در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۳/۳۱

مرام کامیابی






کامیابی




اگر از من بپرسند: 


هدف انسان در زندگی چیست ؟







در یک کلام میگویم :
" کامیابی ".
و هر که بگوید یعنی چه ؟ خواهم گفت :
کامیابی همان است که من از آن لحظه ای که بدنیا آمدم در فراغش گریستم
و تاکنون فقط به دنبال آن بوده ام
و تا لحظه مرگ نیز هموست که مرا هدایت خواهد کرد.
هر جا در تشخیص آنچه آنرا به خطر می اندازد
با آنچه که به ظاهر مرا به وصالش میرساند اشتباه کردم ،
سخت متضرر و زیان کار شدم.
همواره به فراخور درایت خود از هرچه آنرا به چالش میکشید
فراری
و به سمت آنچه آنرا مبسوط میکرد در حرکت بودم .
آگاهی ابزاری بود برای تشخیص راهکار هرچه بیشتر گرفتن از آن
و ترس !
احساسی بود که مرا به تکاپو می انداخت برای عدم زوالش بجنگم
و رنج!
زمانی به سراغم می آمد که آن از دسترسم فرار کرده بود.
دوست داشتن
را دوست داشتم چرا که حس داشتنش را داشت
و تنفر
را هم، زمانی که توام با رنج نبود.
خشم
احساسی بود برآمده از تلاش چیزی یا کسی برای گرفتن آن
و خود نیز گاهی بوی آنرا میداد.
اگر حسادت میکردم فقط برای آن بود
و اگر خطا میکردم به طمع رسیدن به آن ،
افسوس که خطا بود !
خطا مرا به آن رهنمون نمی ساخت چرا که آن عین ثواب بود.
عاشق شدم چرا که معشوق آنرا به کامم میریخت
و سردی ، زمانی که دیگر نمیتوانست.
و روزی خواهم مرد!.
لحظه ی باشکوه جاودانگی خواهد بود.
آری من جاودانه خواهم شد .


من به واسطه 
رهائی ابدی از تلاش برای
" کام گرفتن از کامیابی"
 
، جاودانه خواهم شد.


و آیا ...

کامیاب هم خواهم بود؟

(انسان سکولار)
زمستان سرد و تاریک 88
دورتر ازهمیشه 
گرچه او همراه وفاداری بود.


.

هیچ نظری موجود نیست: