# تاریخ ایران
# جادوی مغالطه
# راز بزرگ
فکر میکنید میتوان بدون زدودن تلقینات و جعلیات القاء شده به ما حقیقت را دید؟
با علم به اینکه خانهی A , B با هم همرنگ هستند کاری کنید که ذهنتان تحت تاثیر عناصر جانبی قرار نگیرد.
تا دروغها و عناصر جعلی ذهن را نزدائید نمیتوانید حقایق را ببینید.
و اگر با واقعیت ذهن خود را آشنا کنید آنگاه می بینید که چقدر خطر نزدیک است.
می فهمید که :
عدهای اندیشهی یهودیان را وسیلهی رسیدن به اهداف خود نمودند یهودیانی که بر اثر یک ویژگی خاص سالها تاریخ و اعتقادات بشری را با خود داشتند.
دومین گردنهی تاریخی این قوم با تشویق هامان عمالقی با تحریک خشایار شاه به قتلعام ایشان بوجود آمد.
اما تاریخ بشر تاریخ بزرگان ایشان نبود و داستانهای ایشان داستان خلقت بشر نبود
# جادوی مغالطه
# راز بزرگ
فکر میکنید میتوان بدون زدودن تلقینات و جعلیات القاء شده به ما حقیقت را دید؟
با علم به اینکه خانهی A , B با هم همرنگ هستند کاری کنید که ذهنتان تحت تاثیر عناصر جانبی قرار نگیرد.
تا دروغها و عناصر جعلی ذهن را نزدائید نمیتوانید حقایق را ببینید.
و اگر با واقعیت ذهن خود را آشنا کنید آنگاه می بینید که چقدر خطر نزدیک است.
می فهمید که :
به چه دلیل عدهای میخواهند با مسدود کردن اینترنت نگذارند کوس رسوائیشان زده شود
و
حقیقتی را در ایران دفن کنند
و
حقیقتی را در ایران دفن کنند
که باید تا دیر نشده باید با رسوا کردن ایشان ایران را نجات دهیم
سر نخ رسوائی امپراتوری ایشان در این سرزمین است
و سالهاست که میخواهند این مدارک را از بین ببرند
تلاشهای ایشان برای تحریف حقایق کاملا نشان از اهمیت این موضوع در سرنوشت بشر دارد
سر نخ رسوائی امپراتوری ایشان در این سرزمین است
و سالهاست که میخواهند این مدارک را از بین ببرند
تلاشهای ایشان برای تحریف حقایق کاملا نشان از اهمیت این موضوع در سرنوشت بشر دارد
حقایق تلخی که جدیدا مکشوف شده را هر چه زودتر بفهمیم بهتر است
رسوائی تاریخ ایران یک موضوع بینالمللی است نه یک موضوع محلی
خواست ایشان بر اینست که این راز به هر قیمتی باید در ایران دفن شود و اگر لازم شود بخاطر آن هر کاری میکنند
همانطور که به بهانهای احمقانه به عراق حمله کردند و توراتها و آثار باستانی موجود در این کشور را از عراق خارج کردند این کار را با ایران هم خواهند کرد
عدهای اندیشهی یهودیان را وسیلهی رسیدن به اهداف خود نمودند یهودیانی که بر اثر یک ویژگی خاص سالها تاریخ و اعتقادات بشری را با خود داشتند.
این ویژگی مهم که باعث شد کسانی که به جهانبینی دیگری اعتقاد داشتند نتوانند در مواقع برتری بر این قوم آنها را نابود کنند این ویژگی خاص یهودیان بوده که صفت یهودی بودن از مادر به ارث برسد نه از پدر
این ویژگی استثنائی ریشه در اختلاف بین سارا و هاجر دو زن ابراهیم دارد سارا که از قوم ممتاز تری بود به هاجر که کنیزی مصری بود و فرزندش اسمائیل حسادت میکرد تا جائی که ابرهیم را مجبور کرد اسمائیل و هاجر را به صحرای عربستان برده و آنها را ترک کند.
