در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۱۰/۱۲

زندگی در پایان دوران‌ها


# ولایت فقیه

# سیستم جکومت 
# بحران دموکراسی

دوست خوبم برزو را باید بشناسید
دوستی که 99  درصد کامنت‌های این وبلاگ را گذاشته است.
بدون تردید اگر همراهی او نبود من از ادامه‌ی کارم در این وبلاگ دلسرد می‌شدم.
الطاف او با نقد و ایجاد بحث در مورد موضوعات مطروحه به من به حد نهایت می‌رسد
گرچه موضوعات بس سترک با سکوت وی مانند سایر خوانندگان روبرو می‌شود ولی اینکه ایشان تا این حد با من همراهی دارد برایم بس مغتنم است.
به هر حال وجود ایشان به من ثابت می‌کند خوانندگان من می‌دانند که من پیامی دارم و بیهوده وقت خودم و شما را در این وبلاگ تلف نمی‌کنم.
در همین مسیر به لطف برزوی عزیز و با اشاره‌ای که ایشان در پست "جمهوری اسلامی جواب بده!!!"  به کلیپ‌ زیر داشتند من با نظری آشنا شدم  که دلگرمی بزرگی بود برایم تا بتوانم بحث نظام مطلوب را برای کشورمان به جد مطرح کنم.




این نوشتار را با تمرکز روی نقاط ضعف دمکراسی غربی بخوانید.




تشکر فروان از برزوی عزیز که زحمت ترجمه‌ی عالی این کلیپ را کشیده اند.







من هم بزودی این ترجمه را زیر نویس این کلیپ می‌کنم .








درباره‌ی اسلاوی ژیژک در ویکپدیای فارسی


زندگی در پایان دورانها به زبان Slavoj Zizek 
ترجمه‌ی برزوی غریب

Zizek : آه خدای من، از این وضیت متنفرم

Zizek از معترضان و مخالفان در زمان تیتو در یوگسلاوی بود

اما امروز خود را دوباره کمونیست مینامد

فیلسوف و پسیکو آنالیست اسلوانی در دهه ی گذشته حدود پنجاه کتاب نوشته است

وی معروف است به اجرای شوهای (مناظره و سخنرانیهای ) جذاب و به چالش کشنده که در آن غول تفکر لوبلیانا مشکلات بعد از جنگ سرد را نقد میکند

در اینجا به کمک تصاویر مشکلات و چالشهای سال ۲۰۱۰ را با وی در میان میگذاریم



بحران اقتصادی، بحران انرژی، زیست محیطی و خروج از افغانستان و بحران امنیتی و دموکراسی



آقای Zizek سخن با شماست، میخواهید چیزی بگویید ؟ (۱:۰۰)

بله، من دوست دارم اینرا بگویم که دارم بمباران میشوم با تصاویری از واقعیت

امروزه تصاویر حقایق موجود هستند.

ما نمیتوانیم بگوییم تصویر را قطع میکنیم و باد دنیای واقعی را میبینیم (۱:۲۰ )

بدون تصاویر دیگر هیچ چیز باقی نمیماند بجز ارزشهایی کاملا سطحی

امروز تصاویر واقیت زندگی هستند.





خوب اجازه بدهید با بحران اقتصادی شروع کنیم: (۱:۴۰ )

JIM Ragers از راه سهامداری و بورس میلیونها دلار کسب کرده است قبل از آنکه تصمیم بگیرد به سنگاپور نقل مکان کند

در اینجا تحلیل ایشان را می بینیم

Ragers : باید به سرمایه داری(کاپیتالیسم) اجازه داده میشود که راه خودش را برود (۱:۵۰)

اگر در سال ۱۹۹۴ و یا ۱۹۹۸ مردم ورشکست میشدند.

ما امروزه رفاهی را نداشتیم که در آغاز این قرن به آن رسیدهیم

اما این بحران را هم نداشتیم

ما رفاه مصنوعی بوجود آورده بودیم، و حالا به یک سقوط مصنوعی نیاز داریم.

اینها به دلیل دخالت دولت است و نه به دلیل کاپیتالیسم.

سیصد ملیون آمریکایی حالا باید مالیات بپردازند برای آن یک ملیون نفر که در سیستم بانکی کار میکنند و ده ملیون دیگر که کارهای غیر عقلانی کرده‌اند.

این کاری بس بی معناست ، نباید در این نوع سیستم اینگونه عمل میشد. (۲:۴۵ )



Zizek : به نظرم این بی شرمانه و تحریک آمیز است

نه از آن جهت که خود را کمونیست میدانم (۳:۳۴)

اما بخاطر اینکه، آه خدای من

یک چیز روشن است، کسانی که این بحران را سبب شده‌اند

سوسیال دمکراتها نیستند، حکومت هم نیست، اما دقیقا خود سیستم کاپیتالیستی است که دارد از اختیار خارج می‌شود

نه بخاطر دخالت زیاد دولت و یا اینطور چیزها. (۳:۵۵)

از زمان نوجوانی ام بیاد دارم که چطور کمونیست‌ها، اگر هر چیزی که در سیستم کمونیستی خوب پیش نمی‌رفت (۴:۱۰)

دقیقا به همین شکل با مساله برخورد می‌کردند

که نه, این بحران سیستم کمونیستی نیست، در واقع ما به اندازه ی کافی کمونیستی عمل نکرده‌ایم

ما زیادی اصول کاپیتالیستی را به درون خود راه داده یم (۴:۳۰)

در اینجا هم روش همینطور است

هرگز قبول نکنیم که سیستم اشتباه است و بگوییم که ما به اصول این سیستم درست عمل نکرده‌ایم (۴:۴۰)

پس ما باید بهر حال یک چیز را قبول کنیم



بحرانی که امروز وجود دارد و آنرا Greenspan هم پذیرفته است

بحران سرمایه داری لیبرال است و نه دخالت حکومت و یا هر چیز دیگری (۴:۵۸ )

برش /فاصله

در اینجا سخنان فردی را داریم که خدمات بانکی اش سقوط وال استریت را ممکن ساخت (۷:۳۵)



Bernard Madoff : پول زیاد در آوردن مثل مواد مخدر اعتیاد آور است.

