بدون توجه به عواقب آن خواستار سرنگونی رژیم هستند و آنهم به هر قیمتی و توسط هر کس؟
  • چه کسانی مسبب این شرایط بوده و هستند و آیا کماکان اعمالی که منجر به این نتایج گردیده تداوم دارد؟
  • تا چه حد تعمد در این مسائل بوده؟
  • آیا تاریخ سازی و داستان پردازی دیگران در مورد تاریخ ما تا این حد آگاهانه نبوده که اثرات آنرا در همین وجوه فکری هم میتوان دید؟ (خواهشمندم به این نکته توجه ویژه کنید)
این را هم حتما بخوانید: گرگ یا الاغ نادان !


به دلیل مشخص منبع ذکر نمیشود و توجه داشته باشید که کامنت اول و آخر از اینجانب میباشد.


=====================================

سال‌هاي آخر عمر حکومت‌ها را در کتاب‌هاي تاريخ به ياد مي‌آوريد؟

فرستاده شده: آگوست 6, 2010 
تقريبا همه کتاب‌هاي تاريخي، در سالهاي پاياني عمر حکومت‌ها دلايل و شرايط مشابهي براي زوال آنها شمرده‌اند. ازجمله:


ضعيف شدن حکومت به دليل ولخرجي و فساد مالي حکومتيان، وجود تهديدهاي خارجي و درگيري در جنگ هاي فرامرزي، تهديدات داخلي و شورش هاي قومي در گوشه و کنار مملکت، شورش هاي مردم ناراضي و جناح هاي داخلي براي به دست آوردنن قدرت، نا رضايتي مردم از تبعيض، شرايط بد اقتصادي، بي درايتي حاکمان در سياست و مملکت داري و سر کارآمدن حاکمان بي تدبير.



فقط با نگاهي به حال و روز کنوني مملکت ما حدس زدن بقيه ماجرا کار ساده اي ست. البته اميدوارم قبل از اينکه داغ ننگ ديگري بر پيشاني اي آخرين بازماندگان تاريخ استبداد نقش ببندد، خود بتوانيم ميهن را از اين بي خردان باز ستانيم و از آن پاسداري کنيم.

هر بار کتاب تاريخ را مي‌خوانم، بغضي عجيب راه گلو را مي‌بندد. بغضي از سر ديدن تکرار تلخ تاريخ که انگار اين چرخه مرگ‌بار هجوم کفتاران و تکه پاره شدن ميهن را چاره‌اي نيست. چگونه مي‌شود به اين شيادان فهماند که من براي خاک ميهنم اشک مي‌ريزم. چگونه مي‌شود به اينها فهماند که دست از اين خاک برداريد وايوان مدائن بينيد. نيک بينديشيد و نيک پنداريد. چگونه مي‌توان به اين شيادان امام‌زمان فروش فهماند که خطر جدي است. نه براي آنها، بلکه براي ميهن. هربار که حاکمان نا اهل و ظالم و بد تدبيري آمدند گوشه‌اي از جانمان را از ما گرفتند. چگونه مي توان به اين شيادان فهماند؟! هرچند خسارت قابل جبران است. اما تضميني نيست که اين جبران، تمام و کمال باشد.

اي‌کاش خود بتوانيم ميهن را باز ستانيم و آن را آباد کنيم و همه با هم در آن انسان را ستايش کنيم. تا بار ديگر حتي حسرت يک وجب خاک را نخوريم.



دیدگاه‌ها
انسان سکولار می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 12:43 ق.ظ.


نگران نباش دوست من
مردم ایران دیگر مانند گذشتگان خود نیستند
از زمان جنگ با عراق دنیا فهمیده است که با زور نمیتوان از ما باج گرفت و اگر میخواهد باز هم امتحان کند شخصن آماده ام که نشان دهم در مکتب سکولاریسم هم میتوان وطن دوست بود .
جای “شهید انسان سکولار” در کنار نام شهید باکری ها همت ها و دوران ها خالی است
پاسخ
anddisheh می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 12:59 ق.ظ.

راستش اگر جنگ بشه،(که اميدوارم نشه) من شخصا به آمريکايي ها کمک ميکنم. از بابت اونها نگران نيستم.
از بي برنامگي نگرانم که بعد از ورود آنها به ايران همه سردرگم باشند.
پاسخ
sima می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 12:58 ق.ظ.

