# تاریخ ایران
# پورپیرا
# گرد آفرید
گرد آفرید عزیز عزم خود را جزم نموده تا با مباحثهای همه جانبه هجمهای که استاد پورپیرا به تاریخ این مرز و بوم کرده دفع کرده و یک تنه کاری را که بزرگان تاریخ این کشور در آن درماندهاند به سامان رسانده و به جای ناسزا با منطق و استدلال مشت محکمی بر دهان یاوه گویان زده و جمعی را از نگرانی بدر آورد!
من به شخصه از این اعتماد به نفس ایشان تقدیر کرده و تلاش میکنم این حملهی موشکی را تا زمانی که کلاهک موشکها منطق باشد نه مغلطه پاسخ گویم. والبته این مباحثه را طبق خواست ایشان "موشک جواب موشک تلقی نمیکنم"
شروع این بحث را در اینجا خواهید دید رستمهای پوشالی
انسان سکولار گفت:
دوست خوبم
با کمال احترام من معتقدم شما هم مانند تمام کسانی که فقط ناسزا در جواب استدلالهای ایشان ارائه میدهند حتی یک صفحه از مطالب ایشان را نخواندهاید
اما من نمیخواهم این زحمت را به خود هموار کنیدشما اگر واقعا اعتقاد دارید که: "در گذشته نباید زندگی کنیم اما باید گذشته وتاریخمان را حفظ کنیم وبه درستی بشناسیم تا با توشه ای پر راه آینده را پی گیریم" و ادعای شما در اینکه میگوئید :" من خیلی سعی کردم بی طرف فکر کنم. هم نظرات پورپیرار را خواندم و هم نظرات مخالفان" صادقانه است پورپیرا را فراموش کرده و این سئوالات را پاسخ گوئید بدون اینکه اهمیتی بدهید پرسشگر اسمش چیست و چه سوابقی دارد
سئوال اول
(در اصالت شاهنامه)
اگر شاهنامه نوشتهی تحریر شده در هزار سال پیش می باشد
1- چگونه قبل از اینکه خط عربی کامل شده باشد و اساسا نقطه داشته باشد و حروف آن کامل شده باشد فردوسی با یک زبان دیگر (فارسی) با چهار حرف اضافه (گ.پ.چ.ژ) دیوان اشعارش را نوشته
آیا معجزهای او را از مسیر تکامل خط عربی جلوتر انداخته؟
2- حال ایشان این دیوان طویل را بر روی چه متریالی و با چه وسیلهای و با چه جوهری نوشته است؟
آیا با خودکار بیک بر روی یک دفتر دویست برگ نوشته یا با یک قلم نی و جوهر پست انار روی صدها پوست آهو دباغی شده؟
3- چگونه فردوسی هزار سال پیش چنین کتابتی می کند ولی تا کنون ما هیچ نوشتاری چه روی پوست چه روی استخوان و چه روی هر چیزی غیر از لوح گلی و سنگ با قدمتی بیش از پانصد سال جز پاره نوشتههای قران نیافتهایم؟
سئوال دوم
محوری ترین ادعای پورپیرا مبتنی بر رخداد پوریم است
قتلعامی که در زمان خشایار شاه صورت گرفت و تداوم تمدن هفت هزار سالهی ایران را منقطع کرد.
به عبارتی ایشان مدعی هستند که در فاصلهرخداد پوریم تا دوران صفویه در ایران جز کلنیهای کوچک یهودیان و بازماندگان پوریم که در قلعههائی مستحکم زندگی میکردند هیچ اجتماع متمدن و حکومت بزرگی که بتوان آنرا سلسله یا دولتی نامید و اساسا هیچ شهر بزرگ و صنعتی و دین و مرامی جز تدین یهودیان پراکنده در منطقه وجود نداشته و به مرور اقوام مختلفی از لر و کرد و بلوچ و گیلانی و مازندرانی و عرب و غیره در جای جای ایران مستقر شدند و اسلام نه با حملهی اعراب بلکه با مهاجران وارد منطقه گردیده است.
اگر ادعای فوق را رد کنیم و مطابق آنچه برایمان نوشتهاند معتقد باشیم که اسکندری حمله کرده و تخت جمشید را آتش زده و امپراتوری خامنشیان را نابود کرده و سپس ساسانیان بر سر کار بودند و اعراب حمله کرده و آنها را نابود کردند و سپس مغولها حمله کردهاند آنگاه چگونه میتوان سئوالات زیر را پاسخ گفت؟
2-1 -
اگر ما معتقد به ادامهی زندگی مردم ایران به طور مستمر تا به امروز باشیم چگونه است که ما هیچ شهری را نمیتوانیم بیابیم که بعد از دوهزار و پانصد سال قبل به موجودیت خویش ادامه داده باشد
یعنی ما هر شهری که پیدا کردهایم یا خرابههای آنرا میشناختیم اجتماعی ویران شده سوخته و بکلی از بین رفته بوده و هیچ شهر بزرگی بلکه هیچ کاروانسرا حمام یا خانهی آبادی درسراسر ایران جز شوشتر نمییابیم و معابد بزرگ شهرهای بزرگ و تمدنهای پیشرفته را بدون کوچکترین رد پائی از دو هزار و پانصد سال پیش میبینیم؟
2-2
منطقهی تهی از مردمان ایران مدتی پذیرای یونانیان شکست خورده و فراری از مقدونیها بوده و ما با کمال شگفتی سازههای حیرت آور آبی سدها خانههای با معماری باشکوه و سکههای ضرب شده و آثار مربوط به فرهنگ و تمدن یونان را در منطقه زیاد داریم
چگونه عدهای فراری توانستهاند بدون مزاجمت بهترین مناطق اطراف رود کارون را تصرف کنند و چنین مهندسی بی نظیری را پیاده کنند و آثار آنها تا امروز حتی قابل بهرهبرداری بماند ولی ما یک عدد سکهی مربوط به هخامنشیها و اشکانیها و ساسانیها پیدا نکنیم که هیچ اثری از ابنیهای حتی خرابه که بعد از پوریم ساخته شده باشد نمی یابیم؟
2-3
چگونه است که ما یک مسجد ساخته شده از صدر اسلام در سراسر ایران پیدا نمی کنیم در حالی که ادعا می شود اعراب با آن بگیر و ببند حمله کردند و کجاست ویرانههای کاخی که فرش بهارستان در آن بوده؟
2-4
موضوع نیمه ساخت بودن تمام پلانهای معماری تخت جمشید موضوعی نیست که دیگر بخواهیم بر سر آن چانه بزنیم
دیگر لجوجترین افراد متعصب به تاریخ ایران به روایت یهود هم درمقابل نظر رسمی سازمان نظام مهندسی کشور که بعد از یک بررسی کامل و طولانی و تخصصی موضوع ناتمام ماندن تخت جمشید را با انتشار یک گزارش رسمی تأیید کرده است و علاوه بر آن متخصصان سازمان آتشنشانی کشور هم با بررسیها و آزمایشات تخصصی خود تأیید کردند که هرگز و در هیچ زمانی ابنیه سنگی تخت جمشید دچار حریق نشده است! چارهای جز تسلیم ندارند
حال اینجا دو سئوال مهم پیش میآید
2-4-1
چرا مورخین غربی یک مجموعهی ناتمام را یک مجموعه بنای در حال بهرهبرداری با آنهمه آب و تابی که پیشتر گفته شد معرفی کرده بودند؟
2-4-2
اگر بپذیریم که تخت جمشید بر اثر یک اتفاق در فاز حداکثر سی درصد طرح نهائی متوقف شده است چه عاملی باعث بلا استفاده ماندن این حجم عظیم سرمایه گذاری شده است؟
بدون تردید من امیدی ندارم که در حالی که تمام علمای تاریخ مجعول ما در پاسخگوئی به این سئوالات در ماندهاند شما بتوانید پاسخی به این سئوالات بدهید
ولی شاید بخواهید با اعتراف به اینکه واقعا تا به امروز بر اساس نظر افرادی که مورد اعتمادتان بودند روی پورپیرا قضاوت می کردید و اکنون مطمئن نیستید که بتوانید آنچنان مطمئن نظرات وی را رد کنید بزرگمنشی و آزادگی خود را نشان دهید
درابتدا عذرخواهی می کنم که پاسخم طولانی شده ، بند به بند نوشته ام که حوصله کنید.