مثل اینه که یکی چک یک یا پنج ملیون دلاری به شما بدهد شما از سر تا پا احساس خوبی خواهید دشت (۸:۰۰)

یعنی دقیقا مثل مواد مخدر عمل میکند

شما ناگهان احساس خوبی دارد و زندگی خیلی کوتاه است

پس بیشتر میخواهید

اگر من پنج ملیون در آوردم، این میتوانست پنجاه ملیون باشد، چون من یک نابغه هستم (۸:۲۰)


برش/فاصله



Zizek : این رفتار تا حدودی بوسیله ی خود سیستم بوجود آمده است (۹:۱۵ )

پس اجازه دهید آنرا مثل یک مشکل روانشناسی نبینیم

منظور من چیست ؟

میخواهم یک مثال بزنم که بنظرم خیلی به جاست



و آن یک واقییت عجیبی است بنام خنده گذاری روی فیلم در تلویزیون

اگر خنده قسمتی از برنامه باشد این خیلی چیز عجیبی است

دیر وقت است و شما خسته ید و نگاه میکنید به فیلم cheers یا friends

شما حتا نیاز ندارد که بخندید، تلویزیون بجای شما میخندد

نتیجه ای که من از آن میگیرم و امیدوارم که دیوانه نباشم اینه که بعد از دیدن فیلم مثلا cheers

حتا اگر نخندیده باشم تلویزیون بجای من خندیده و در آخر منهم حالم جا آمده، مثل اینکه خودم خندیده باشم

ما در اینجا یکنوع تخلیه احساسی را تجربه میکنیم، بدون اینکه فهمیده باشیم که این ساختگی است اما کار میکند.

زیاده خواهی کاپیتالیسم هم یک چیزی مثل همین خنده ی منتاژ شده است (۱۰:۳۴ )

پس باید دقیق باشیم و اینرا یک بازی ساده ی روانشناسی نبینیم که میگوید این ما هستیم که باید تغییر کنیم (۱۰:۳۶)



فاصله /برش



(۱۲:۱۰ )

دکتر Mark Fabber هم یک سرمایه گزار دیگر است نشریه ی ماهانه ی خبری وی گزارش تاریکی، مصیبت و انفجار نام دارد (gloom ، doom ، boom )

این نگاه وی به آینده ی نزدیک است :

Fabber : متاسفانه تلاشهای بانک مرکزی و اقدامات مالیاتی کشورهای غربی شکست خواهند خورد (۱۲:۲۵ )

شاید برای مدتی موثر باشند، مانند اینکه شما ترکهای دیوار را با رنگ بپوشانید

اما مشگل باقی خواهد ماند (۱۲:۵۰ )

بهره ی بدهی های دولت در امریکا بالا میرود، در نتیجه یک شرایطی میشود که پنجاه درصد مالیاتها مصرف شود تا بهره ی بدهی های دولت پرداخت شود

اگر سیستم بخواهد سقوط کند باید پول چاپ کرد، پس تورم مظاعف ایجاد میشود که بیشتر برای طبقه ی متوسط زیان بار است

حقوق متوسط دیگر رشد نخواهد کرد و در آمد واقعی افت میکند

و برای اینکه توجه مردم را از مشکل واقعی منحرف کنند (۱۳:۱۵)

جنگ راه میاندازند

اگر مردم بپرسند دشمن کجاست بدون شک امریکا یکی پیدا خواهد کرد.





Zizek : من اینجا یک نوع احساس دوگانه نسبت به این افکار دارم (۱۳:۳۲)

از طرفی بله منهم بدبین هستم

یکی از عواقب ممکن این بحران جنگهای جدیدی است که بر علیه تروریسم طراحی میشود

تا اقتصاد را در چرخش نگاه دارند.

از طرفی دیگر من راه ساده ای برای خروج از بحران نمیبینم

حتا اگر نیمی از مالیاتها برای پرداخت بهره ی بدهی‌ها استفاده شود، چه گزینه ی دیگری وجود دارد؟

اگر از درون سیستم بخواهیم نگاه کنیم ,یک سال قبل باید انجام میشد آنچه صورت گرفت

اوباما انتخاب دیگری نداشت به جز تزریق دوباره صدها میلیارد دلار

و این غیر واقعی بودن کاپیتالیسم در جهان را نشان میدهد

ما نمیتوانیم کار دیگری کنیم چون این نقد و بررسی اقتصاد نیست.

همه میدانند که کاپیتالیسم امروز به یک نوعی دین روزمره تبدیل شده است، از این نظر که به پایه اطمینان و اعتماد بنا شده است

همانطور که Joseph Stiglich به زیبایی اینرا تعریف کرده است (۱۴:۴۰)

حتا اگر یافته های تئوریک ( اینجا فقط در رابطه با اقتصاد صحبت میکنیم)

حتا اگر این اقدامات اقتصادی تئوریهای غلط و مشکل دار باشند باز هم موثر خواهند بود

برای اینکه اینجا صحبت از ارزش واقعی نیست ، بلکه موضوع تنها این است که اعتماد را باز گردانیم

این سیستم اینطور ی کار میکند. (۱۴:۵۷)


برش /فاصله


Zizek در این موقعیت بطور کلی یک مساله قابل تامل است (۱۵:۵۰)

پیام اینستکه ما با مشکلات زیادی روبرو هستیم

مشکلات سیاسی ، تبییز ، فقر و گرسنگی

مشکلات زیست محیطی، ژنتیکی و غیره

و همواره روشنتر خواهد شد که نه بازار و نه دولت و یا جمعی از دولتها راه حلی برای این بحران ندارند. (۱۶:۱۹)

بحران محیط زیست 
مجری : در صورتی که شما درست بگویید، سیستم کاپیتالیستی راه حلی برای مشکلات امروز، منجمله مشکلات محیط زیست ندارد (۱۶:۲۵ )

در مورد این سیستم چه میگویید؟

فیلم

Zizek : این تصاویر احتمالا در مورد چین هستند (۱۶:۵۸ )

من فکر میکنم که چین نقش کلیدی دارد، نه به این شکل که ما چین را تحت نظر داشته باشیم و غیره

