در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۱۰/۱۵

اعدام در اعدام

# مجازات اعدام
# فرهنگی
# فانتزی
# ما از منظر یک نمی
# خاطرات نمخحک



توجه کنید که مسئولیت درستی یا نادرستی مطالب به عهده‌ی مرحوم نمخحک می‌باشد

تهران فقصسبه سوم ماه تطقغاع سال 23567 بعد از مهاجرت آخرین ناتولیائی به نم

امروز توی روزنامه خواندم قرار است در حضور مردم یک نفر را اعدام کنند 

اعدام یعنی دولت  یک نفر را با یک طناب به قسمی از گردن آویزان می‌کند که نیروی وزنش باعث هر چه محکم‌تر شدن حلقه‌ی آن طناب که دور گردن معدوم قرار دارد  شد به طوری که بر اثر یکی از عوارض زیر دچار مرگ مغزی شود:

- قطع نخاع و پارگی عروق گردن
- انسداد مجاری تنفسی و خفگی

به محل رفتم و دیدم خانواده‌ی معدوم هم حضور داشتند و معدوم جلوی آنها و بعد از اشاره‌ای به هم مبنی بر وداع و خداحافظی  اعدام شد گویا بعد از طی تشریفاتی  جنازه‌ی او را تحویل خانواده‌اش می‌دهند که بروند و مراسم تدفین برایش بگیرند و با احترام بشورند و کفن کرده و دفن کنند و برای او مانند همه  اعلامیه چاپ می‌کنند و مجلس ختم و عزاداری برایش برگزار می‌کنند.

در مورد معنای مراسم دفن و عزا داری در نوشته‌های تحت عنوان فرهنگ زمینی توضیح داده‌ام.


در ایران تنها روش اعدام همان روش ذکر شده می‌باشد

اما در کشورهای دیگر از روش صندلی الکتریکی ، اطاق گاز ، تزریق سم ، شلیک گلوله و قطع سر با یک شیئی برنده به صورت آنی نیز استفاده می‌شود که گاهی انتخاب آن بر عهده‌ی شخص معدوم است و گاهی بنا بر سلیقه‌ی شهروندان آن منطقه‌ی سیاسی تعیین می‌گردد.

مهمترین دلیلی که شخصی اعدام می‌شود قتل است اما در ایران کسی که مقدار زیادی مواد مخدر نیز جابجا کند و یا تجارت آنرا انجام دهد اعدام می‌شود.

یک مورد خاص اعدام وجود دارد که سنگسار نامیده می‌شود که گویا مدتی است دیگر اجرا نمی‌شود و آن مربوط به زن یا شوهری است که در عین تعهل با مرد یا زن دیگری رابطه‌ی جنسی برقرار کند.

گویا روش اجرای حکم سنگسار به این صورت است که محکوم را تا کمر در گودالی قرار داده و به او سنگ می‌زنند تا فوت کند البته از منابعی اینطور ادراک کردم که اگر محکوم در حین مراسم اعمال حکم فرار کند از ادامه‌ی حکم و مرگ نجات پیدا می‌کند.

اما پیچیده‌ترین (در مقیاس زمینی) مورد منجر به اعدام هنگامی است که فرد قتلی انجام داده باشد که یا غیر عمد بوده و یا شاکی خصوصی داشته باشد.

در واقع غیر عمد بودن و عمدی بودن قتل وقتی خانواده‌ی مقتول شکایت کنند در محکومیت قاتل تاثیر ندارد و این خانواده‌ی مقتول هستند که باید تصمیم بگیرند که فرد قاتل باید اعدام شود یا خیر.

عده‌ای معمولا علاقه‌ی زیادی دارند که به خانواده‌ی قاتل کمک کنند تا رضایت خانواده‌ی مقتول را جلب کنند تا قاتل با تحمل چند سالی حبس آزاد شود.

معمولا چون مجازات قتل غیر عمد چند سال بیشتر نیست تا روال قضائی قصاص طی شود محکوم حبس قانونی خود را طی کرده و در روز اعدام این خانواده‌ی مقتول هستند که تصمیم می‌گیرند قاتل را اعدام کنند یا رضایت بدهند تا قاتل آزاد شود.

به همین دلیل شرایط خیلی عاطفی و هیجان انگیز می‌شود و مردم زیادی به این موضوع مشغول می‌شوند و با اقدامات مختلف برای نجات جان قاتل تلاش می‌کنند و البته اغلب خانواده‌ی مقتول به دلیل ناراحتی فراوان از قتل عزیز خود و عدم تحمل اینکه قاتل وی با اندک مجازاتی رهائی یابد با اجرای حکم اعدام او را می‌کشند و البته این کشتن قتل محسوب نمی شود و مجازاتی برای ایشان نیست.

البته حکم قصاص وقتی به اینصورت مجاز است که قاتل یک نفر باشد به ازای یک مقتول

زمانی که دو نفر با هم یک نفر را بکشند در صورتی هر دو اعدام می‌شوند که خانواده‌ی مقتول مبلغی را به خانواده‌ی قاتلین بدهند تا مجاز به اعدام قاتلین شوند.

عده‌ای معتقدند  قتل غیر عمد مثلا قتلی که بر اساس یک درگیری فیزیکی ایجاد می‌شود نباید قصاص داشته باشد و معتقدند این موضوع بی عدالتی است و اینکه تصمیم در مورد مردن یا زنده ماندن یک نفر که بر اثر حادثه ناخواسته کسی را کشته بر عهده‌ی خانواده‌ی باشد که عزیزشان از دست رفته و خشمگین و ناراحت هستند عاقلانه نیست.