1- آیا در صحبت های من ناسزایی به آقای پورپیرار دیده می شود که می گویید: شما هم مانند همان ها که به ایشان ناسزا می گویند ...
2- بله من ادیب و شاهنامه شناس نیستم اما گفتم که نظرات و اندیشه های دیگران را مطالعه کرده ام و بالاخره وقتی کسی درمورد مطلبی مطالعه می کند خودش نیز به نظری می رسد که بخواهد ان را بیان کند. ضمن آنکه مگر خود شما ادیب و شاهنامه شناسید که در این باره می نویسید و نقد می کنید و نظرات سایرین را که سال ها در این زمینه کار کرده اند را به چالش می کشید. بنابراین موقعیت من و شما برابر است، همان طور که شما دیگر محققان را به چالش می کشید من نیز به دلیل شبهات و سوالاتی که در نظریات آقای پورپیرار برایم ایجاد شده می توانم نظر داشته باشم .
3- می گویید که : شما آقای پورپیرار را زیر سوال می برید. من اصلا به طور کامل نظریات ایشان را رد یا تایید نکردم و بلکه گفتم نظریات ایشان متناقض است و با هم تضاد دارد. و این برای من سوال است که به دو نمونه از آن هم اشاره کردم.
4- تحقیقات و پژوهش های خانم کخ و همسرش بر روی الواح گلی که از تخت جمشید به دست آمده صورت گرفته است و سال ها روی آن کار شده و همگی مستند به الواح مذکور است که در کتابی تحت عنوان از زبان داریوش آورده شده. این برداشت شما که چون ایشان خارجی ست پس به این دلیل نظر وی را قبول می کنم!! درست نیست. یعنی این قدر شعور و اندیشه در من وجود ندارد که فکر کنم چون صرفا وی اروپایی است باید نظر او را قبول کنم ..
5- قویا باور دارم که در عرصه ی علم و دانش و حتی فلسفه چیزی به اسم وحی منزل نداریم. وحی منزل مختص اعتقادات دینی صرف و بنیادگرایان مذهبی است و بس.
6- اینکه آقای پورپیرار در چه شرایطی زندگی می کند وسر 5 میلیون مالیات مشکل دارد مساله ای شخصی است و نمی دانم چه جای بحث در اینجا دارد و چه ربطی به نظریات وی در امور تاریخی.
7- ملاک صحبت های من حرف کوچه و بازار نبود. و با عرض معذرت به نظرم بی ادبانه است که مطالعات و تحقیقات سایر پژوهشگران تاریخی و ادبی را حتی اگر با نظرمان مخالف باشد، حرف کوچه و بازار بنامیم. من حتی این اسائه ی ادب را به آقای پورپیرار نیز روا نمی دارم.
8- بله به یکباره تغییر جهت دادن آقای پورپیرار برایم سوال است. وی در مقدمه ی کتاب از زبان داریوش(تحقیقات خانم کخ) می نویسد:« این کتاب گواهی می دهد که ایران از همان آغاز اعلام حضور خود در تاریخ تمدن بشری پیوسته مبشر راستی بوده برابری و آزادی و عدالت را ندا داده است و به راستی که بر این سخن .. نمی توان چیزی افزود که احساس غرور ایرانی بودن را در خواننده بیش تر دامن نزند..... به یقین ارزش کتاب در بیان تمامی حقایق مربوط به آن دوران است و از خلال آن پذیرفته می شود که قدرت مدیریت و سازماندهی بنیان یک امپراتوری و نیز روابط ملی به کمک خرد جمعی چنان مستحکم شد که هنوز ایرانیان به جهان با همان ویژگی های دیرین و نخستین خود یعنی پندار و گفتار و کردار نیک شناخته می شوند ...»
9- شما بر عکس آنچه می گویید، اتفاقا خیلی مطلق نگاه می کنید به همه چیز. من در مورد شما گفتم : به نظرم شما شاید فقط به مطالعه نظرات آقای پورپیرار بسنده می کنید. اما شما در مورد من با قطع به یقین می گویید: من معتقدم شما هم مانند تمام کسانی که فقط ناسزا در جواب استدلالهای ایشان ارائه میدهند حتی یک صفحه از مطالب ایشان را نخواندهاید.
10- دوست گرامی تا کنون درباره نظرات آقای پورپیرار زیاد بحث شده و پاسخ ها (حالا شاید مورد قبول شما و ایشان نباشد) داده شده است. بنابراین اینکه می گویید کسی تا به حال پاسخ مستدل نداده چنین نیست حال استدلال ها موافق نظر شما نبوده همچنان که برعکس و طیف دیگر نیز استدلال های ایشان را مورد قبول خود نمی دانند.
11- ضمنا من نمی خواهم درباره ایشان (پوپیرار)حرف بزنم و اظهار نظر کنم که تنها بخش کوچکی از حرف هایم در مورد وی بود. من برداشت کلی ای که از مطالعه ی نظرات مخالف و موافق داشته ام را مطرح می کنم و از شما هم انتظار دارم این قدر مستندِ حرف هایتان این نباشد که پورپیرار چنین می گوید و چنان گفته است. نظر شخصی خودتان با توجه به آنچه تاکنون برداشت کرده اید را بگویید. سوال هایی که برای خودتان ایجاد شده مانند همان که در ادامه ی کامنت هایتان آورده اید.
12- و اما اینکه ما هیچ اثر تاریخی ای نداریم از بعد از هخامنشیان تا صفویه، حرفی اشتباه است. در استان فارس آثار تاریخی زیادی مربوط به دوره ی ساسانی وجود دارد از جمله بنای اردشیر بابکان در فیروزآباد و بی شاپور در کازرون. همچنین در دیگر نقاط مانند گنبد سلطانیه مربوط به دوره ی سلجوقی در سلطانیه زنجان. گنبد علویان و برج قربان در همدان. مسجد جامع در اصفهان . مسجد جامع همدان که بر روی بنایی متعلق به دوره ی اشکانی ساخته شده است و ارگ بم و ده ها اثر دیگر ...
13- می گویید هیچ سکه ی هخامنشی یا ساسانی و اشکانی وجود ندارد. در این مورد خوب است سری بزنید به موزه ها. نمونه ها در موزه های مختلف کشور نگهداری می شود. آخرین بار (حدودا سه ماه پیش) در موزه ای در زنجان ، سکه های متعلق به دوره های مختلف از جمله ساسانی و اشکانی و هخامنشی و سلوکی و سلسله های پیش از صفویه وجود داشت که شخصا دیدم. یعنی آنها هم جعلی و ساخته ی قرن حاضر است؟
14- اینکه می گویید فردوسی چگونه شاهنامه را به زبان فارسی و با حروف پ، ژ، گ، چ نوشته است در حالیکه خط در آن موقع نقطه نداشته باید بگویم در سال های ابتدای ورود اسلام به ایران و در زمان خلیفه دوم (عمر) رسم الخط تغییر یافت و پس از آن و در همان سده های ابتدایی از اولین شعرایی که با رسم اخط جدید شعر نوشته و به پارسی سرودند حنظله ی بادغیسی بود. بنابراین در زمان فردوسی که سه سده ی بعد شاهنامه را سروده این رسم اخط قبلا شکل گرفته بوده و وجود داشته است. حتی پیش از فردوسی شعرای نامدار دیگری بوده اند مانند رودکی و عنصری و انوری. و فردوسی بعد از همه ی این ها بوده است.