امپراطورهای رم از آغاز حکومت جولیوس سزار قدرت مطلق داشتند و این ادامه پیدا کار تا قرن پنجم در اروپای غربی و قرن پانزدهم در اروپای شرقی‌. بر عکس بعضی‌‌ها که تصور میکنند رم به دنبال آتن یک دموکراسی بود، همچنین چیزی نبود. تمام قدرت در دست امپراطور بود. حق انتخاب سناتورها، کنترل سنا و مذهبی‌ را که مردم باید از او پیروی میکردند در دست امپراطور بود. تصرف و خرابکاری و وحشت ایجاد کردن در اروپا از جمله بریتانیا هم در دست امپراطور بود. یعنی‌ امپراطور قدرت مطلق داشت و تعدادی از آنها اعلام کرده بودند که خدا هستند و مردم باید از آنها به عنوان خدا پیروی کنند. امپراطوری رم با تمام عظمتش از پا افتاد. و این به خاطر خارجی‌‌ها نبود، بلکه به خاطر شورش و ناامنی بود که در رم و اطرافش به وجود آماده بود. جنگ داخلی‌ و نارضایتی‌ مردم از دیکتاتوری مطلق این امپراطوری رو از پا در آورد. تمام رژیم‌ها در نزدیک به فروپاشی قتل و غارت میکنند، چون برای آنها فقط قدرت مهم است و وطن معنایی ندارد. کارهای دیکتاتور‌ها از ۲،۰۰۰ سال پیش عوض نشده، فقط مدل هاش فرق میکنه، ولی‌ اصل موضوع یکی‌ هست. اگر دیکتاتوری رم با اون همه عظمت از بین رفت، این ساده اندیشی‌ هست که فکر کنیم جمهوری اسلامی فنا ناپذیر هست. ولی‌ امیدوارم ما به بلای عراق و افغانستان مبتلا نشیم و ایران به خاطر یک عده جنایت کار از دست نره.ولی‌ با تمام این دردها در اوج اختناق و ارتجاع همیشه هنر رشد شاخصی کرده و این به وضوح در ایران و ایرانیان مشخص هست.

تمام عوامل سقوط جمهوری اسلامی رو از نظر تاریخی‌ میشه در بالا مشاهده کرد.
پاسخ
anddisheh می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 1:02 ق.ظ.

ممنون سيما جان به خاطر اين توضيحاتت.
پاسخ
NIA می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 1:57 ق.ظ.

درست میگی.
اگه جنگ بشه منم طرف آمریکایی هام.
ولی از بعضی ذوب شدگان میترسم.به وضوح می شه دید حس احمقانه جنگ طلبی و کافرکشی رو.شاید مهمترین وظیفه ما آگاهی رسانی در این مورد باشه که جنگ وحذف حکومت به مراتب کم هزینه تر هست تا مماشات و بقای رژیــم.
پاسخ
anddisheh می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 2:19 ق.ظ.

NIA جان، خيلي خوب گفتي رفيق. واقعا بايد به اين موضوع پرداخت.
پاسخ
kian می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 3:05 ق.ظ.

Omidvaram ke jangi sorat nagire chon shayad shayad virani beshe ama in hokomat va in estebdade dini va enhesar khahi va zorgoii hokomate eslami ghire ghabele tahamol ast
پاسخ
sh20 می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 3:55 ق.ظ.