در چین امروز مشکلات کاپیتالیستی به شکل انفجاری بروز میکنند

اجازه بدهید صادق باشیم، تا به حال همیشه یک دلیل خوب به نفع سیستم کاپیتالیستی بوده است (۱۷:۲۰)

شاید کاپیتالیسم گهگاهی یک دوره ی بیست ساله دیکتاتوری را در اینجا و آنجا گذرانده باشد

اما دیر یا زود کاپیتالیسم به نقطه ای میرسد که شهروندان برای طلب دموکراسی فشار خواهند آورد

ولی ما امروزه یک پدیده جدیدی را میبینیم که در آسیا بروز میکند و کم کم در تمام دنیا پخش میشود. چه پدیده ای ؟ (۱۷:۳۵)

دوست خوبم Peter Sloterdijk در این مورد خیلی زیبا نوشته اند، او از خود پرسیده است که جهان در صد سال بعد از کدام فرد مربوط به دوره ی ما مجسمه یادبودی خواهند ساخت ؟

جواب او اینست : Lee kuan Yen مردی که سالها رییس جمهور سنگاپور بود

اولین کسی که توانست با موفقیت، آنچه که ما امروز رسما سرمایه داری شعر گونه با ارزشهای شرقی(آسیایی) مینامیم و بطور پوست کنده میتوانیم آنرا سرمایه داری مستبد بنامیم، پیاده کند . (۱۸:۰۹ )

حالا اگر امروزه چیزی در چین و سنگاپوردر حال وقوع است ، و این یک نوع ازسیستم کاپیتالیستی است که خیلی بهتر و متحرکتر و با تولید بیشتر عمل میکند.

یک نوع از کاپیتالیسم که بالتبع دیگر تقاضای دمکراسی ندارد، اما قطعا با یک سیستم سیاسی مستبد بهتر کار میکند. (۱۸:۵۸ )



فیلم

ما اینجا در Tianijn جدید هستیم در یک اکو سیتی جهانی

این شهر باید ۱۵۰ کیلومتر مربع وسعت داشته باشد و به مرور پانصد هزار تا یک میلیون نفر را اسکان دهد

در طول یکسال باید در اینجا جاده ها کشیده و محله ها ساخته شوند، سرعت وقوع این اتفاقات خیلی حیرت آوراست (۱۹:۲۰)



رهبران محترم ، میهمانان و دوستان

استادان عزیز و دانشجویان، صبح به خیر

ما امروز سنگ اول این بنا را که در سال آینده به پایان خواهد رسید میگذریم

دانشجویان خوشحالند و احساس خوشبختی دارند

ما شما را نه امید نکرده و تمام تلاش خود را خواهیم کرد

19:50



سیستم تک حزبی چین خیلی خوب کار میکند و اگر قرار باشد تصمیمی به صورت مرکزی گرفته شود و سپس آن طرح در مناطقی اجرا شود.

مدیران بر مبنای کارشان محک زده میشوند، همچنین در مقوله ی محیط زیست

اگر یکبار تصمیمی گرفته شود، خیلی سریع قبل اجرا است.





Zizek : جالب به نظر میرسد اما من چند تا مشگل میبینم (۲۰:۲۸ )

اول اینکه این رویای حکومت سوسیالیستی بوده است

شما میتوانید بحران محیط زیست را در یک سیستم حکومتی مستبد که به بحث و مجادله های طولانی دموکراتیک پایان میدهد بهتر حل کنید و خیلی راحت تصمیم خود را به اجرا بگذارید .

سوال اینستکه آیا میتوانیم به یک حکومت، بویژه اگر یک حکومت تک حزبی باشد اطمینان کنیم تا یک راه حل کامل و اساسی برای محیط زیست ارایه دهد؟



من تردید دارم و دلیل آنرا از خود چین دارم (۲۱:۰۱)

بله، شاید اکو سیتی و یا هر چیز دیگری درست کار کند

اما یک پروژه ی خیلی بزرگ دیگر هم داریم، پروژه ی بزرگ سه سد خیلی عظیم در امتداد هم

به تازگی یک دوست چینی ماجرای وحشتناکی را برایم تعریف کرد

اغلب متخصصین زمین شناسی چین اینرا میدانند (که البته حکومت چین تلاش در مسکوت نگه داشتن آن دارد)

آنها میدانند که زلزله ی بزرگی که در سال قبل در چین میانه اتفاق افتد، اولین زمین لرزه ای بود که انسان آنرا بوجود آورد. (۲۱:۳۴)

چطور؟



آنها فکر میکنند که بار عظیم سدها دقیقا روی شکاف لایه های زمین قرار دارد و این سنگینی سبب زلزله شده است

آیا این ترس آور نیست (۲۲:۱۰)

منظورم بی دفاع بودن در برابر آن نیست، اما تصور غلط قدرتمند بودن بشر که حتا میتواند زمین لرزه ایجاد کند، اما نمیداند تا چه اندازه در هدایت آن توانمند است.

بهمین دلیل برخی کارشناسان محیط زیست یک ایده ی عالی دارند که تعیین کننده است اگر ما تصمیم داشته باشیم بحران محیط زیست فعلی را حل کنیم

22:40

امروز ما ترمهای متفاوت زمین شناسی را داریم ، میدانید که این دوره ها چه نامیده میشوند Pleistoceen و اینطور نامها

ما امروزه روی لبه ی ورود به دوره ی جدیدی قرار داریم ، Antroposen .

بشر دیگر تنها یکی از موجودات زمین نیست و دارد به یک فاکتور تعیین کننده ی شرایط محیطی تبدیل میشود.

و این به نظر من ما را به یک نتیجه گیری هدایت میکند. (23:03)

شاید ما باید بپذیریم که طبیعت وجود ندارد. منظورم چیست؟

نه به عنوان یک موضوع که ما طبیعت را خود میسازیم و با روحمان عجین شده و یا هر چه

بلکه منظورم تصویری است که ما از طبیعت داریم

طبیعت به عنوان یک چیز بالانس شده ی متغیر و با یک هارمونی خاص، که بوسیله ی انسان نابود میشود.

۲۳:۳۴

این طبیعت وجود ندارد.