15- شما مرتبا به واقعه ی پوریم اشاره می کنید. اینکه بر اساس آن 70000 ایرانی کشته شده و درواقع ایرانیان مورد هجوم یهودیان قرار گرفتند. و بعدها یهودیان تاریخ ما را جعل کرده و به این شکلی که امروز می خوانیم در آمده.( درحالیکه به نظر من به دلایلی نمی تواند این ماجرا به این شکلی که در تورات آمده، باشد.)
سوالی که برای من ایجاد می شود اینکه شما سند تاریخی این قضیه را شرح ماوقعی که در عهد عتیق(تورات) آمده می دانید و مستند نظرتان آن است. در حالیکه از سوی دیگر، یهودیان را جاعل می دانید. راستش تناقضی آشکار در اینجا وجود دارد. شما به سندی برای گفته تان اشاره می کنید که متعلق به همان گروهی است که شما آنها را جاعل تاریخ ما می دانید. خب اگر یهودیان که این همه زحمت کشیده باشند و تاریخ و ادبیات و فرهنگ ما را جعل کرده باشند و به این شکل تحویل ما داده اند، جعل کردن و ساختن داستانی در کتاب تورات برایشان کاری دارد؟
نمی شود شما به توراتِ یهودیان به عنوان مستند نظرتان استناد کنید در حالیکه در مسائل دیگر، آنها را جاعل و دروغگو می نامید .
16- شعرای پیش از فردوسی چی؟ یعنی رودکی و عنصری و انوری گرفته تا زمان فردوسی و حتی بعد او. یعنی انها هم جعلی اند و وجود نداشته اند؟ شعرا ی بعد از و او دانشمندان قبل و بعد از او چه؟ حافظ و سعدی و خیام و ....بوعلی و فارابی و رازی و حتی فلاسفه مانند سهروردی و عین القضات و ... یعنی آنها هم وجود خارجی نداشته اند؟ اگر من بپذیرم که همه جعلی اند و وجود خارجی نداشته ، این سوال برای من هم ایجاد می شود پس چه کس و چه کسانی این همه شعر را سروده اند؟ و چه بهره ای از سرودن این اشعار می برده اند؟ چه کسی یا چه کسانی کتاب های علمی بوعلی و فارابی و ... را نوشته اند و با چه هدفی؟
17- درکل شما معتقدید که از زمان هخامنشان تا صفویه ما تاریخی نداشتیم و جز کلنی های کوچک یهودی ما چیزی دیگری نداشته ایم.و می گویید:« در فاصلهرخداد پوریم تا دوران صفویه در ایران جز کلنیهای کوچک یهودیان و بازماندگان پوریم که در قلعههائی مستحکم زندگی میکردند هیچ اجتماع متمدن و حکومت بزرگی که بتوان آنرا سلسله یا دولتی نامید و اساسا هیچ شهر بزرگ و صنعتی و دین و مرامی جز تدین یهودیان پراکنده در منطقه وجود نداشته و به مرور اقوام مختلفی از لر و کرد و بلوچ و گیلانی و مازندرانی و عرب و غیره در جای جای ایران مستقر شدند و اسلام نه با حملهی اعراب بلکه با مهاجران وارد منطقه گردیده است.» و در ادامه هم حمله ی اعراب و اسکندر و مغول و ... را رد می کنید . خب من این را می پذیرم. اما سوال:
الف)در اینصورت اصلا خسروپرویزی نبوده که محمد به وی نامه بنویسد و از وی بخواهد اسلام را بپذیرد و ... باید جریان حمله به ایران دروغ باشد ، سعدبن ابی وقاص و نامه نگاری هایش از شرح ماجرای جنگ قادسیه و نهاوند به عمر و ... هم جعلی و دروغ و در واقع بخش اعظم تاریخ اسلام هم دروغ است و واقعیت نداشته.( منظورم ادامه کار و حضور خلفای عباسی و ... است) و کلا تاریخ شیعه هم زیر سوال می رود و اینکه ائمه ای نبوده چرا که وقتی خلفای عباسی و ... نباشند انها هم نبوده و حضورشان در ایران مانند امام رضا و ... بی معنی و خارج از واقعیت است. پس تاریخ اسلام و شیعه هم هجوی بیش نیست.
ب)اگر بپذیریم که تاریخ ما جعلی است و چنین نبوده پس باید بپذیریم که تاریخ سایر ملل نیز جعلی است. چرا که حمله اعراب یه ایران و حمله اسکندر و مغول و تیمور در تاریخ ملت های خود ثبت شده و فقط ثبت این وقایع در تاریخچه ایران نبوده است. بنابراین سهم عظیمی از تاریخ ملل جهان جعلی است.
ج)در طول تاریخ از دوره هخامنشی تا صفویه، جهانگردان زیادی از سرزمین ایران گذر کرده اند. مانند مارکو پولو که پس از حمله ی مغول به ایران و در دوره ایلخانان از مسیر جاده ی ابریشم گذشته و و قایع را ثبت کرده است. سفرنامه ی ابن بطوطه جهانگرد مراکشی که جغرافی دان و مورخ نیز هست همین طور و ... . آیا آنها هم دروغ است و جعلی.؟ حال اصلا به وقایع نگاری های هرودوت و گزنفون که در دوره ی هخامنشی بوده اند کاری ندارم. و بگذریم از سفرنامه های خود ایرانیان از جمله ناصرخسرو .
د)اگر چنین باشد که پس از پوریم جز کلنی های یهودی ها چیز دیگری نبوده است و بازماندگان پوریم در قلاع مستحکم زندگی می کردند، بنابراین اجتماعی به معنای سیاسی اش شکل نگرفته است چگونه به یکباره در دوره صفوی، آنها همدیگر را پیدا کرده و یهودی ها را برچیده و یک حکومت قدرتمند ایجاد می کنند؟ راستش با منطق من جور در نمی آید.
ه)و اگر همه این ها جعلی باشد، چه کس و چه کسانی از این جعل تاریخی آن هم به این گستردگی سود می برده اند؟ و یا سود می برند؟ به چه دلیل؟ و چه هزینه و انرژی ای باید گذاشته باشند برای نوشتن و ایجاد این همه جعلیات.
و)و چرا از بین این همه مورخ و اندیشمند و ادیب و پژوهشگر تاریخی در جهان و در طول سالیان ، کسی به غیر از یک نفر به این جعلیات آن هم به این عظمت پی نبرده؟ و یا اگر پی برده به چه دلیل سکوت کرده اند؟
البته در جزییات، اشتباهات و دروغ هایی وجود دارد که مختص به تاریخ ایران هم نیست ولی نه در این حد و نه در حد چیزی حدود دو هزار سال.
به هر حال شبهات تاریخی چیزی نیست که افراد به راحتی بتوانند همدیگر را قانع کنند ، چرا که واقعیتی که در جامعه ی امروز می بینیم و اینکه خیلی راحت واقعه ای را که بیست سال پیش نه حتی، که روز قبلش اتفاق افتاده به ناگاه جعل می شود و جور دیگری مطرح می گردد( انگار نه انگار که شاهدان هنوز زنده اند) ، دیگر درباره ی تاریخ هزار و دو هزار سال پیش نمی توان به صورت قطع اظهار نظر کرد .
اما جای بررسی را باز می گذارم چرا که معتقدم هیچ چیز قطعی نیست.
و به قول شاملو: تاریخِ ما بی قراری بود.
18- اگر بدخلقی ای در نوشتارهایم است ببخشید. عمدی نبوده و شاید مقتضای بحث است. نمی خواهم مباحثه مان موشک جواب موشک تلقی گردد! (البته اگر الان نگویید من که موشکی نفرستاده ام )
ژانویهٔ ۱۸, ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۳۳
روح هامون عمالقی گفت...
انسان سکولار
اگر میخواهید من جواب گرد آفرید عزیز را بدهم؟
ژانویهٔ ۲۰, ۲۰۱۱، ساعت ۴:۳۷
انسان سکولار گفت...