معبدی که ابراهیم برای خدا درست کرد شد قبلهی فرزندان اسمائیل و فرزندان اسحاق (فرزند دیگر ابراهیم از سارا) همواره تلاش داشتند که خود را از فرزندان کسی که مطرود بود یعنی اسمائیل جدا ببینند و خود را انسانهای برتری میدیدند همان طور که مادرشان همواره در گوش ایشان میخواند که شما چون از من هستید برترید و فرزندان هاجر موجودات پستی هستند
پس رسم بر این شد که ملاک برتر بودن منتسب بودن به رحم برتر باشد و نطفهی پدر نسب فرزند را تعیین نکند
همین رسم ایجاد شده بر اثر یک اختلاف ساده موجب شد که این قوم بتوانند خود را از تمام گردنه های تاریخ سالم عبور دهند
هر بار که قومی بر ایشان تفوق مییافت و مردان و پسران ایشان را میکشت و زنانشان را به اسارت می گرفت باز نسل ایشان از فرزندان قوم مقلوب به واسطهی انتساب با مادر محفوظ میماند و ایشان حامل عقاید و مرام ابراهیم میشدند
اولین گردنهی تاریخی این قوم بعد از اینکه اسرای یهود (فرزندان سارا) در بابل که توسط نیاکان عرب (فرزندان هاجر) بعد از سقوط اورشلیم به بردگی برده شده بودند توسط کوروش آزاد شدند بسلامت گذشت و اجازه یافتند که فرزندان خود را آزادانه آگاه به عقاید خود کنند .
ایشان در زمان خشایار شاه که از جانشینان کوروش بود توانسته بودند در تمام امپراطوری ایران گسترش یابند.
دومین گردنهی تاریخی این قوم با تشویق هامان عمالقی با تحریک خشایار شاه به قتلعام ایشان بوجود آمد.
ایشان با کمک استر ملکهی خشایار شاه از توطئهی نابودی خود مطلع شدند و در کودتائی تمام رقبای خود را نابود کردند و در این منطقه سالها زندگی کردند
در تماس با امپراتوری رم بود که مسیحیت از دامن آن تداخلات بوجود آمد و در این مراحل یهودیان دسته دسته به جای جای دنیا رفتند و هر کدام در مقطعی سازی برای خود زدند مذاهب مختلف اسلام و بابیت و بهائیت و زرتشتیت و تمام این بدعتها حاصل ابتکارات ایشان بود
اما تاریخ بشر تاریخ بزرگان ایشان نبود و داستانهای ایشان داستان خلقت بشر نبود
مبنای اصلی اعتقادات ایشان همان صورت تغییر یافتهی اعتقادات پیشینیان بود که مهد تمدن ایشان به باشکوه ترین شکل در ایران بود
الواح سنگی و گلی و فلزی و آثار معابد مختلف در جای جای این کشور وجود دارد و اگر مردم متوجهی این معابد بشوند و به مطالب لوحهائی که تعداد زیادی از آنها به دانشگاه شیکاگو برده شده پی برند و در آن تفکر کنند به ماهیت اعتقادات خود پی میبرند و این امپراتوری مسیحیت و سرمایهداری غرب را به نابودی میکشاند
مسیحیتی که سالها حافظ مدافع سرمایه داران و این اواخر در رقابت با کمونیسم او را هم از پا در آورده بود
باید حقایق تحریف میشد پس واتیکان و بزرگان یهودیت و حکامی که منافع خود را با اصحاب دین پیوند داده بودند در یک برنامهی حساب شده با اعزام مامورینی به نام باستان شناس اقدام به محو آثار تمدن اقوامی که رقبای اعتقادی قوم یهود بودند شدند تا انسان امروز تصور کند تاریخ یعنی داستانهای کتاب مقدس و باید از دستورات اصحاب دین و زر اطاعت کنند
راه نجات فاش کردن حقایق نهفته در دل این سرزمین است