طبیعت خود یک رشته از حوادث بزرگ است ، دیوانه وار و دائما آبستن حوادث تازه

برای مثال منبع انرژی ما نفت

غیر قابل تصور است که چه حادثه ی عظیمی در زمین رخ داده است که ما امروز نفت داریم

طبیعت اینست

چه باید کرد؟

ابتدا باید بپذیریم که ما به کلی با طبیعت غریبه شده یم

مشکل علم نیست ، علم و دانش شاید در مواردی سبب ایجاد مشکلات شده باشد، اما در عین حال تنها راه حل ما نیز هست

راه حل این نیست که بیشتر یگانه شویم با مادر زمین و اینطور چیزها (۲۴:۱۷)

ما یک جامعه ی تکنولوژیک هستیم

ما باید دیدگاههای خود را اصلاح کنیم و با صبر و احتیاط کار کنیم

چگونه؟

با یک برنامه ی جامع و منظم انسانی

منظورم حکومت مستبد نیست

اما راجع به یک جامعه ی منظم میگویم

من فکر میکنم، تا آنجا که میدانم این رفتار هیچ مشکل حادی ندارد

چرا که یکی ازنتایج محتمل بحران محیط زیست این خواهد بود که مدل آمریکایی زندگی یعنی صرف پول، آزادی فردی در جامعه، آزادی مصرف و غیره را ترک کنیم .

ما باید به عنوان انسان یک مدل جدید زندگی اجتماعی را پیدا کنیم که بر مبنای همدردی بیشتر و نظم اجتماعی استوار باشد.

من به خود جرات میدهم که اینرا بگویم (۲۵:۲۱)





خروج از افغانستان ، 
۲۵:۲۲

مشکل دیگری که ما را مشغول داشته موضوه امنیت است که حالا دارد خود را در جنگ

افغانستان بروز میدهد.

اینجا دیپلمات سابق سازمان ملل در افغانستا ن لخدر ابراهیمی در این باره میگوید :



25:43

ابراهیمی : من فکر میکنم که آمریکاییها به عنوان گروه اصلی ، اگر بخواهیم صادقانه بگویم به افغانستان رفتند تا انتقام بگیرند

آنها در جستجوی افرادی بودند که با بمب گزاریها ربط داشتند و به افغانستان اهمیت نمیدادند.

26:02

حالا به تنها طلبان بلکه بیشتر و بیشتر افغانی ها از خود میپرسند

چرا این سربازان غربی ینجایند ، اینجا چه میکنند؟

26:12

آنها روستاهای ما را بمباران میکنند

آنها به خانه های ما وارد میشوند

رفتار غیر محترمانه با همسران و فرزندان ما دارند

این چه مانایی دارد ؟ مثل این است که روسها بازگشته اند

بنظر من باید یک تاریخ خروج تعیین شود

باید بتوانیم به افغانها بگویم ما چه کاری با چه هدفی انجام میدهیم و بعد خارج خواهیم شد

آنها به افغانها میگویند که دنبال القاعده هستند

القاعده دیگر در افغانستان نیست



۲۶:۵۰

Zizek : فکر میکنم در مورد افغانستان به عنوان عامل مشکلاتی که در سیاستهای امریکا پیش آمده مبالغه شده است

اما ابتدا میخواهم یک نکته ی کلی در مورد افغانستان بگویم

۲۷:۰۷

افغانستان به عنوان اصلی ترین کشور فندامنتالیستی دیده میشود

ظلم مذهبی به زنان و غیره

خدای من

من انقدر سن دارم که بیاد بیاورم:

چهل سال قبل افغانستان احتمالا یکی از آزادترین و سکولار ترین کشور های اسلامی در محدوده خاور میانه بود

27:31

یک پادشاه روشن فکر داشت که طرفدار غرب بود، یک حزب کمونیستی قوی داشت که خودش کودتا کرده بود

اما وقتی حکومت داشت سقوط میکرد روسیه دخالت کرد

امریکا برای اینکه روسیه را از آنجا بیرون کند به گروهی که امروز القاعده نامیده میشود و دیگر گروههای اسلامی کمک کرد

27:57

افغانستان که درگیر این پروسه و سیاست های جهانی شده بود، تبدیل به یک کشور عقب مانده تندرو و مذهبی شد

۲۸:۰۸

این یک درس خیلی مهم است

امروز تندروی مذهبی از گذشته ی تاریک نمیاید

بلکه نتیجه ی پروسه ی جهانی شدن است

28:20

فکر میکنم امروزه موقعیت در آنجا خیلی پیچیده است

و با این نظر که امریکا به آنجا حمله کرد چون هدف خیلی آسانی بود موافقم

اما بجای آنکه آنها قدرت خود را به نمایش بگذارند افغانستان ضعف آنها را به نمایش گذاشت

28:37

ما یک جوک جالب داریم در کشورمان که فکر میکنم جهانی است و مربوط میشود به یک احمق که زیر نور چراغ برق کلید گمشده اش را می جست

دوستی پرسید چه میکنی؟

گفت کلیدم را جستجو میکنم.

دوستش پرسید آنرا کجا گم کرده ای ؟

او گفت آنگاه در ان کوچه ی تاریک

دوستش پرسید پس چرا اینجا دنبالش میگردی؟

و او گفت چون اینجا زیر نور گشتن آسانتر است.

افغانستان هم همین داستان است

29:07

آنها به یک کشور کوچک ضییف حمله میکنند چرا که میدانند کشورهایی که واقعا پایگاه القاعده هستند، پاکستان، عربستان سعودی، اینها کشورهای دوست هستند و نمیتوان به آنها حمله کرد.

29:20

مشکل امروز ما در افغانستان یک مشگل واقعی است . من آمریکاییها را میفهمم.

این آسان است که بگوییم از افغانستان خارج شو، اما همه میدانیم که حکومت دست نشانده و فاسد فعلی اگر امریکا خارج شود

29:40

احتمالا طالبان در کمتر از چند ماه قدرت را در دست میگیرد و این شکست بزرگی خواهد بود که امریکا نمیتواند بپذیرد

29: 56

فیلم به زبان فارسی

30:24

Zizek : این داستان را میشناسم، اینرا میتوانید بی پایان تکرار کنید که اسلام و مسیحیت حقوق بشر را کشف کرده اند، اما اگر خوب دقت کنیم تمام مذاهب فرصت طلب هستند

چون خدا و یا آنکه کتاب آسمانی را نوشت، هر آنچه نوشت برای اطمینان ضد و معکوس آنرا نیز نوشت.