نه نه مرسی هامان جان
در ضمن مثل اینکه شما اسم خودتان را هم اشتباه مینویسید! لول
شما متاسفانه خیلی زیادهروی میکنی ما ایرانیان آن آزادگی شما را نداریم که بتوانیم افکار مخالف شما را نیز تحمل کنیم
مثل سرورتان کوروش آنقدر دل نداریم که بگوئیم همهی اقوام بر اساس آئین خود عمل کنند و این حرفهای شما با وضعیت جاری جامعه منطبق نیست.
اگر در پاسخ گردآفرید تعلل میکنم ماندهام چه بگویم که تکرار حرفهای گذشته نباشد و از آنچه پورپیرا گفته هم روشنتر باشد
دارم طنز و لحن تلخ پورپیرا را از استدلالها جدا و از منابع دیگر مدارک و مستندات آن را اضافه می کنم
و واقعا ماندهام که
اگر کسی بخواهد بفهمد که مسئله روشن است و اگر کسی نخواهد بفهمد چه میشود کرد
میدانی هامان جان مسئله همان موضوع جادوی مغالطه است آن پست را بخوان میفهمی چرا دوستان مسائل به این روشنی را نمیتوانند ببینند
ژانویهٔ ۲۰, ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۰۵
گُردآفرید گفت...
آقای سکولار ارجمند
1)من هم به اعتماد به نفس شما آفرین می گویم!
2)هیچ مشتی بر دهان کسی نمی خواهم بزنم(سی سال است داریم به دهان همه از استکبار و... مشت می زنیم، چیزی دستمان را نگرفته!)
3)گفتم که من را با پورپیرار سرو کاری نیست..طرف بحث من شما هستید. نظر خودتان بر اساس آنچه برداشت کرده اید را بگویید.
4)چرا فکر می کنید همه مغالطه می کنند و فقط شما درست می گویید؟ اگر چنین فکر کنیم که دیگر ادامه ی بحث بی معناخواهد بود
.ژانویهٔ ۲۰, ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۲۱
انسان سکولار گفت...
گرد آفرید عزیز
اگر شما دنبال پیدا کردن حقیقت باشید که خوب است
میدانید گاهی همه میپرسند که چرا ما اینهمه سرگشته و حیرانیم و نمیتوانیم خودمان را بیابیم
ما ایرانیها دچار "جادوی مغالطه" شدهایم
ما فکر میکنیم خیلی زرنگیم ولی انسانی که از صداقت فاصله بگیرد زرنگ نیست
ما همواره میخواهیم مشکلاتمان را با کلک و زرنگی حل کنیم نه با صداقت و راستی و این شده آفت ذهن ما
دروغهایمان را چنان تکرار میکنیم که خودمان هم آنها را حقیقت محض میبینیم و این باعث میشود که مانند افراد کوری حقایق کاملا مشهود را ندیده و دائم سرمان به سنگ روزگار بخورد و باز همان راه رفته را بپیمائیم
منظور من گرد آفرید عزیز شما نیستید
من خیلی فکر کردم که در مقابل مغالطهای که دچار شدهاید چه موضعی بگیرم
من میبینم چقدر خوب کار ایشان نتیجه داده
انبلوه جعلها و دروغها چنان کبرهای بر ذهنهایمان ایحاد کرده که نمیتوانیم آنرا از ذهنمان جدا کنیم
در واقع این حجم چرندیات مانند یک سرطان پیشرفته چنان ذهن بعضی را مسخ کرده که گویا رهائی از آن تغییر نسل لازم دارد
شما میگوئید چگونه این حجم از تقلب ممکن است؟
ببینید زمانی که من با ملتی بی هویت و سرگشته که مجنون و شیدای نسب و افتخارات کاذب هستند روبرویم
ملتی که در درون احساس حقارت میکند ولی در ظاهر از سر نخوت چون طاووس میخرامد میدانم که چه به راحتی میتوانم او را بچاپم
کافیست خط سیر جاعلین قبلی را دریابم و یا ببینم قطعهی خالی پازل تاریخ این قوم کجاست
حال اگر با اطلاع از اتفاقی چون پوریم بدانم این خلاء واقعا موجود است و فردا چیزی برای رد ادعاهای من بیرون نمیآید دیگر نور علی نور است و اگر عضو گروهی باشم که به طور مخفیانه با هم در ارتباط و در مورد تاریخ ایران انگیزهای مشترک داشته باشم فقط باید کمی ابتکار بخرج دهم و با چند همدست خود بده بستان کنم
یکی از این سر کشور دیوانی خطی وقف میکند و آن یکی مقالهای در مورد مطالب میکرو فیلم موجود در کتابخانهی بهمان مینویسد و یک محقق متوجه میشود که کتب وقف شده با اندکی تغییر با مطالب میکرو فیلم کتب خطی موجود در موزهی ملی انگلستان تطابق دارد و همان اشعار موجود در کتابی است که یک کلکسیونر یهودی به قیمت گزاف برای فروش آورده به موزه و کارشناس موزه را متوجهی اهمیت موضوع میکند تا دولت مردان را متقاعد کند که به هر قیمتی از خروج این کتاب جلوگیری کرده و اجازه ندهند این کتاب به سرنوشت کتب دیگر مبتلا شود!
بعد از مدتی جاعلین دیگر نمیدانند که داستان از بیخ قلابی است بلکه میخواهند با کپی برداری از نسخه ی جعلی نمونهای جعلی از اصل جعلی بسازند و یک تفکر هم در کل به جریان نظارت کرده و خطاهای کوچک ایشان را اصلاح میکند و یا حلقههای مفقوده را پر میکند.
که گاه یکی ندا در میدهد که آن شاعر نه در اثر زخم شمشیر چنگیز مغول بلکه بر اثر گرسنگی و تشنگی در حال فرار از شهری که توسط مغولها ویران شده و در بیابانهای فلان مرده و دیگری در یک خطابهی پر شور بی دقتی و حماقت اولی را در بوق میکند که آن شاعر در روستائی در آن مسیر ساکن شده و آن بزرگ نامداری که توسط جانشین چنگیز اعدام شد همان شاعر فراری است که با نام دیگری فعالیت کرده چرا که در نسخهی خطی موجود در موزهی پاریس دیوان اشعاری وجود دارد که کاملا مشخص است که نویسندهی آن همان شاعر معروف است که مخفیانه در روستا زندگی کرده و در نهضت فلان بر علیه مغولها دستگیر و از منارهی بلندی به پائین افکنده شده و مرده است.
و ملت بی اطلاع از گذشته خویش که دنبال یک هویت برای خود میگردند با خود میگویند : حالا چه اهمیتی دارد که از گرسنگی مرده یا او کشتهاند مهم اینست که علت اینکه من از دربار امپراطوری هخامنشی به خانهی کاهگلی پدرم در روستای کوچک خود رسیدهام این مغولهای بی همه چیز بودند و چه بسا خود به صرافت بیفتد که داستانی هم خود به گوشهای این درام بیافزاید
که گاه یکی ندا در میدهد که آن شاعر نه در اثر زخم شمشیر چنگیز مغول بلکه بر اثر گرسنگی و تشنگی در حال فرار از شهری که توسط مغولها ویران شده و در بیابانهای فلان مرده و دیگری در یک خطابهی پر شور بی دقتی و حماقت اولی را در بوق میکند که آن شاعر در روستائی در آن مسیر ساکن شده و آن بزرگ نامداری که توسط جانشین چنگیز اعدام شد همان شاعر فراری است که با نام دیگری فعالیت کرده چرا که در نسخهی خطی موجود در موزهی پاریس دیوان اشعاری وجود دارد که کاملا مشخص است که نویسندهی آن همان شاعر معروف است که مخفیانه در روستا زندگی کرده و در نهضت فلان بر علیه مغولها دستگیر و از منارهی بلندی به پائین افکنده شده و مرده است.
