# شنود هایم
# زن و مرد
# قضاوت نکنید
در باره ی شنودک
کوکتل آب آلبالو
# زن و مرد
# قضاوت نکنید
کوکتل آب آلبالو
- ...دیگه بابا....
- ...الان..
- ...برای تو اومده...
- برای من؟ لطف کرده ممنون ! خوش آمدید ! خوب هستید؟ ولی بهتون مسافرت خوش گذشته ها خوشگل شدید ! نه یعنی خوشگل تر شدید!
- مریم چون این لباس را پوشیده برای همین به چشم تو جذاب و لوند میاد
- نه بابا این حرفها چیه مهشید ؟ جذاب ؟ لوند؟ !!! گفتم خوشگل ! می بینید مریم خانم چطور حرفها را عوض میکنه ؟!!!
- والا چی بگم من این لباسها را برای شما پوشیده ام
- جان ؟ برای من؟!!! مهشید! مریم جان چی میگن؟!!!
- عزیزم من می دونم که تو از خانمهای لاغر خوشت میاد برای همین از مریم جون خواهش کردم توی رابطه ی جنسی با تو کمک من باشه
- !!!!
- چیه؟ چرا چشمات گرد شده؟
- چی شده مریم خانم ؟ تب داره؟ مهشید دوباره زیادی مشروب خورده؟
- نه عزیزم اگه تب داشتم دو شب قبل بود، که اونهم برای این بود که منشی جدیدت و دیدم
- ای بابا ! باز شروع کرد ! بابا اون ، قبل از ازدواجش کارمند من بود، حالا که طلاق گرفته بگم نمی خوام تو را چون زنم به من اعتماد نداره؟
- نه عزیزم نگو! بگذریم !من از مریم جان خواهش کردم که صیغه ات بشه
- مریم خانم حال مهشید خوبه !!!؟ من را... شوخی میکنین ؟ مگه نه ؟ ! اصلا جالب نیست ها بگم بهتون!!!
- والا یک صحبت هائی با من کرده که من قانع شدم قبول کنم
- مهشید !!! مهشید باز چه نقشه ای کشیدی؟ دوباره زده به سرت!
- نه عزیزم مگه غیر قانونی یا غیر شرعی چیزی میگم میخوام مریم بشه رقیب من! برای تو که بد نیست !مگه نمی گفتی مریم خوش آندام و خوشگله خوب دیگه چی میگی؟
- مریم خانم! چی میگه این دیوانه شده بخدا!!!
- والا گفتم من و که راضی کرده
- مریم خانم؟!!!
- چیه؟ می خوای بگی بدت میاد با مریم باشی؟ می خوای بگی تا حالا بهش فکر نکردی باهاش باشی؟
- چه حقه ای سوار کردی مهشید ؟ چه نقشه ای برای من کشیدی؟ باشه! اوکی میگم خانم تارانی نیاد دیگه بس می کنی یا نه؟
- عزیزم! من فقط می خوام زندگیم و حفظ کنم همین ! من به مریم اعتماد دارم و ترجیح می دم که اگر تو قراره به من خیانت کنی! تحت کنترل خودم این کار انجام بشه ! مگه خودت نمی گفتی من آدم کنترل کننده ای هستم و دوست دارم همه چیز و تحت کنترل بگیرم؟ خوب ! الان هم همینطوری فکر کن ! من میخوام این غریزه ی کوفتی تو را، تحت کنترل خودم ارضا کنم نه اینکه خارج از اطلاع و کنترل من باشه
- آهــــــان !!! فهمیدم ! میخوای مشکل خودت را حل کنی ! بهانه داشته باشی که خودت بری کوکتل ودکا و آب آلبالو بخوری آره؟!!!
- !!!
- ها ها کوکتل آب آلبالو! آره مهشید ؟ منظور مهندس کوکتل خودمون ولی با آب آلبالو هست؟ تو که می گفتی کوکتل با آب آلبالو چیز خوبی نیست و دوست نداری؟
- ...
- ...
- !!!
- مهشید ؟ چی شده ؟ حالت خوبه؟
- هه!!! والا به خدا!!!.... راست میگم خوب چه معنی داره ! حالا منظورم اینه که .........مهشید شوخی کردم ها! ...
- حالت خوبه ؟.................مهشید ؟ مهشید ؟ منو نگاه کن ......
- چی شده حالا! مریم خانم! چشه؟
- مهشید؟
- مهشید؟ چرا رنگت کبود شده ؟
- مهشید کجا میری؟.کجا مهشید ؟ واستا ببینم ! ...............چرا در را می بندی مهشید بزار من هم بیام توی اطاق ! کارت دارم ! چی شدی یکدفعه؟ مهشید خوبی؟.........آخ دستم ! دستـــــــــــــــم!!! مهشــــــید؟ ! .......اه چرا رفت تو اطاق خودش ؟ مهشید ؟
- نمی دونم! چی شد یکدفعه ؟
- تا حالا اینطوری شده بود ؟ مثل برق گرفته ها شده داشت کبود می شد !
- نمی دونم تا حالا اینطوری ندیده بودم اش
- .....
- .....
- چه اتفاقی افتاد؟
- دارم فکر می کنم
- فکر کنم سر کوکتل آب آلبالو بود درسته؟
- آره فکر کنم
- منظورتون چی بود؟
- بخدا اگر منظور بدی داشتم
- خوب یا بد منظورتون چی بود؟
- من هیچی دارم میگم هیچی
- ولی چرا آلبالو همیشه که مهشید با آب میوه های دیگه درست می کنه و تا بحال آب آلبالو شو دیگه نیده بودیم چرا آب آلبالو خوب؟
- اوممم چی بگم؟
- اه مهشید مهشید کجا ؟... واستا می گم!!! مهشید این چمدون چیه؟ مهشید؟
- مهشید چیکار می کنی مهشید کجا؟
- اه رفت چرا؟
- مهشید؟
- برم دنبالش
- رفت صدای ماشینش رو نمی شنوی؟
- ...