سلام دوست گرامی
همانطور که در مقاله خوب خود اشاره کردید ایران امروز تمام علائم فروپاشی را داراست اما موضوع مهم اینجاست که این فروپاشی در نهایت کی رخ خواهد داد و البته مهمتر انکه بعد از این فروپاشی چه حوادثی در انتظار ایران خواهد بود. در این فرضیه هیچ شکی نیست که قدرت چیزی است که به سادگی به دست نمی اید و البته به سادگی هم ازدست نخواهد رفت. همانطور که قبلا اشاره کردم یکی از بزرگترین مشکلات زندگی در جامعه مدرن ان است که مستبدان ان تاریخ را می خوانند و اتفاقا گاهی به شدت هم از ان درس می گیرند چون می دانند که در غیر اینصورت هرگز قادر به بقا در طولانی مدت نخواهند بود . ما امروز ایرانی را می بینیم که همه چیز در ان به مرز ابتذال رسیده است شاید چیزی مشابه اتحاد جماهیر شوروی سابق و البته سوال من این است که وقتی در کشوری نظیر شوروی سابق با ان سطح از قدرت چه از لحاظ سیاسی و چه اقتصادی چنان فروپاشی عظیمی رخ داد ایا متاسفانه رخداد حادثه ای مشابه در ایران در دراز مدت نه به دلیل دخالت یا علاقه امریکا بلکه بیشتر به جهت تنوع زیاد قومیتی و مهمتر از ان تعصبات قومی که هر روز بیشتر به ان دامن زده می شود محتمل نخواهد بود؟ حکومتی که از سقوط اطمینان داشته باشد برای بقا هر عملی را انجام می دهد در ظاهر برای مصرف داخلی شعار های میهن پرستانه سرمی دهد و در نهان با سازشهای پنهانی تاریخ انقضای خود را به تاخیر می اندازد. اما این وضعیت تا ابد ادامه نخواهد یافت . سرانجام زمانی میرسد که این دو با هم در یک نقطه تلاقی می کنند و ان زمان زمان فروپاشی است. دلم می خواهد راجع به این مساله خوشبین باشم اما شواهد و نشانه هایی که میبینیم چندان خوشبینانه نیستند . امریکا هرگز در منطقه ای مثل خاورمیانه و در چند قدمی روسیه وجود یک قدرت متمرکز را تحمل نخواهد کرد -حداقل بعد از گذشت یکصد سال و جابجایی های متعدد قدرت در ایران به این نتیجه رسیده که غفلت از ایران در هر دوره ای باعث نزدیکی بیشتر ایران به روسیه شده و این موضوع با وجود کشورموجودیت یافته امروز اسرائیل عملا خطرناکتر از گذشته است. از سوی دیگر به عقیده شخصی من این تحریمها بیشتر از انکه به جهت منع ایران از ساخت بمب اتمی باشد برای ضعیف کردن اهداف نظامی ایران در دراز مدت است نظیر همان اتفاقی که در عراق رخ دادو باعث تضعیف منابع نظامی صدام گردید . حکومت ایران بسیار بهتر و کاملتر از من این جزییات را می داند و شاید همین یکی از دلایلی باشد که برای فرار به جلو وجلوگیری از مبتلا شدن به سرنوشت سایر حکومتهای استبدادی به صورت مخفیانه با امریکا یا حتی اسرائیل به مذاکره بپردازد و چند صباحی زمان بخرد که در این صورت برای جلب رضایت ناچار به دادن امتیازاتی خواهد بود. این همان خصلتی است که در تاریخ تکرار می شود و البته درست است که ابدی نخواهد بود اما شاید به قیمت نابودی یک نسل تمام شود.
به هر حال از انجایی که در طول تاریخ رخداد حوادث غیرقابل پیش بینی هم هرگز دور از انتظار نیست نظیر هر ایرانی وطن پرست دیگری امیدوارم این سناریو هرگز به واقعیت تبدیل نشود و سرنوشت ایران در نهایت به دست خود مردم ان تعیین شود
با پوزش از شما به جهت خواندن این متن طولانی و امید به روزهای خوب اینده
پاسخ
anddisheh می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 4:31 ق.ظ.

sh20 عزيز، با سپاس از اين تحليل خوبتان. راستش من در اين نگاه شما اصلي ترين انگيزه حمايت امريکا را از تضعيف ايران، ترس از روسيه دانستم. به نظر من در سالهاي اخير براي غرب ثابت شده است که ايراني ها گرايش زيادي به غرب دارند. بر خلاف آنچه حکوومت القا ميکند. اين البته طبيعي است. دوران حکومت سنتي به سر آمده است و طبيعتا نحوه نگاه به جامعه از منظر غرب به انسانيت نزديک تر است تا از منظر روسيه. براي همين به نظر من امريکا به دنبال يک متحد قدرتمند خواهد بود که مردمش از سنت گرايي خارج شده اند و به دمکراسي پايبندند.
در مورد مسئله قوميت ها، فکر مي کنم که اين مسئله تا حدي وارد است. اما هرگز بدون حمايت يک قدرت بزرگ شدني نيست. بههرحال مرزها مشخص هستند و حتي اگر آمريکايي ها در ايران باشند، بر اساس قوانين بين الملي نمي توانند مرزها را خوسر تغيير دهند.
و در مورد تباني حمهوري اسلامي، بعيد مي دانم مرتکب چنين حماقتي شوند! اين کار پايان انها است. البته ناچار بودن انها هم انگيزه خوبي است. برا يهمين اين يک احتمال ممکن است. آيا شما راهکاري در نظر داريد که چنين نشود؟
پاسخ
ali می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 4:38 ق.ظ.

manam be amrikayi ha komak mikhonam in ahrami ha ro bokhoshim
be in migham khiyanate moghadas
پاسخ
anddisheh می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 4:39 ق.ظ.

Ali عزيز، لطفا اگر ممکن است فارسي بنويس.
پاسخ
بابک می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 8:04 ق.ظ.

مثِ همیشه دس مریزاد !
پاسخ
irani می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 8:06 ق.ظ.

دشمن دانا به ازنادان دوست———–دشمن دانا بلندت میکند———–برزمینت میزندنادان دوست
پاسخ
شهرام می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 8:59 ق.ظ.