و ملت بی اطلاع از گذشته خویش که دنبال یک هویت برای خود میگردند با خود میگویند : حالا چه اهمیتی دارد که از گرسنگی مرده یا او کشتهاند مهم اینست که علت اینکه من از دربار امپراطوری هخامنشی به خانهی کاهگلی پدرم در روستای کوچک خود رسیدهام این مغولهای بی همه چیز بودند و چه بسا خود به صرافت بیفتد که داستانی هم خود به گوشهای این درام بیافزاید
به مرور عدهای میشوند فردوسی شناس و حافظ شناس و خارجیانی مانده و رانده از همه جا میشوند مستشرق و عمر خود را بر این داستانها بنا میکنند و خود میشوند مدافعین سرسخت این داستانها
مجتبی مینوی در باره قابوس نامه فرای سخنان شنیدنی دارد؛ وی می نویسد:
«با یکی از دوستان بزرگوار خود که در ردیف علمای درجهی اول استشراق نام برده می شود، در سال جاری در ایتالیا ملاقات کردم و از نسخهی کاپوس نامهی فرای که تا آن زمان دو مقاله درباره آن منتشر شده بود، بحث به میان آمد و چون اصرار این دوست بزرگوار را به مجعول بودن این نسخه شنیدم، گفتم اگر علما فریب این جعل ها را بخورند و فقط گرد آورندگان اشیاي عتیقه، آن ها را به عنوان نسخه کهنه به قیمت هنگفتی بخرند و مبلغی دلار محتاج الیه ما را به ایران بفرستند، چه زیان دارد؟
در این روزها نامه ای از آن دوست به بنده رسید که در آن به براهین متقن و دلایل دندان شکن دعوی خود را اثبات و بنده را اقناع کرده است که کاپوس نامهی فرای قبل از ۱۳۲۱ هجری شمسی وجود نداشته و عقیدهی بنده که این گونه جعل ها ضرری ندارد، باطل بوده است.
زیرا که هم از لحاظ لغوی و ادبی مضر است که مشتی لغت تقلبی و غلط در ذهن ما می اندازد و به کتاب ها راه می دهد و هم از جنبهی هنری زیان دارد که اشخاصی مانند ارنست کونل را به دام می اندازد.
به این جهت است که بنده از برای جبران خطایی که سابقا مرتکب شده ام که شفاهاً اصالت و صحت این نسخه را تایید نموده ام، خویشتن را مجبور می بینم که مکتوب آن دوست بزرگوار را زمینهی این مقاله قرار داده به مسئولیت خود اعلام دارم که: آن نمونه هایی از نسخه کاپوس نامه ی فرای که منتشر شده، و ما دیده ایم، مجعول است». (مجتبی مینوی، کاپوس نامهی فرای، تمرینی در فن تزویر شناسی، نامهی بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۶۸)منبع
و یا مثلا برای نخستین بار سفیر انگلیس در ایران یعنی "سر جان ملکم" از سلسله ای به نام اشکانی در ایران سخن گفت یعنی مردم ایران از وجود سلسله ای با 500 سال قدمت در کشورشان بی خبر بودند و باید یکی از انگلیس می آمد و آنها را از وجود چنین سلسله ای مطلع می کرد. این اتفاق عجیب در مورد تمام تاریخ ایران باستان صدق می کند. تا 150 سال پیش کسی در ایران کوروش و یا برخی دیگر از پادشاهان باستان را نمی شناخت.منبع
به نظر من عمق دردناکی این فریب بقدری است که شاه را نابود کرد و زمانی که شاه توسط برادرش و دکتر اقبال از واقعیت کوروشی که با آن شکوه و داستان او را توصیه به آسوده خوابیدن کرده بود و واقعیت آن معبد یونانی که به نام قبر کوروش معرفی شده بود پی برد نتوانست بر ننگ اعتراف به این خبط شرمآور فائق آید و ترجیح داد سلسلهاش نابود شود ولی این رسوائی پیش نیاید
اما اجازه بدهید ما بحث را قدم به قدم جلو ببریم
سئوال قبلی را تکرار میکنم
در حالی که خط عربی در هزار سال پیش هنوز در مراحل بدوی توسعهی خود بوده و هنوز جز در منطق محدود با خطی بی نقطه که خواندن آن فقط از نویسندهی آن ممکن بوده چطور چند قرن قبلتر کسی به نام فردوسی با الفبائی دارای چهار حرف بیشتر از آن خط یک دیوان چون شاهنامه مینویسد و با چه و روی چه این کار را انجام میدهد؟
لطفا فقط به این سئوال جواب دهید و از وجود شاعران دیگر صحبت نکنید
و مستدل و با استناد ادعای خود را مطرح کنید این سئوال سئوالی نیست که شما بتوانید بدون تحقیق به آن پاسخ گوئید اگر پاسخی اصلا بتوان بجز اعتراف به جعلی بودن آن داد
ژانویهٔ ۲۱, ۲۰۱۱، ساعت ۱:۵۸
انسان سکولار گفت:
شما حق دارید سکوت کنید
حالا هنوز درد و غم عظیمی که پس از کمتر شدن حیرتتان در راه است مانده
درد مرا شادروان احمد تفضلی به خوبی بیان میکند
مــقــدّمــه ی شـادروان احمد تفضلی
بر نخستین چاپ کتاب " سه هزار سال دروغ
در تاریخ ایران" مرحوم دکتر منوچهر اقبال:
((به نام ایزد یکتا))
افسوس که انسان عمری را درپای ایده و آرمانی
که به آن سخت معتقد است،می گذراند؛ برای آن
از اندیشه ی دل و نیروی تن و وقت گرانمایه ی
خود، و از دارایی و اموال و دیگر چیزهـایی که
به آسانی به دست نمی آید، مایه گذاشته و هـزینه
می کند؛ آنگاه پس از یک عمر، ناگهان می فهمد
که همه چیز در مورد آن آرمان و ایده، از بیخ و
بن وازریشه واساس، دروغ وافسانه بـوده است!
دردآور تر اینکه، انسان دریابد که نه تنها خودش
بلکه هـم میهنانش در برهه ای دراز از زمان، با
بافتهای افسانه ویافت های دروغ سرگرم شده اند.
خواننده گرامی ، اکنون نمی تواند آنچه را که در
دل من خـَلـَجان می کند و سالها است آرام و قرار
را ازمن ربوده است، دریابد، مگرپس ازخواندن
کتاب حاضر، که ثمره ی عمری ژرف نگری و
باریک اندیشی شادروان دکتر منوچهر اقبال، در
تاریخ میهن مـا ایران و اسطوره های کهـن آن و
باورهای دینی مردم آن است.
اما این درد و رنج عظیم حاصل از خفت و خواری ناشی از پذیرش حقایق رنجی است که باید به خود هموار کنیم تا از طلسم پلید "جادوی مغالطه" نجات یابیم هر چه زودتر بهتر
۲۱ نظر:
طفلکی گرد آفرید
تف بر این یهودیان دسیسهگر حیله باز
پاسخ سوال شما:
پیش از این توضیح داده ام. تغییر رسم الخط ابتدای ورود اسلام به ایران و در زمان عمر(خلیفه دوم) صورت گرفت.بنابراین طبیعی است که سه سده ی بعد و در زمان فردوسی، خط بدین صورت شکل گرفته باشد.
اینکه با چه نوشته شده، خب مشخص است که آن موقع خودکار بیک!!! نبوده و بنابراین دوات و قلم مورد استفاده قرار می گرفته است.
ببینید مغالطهها چجوری میشوند مبنای هم؟
خط عربی از قرن پنجم و ششم به تدریج و پراکنده دارای نقطه شده و قبل از آن فاقد نقطه،سر کش و کلا علائم و الگو بوده که بتواند حروف (چ پ گ ژ) را از (ح ج خ ث ب ت ک ر ز) تفکیک کند.
و هر کس در هر منطقه به سبک و ثیاقی متن خود را مینوشته و فقط خود میتوانسته آنرا بخواند.
چگونه نا گهان پانصد سال قبلتر یکی به نام فردوسی چنین خط الرسم امروزی و تازه آنها با چهار کارکتر بیشتر را دست آورده و چگونه بعد از او باز این خطاالرسم فراموش شده؟ و باز دوباره همان رایج شده است؟
میگوئید با قلم و دوات!!!