مانند :

او نخواهد کشت

اما مسیح همچنان گفت که اگر شمشیر نداری لباست را بفروش تا یکی بخری

۳۱:۰۰

پس سوال این نیست که آیا تندروی مذهبی و تروریسم اتوماتیک از اسلام ناشی میشود

منظورم اینستکه این یک عا رضه ی مربوط به امروز است ، پس همه ی این داستانها در مورد دموکراسی اسلامی

همه درست است و این در مورد هر دینی صدق میکند.

پس این پتانسیل دموکراسی اسلامی را باید جایی جستجو کنیم ، برای مثال در ایران

آنجا یک انقلاب واقعی به وسیله ی خمینی را داشت

مذهبی ها دوباره آزادی و دموکراسی را محدود کردند، و با اعتراضات و راهپیماییها حالا دوباره دارد پا میگیرد.

۳۱:۴۲

مجری : اما یک سوال ساده آیا باید در افغانستان ماند یا نه؟



زیزک: آنچه میخواهم بگویم شاید شما را متعجب کند از آنجهت که من خود را چپ رادیکال و کمونیست مینامم

من فکر نمیکنم که راه حل این باشد که آنجا را سریعا ترک کنند.

چون ابتدا در آنجا یک ویرانی ایجاد میکنی و تند روی مذهبی در افغانستان را بیدار میکنی و سپس میخواهی صاف و صوفش کنی

32:16

من فکر میکنم، من نمیدانم که چه باید کرد، اما حداقل باید ، البته باید هدف غایی این باشد که از اینجا خارج شوی، اما باد از آنهمه که امریکا در آنجا انجام داده، همانطور که دیدیم آنها همه ی کشور را در ویرانی و بدبختی فرو برده اند، بعد نمیتوانی همینطوری و به همین سادگی به آن پشت کنی!

۳۲:۴۵

این را از چپ نمیپسندم، با تنها پیام ، ما باید خارج شویم .

بعد یک وجدان راحت داشته باشیم و نگران نباشیم که آنجا چه اتفاقی میفتد!

من متنفرم از این راه حل های آسان باورهای چپ .

آنها جواب نداشتن برای مسایل حاد را پنهان میکنند در پشت ماسک باور گرایی خود

این یک فاجعه است

۳۳:۰۶





بحران دمکراسی


۳۳:۱۰ مجری:

در ۱۹۸۹ لیبرال دموکراسی جهانی شد.

آنطور که Francis Fukuyama ان را نام نهاد : پایان تاریخ

اجازه بدهید به تاریخ نگاه کنیم قبل از پایان آن



فیلم

۳۴:۲۰ Zizek :

نمیدانم انتظار دارد از من چه بشنوید

اوکی، قلب من گرم میشود وقتی اینرا میبینم

اما جواب من این خواهد بود:

من اولین کسی بودم که، من اینرا واقع بینانه نمیدانم که فکر کنیم این شرایط برگشت پذیر است

۳۴:۴۰

داستان کمونیست قرن بیستم تمام شده است

اما اگر از من بپرسید چگونه جلوی بازگشت آنرا میگیریم

این اکنون در چین بازگشته است و امروز قدرت را در دست دارد.

به عنوان کاپیتالسمی که بهتر از مدل غربی اش کار میکند

باید نگران این باشیم نه بازگشت کمونیسم به قدرت.

۳۵:۰۲

اما کمونیستهای قدیم که امروز سر قدرتند کاپیتالیسمی را برنامه ریزی میکنند بهتر و با سود دهی بیشتر نسبت به مدل غربی اش

این را چه کار میکنید؟

هر چند که احمقانه و ضد و نقیض بنظر میرسد، اما ادعا میکنم که تنها چپ تندرو میتواند یک تئوری خوب ارایه دهد.

۳۵:۲۰

در مورد اشتباهات و موفق نبودن کمونیسم

چپ هنوز کاملا متوجه نشده است که چپ قرن بیستم با همه ی انواع خود پایان یافته است

سوشیالیسم دولتی رفته است سوشیال دموکراسی رفته است و همه و همه

مدیریت شخصی، فعالیتهای منطقه ای، چپ دمکرات همه دوره خود را گذرانده و به پایان خود رسیده‌اند

چپ باید کاملا از ابتدا شروع کند

۳۵:۵۰

مشکل اینست

ما هنوز نمی‌دانیم به چه شکل دیگری اما می‌دانیم که باید طور دیگری باشد.

ما در دوره ای سخت و شاخص از زمان قرار داریم

گاه به نظر می‌آید که دارد خوب پیش می‌رود

اما من ابرهای سیاهی را در افق میبینم که در حال جمع شدن هستند



۳۶:۱۵ مجری:

این ابرهای سیاه را چگونه کنار بزنیم ؟



اجازه بدهید گوش کنیم به تحلیل‌گر سیاسی و مجری آمریکایی Fareed Zakaria



زکریا: این دقیقا دموکراسی غرب را به چالش گرفته است

آیا دموکراسی‌ها راهی پیدا می‌کنند برای مشکلات‌ی که کشورهای‌شان را تهدید می‌کند

در غیر اینصورت دموکراسی اعتبار خود را از دست خواهد داد

و شهروندان آنرا بی ارزش خواهند یافت، اینرا امروز در آمار پایین شرکت مردم در انتخابات می‌توان دید

کم شدن حمایت‌ها از احزاب سیاسی، حمایت رشد یابنده ی گروه‌های جانبی و حاشیه ای



۳۶:۵۵ Zizek :

بله فکر میکنم دموکراسی، آنطور که ما آنرا میشناسیم، لیبرال دموکراسی بعنوان زیر مجموعه ی کاپیتالیسم جهانی در بحران است و بیشتر و بیشتر در بحران فرو خواهد رفت.