فاش شدن این حقایق بعد از زدودن توهمات ملی میرسد به دلایل و انگیزههای فرای سوءاستفادههای مالی جاعلین و میرسد به تخریبهای وحشتناک بناهای باستانی و بعد از آن میرسد به کشف مردم و اقوامی که در این منطقه خدایانی دیگر را در معابد بسیار با شکوه تر از معبد قوم ابراهیم مثلا در شوش میپرستیدند
پیدا شدن آثار باستانی موجود در دل زمین که علارغم نابودی و سرقت بسیاری از آنها هنوز هزاران هزار آن در دل زمین است و دیدن هنر و فرهنگ غنی ایشان و روح انسانیتی که در آن موج میزند هر انسان عاقلی را به فکر میبرد که این خدای ابراهیم و دین فرزندان او چه برای ما داشته که از خدای مردم ایران باستان با معبدی بزرگتر و بهتر و مراسمی منطقی تر و تفکرات انسانی تر بهتر بوده است
با خود خواهد اندیشید که این داستانهای پیدایش آدم و حوا و شیطان و خدا و جبرئیل و میکائیل و غیره از چه روی به اشکالی مشابه در این لوحهای گلی ، سنگی و فلزی اینچنین با وسواس نگاشته شده و این عقاید چرا هیچ منبع و نسخهی مربوط به قوم ابراهیم ندارد و این تمدن نابود شده است که صاحب این افسانهها بوده که آنها خدای دیگری را میپرستیدند
وقتی به داستان خلقت شک کرد آنوقت داستان پیامبران و متون مقدس دیگر تقدس ندارد پس خیلی از آدمهای مقدس و مکانهای مقدس و قراردادهای مقدس تقدس خود را از دست خواهد داد و مردم با خود میاندیشند چرا باید پاپ اعظم را در تخت روان از جنس طلا جابجا کنیم و یک کشور به نام واتیکان مرکز فرمانروائی لردها بر تفکرات این همه مسیحی باشد و چرا باید ما یهودیان عملا عملههای فتنهگری و جاسوسی و مبارزهی لردها باشیم و چرا باید ما مسلمانهای معتقد بردههای علما و مفتیهای مذهبی در شکل افراد طالبان باشیم که بنابر خواست لردها با عملیات انتحاری بهانهی ایجاد جنگ زرگری و ترساندن مردم از یکدیگر را فراهم کنیم چنانکه آنها بتوانند راحت حاصل دسترنج ایشان را استفاده کنند؟
و آنگاه میتوانید تصور کنید چه بلوائی خواهد شد؟
این همان آخرالزمانی است که آنها میخواهند جلوی آنرا بگیرند
۱۸ نظر:
با سلام
چند وقتی که به این وبلاگ سر نزده بودم خیلی از قضیه جامانده ام شما خیلی پیشرفت کردید!!!
من واقعا حیرت میکنم حیرت
چطور شما نمیتوانید چنین حقیق مشهودی را ببینید
براستی هم تا این کارها را نکنند که چنین بی بصیرت نمیشویم که به احمدینژاد رای بدهیم و بعد رای خود را طلب کنیم و با کشورهای همسایهی خود بر سر نام یک دریا دعوا داشته باشیم و نهایتا نفت باارزش خود را به مفت بفروشیم
خانه ای را در نظر بگیرید که برای ساخته شدن چقدر تخصص نیاز دارد از لحظه ای طراحی می شود آجر روی آجر قرار می گیرد لوله کشی و کاشی و کابینت و غیره اما یک نفر با یک پتک می کوبد همه چیز را نابود می کند، قصه پورپیرار هم از این دست است. کسی به خودش اجازه می دهد با یک پتک بکوبد بر کتابی که 50 هزار بیت بر وزن فعولن فعولن فعولن فعول گفته است. من نمی خواستم تا کامل شدن منابع ام و تحقیقاتم اظهار نظری کنم اما تندروی های شما اجازه نمی دهد... خواهش می کنم کلاه خود را قاضی کنید اصلا شاهنامه چرت و چرند آیا به نظم در آوردن این حجمه چرت و چرند با قافیه و ریتم یکسان اعجاز نیست و اصلا حرف شما قبول جعل! آیا چنین جعلی قابل ستایش نیست؟! برای چی فردی باید اینقدر بی کار باشد که چنین کارسترگی را برای چاق کردن ملتی دیگر انجام دهد؟!