ما باید بفهمیم و فکر کنم وقت آن هم گذشته برای فهمیدن این که فیلمهای تلویزیونی و سینمائی همه بر اساس واقعیات تاریخی ساخته نمیشوند و حداقل از بابت دکور و لوازم کاملا خیالی هستند.
این همه لوازم و متعلقات امروزی چون قلم و قلمدان و کاغذ همهی اینها آن زمان نبوده است
حال دوات را کاری ندارم اصلا با خون خود مینوشته
قلم یعنی چه؟
منظور پر مرغ است که در فیلمها میبینید؟!!!
پر طاووس؟ کرکس؟
قلم نی شاید؟
خوب با قلم نی میشود روی پوست نوشت؟
حالا بشود شما بگوئید یک شاهنامه با پوست آهو و با خطی که با قلم نی نوشته شود چقدر حجم دارد؟
و اما ورود اسلام به ایران به تدریج و طی چند قرن صورت گرفت نه با حملهی خلیفی دوم
آخر نمیدانم عربهائی که هنوز بر سر حکومت کوفه و شام و بر سر تسلط بر مکه دعوا داشتند چگونه توانستند آن حکومتی که البته نبوده اما آنچنانی ترسیم شده را سرنگون کنند؟
وقت آن رسیده بفهمیم که چون کودکان عقب ماندهای بودهایم که از فرط بی اطلاعی داستانهای رمانهای تخیلی خود را به جای تاریخمان باور کردیم
دوست من به همین صورت احمقانهای که میگویم
داستانهای تخیلی را تاریخ دانستهایم!!!
من با این کسی که خود را روح هامان عمالقی معرفی میکند کاری ندارم
چراکه معلوم است که مغرض است
اما از انسان سکولار بعید میدانستم که چنین موضعی بگیرد
این که چند نفر جاعل توانستهاند خط و ربط علمای تاریخ شناس شما را چنان تعیین کنند که بشود تاریخ شما به ما یهودیان چه ربطی دارد؟
گیرم همه هم یهودی بوده باشند در دم همه
بله درست است این موضوع ربطی به یهودیت ندارد و اینکه یهودیان بخش زیادی از این جعلها را انجام دادهان فقط سوءاستفادهی بعضی از ایشان از آگاهی خود بوده و اصل جریان موضوعی فراتر از یهودیان بلکه موضوع کلیسا و دین داری است
یعنی چه که شما میگوئید به یهودیان ربطی ندارد حتی اگر همه یهودی باشند
وقتی همه یهودی باشند پس به چه کسی رب دارد
مگر بنیان گزار مسیحیت که بود؟
یک یهودی بنام عیسی؟
مگر حواریون عیسی که بودند؟
یهودیانی که به دلیل نداشتن موقعیت اجتماعی مناسب در میان قوم خود در واقع سرکشی کردند و آئین جدیدی ساز کردند
مگر کسانی که در اسلام انشعاب زدند و دهها فرقه و دین جدید مثل بابیت و بهائیت و غیره را ساز کردند که بودند؟
شما انسان سکولار پا را از حد خود بیشتر گذاشتی
من به تو اخطار کردم که وارد این حوزه نشوی و فکر کردی از اقبال و احمد تفضلی و دیگران بزرگتری و می توانی قصر در بروی
فکر می کنی اینکه در پشت یک نام مجازی قایم شوی میتواند باعث قصر در رفتن تو بشود؟
یهود عزیز شما تهدید میکنید؟
ها ها دارم شوخی می کنم
مگر شما سعی نداری موضوع را هیچکاکی کنی؟
خوب من هم دارم کمکت میکنم
مگر نمیخواهی وانمود کنی که احمد تفضلی و منوچهر اقبال را یهودیان کشتند؟
خوب از کجا معلوم تو را هم نکشند که داری رسوایشان میکنی؟
می دانید آقای سکولار
مشکل آن است که من و شما اصلا در اصل قضیه اختلاف نظر داریم. حالا جعلی بودن شاهنامه و ... بماند .
شما مرتبا به واقعه ی پوریم اشاره می کنید. اینکه بر اساس آن 70000 ایرانی کشته شده و درواقع ایرانیان مورد هجوم یهودیان قرار گرفتند. (اصرار پورپیرار هم همین است)یعنی چیزی حدود 2000 سال سرزمین ایران تقریبا بی سکنه بوده(به جز کلنی های یهودی و نهایتا بازماندگان پوریم که در قلاع مستحکم زندگی می کردند)
و بعدها یهودیان تاریخ ما را جعل کرده و به این شکلی که امروز می خوانیم در آمده چرا که می خواستند جنایت خودشان را سرپوش بگذارند!.( حال اصلا اینکه به نظر من به دلایلی نمی تواند این ماجرا به این شکلی که در تورات آمده، باشد، کاری نداریم.)
سوالی که برای من ایجاد می شود اینکه شما سند تاریخی این قضیه را شرح ماوقعی که در عهد عتیق(تورات) آمده می دانید و مستند نظرتان آن است. در حالیکه از سوی دیگر، یهودیان را جاعل می دانید. راستش تناقضی آشکار در اینجا وجود دارد. شما به سندی برای گفته تان اشاره می کنید که متعلق به همان گروهی است که شما آنها را جاعل تاریخ ما می دانید. خب اولا اگر یهودیان که این همه زحمت کشیده باشند و تاریخ و ادبیات و فرهنگ ما رابه مدت 2000 سال جعل کرده باشند و به این شکل تحویل ما داده اند، جعل کردن و ساختن داستانی در کتاب تورات برایشان کاری دارد؟ (حال بگذریم که چه هزینه ی هنگفت و انرژی و نیروی انسانی و ابتکار و خلاقیتی داشته و گذاشته اند که بتوانند 2000 سال تاریخ جعل کنند و میلیون ها بیت شعر بسرایند به اسم حافظ و فردوسی و سعدی، و کتاب بنویسند به اسم وشمگیر و فارابی و خوارزمی و ...)و چه تلاشی و چه هزینه ای کرد ه اند برای ساختن بناهایی باستانی که ما باورمان بشود تاریخ با شکوهی داشته ایم)
دوما:نمی شود شما به توراتِ یهودیان به عنوان مستند نظرتان استناد کنیدو آن را منبع موثق خود بدانید در حالیکه در مسائل دیگر، آنها را جاعل و دروغگو می نامید .بالاخره آنها جاعل و دروغگو و فریبکارند یا حقیقت گو که مستندتان کتاب آنها ست؟
با عرض معذرت،این تناقض گفتار برای من منطقی نیست.
گُردآفرید
چرا جعلی بودن شاهنامه بماند؟
کاملا روشن است و توضیح داده ام.
در مورد شاهنامه من دلایل خودم را گفتم شما هم همینطور. من قانع نشدم و لابد شما هم. به این دلیل که در اصل قضیه اختلاف نظر داریم.
بنابراین باید به عقب برگردیم. شما معتقدید که 2000 سال تاریخمان جعلی است و پیرو آن شاهنامه و ... جعلی است چون به ماجرای پوریم که در تورات آمده استناد می کنید. پس اول باید صحت ادعا مبنی بر رخداد پوریم به این شکلی که شما می گویید اتفاق افتاده، ثابت شود برایم بعد برویم به دنبال رد و تایید رخدادهای بعد از آن. در جاییکه در اصل ماجرا به نتیجه نرسیده ایم به نظر شما جلو رفتن منطقی است و نتیجه دارد یا فقط تبدیل می شود به قول خودتان کل کل کردن؟
بنابراین اگر ممکن است شما به سوالی که در کامنت قبلی پرسیدم (مبنی بر دلیل استنادتان به تورات درحالیکه یهودیان را جاعل و دروغگو می دانید) پاسخ دهید.
در غیر این صورت در حالیکه اصل، مبهم و متناقض است، جلو تر رفتن بی معناست.