۳۷:۰۹

معنی این حرف چیست؟



دوراهی بزرگی که من می‌بینم آنچه که من به طنز چشم انداز فوکویاما می‌نامم،

او یک احمق نیست، منظور وی این نیست که تاریخ به پایان رسیده است

آنچه او می‌خواهد بگوید اینست که به دلیل روی کار آمدن سرمایه داری، لیبرال دموکراسی در جامعه‌ی سیاسی به تنها مدل موجود تبدیل شده است

و یا در یک کادر طنز آلود، وقتی من جوان بودم ما رویای سوشیالیسم را بایک چهره‌ی انسانی می‌دیدیم

گویا این حالا تبدیل به رویای اکثریت چپ‌ها شده است : سرمایه داری جهانی با چهره‌ی انسانی

۳۷:۵۳

هیچکس جدی از خود نمی‌پرسد

آیا می‌توانیم از کاپیتالیسم عبور کنیم و یا این تنها نوع ممکن حکومتی است؟

۳۸:۰۲

آیا جامعه‌ای ممکن است که در آن حکومت زندگی عمومی را هدایت کند؟

هیچکس به این فکر نمی‌کند

ما امروز فقط مشغول‌یم به اینکه چطور قوانین جدید وضع کنیم برای پذیرش بهتر مثلا همجنس گرایی ، حقیق اقلیتها ، بیمه‌ی سلامت ، برابری و غیره

اما همگی توی همین سیستم موجود

۳۸:۳۰

سوال بزرگی که برای من مهمتره است اینست ، آیا اینها کافی است؟



فیلم

Stanly Fish :

روشنفکران چپ همیشه فکرمی‌کردند که آنها قدرت تم دارند و لغت‌نامه ی آزادی بیان و پذیرش انواع را در اختیار دارند

و فقط دشمن و یا نیروی مقابل را میتوان به پیش داوری غیرعادلانه و کوته فکری متهم کرد.

پس وقتی همه چیز به هم ریخت و کلید معناهای روشنفکری لیبرال قدیم به دست راستی‌ها محول شد

و معناهای خاص متفاوتی پیدا کرد، روشنفکران چپ هیچ ایده ای نداشتند که چه باید کرد.

آنها کاملا گیج شدند، و متوجه نبودند که دیگر اینها آن کلمات قبلی نیستند که ما برایش به هیجان می‌آمدیم

و به نظر میرسید که راست بهتر موفق بود تا شعارهای حریف را از آن خود کند و از آن در مقابل حریف یعنی چپ‌ها استفاده کند.



۳۹:۴۹ Zizek :

یک واقعیت بزرگ در این گفتار است، به نظر من این اصل مطلب در پروسه ی سیاسی است

آنچه بیست سی سال قبل یکی از مهمترین فعالیتهای چپ به حساب میامد،

متحد نمودن و به حرکت در آوردن ملت‌ها در مبارزه ی با نژاد پرستی و حقوق زنان و غیره

این به حرکت درآوردن‌ها امروزه خود را بیشتر و بیشتر در سیاستهای پوپولیسم راست بپا خواسته نمایان می‌کند

۴۰:۲۰

و این باید ما را نگران کند

این بخشی از یک پروسه است که در آن چپ خودش را محدود می‌کند به موضوعات فرهنگی، حقوق همجنس‌گرایان، حقوق زنان، محیط زیست و غیره

و اعتراضات مردمی و مبارزه طبقاتی را به عهده ی احزاب راست می‌گذرد

خطری که در اینجا دموکراسی را تهدید میکند چیست؟

من یک تغییر بزرگ دیگر هم می‌بینم

۴۰:۵۰

زمینه‌ی سیاست تا امروز تا حدودی متنوع بوده است

دو قطب بزرگ پوپولیستی، البته نه به منی پوپولیسم اما به معنی متره بودن و جذب آرا در دستگاه انتخاباتی ،

احزاب میانه مثل احزاب مسیحی کنسرواتیو

و لیبرال سوشیالهای دموکرات

این زمینه‌ای برای احزاب مقابل یکدیگر بود

امروز سوشیال دموکرات‌ها دارند ناپدید می‌شوند و ما داریم به یک دو قطبی جدید می‌رسیم



در یک سو احزاب میانه مثل کنسرواتیوها و سوشیال دموکرات‌ها، و اینکه چه گروهی نقطه ی میانی را پر می‌کند بستگی به شرایط دارد

یک حزب میانه‌ی سرمایه دار مدرن لیبرال با پذیرش بهتر اقلیت‌ها

در مقابل یک راست ملی گرا

اما چرا این خطر ناک است؟

۴۱:۵۵

برای اینکه، قهر کنی به جمله معروف Freud

Das unbehagen in der cultur (آلمانی)

پدیده ای نا جور و نافرم که در فرهنگ بروز می‌کند

ما امروز دردوره ای هستیم که ایرادات بزرگی در لیبرالیسم بوجود آمده است

مشکل این است که چه کسی این ایرادات را حل خواهد کرد

متاسفانه امروز فقط یک کانال است که نمایندگی این کار را به عهده گرفته است

و آن پوپولیست راست است.

۴۲:۱۷

فیلم

زن: منتخب اکثریت آرا رهبر حزب آزادی ملی برلو سکنی

مرد: همه خودشان رای دادند

Zizek :فکر میکنم برلوسکنی یکی از جهت‌های است که در آینده خواهیم داشت

چرا که تنها مدلی که کم کم به نظر میاید که باقی بماند سرمایه داری لیبرال تکنوکرات و ملی گرای پوپولیست است

۴۳:۲۴

برلوسکنی میتواند ایندو را با هم ادغام کند

او همانقدر که تکنوکرات است پوپولیست هم هست

اما عقاید او چیست؟

در آسیا دموکراسی با ارزشهای آسیایی را داریم

اینجا دمکراسی با ارزشهای ایتالیایی را داریم

این به چه معناست؟

۴۳:۵۰

اولین چیزی که در مورد برلوسکنی میخواهم تاکید کنم

نه آنچه که همه میدانند، سیاست یک سیرک توخالی میشود

اما این سیاست زدایی از سیاست یک بعد مهم دیگر نیز دارد

و آن این است که مناظرات سیاسی ناپدید می‌شوند

۴۴:۱۰

آنچه باقی می‌ماند ، راه حل‌هایی علمی اقتصادی و گاه حتا فاسد کننده است

از طرفی اینکار حذف کوچکترین نقش‌هایی است که دولت در مسایل دارد

همه میدانند که برلوسکنی نقش یک دلقک را دارد

من فکر میکنم این فقط برای خنده نیست

اینجا یک اتفاق عجیب دارد می‌افتد

مثل اینست که دستگاه قدرت کشف کرده است که خیلی راحت بطور کامل می‌توانند به مشکلات دردناک اشاره کنند و یک شوخی بزرگ از آن بسازند