سالهای پایان عمر شوروی را به خاطر بیاورید در شرایطی که به خاطر سیاستهای مستبدانه حکومت مشروعیتش رو بین مردم خودش از دست داده بود و از لحاظ اقتصادی دچار وضعیت بغرنج شده بود اما هزینه های سرسام آوری رو خرج تکنولوژی هسته ای و رقابت های فضایی می کرد . اکنون نیز وضع ما شبیه آن دوران هست امیدوارم به خاطر خون شهدا هم که شده انقلاب و کشور رو از دست این خائنین پس بگیریم وگرنه سرنوشت شومی در انتظار این کشور هست.
پاسخ
ایراندوست می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 2:37 ب.ظ.

دوستان،

من ۱۰۰% می‌دونم که چه دیر یا چه زود بساط این آخوندها برچیده می‌شه حالا یا مردم خودشون اینرو ور میندازند یا اینکه آمریکا حمله می‌کنه ولی‌ من هم طرفدار امریکیا هستم و هر کاری می‌کنم که این ملاها دست از سر ما و ایران بردارند.
پاسخ
ghanoon می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 7:25 ب.ظ.

یعقوب مهرنهاد (زادهٔ ۱۳۵۸ زاهدان، اعدام ۱۴ مرداد ۱۳۸۷ زندان زاهدان) روزنامه نگار (خبرنگار و سرپرست روزنامه مردمسالاری در سیستان و بلوچستان)، فعال مدنی و دبیر انجمن صدای عدالت جامعه مردم جوان در زاهدان بود.

سالگرد اعدام آقای مهر نهاد رو به تمام دوستان وبلاگ نویس تسلیت میگم
پاسخ
قرمطی می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 8:14 ب.ظ.

سلسله اشکانی با 485 سال عمر طولانی ترین سلسله ایرانی است. جالب آنکه اشکانیان در امور مذهبی سهل گیر ترین سلسله ایرانی بوده اند.اردشیر پاپکان که خود از خانواده موبدان زرتشتی بود در اعتراض به سیاست تسامح وتساهل دینی اشکانیان بر آنان می شورد وسلسله ساسانیان را بنیان می نهد.سخت گیری مذهبی ودخالت شدید دین در زندگی مردم ،باعث در ماندگی ونفرت عمومی از زرتشتیسم،یا لااقل طبقه حاکم و روحانیون می شود.در اواخر دوره ساسانی مانویسم مزدکیسم در داخل ظهور می کند.از شرق بودائیسم و از غرب مسیحیت به ایران هجوم می آورد.با تمام این مذاهب با خشونت برخورد می شود.سرانجام بنیان پوسیده زرتشتیسم با تلنگر اسلام از هم می پاشد.
تاریخ تکرار می شود.
سلسله ها می روند اما مردم ایران می مانند.شاید این بار هم مثل ققنوس از آتش دوباره سر بر آورند و زندگانی شاد هزار ساله ای بیاغازند.
پاسخ
anddisheh می‌گه:
آگوست 6, 2010 در 8:32 ب.ظ.

“تلنگر اسلام” ؟!
به نظر من ” شمشير اسلام” صحيح تر است.
پاسخ



انسان سکولار می‌گه:


آگوست 6, 2010 در 10:15 ب.ظ.


خوب تکلیف من روشن است
وای بر من که کوچکترین همنوائی در اینجا با خودم ندیدم گرچه انتظاری از من یک نفر نیست.
فقط با خود عهد ببندید هر زمان دیدید که مثلن این داستانهای سلسله ی فلان و بهمان و دلسوزی آمریکائیان فریبی بیش نبوده از آن پس فقط براساس منطق و بدون بغض و در جهت سر بلندی سرزمین خود قدم بردارید.
ضمنن بدانید که دنبال شهرت بودن در این کشور یعنی در یک باتلاقی خطرناک فرو رفتن!
من هم زمانی دوستان مثل شما بلکه بدتر از شما فکر میکردم.
پاسخ

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با خواندن ( همراه با احساس درد) این کامنت ها دوباره یاد همان جمله ی معروف زنده یاد احمد شاملو افتادم که گفت:

"این ملت حافظه ی تاریخی ندارد"

خوشبختانه این دوستان اقلیتی خیلی خیلی کوچک را تشکیل میدهند. در واقع اگر هنوز حتا یک ایرانی (با تاکید روی ایرانی بخوانید ) پیدا شود که حامی حمله ی امریکا به ایران باشد، یا خیلی جوان است و چیزی از تاریخ نخوانده و یا نشنیده است و یا باید علایم آلزهایمر را در ایشان جستجو کرد.

پ .ن .
این کامنت آخرتان نزد استاد بهنود خیلی باحال بود، حسابی خندیدم. ای شیطون!
خیر پیش
برزو