گُردآفرید
آیا اگر عدهای جاعل (یهودی و غیر یهودی) چیزهائی جعل کردند که با واقعیات تاریخی همخوانی ندارد دلیل می شود ما واقعیات تاریخی را که در کتابهائی قدیمی نوشته شده جعلی بدانیم و رد کنیم؟
اشارهی به رخداد پوریم برای پورپیرا مبنای استناد نبوده بلکه وی با آن متوجهی حدوث یک واقعهی سرنوشت سازی شده که از نظر تاریخی یکی از قدیمی ترین اعیاد یهودیان است و مقبرهی شخصیتهای آن هم موجود و در شهر همدان مورد پرستش ایشان می باشد ×××
او بعد از توجه به این مسئله متوجهی صدها شاهد برای اینکه بعد از پوریم چگونه روال حیات و تمدن هفت هزار سالهی ایران متوقف شده و قطع می گردد
پس اشاره به عید پوریم در کتاب استر نه یک سند بلکه فقط یک توجه دهنده بوده است
و اما من جوابم را بابت نگارش شاهنامه نگرفتم
1)من هم نگفتم کتاب های تاریخی را ندید بگیریم. اما چرا اینجا تورات را موثق قلمداد می کنید درحالیکه همین تورات کتاب یهودیان بوده و ممکن است این یهودیان که از نظر شما جاعل و دروغگویند ، آن را تحریف کرده و داستانی جعلی به آن افزوده باشند. به هر حال زمان زیادی حدود 2000 سال زمان داشته اند برای ساختن یک داستان. شما عهد عتیق را بخوانید داستان های جالبی دارد. مثلا خدا می می آید روی زمین و با یکی از پیامبران بنی اسراییل کشتی می گیرد. به همه ی این داستان ها جنبه ی واقعیت می دهید؟
حقیقتا تناقض دارد گفته هایتان. کتاب یهودی ها را بپذیرید و مبنا قرار دهید انهم یک کتاب که معلوم نیست کی نوشته و کِی نوشته شده است و به قول خودتان قدیمی ست. ولی صدها کتاب علمی و ادبی را که حتی تا سده ی یازدهم نوشته شده و نویسنده مشخص دارد را نمی پذیرید و می گویید یهودی ها جعل کرده اند.
باور کنید منطقی نیست.
2)تا آنجا که من خوانده ام و می دانم پورپیرار تنها مستند حرف هایش برای آغاز این بحث ها ماجرای پوریم هست و بس. و تنها استنادش تورات است نه چیز دیگر.
3)مقبره ی استر و مردخای در همدان است. بله می دانم. اما اینکه حقیقتا و به صورت دقیق در چه تاریخی می زیسته اند معلوم نیست. 500 سال پیش. هزار سال. دو هزار سال و ...
ضمن اینکه این مقبره در سده هفتم ساخته شده است
4) در مورد شاهنامه نظرم را گفتم. حال شما قانع نشده اید. همچنان که من قانع نشده ام.
5)بالاخره درخصوص پوریم من پاسخی از شما نگرفتم. کامنت قبلی پاسخ خودتان نبود و صرفا دفاع از پورپیرار بود.
پاسخ خودتان چیست؟
اصلا پوریم را فراموش کنید
من میگویم از دوهزار و پانصد سال پیش تا عصر صفویه مسیر جریان حرکت تمدن ایران قطع شده و ما هیچ حکومتی در ایران نداشتهایم
دلیلش و نام واقعهای که موجب این رویداد شده را هم کاری نداریم
شما میگوئید غیر از این بوده؟
نشان دهید کاروانسرا حمام عمارتی که در این مقطع دوهزار ساله احداث شده باشد
چطور دهها شهر ویران شده و سوخته با تمدنهائی خیره کننده داریم که در دوهزار سال پیش نابود شدهاند ولی یکی از آنها نیست که تا پانصد سال پیش به حیات خود ادامه داده باشد
یک شهر بزرگ ما را با تاریخی بیش تر پانصد سال نشان دهید
چطور سازههای آبی شوشتر و خانههای هزار و پانصد سالهی آن تا امروز باقی مانده ولی از دیگر نقاط کشور هیچ نشانی از تجمع زیاد نداریم؟
خوب گرد آفرید عزیز
چه دارید در باب جواب ؟ هیچ
حداقل آزادگی خود را میتوانید با اقرار به اینکه تا کنون فریب جاعلین را چون همهی ما خورده بودید نشان دهید
یا شاید هم میخواهید باز هم بگوئید من دلایل خودم را گفتم و با دلایل شما هم قانع نشدم!!!
در باب فردوسی هم من دلیلی از شما ندیدم
باز هم سئوال خود را تکرار میکنم
بگوئید وقتی عرب هنوز برابر ده و صدها نمونهی موجود که تا قرن ششم هجری تاریخ خورده اند، تکلیف علامت و نقطه گذاری بر حروف خود را روشن نکرده، پس آن شاعران فارسی گوی در هفت سده ی نخستین هجری، چه گونه به اسرار کاربرد خط فارسی، که وام دارخط عرب است، پی برده و با چه مقیاس و ملاک و از روی کدام الگو حرف ی و ت و ن و ب می نوشته و با کدام علم و از روی چه سرمشق بر آن ها نقطه می گذارده اند؟!!
دست کم چند هزار لت نوشته قرآنی و غیر قرآنی بدون اعراب و نقطه از قرن نخست تا قرن هفتم هجری در اختیار مراکز فرهنگی مسلمان و غیر مسلمان جهان است که مدارج رشد تدریجی نشانه های نحوی در خط عرب را نمایش می دهد، اما فارسی زبانان ناگهان و معجزه وار، بی این که یک نمونه متن فارسی بدون نقطه از هیچ دورانی نشان دهند، دواوین شعر از شاعران گوناگون و کتب پایه به این زبان و البته با الفبای بالغ شده و علامت خورده عرب، از قرون نخستین هجری عرضه می کنند!!!
زود سفسطه نکنید.
پاسخ شما را قبلا در بند 12 کامنت 18 بندی داده ام و نمونه هایی چند از آثار را نام برده ام.
به نظرم رسید که تکرار مکررات می شود بحثمان.
در باب فردوسی هم که می گویید بر چه نوشته شده و با چه نوشته شده و دغدغه ذهن شماست گفتم که قلم و دوات (حال پر است یا نی) و بر چه نوشته شده(پوست یا ..) .
اما جالب است که شما این سوال که بر چه نوشته شده یا با چی نوشته شده برای شاهنامه و سایر کتب ایرانیان برایتان ایجاد شده اما برای همان تورات یا انجیل و قران ایجاد نمی شود. گمان نمی کنم حجم آنها کمتر از شاهنامه باشد!. و یا چرا برای کتاب های هرودوت و گزنفون که 1000 سال پیش از فردوسی نیز می زیسته اند این سوال برایتان ایجاد نمی شود؟
چون می خواهید فقط شاهنامه را رد کنید؟
ضمنا بار دگر می گویم که اگر نظر شما درباب جعلی بودن تاریخ ایران از بعد از هخامنشیان تا صفویه را بپذیریم، باید تاریخ سایر ملل نیز جعلی باشد و به یکباره با حجمی عظیم از تاریخ جعلی در دنیا روبرو می شویم. حملات اسکندر و چنگیز و تیمور و اعراب جعلی ست (در حالیکه در تاریخ مللشان و تاریخ جهان ثبت است) لشگر کشی های مسلمانان به عراق و شامات و از آنجا به مصر و اسپانیا و اندلس هم جعلی و دروغ می شود. و جنگ های صلیبی و فتوحات سلطان محمد فاتح در قسطنطنیه هم دروغ و جعلی ست.