شما که ادعای روشنفکری دارید کتاب جلال آل احمد هم بخونید که روشنفکری بی ریشه چه بر سر تفکر انسان می آورد.
مطمئن باشید اگه بابابزرگ شما هم چنین کاری را توانسته بود انجام دهد حتما خیلی دنبال تاریخ تولدش بودند. زحمت بکشید از پشت اینترنت بلند شوید سری به بنیاد دایرةالمعارف در دارآباد بزنید...همین سال گذشته یک تیم 20 نفری یکسال تمام روی تاریخ تولد خیام داشتن کار می کرد. خیلی راحته یکی از گرد راه برسه بگه همش جعله! یعنی کار از این راحتتر هست؟ چقدر حقیرانه و تمسخر آمیزه اگر حالا این بابا که به همه زحمات این گروه... یکدفعه احساس کنه قهرمان کشف حقیقت شده.
ابتدا با تلاش برای کنترل خشمم بابت اطلاق روشنفکر بی ریشه به من باید بگویم که درست نیست بدون اینکه کسی را بشناسید نسبت به او اظهار نظر کنید
مطمئن باشید اگر من آدم بی اصل و نسبی بودم بیشتر احتیاج به چسباندن خودم به تفاخرات احمقانهی نژاد برتری و کوروشی و داریوشی داشتم.
و بدانید که پدر بزرگ مادری من از رجال سیاسی زمان مصدق و پدر بزرگ پدری من از خوانین و مالکین بزرگ بود و اتفاقا من در اشیاء عتیقهای بزرگ شدن که سودجوها به پدر بزرگ من میفروختند تا با سوءاستفاده از علاقهی بدون تخصص وی او را سر کیسه کنند و دیدهام چطور وقتی در میان کلی اشیا مجعول یک اثر مربوط به تمدنهای گذشتهی ایران پیدا می شد تمام اشیاء کم ارزش را با قیمت گزاف میخریدند تا بعد با تظاهر به بی اهمیتی آن درخواست کنند مثلا آن شیر سنگی را هم اشانتیون به ما بدهید.
پس من بچه دهاتی بی اصل و نسبی نیستم که از فرط عقدههای حقارت خود به افتخارات کاذب متوسل شوم و یا بر علیه اشراقیت طغیان کرده باشم و بخواهم همه چیز را یکسره نفی کنم
البته لازم نیست توضیح بدهید که منظورتان من نبوده
خواستم این جملهی شما را بهانه کنم تا این موضوع را گوشزد کنم
اما شما یک فرد غیر متخصص نیستید
شما نباید با کلی گوئی و این را شاهد آن کردن و آن را شاهد این کردن با مسئله روبرو شوید
پس لطفا اگر ادعای این را دارید که شایستگی لازم را برای محکوم کردن آقای پرپیرا دارید لطفا به سئوالات پست "رستمهای پوشالی" و از آن مهمتر "با گرد آفرید" جواب دهید
باقی همه هر چه بگویم تکرار مکررات و زیادی است
با سلام
>>"کتاب جلال آل احمد هم بخونید که روشنفکری بی ریشه چه بر سر تفکر انسان می آورد"
این چه ربطی دارد به اینکه بابابزرگ شما از رجال مصدق باشد(اصلا خود مصدق) یا از خوانین یا یک کشاورز دهاتی؟
مگر مخطبان مرحوم آل احمد بی اصل و نسب و بی ریشه بودند؟! نه خیر اغلب ایشان ار تبار بزرگان این مملکت بودند.