عده‌ای هم می‌گویند که اساسا اینکه دولت به عنوان نماینده‌ی اجتماع اقدام به گرفتن جان یک انسان نماید عملی بسیار زشت و باعث بی ارزش شدن جان انسان می‌شود و دولت باید چنان برای جان انسان‌ها ارزش قائل شود که تحت هیچ شرایطی به حود به عنوان نماینده‌ی جامعه اجازه ندهد که انسانی را بکشد تا مثلا عمل بد او را مجازات کرده باشد.

ایشان می‌گویند عمل زشت قتل یک انسان باید مجازات داشته باشد ولی نه با مقابله به مثل بلکه اگر شخص تا آخر عمر خویش در زندان نگهداری شود خود مجازات سختی است و اگر کسی که جنایات بسیاری کرده است تا آخر عمر در حبس بماند به طوری که مطمئن باشد هرگز امکان عفو ندارد بسیار رنج بیشتری تحمل می‌کند تا انسانی که بسرعت او را اعدام کرده و خلاص شود.


به هر حال گویا کسی که جنایات بسیار کرده خیلی فوری اعدام می‌شود و کسی که بر اثر احساسات یا ناخواسته کسی را کشته تا اعدام شود بارها تا پای دار برده و دوباره برگردانده می‌شود و بعد اعدام می‌گردد.

همین طور ممکن است شخصی که با دوستش شوخی می‌کرده و تصادفا موجب مرگش شده اعدام گردد ولی کسی که چند نفر را با نقشه‌ی قبلی کشته باشد با جلب رضایت خانواده‌ی مقتول از اعدام معاف شود.

همچنین گاهی زنی که با وجود شوهر با عشق خود فرار کند و برای زندگی به جای دیگری رود سنگسار می‌شود ولی زنی که در خانه‌ی شوهرش زندگی می‌کند چند بچه هم از دیگران باردار شود و در خانه‌ی شوهرش بزرگ کند و بعضا شوهرش هم بداند و نتواند ادعائی بکند.

باید در این موارد اطلاعات بیشتری جمع کنم و دلایل اصلی این ابهامات را پیدا کنم.

عده‌ای معتقدند که حکم اعدام تبعات بدی برای خانواده‌ی فرد اعدام شده دارد و اعدام افراد علاوه بر جریحه دار شدن احساسات عمومی و تبلیغ فرهنگ انتقام و به نوعی مجاز دانستن قتل انسان‌ها به خاطر اینکه توسط انسان مستحق مرگ تشخیص داده می‌شوند باعث تحمیل صدمات روحی و روانی شدیدی به خانواده‌ی قاتل و گاها خانواده‌ی مقتول شده و در اصل کسانی که جرمی مرتکب نشده‌اند مجازات می‌شوند.

بسیار دیده شده خانواده‌ی فرد اعدام شده خود مرتکب جرائمی خشن نسبت به جامعه که منجر اعدام می‌شود شده و این تسلسل مدام ادامه پیدا می‌کند و می‌شود اعدام در اعدام


.

۲ نظر:

borzu گفت...

استاد عزیز،
در همین رابطه خبر زیر اینروزها بصورت ایمیل در حال گردش است، که البته قابل تردید است اما نه برای همه :

روزنامه "وطن امروز" نوشت: چندی قبل مردی در میدان انقلاب به قتل می رسد و در این میان دو نفر به عنوان مظنون دستگیر می شوند هر دوی آنها معتقداند که در نزاع شرکت داشته اما قتلی مرتکب نشدند اکنون بعد از گذشت ۲ سال و به دلیل مشخص نبودن قاتل ، قاضی شعبه 1156 دادگاه بعثت به قرعه‌کشی‌ای عجیب دست زد و برای شناسایی قاتل اصلی نام هر دو مظنون را روی 2 کاغذ جداگانه نوشت و در حضور وکیل خانواده مقتول، به قرعه‌کشی دست زد تا مشخص شود چه کسی باید مجازات شود


از این به بعد قرار است در پرونده های اختلاس "پالام پولوم پیلیش"، در پرونده های سیاسی "سنگ کاغذ قیچی" و در پرونده های ناموسی "آن مان نواران" و در پرونده های مربوط به مواد مخدر "لی لی حوضک" مجرمین را تعیین کرده و بدست عدالت بسپرد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روش دیگری هم هست که قایم باشک نام داره . مظنونین قایم میشن ، اولیاء دم چشم میگذارند هز مظنونی که اولین نفر پیدا شد همون قاتل

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

واقعا فکر می‌کنید از این موارد اعجاب انگیز کم در اطراف خود می‌بینیم؟

عقلانیت واقعا از جامعه‌ی ما رخت بربسته

مگر این قضات محترم چقدر درس خوانده‌اند؟

آیا نباید یک قاضی در مورد مسائل اجتماعی و علوم انسانی چیزی بداند؟

آیا انتظار دارید مفهوم عدالت و انسانیت را از چرندیات کتاب‌های خطی جعل شده که عده‌ای سودجو نوشتند تا کلکسیونرها را بچاپند و بعد سر از موزه‌ها در آمده و ترجمه شده و شده ریفرنس مدارس علمیه و دانشگاه‌های کشور استخراج کرد؟

وقتی رویه‌ی قضائی یک کشور از فلان حدیث نبوی که از کتابی که مدعی شده از کتابی دیگر نقل کرده از راوی فلان تعیین شود چه انتظاری میتوان از نتیجه‌ی کار داشت.