اما این یک روی سکه است و نباید ما را از روی دیگر که برلوسکونی است غافل کند

۴۵:۰۴

متوجه هستیم که امروز بیش از یک‌سال، از جولای ۲۰۰۸ ایتالیا بطور رسمی در وضیت ویژه بسر می‌برد

یکسال و نیم قبل در ایتالیا وضیت اضطراری اعلام شد

چرا؟ چون به این وسیله برای دولت ممکن میشود از ارتش در درون مرزها ی خود کمک بگیرد.

این کار را در مقابل مهاجرین و در مقابل مافیا در ناپل کردند

حالا میخواهند از آنها در پارک شهرها استفاده کنند در جلوگیری از تجاوزاتی که اتفاق میفتد و اینجور چیزها

۴۵:۳۰

حیرت آور این است که چطور مردم این همه را می‌پذیرند

این آینده ی خوبی را به ما نوید نمی‌دهد

به ایتالیا نگاه کنید و ببینید حکومتها در آینده چه شکلی خواهند بود

۱۵:۴۸

این مدل حکومتی سنتی و قدیمی نیست که یک روز صبح بشنوی حقوق و آزادیها لغو شده‌اند

نه، همه ی این آزادی‌های کوچک باقی می‌مانند

شما میتوانید آزادانه در محیط زیاده روی داشته باشد در سکس و کارهایی که برای دیگران نفرت انگیز است ،

آزادانه مصرف کنید. شما میتوانید دیگران را دست بیاندازید، خلاصه زندگی یک تئاتر بزرگ است

اما آنچه که پشت اینها پنهان شده است

یک حکومت خود کامه ی جدید که میتوانیم آنرا گراچو مارکس- اتوریتاریسم بنامیم

۴۶:۲۹

برلوسکونی شباهت مثال زدنی به گراچو مارکسی که از توی سوپ اردک در آمده و به قدرت رسیده دارد

این آینده ی ماست به نظر من

۴۷:۰۰

فیلم : یکی از سخنرانیهای Zizek

ما باید یک مدل جدید پیدا کنیم برای آنچه من آنرا میخواهم هنوز کمونیسم بنامم

ما باید آنرا دوباره تعریف کنیم

ایده های قدیمی لنین در مورد تک حزبی و غیره را فراموش کنیم

اما این مدل جدید همچنان کمونیسم نامیده میشود از این جهت که در ترم مارکسیست - لنینیستی میگوییم:

مشکل اصلی این است که ما بطور فزاینده ای در وضیت خطرناکی قرار گرفته یم که ارزشهای مشخصه و معنوی

به سرقت رفته اند

حتا در این شرایط ما یکجور موقعیت کارگری داریم

بهمین دلیل ما باید وضیت کارگری را دوباره تعریف کنیم

و تاکید کنیم روی کمونیسم، ما کمونیستها بازگشته یم . متشکرم





Zizek : از این کله ی گندیده متنفرم

اما این مشکل دیگری است

47:40
آنچه میخواهم بگویم خیلی ساده است، من هیچ طرح مشخصی ندارم که چه باید کرد

بطور قطع نه به شکل دولت سوسیالیستی که داشته یم

من فقط میگویم ما با مشکلاتی روبرو هستیم که ارزشها و کمون (جامعه) ما را تهدید میکند و برای همین از کمونیسم میگویم

چون تنها یک نوع حرکت اجتماعی خارج از حکومت و خارج از بازار میتواند در اینجا کاری انجام دهد،

هر روز دلایل آنرا میبینیم مثل بی نتیجه بودن کنفرانس محیط زیست در کوپنهاگ که نه دولت و نه بازار قدرت هیچ اقدامی را نداشتند

۴۸:۲۴

اگر برگردم به سوالی که چه کسی میتواند سخنگوی لیبرالیسم مشکل دار امروز باشد

امروز تنها پوپولیستهای راست این کار را با موفقیت انجام داده اند

من حتا مخالفت چندانی با لیبرالیسم ندارم و پیام من برای ایشان اینست

۴۸:۴۶

آیا متوجه هستید ، منظورم شخص شما نیست بلکه دینامیک سیستم شماست که ملی گرایی، پوپولیسم و پتانسیل راسیسم را تغذیه میکند

تنها راه برای نجات آنچه از لیبرالیسم ارزش نجات دارد ، مثل ایده ال های آزادی ، حس همدردی و غیره است

تنها آنچه ارزش دارد باید بوسیله ی یک چپ رادیکال جدید نجات داده شود



۴۹:۱۶

فکر میکنم این یک انتخاب است و اگر به ساده ترین حالت بخواهم بگویم :

برلوسکونی و یا کمونیسم جدید

مجری: خیلی متشکرم اسلاوو ژیژک

منهم متشکرم



۸ نظر:

borzu گفت...

دوست عزیز،
ممنونم از این همه لطفی که بخاطر این کار آماتوریک به من ابراز داشته ید
اجازه میخواهم در مورد ترجمه یی که در چهار قسمت تقدیم شد این توضیح را بگویم که:
دو موضوع اول یعنی "بحران اقتصادی" و "بحران محیط زیست" بنا به پیشنهاد شما بطور انتخابی ترجمه شده یعنی قسمتهای حذفی دارد
اما با توجه به مشکلاتی که در انتخاب قسمتهای حذفی پیش میاید قسمت سوم و چهارم یعنی "بحران افغانستان" و "بحران دموکراسی" ترجمه ی کامل است
ارادت

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز من تازه منظور شما را از برش‌ها فهمیدم

کاش بتوانم از لطف شما سوء‌استفاده کرده خواهش کنم قسمت‌های حذف شده را نیز کامل ترجمه کنید

چرا که شاید نکاتی ظریف را شامل شود و به درک ما از اندیشه‌ی ژیژاک کمک کند

borzu گفت...