من غلط بکنم فردی را که نه می شناسم و نه بی احترامی از او دیده باشم بی اصل و نسب خطاب کنم. باور کنید من به کسی که با من دعوا کند و فحشم هم بدهد نمی گویم بی اصل و نسب و یا بی پدر....
روشنفکری بی ریشه یعنی طرز فکری که بر مبنای و چارچوب درستی قرار نگرفته و بر پایه بنیادها (یا همان ریشه ها)ی آن مبحث قرار ندارد. و مسائل قیاس به ظاهر شده است. ربطی به بابابزرگ دهاتی یا وزیر ندارد؟! به مطالعات خود شما و تعمیق در مسائل بستگی دارد.
اما سوالات شما
من هم فرد متخصصی نیستم اگر درس پروفایل مر ا خوانده باشید رشته من فلسفه علم و یا همان اپیستومولوژی است اما آنچه در خلال کارهایم با آن برخورد کردم و تا حدودی مطلعم:
نمی دانم که گفته که کهنترین کتاب مربوط به 500 سال پیش است. کهن ترین کتاب به زبان عربی که همه بر پوست از قرن اول و از قرن سوم بسیاری بر روی کاغذ است و به زبان فارسی از قرن پنجم است.
خب اگر اینها جعلی است و تازه ساز پس مال 500 سال پیش هم جعلی است و تازه ساز
شما یا آقای پورپیرار هم باید ثابت کنید که این نسخ جعلی است...
البته من به دنبال این هستم که همان آزمایش کربن4 مدنظر شما را هم پی گیری کنم.
اگر جلال آل احمد روشنفکران را به دو دستهی با ریشه و بی ریشه تقسیم کرده معلوم است نمیدانسته روشنفکر یعنی چه و وظیفهاش چیست
نقش روشنفکر این نیست که به دیگران بگوید چه باید بکنند.
روشنفکر به چه حقی میتواند چنین کند؟
میشل فوکو میگوید:
"و به یاد آورید تمام آن پیشگوییها، نویدها، حکمها و برنامههایی که روشنفکران در دو سدهی گذشته بیان کردند و اکنون اثرها و نتیجههایشان را میبینیم.
کار روشنفکر این نیست که ارادهی سیاسی دیگران را شکل دهد؛ کار روشنفکر این است که از رهگذر تحلیلهایی که در عرصههای خاص خود انجام میدهد، امور بدیهی و مسلم را از نو مورد پرسش و مطالعه قرار دهد، عادتها و شیوه های عمل و اندیشیدن را متزلزل کند، آشناییهای پذیرفته شده را بزداید، قاعدهها و نهادها را از نو ارزیابی کند، و بر مبنای همین دوباره مسئله کردن (که در آن روشنفکر حرفهی خاصِ روشنفکریاش را ایفا میکند) در شکلگیری ارادهی سیاسی (که در آن میبایست نقش شهروندیاش را ایفا کند) شرکت کند"
و اما اگر فرد متخصصی نیستید چگونه در مورد موضوع با قاطعیت اظهار نظر میکنید؟
و اما اگر دنبال جواب آزمایش کربن 14 هستید دیگر بحث تمام است
من یک گواهی را که تائید کرده باشد ورق کتاب مذکور حتی در تاریخ قرن هفتم هجری ساخته شده از شما که به درستکاریتان ایمان دارم میپذیرم
و اما ای کاش متوجه باشید در حالی که مردم در باتلاق ناهنجاریهای اجتماعی در حال فرو رفتن و غرق شدن هستند اینکه یک تیم بیست نفره یکسال تمام مشغول تحقیقات برای یافتن تاریخ تولد خیام بودهاند یعنی چه!!!