چرا که اگر مسلمانانی که اینقدر قدرت یافته بودند که در سده های اول تا پنجم هجری تا اسپانیا نیز بروند و جنگ های صلیبی را راه بیندازند، چگونه به ایران حمله نکرده اند و یا وارد ایران نشده اند و حکومت ایران را به دست نگرفته اند و آنقدر صبر کرده اند (تا دوره ی صفویه-سده ی دهم!) و به کلونی های کوچک یهودی فرصت داده اند در این سرزمین زندگی بی سرو صدایی داشته باشند تا یهودیان بتوانند برایمان تاریخ و کتاب و آثار باستانی جعلی درست کنند؟!! (ضمنا اعراب برای رسیدن به شامات و اروپا باید از عراق می گذشتند که آن موقع بخشی از ایران بوده است)
تاریخ ترکیه نیز جعلی و دروغ می شود. چرا که در زمان سده ی دهم هجری که تازه صفویان حکومت را به دست می گیرند، دولت عثمانی در ترکیه امروزی قدرت بزرگی بوده است. و چرا عثمانی پیش از اینکه صفویان قدرت را به دست بگیرند در ایران، به ایران حمله نکرده تا انرا ضمیمه خاکش کند و یک سرزمین بی دولت و حکومت را که حدود 15 قرن بدون حکومت مرکزی بوده است را جزئ قلمرو حکمرانی اش کند؟ دلش برای ایرانیان سوخته بوده؟
ضمن آنکه چه انرژی و توانایی و نیروی انسانی و هزینه و خلاقیت و تفکری به کار گرفته اند این یهودیان و چه زحمتی به خودشان باید داده باشند که این حجم تاریخ و کتاب و دانشمند و شاعر و آثار باستانی را برایمان بسازند.
در ضمن من هم بابت ماجرای پوریم از شما جوابی نگرفتم.
حقیقتاو با عرض معذرت من از مباحثه با شما در این باره نتیجه ای نگرفتم، گمان کرده بودم شاید مطالب و مستندات دیگری غیر از پورپیرار دارید.
شرمنده که نمی توانم با شما موافق باشم. چه کنم، به قول خودتان ذهنم منجمد! است!!
(و البته عدم موافقتم با نظرات شما درباب تاریخ ایران، دلیلی نیست این نظر که سیاست پشت پرده ای قوی درکار است و فقط دست هایی چند هستند که دنیا را به کام خود می چرخانند را رد کنم.)
من از همان اول هم امیدی نداشتم شما چیزی را بپذیرید
چون اگر شما میخواستید حقیقت را متوجه شوید اصلا بحث را آغاز نمیکردید به خاطر اینکه به اندازهی کافی مستندات موجود هست که لازم نباشد با بحث با من آنها را بیابید
شما چنان با این دلخوشیهای القاء شده سرمست شده بودید که اکنون باور اینکه همه جعلیات بوده برایتان غیر ممکن است و این همان کاری است که عناصر اصلی میخواستند به شما القاء کنند
روشن فکران ما (به اصطلاح) دائم با هم بحث میکنند و به سر کلهی هم میزنند در شبانه روز ما با بدیهی ترین مسائل مشکل داریم قوانین ما کاملا غیر منطقی و احمقانه است
ما خود هیچ معیار اخلاقی را مبنای کارممان قرار نمیدهیم و فقط به فکر بردن ظاهری هر تعاملی با دیگران هستیم دائما همدیگر را متهم میکنیم و نمیفهمیم که ریشهی همهی این مشکلات ذهن مسموم خود ماست
باور کنید این هجویات جای تعقل ما را گرفته باید ذهن را از اینها پاک کرد تا فهمید چه به روزمان آمده
براستی اگر برای این سئوالات من جوابی ندارید چگونه احتمال نمیدهید که بقیهی چیزها هم مانند این باشد؟
آیا اگر حجم مجعولات به طرز باور نکردنی زیاد باشد و اصلا شامل تمام باورهای ما باشد دلیل میشود که مهر صحت بخورد؟
چه کسی و با چه شواهدی میتواند تضمین بدهد که جنگهای صلیبی واقعا وجود داشته است؟
آیا کسی از آقای هردوت پرسیده که بر چه اساس تاریخ خود را نوشته است؟
چرا شما حوادثی را که بر شمردید رویدادهای اثبات شده میدانید؟
این دروغ را مبنای آن دروغ میکنید و آن را مبنای این؟
اگر دستهائی پشت پرده دنیا را میگردانند می توانید بگوئید با چه مکانیزمی دنیا را میگردانند؟
مهمترین مکانیزم ایشان همین مسموم کردن ذهنهاست
تا ما بیائیم به هم ثابت کنیم که امکان ندارد اصطلاحات موجود در دیوان حافظ مربوط به آن زمان باشد آنها خر خود را راندهاند
این بی اطلاعی ما از ادبیات جهان است که فکر میکنیم اشعار شعرای ما چیز مهمی است
شما از شاهنامه و دیوان حافظ یک بیت برای من بیاورید که معنای مفیدی از آن استخراج شود من کلا شما را به آرزویتان میرسانم و اعلام میکنم که شما درست میگوئید
همان طور که در پست رستم های پوشالی اشاره کردم نه تنها این نوشته ها قدیمی نیست بلکه محتوی هم ندارد
آثار باستانی شهرت یافته نیز چیزی در چنته ندارد
اگر کسی از تمدن یونان و یا شرق دور مطلع باشد میفهمد که آنها چه تمدنی را بوسیدند و گذاشته اند کنار و دارند ترقی میکنند و ما به چه اراجیف بی بنیادی چسبیده و روی آن بحث میکنیم
همانطور که گفتم من امیدی به جوابی جز تسلیم بر حقیقت از شما ندارم اما این بحث ما به خوانندهگان دیگر نشان میدهد که این سئوالات از سوی مدعیان متعصب نیز بی جواب می ماند
با این حال فقط برای دیگر خوانندگان سئوالاتم را تکرار میکنم و شما هم توجه کنید که هیچ جوابی به اینها ندادید
از دوهزار و پانصد سال پیش تا عصر صفویه مسیر جریان حرکت تمدن ایران قطع شده و ما هیچ حکومتی در ایران نداشتهایم
دلیلش و نام واقعهای که موجب این رویداد شده را هم کاری نداریم
شما میگوئید غیر از این بوده؟
نشان دهید کاروانسرا حمام عمارتی که در این مقطع دوهزار ساله احداث شده باشد؟
بگوئید وقتی عرب هنوز برابر ده و صدها نمونهی موجود که تا قرن ششم هجری تاریخ خورده اند، تکلیف علامت و نقطه گذاری بر حروف خود را روشن نکرده، پس آن شاعران فارسی گوی در هفت سده ی نخستین هجری، چه گونه به اسرار کاربرد خط فارسی، که وام دارخط عرب است، پی برده و با چه مقیاس و ملاک و از روی کدام الگو حرف ی و ت و ن و ب می نوشته و با کدام علم و از روی چه سرمشق بر آن ها نقطه می گذارده اند؟!!
برای من از حوادث دیگر مثال نیاورید
سئوالات من روشن است و اگر شما بدور از تعصب و. یا از سر تقلید از دیگرانم بخواهید جواب دهید خواهید دید که این سئوالت میجواب هستند همانطور که تمام شواهد شما با همین سئوالات خنثی میشود
آیا این رویدادها نباید یک بنا و محلی از خود باقی گذاشته باشند و این همه کتب و نوشتار نباید نمونههای تائید شده در موزه ها داشته باشد
پس اگر می خواهید مطالب قبلی تکرار کنید همان به که پاسخی ندهید و اگر پاسخ می دهید بگوئید طبق فلان سند در فلان موزه که تائید آزمایش کربن 14 گرفته است فلان نوشتار به زبان فارسی یا عربی به قدمت هزار سال پیش (حتی به خط ناقص) موجود است
و همچنین بگوئید فلان بنا در فلان جا هست که قذمتی بیش از هزار سال اما کمتر از دو هزار سال دارد (بغیر از شوشتر و آرامگاههای یهودیان)
قران و کتب و دیگر و افسانههای ملل دیگر را هم به میان نکشید شما به جواب سئوالات مربوط به کشور خود متمرکز شوید تاریخ و کتاب مقدس کشورهایی دیگر فعلا ربطی به بحث ما ندارد مگر بخواهید این را دلیل آن کنید و آن را دلیل این
ارسال یک نظر