استاد عزیز،

بله، حتما در اسرع وقت اقدام خواهم کرد.
ارادت

انسان سکولار گفت...

ارادت و تشکر فراوان

می‌ترسم آخرالامر خودم را گم کنم از الطاف شما :)

راستش برزوی عزیز من اکنون توانستم این کلیپ را به طور کامل دانلود کنم

باور نمی‌کنید که ما چه بدبختی بزرگی با این فیلترینگ داریم

در آن واحد باید با هزار نابسامانی در ایجاد اتصال درست با شبکه بجنگیم و علاوه بر مشکلات تکنیکی با دشمن بزرگی به نام ارتش سایبری هم طرف هستیم که یک مشت بچه‌ی عقده‌ای کاسه‌ی داغ‌تر از آش بازی‌شان شده برخ کشیدن توان علمی خود در تلاش برای بستن پورت ها و محدود کردن ارتباط مردم بیچاره‌ی ایران با فضای مجازی

روزی نیست که با یک ترفند جدید روش قبلی ارتباط بی فیلتر ما را ناکام نکنند و ما مجبور به اتخاذ روشی جایگزین نباشیم.

حال در کنار این بگذارید خطر شناسائی و هک کردن کسانی که به طور جدی‌تری در اینترنت اندیشه‌هائی مستقل را پرورش می‌دهند.

شما حساب کنید نوجوانی که چهارتا مطلب بی اهمیت و از سر بغض و ناراحتی می‌نویسد تا دلش خنک شود را مانند یک جنایت‌کار حرفه‌ای چنان با بسیج کردن گروهی از متخصصین اینترنتی که باید توانشان صرف بهبود کیفیت خدمات ارتباطی شود تحت تکنیک‌های هک و نفوذ قرار می‌دهند تا او را پیدا کرده خفه‌اش کنند.

حال شما باید حق بدهید وقتی موضوع از سطح لوس بازی و پاچه خواری عده‌ای بچه‌ی لوس فراتر رود و بحث عوامل موساد و صهیونیست‌های نفوذی در اطلاعات ایران که در مخابرات هم کاملا نفوذ کرده‌اند باشد چه خطری انسان را تهدید می‌کند.

قطعا ایشان برای بستن صدای افراد از روش‌های فیلم‌های جیمز باند استفاده نمی‌کنند و آن داستان‌ها مختص امثال فروهر و احمد تفضلی است

ایشان برای افراد کوچکتر از شنود و کشف اطلاعات شخصی برای پرونده سازی چنان که برای آن بازرگان آلمانی کردند و یا حتی شکایت فلان فدراسیون ورزشی برای یک بلاگر چنانکه در مورد جوانی که مطلبی را در یک وبلاگ با عمر کلا 8 روز با فقط چند پست نوشته بود استفاده می‌کنند و هر شخصی که واقعا قصد دفاع از منافع کشورش را با کوتاه کردن دست غربیان که فراتر از دوهزار و پانصد سال گذشته دویست سال هم است این کشور را در مشت خود گرفته‌اند داشته باشد باید از همین امروز احتیاط خود را نیز بیشتر کند چون هیچ تصور روشنی از اینکه ایشان تا چه حد مرزهای شعور و اخلاق را قابل عدول می‌دانند وجود ندارد

همه‌ی اینها را کنار هم بگذارید تا بفهمید هر مطلبی که از ایران بیرون می‌آید و یا به ایران وارد می‌شود چه ارائه و همتی پشت آن نفهته است و امیدوارم ایرانیان خارج کشور همانند شما که چنین صادقانه وقت می‌گذارید آنان نیز بفهمند چه رسالت بزرگی به واسطه‌ی دسترسی خود به دنیای آزاد در برابر توطئه‌هائی که برای کشورشان انجام می‌شود دارند



تا کنون من این کلیپ را نمی‌توانستم به صورت پیوسته ببینم ولی اکنون آنرا کامل دانلود کرده و شروع به زیر نویس کردن آن کرده‌ام

borzu گفت...

انسان سکولار عزیز،
یک مصاحبه ی ترجمه شده از ژیژک با مصاحبه کننده ی ایرانی در bbc را امروز یافتم که قابل تامل است
http://www.transliminal.org/?p=220
البته من با تمام تحلیلهای ایشان در مورد ایران موافق نیستم و فکر میکنم که شما هم ایراداتی بگیرید
اما در حالت کلی نگاه ایشان به ایران میتواند برای ما آموزنده باشد.

ضمنا امروز متوجه شدم که ایشان از اعتراضات بعد از انتخابات ایران نیز حمایت کردهاند، که البته با توجه به شرایط و جو غالب جامعه ی ایرانیان مخالف در خارج کشور برایم قابل درک است
مثلا به این قسمت که از مصاحبه ی تحت عنوان " شما باید یکنوع سکوت تهدید کننده باشید" در رابطه با دیدار از ایران گفته اند و در اینجا کپی /پست کردم توجه بفرمایید:
«من دوست دارم بيايم اما يک نفر مرا تقريبا به موسوی وصل کرد تا برايش برنامه ريزی کنم و به من گفتند که يا هرگز ايران را نخواهی ديد يا در صورت پيروزی ايشان، به ايران دعوت خواهی شد و اين تنها فرصت من بود.
من بنا بود سال قبل به ايران بروم اما يکی از اساتيدی که مرا دعوت کرد دستگير شد. و الان هم که اوضاع خراب است اما من واقعا دوست دارم از ايران ديدن کنم چرا که من سينمای ايران را دوست دارم.»

انسان سکولار گفت...

مصاحبه‌ی ایشان باید جالب باشد کاش نمقدی بر آن بنویسید که افتخار انتشار آن را داشته باشیم

اما متاسفم که عده‌ای فقط قصد لطمه زدن به کشور را دارند و هر چه بد است برای آن می‌خواهند

borzu گفت...

استاد عزیز،
انجام و ارسال شد

انسان سکولار گفت...

سپاس بی نهایت دوست عزیز