با سلام
از قضاوت عجولانه عذر می خواهم همان طور که از پیش گفته ام پاسخ شما را مفصل در وبلاگ خود قرار خواهم داد
درباره کتاب آل احمد هم در جایی نیستم که بخواهم قضاوت کنم
اما کار این تیم...خوب است افراد کارشان را درست انچام دهند، البته من به شخصه علاقه و یا حوصله این کارها را ندارم اما کسی که در دایرة المعارف کار می کند و کتاب مرجع می نویسد که تاریخ تولد مشاهیر با بالاترین دقت ممکن در دسترسی عموم قرار دهد باید همین کار را بکند و در غیر این صورت کمکاری کرده. همانطور که شما در ترسیم نقشه های فنی خود باید مراقب جزئیات زیادی باشید.
نمیدانم چه بگویم
جز تاسفی عمیق چیزی برای گفتن نمیماند
واقعا اگر اهمیت تاریخ تولد خیام در حدی است که یک سال یک تیم بیست نفره تلاش کنند که تاریخ تولد خیام را کشف کنند آنهم در حالی که نهایتا به هیچ نتیجهای هم نمیرسند باید گفت افسوس بر ما
اما جواب سئوالات من چند جمله بیشتر نیست و نیازی به جواب مفصل نیست
اما پاسخی که در چند خط می توان داد:
سوال اول شما
چگونه قبل از اینکه خط عربی کامل شده باشد و اساسا نقطه داشته باشد و حروف آن کامل شده باشد فردوسی با یک زبان دیگر (فارسی) با چهار حرف اضافه (گ.پ.چ.ژ) دیوان اشعارش را نوشته
من کاری به شاهنامه ندارم(سررشته ای ندارم) اما نبود نقطه و سرکش به معنی عدم تکامل خط نیست، شاید برای خواننده امروزی سخت باشد اما خواننده حرفه ای و خواننده آن روزگار مشکلی با این مسئله ندارد.
مثل اینکه... الان شما فهمیدید من گفتم «مِثلِ» نه «مَثَل» و اینکه شاید کسی که فلسفه نداند در یک کتاب فلسفی بخواند: «مَثَل». اماکسی که در فلسفه حرفه ای است این اشتباه را نمی کند و می خواند مُثُلِ افلاطونی نه مِثلِ یا مَثَلِ...
این ساده انگاری پورپیرار است که خط برای انتقال مفاهیم کامل نبوده...
بعضا برای سهولت و سرعت در کتابهای ریاضی و فلسفی کلمات بدون نقطه و سرکش بوده.(حتی بعد از پیدایش نقطه) و خواننده هم می فهمیده منظور چیست...
البته اشتباه و تغییر هم پیش می آمده که مثلا به مرور زمان ما می گوییم روز نه مثل کردها روژ و نانپژ(نانپز یا نانوا)
ضمن اینکه فکر می کنید کار یک مصحح چیست؟ او بعضا بسیاری از قسمتهای یک نسخه را حدس می زند و یا با کلمات شنیداری مقایسه می کند.
من در کارگاه (ورک شاپ) میراث مکتوب اولین بار که یک صفحه از خواجه نصیرالدین طوسی رو دیدم به نظرم خط خطی اومد و وحشت کردم که چه طور ممکنه اینو بشه خوند مخصوصا که کتاب نجوم بود و پر از محاسبه...
اما ظرف یکسال همه اون خط ها برایم معنی پیدا کرد. همین الان هم هیچ خطی کامل نیست و همه زبانها و خط ها در حال گذار و تحولند و شاید چند قرن دیگر آیندگان از خواندن نوشته های ما عاجز باشند...این یعنی که ما از هر نوع تبادل اطلاعات و بحث محرومیم
هر چند گاهی سر می زنم و اگر بتوانم پاسخ می دهم
ضمن اینکه آن تیم 20 نفره شاگردان یکی بزرگترین اساتید این کشور بودند(شاید راضی نباشند نامشان را ببرم) که بر مبنای استعاره های نجومی (که من وقتی مثلا زحل در عقرب لانه کرده به دنیا آمدم)تواریخ را استخراج می کنند و در عین اینکه نجوم کروی و ساخن اسطرلاب را یاد گرفتند. کارشان بسیار تحسین برانگیز و قابل قدردانی است البته شما می توانید متاسف باشید.
خوب به جای خوبی رسیدیم
فکر نمیکنم که کسی در اینترنت و در دنیای واقعی من وجود داشته باشد که تواناتر از شما باشد در پیدا کردن تصویری از میکروفیلم صفحهای از شاهنامه که مثلا این شعر را به همان خط بی نقطه و سرکش نوشته باشد
زنان را ستائي سگان را ستاي
که يک سگ به از صد زن پارساي
این هم یکی از پنجاه هزار بیت بر وزن فعولن فعولن فعولن فعول که برای من شاهدی است از سخیف بودن اشعار این فردوسی هزار سال پیش که شما لطف کنید تصویر شاهنامهای را که مبنای تبدیل آن رسم الخط به رسم الخط امروزی بوده را نشان دهید
و اما چرا این دانشمندان بزرگ که دنبال مار و عقربهای خزیده در سوراخ برجهای مختلف هستند باید راضی نباشند ما نام و هنرشان را بدانیم؟
مگر از بودجهی بیتالمال خرج نمیکنند؟
روا نیست که نتیجهی زحماتشان را برای عدهای انحصاری ارائه کنند
واقعا در این شرایطی که ما داریم بدون دانستن تاریخ دقیق تولد خیام چگونه فجایع پیش روی این مملکت را از سر بگذرانیم؟
(من همیشه به زبان طعنه آمیز پورپیرا ایراد داشتم اما انصافا گاهی موضوع دیگر به قسمی کمیک میشود که انسان احساس میکند اگر کمی چاشنی طنز به آن ندهد و جدی بخواهد در مورد آن صحجبت کند به شعورها توهین میشود)
اولا نتایج این زحمات در کتابی به نام دایرة المعارف چاپ می شود و رمز و رازی هم در کار نیست...علم نجومه، حوصله دارید یاد بگیرید، محاسباتشان بیشتر از دبیرستان و ریاضی یک و دو عمومی نیست.
اگر برای شما این یاد گرفتن این محاسبات مسخره است خوب است هدیه زندگی است... بخندید
خدا رو شکر که همه مثل شما فکر نمی کنند والا همه تحقیقان نظری وتئوریک بی فایده بود
مطمئن باشید یک پاپاسی هم عاید کسی نشده اغلب این افراد در کنار تحصیل برای تامین معاش سخت کار می کنند همه مثل شما خانزاده نیستند...
در مورد شاهنامه من نیز تا حالا هیچ نسخه ای ندیدم یعنی دنبالش نبودم کارم ربطی به شاهنامه ندارد.
الان هم در جایی هستم که چشمم به شاهنامه چاپی هم نمی خورد چه برسد به خطی اش
دوست ندارم گقتگو با شما دوست عزیز به مجادله تبدیل شود ولی خود انصاف دهید آیا کسی که ادعا میشود مخترع تقویم است نباید تاریخ تولدش را درست بنویسد و باید از روی چنین عباراتی "من وقتی زحل در عقرب لانه کرده به دنیا آمدم" تاریخ تولدش را تعیین کرد؟
و به نظر شما عجیب نیست که در اینترنت و سایتهائی که پیشتر خصوصی به من معرفی کردید حتی یک صفحه غیر از پاره نوشتههای قران وجود ندارد که با خط ابتدائی عربی نوشته شده باشد و هیچ نوشتاری به زبان فارسی نیز نمیتوان یافت که قدمتی بیش از پانصد سال داشته باشد
ارسال یک نظر