- ...
- یعنی چه این چه حرکتی بود من سر در نمی آرم
- چی بگم امروز شما نقشه واسه ی من کشیده بودید از من می پرسید؟
- موضوع آب آلبالو چی بود؟ بگین به من
- والا خودم دقیقا نمی دونم ! خوب یعنی مطمئن نیستم
- چرا آلبالو
- هوم؟!!!
- چرا نمی خواهید بگید ؟ بگید به من !
- راستش مربوط می شد به یک مکالمه ای که ناخواسته شنیدم
- بین کی؟
- مهشید و پسر خاله اش
- کامی؟
- آره
- خوب؟
- خوب داشت می گفت اگر تونسته اون کار رو بکنه فقط به دلیل این بوده که کوکتل آب آلبالو همیشه اون رو خر می کنه و برای همین هم هرگز غیر از اون با کسی این کوکتل رونخورده و دیگه هم اجازه نمی ده که این اتفاق بیفته
- کدوم اتفاق ؟
- نمی دونم
- خوب منظورت چی بود که بره کوکتل آب آلبالو بخوره؟
- نمی دونم همین طوری گفتم
- یعنی چی مهندس تو همین جوری حرف نمی زنی
- نمی دونم باور کن وقتی دیدم این حرفها رو می زنید نا خودآگاه اون مکالمه توی ذهنم اومد و همین طوری یک چیزی پروندم
- حالا کجا این مکالمه را شنیدی؟
- پای تلفن! اومدم از اون اطاق زنگ بزنم ناگهان گوشی را برداشتم تا اومدم بفهمم مهشید داره حرف می زنه و گوشی را بزارم این رو شنیدم
- خوب در ادامه چی گفتند؟
- نمی دونم گفتم که گوشی را گذاشتم
- چطور مگه مشکوک به نظرت نیومد؟
- نه چه مشکوکی من بهش ایمان دارم خودت هم میدونی که من به چشمام ایمان ندارم ولی...
- پس چرا گفتی میخوای بری کوکتل آب آلبالو بخوری؟
- بابا بخدا نمی دونم از این مسخره بازی شما ناراحت شده بودم و یک دفعه این توی ذهنم جرقه زد و گفتم چه میدونستم اینجور دگرگون می شه
- من نمی فهمم یک جای کارتون می لنگه من توجیه نمی شم
- چطور؟
- شما یک مکالمه ی مشکوک شنیدی و پیگیرش نشدی و حالا عنوانش کردی و اون چنین واکنشی نشون داده پس قضیه پیچیده تر از این حرف ها بوده ولی شما داری طفره می ری
- چیش برات عجیبه مریم خانم تو مهشید رو از من بهتر می شناسی پس این توئی که داری خودت رو به اون راه می زنی تو باید توضیح بدی به من این چه بازیه درآورده بودید؟
- من تا جائی که می دونم هیچ چیز پنهانی از زندگی مهشید برای شما وجود نداشته ! هر چیزی هم قبل از ازدواجش بوده شما خودت نخواستی بدونی ولی مهشید با اصرار بهت گفته از جمله رابطه اش با کامی آیا این دروغه؟ آیا مهشید به من دروغ گفته؟
- نه همین طور بوده یعنی ظاهرا این طور بوده
- خوب ! وقتی شما اون مکالمه رو شنیدی احساس نکردی چیزی هست که تو ازش بی خبری؟
- چرا این احساس رو کردم
- خوب ! خوب مچتون رو گرفتم پس چه طور حتی به اندازه ی اینکه گوشی رو نزاری کنجکاوی نکردی که سر در بیاری چی به چی هست؟
- بخاطر اینکه بهش اطمینان کامل داشتم و دارم
- حتی وقتی فهمیدی که موضوعی داره ازت پنهان می شه؟
- آره حتما به صلاح من نبوده که بدونم حتما موضوع بار منفی ندونستنش از دونستنش برای من بیشتر بوده و اگر صلاح بوده مهشید به من می گفت
- خوب پس شما که اینقدر با هم همه جوره نایس هستین چرا مهشید به شما اطمینان نداره و همش داره جاسوس بازی براتون در می یاره آقای مهنــــــدس!!!
- من که خودم همیشه گفتم من به مهشید اطمینان کامل دارم ولی مردها از جمله من قابل اطمینان نیستند و به مهشید رسما اعلام میکنم که خودم به خودم شک دارم چه برسه به مهشید
- خوب باریکلا باریکلا فکر می کنی این خیلی نایس بودن آره؟
- منظورتون چیه؟
- فکر می کنی اینکه اینجوری اعلام می کنی همیشه که از چشمات به مهشید بیشتر اطمینان داری بهش لطف می کنی؟
- خوب شک داشتم بهش بهتر بود؟
- نه ولی چرا خودت اطمینانش رو جلب نمی کنی و نمی گی که تو هم نهایت سعیت رو می کنی وفادار باشی و بار زشتی خیانت احتمالی رو از روی دوشت سبکتر می کنی؟
- منظورت رو نمی فهمم خوب انسان جایزالخطاست از جمله من به خصوص که یک مرد هستم
- خیلی زرنگی آقای مهندس مهشید آدم نیست؟ جایزالخطا نیست ؟ فقط تو می تونی خطا کنی؟ فکر می کنی این ابراز اطمینان های پی در پی جز اینکه بار لغزش احتمالی رو چنان روی دوشهای مهشید سنگین کنه که براش بشه کابوس و اگر احتمالا لغزشی کرد و رسوا شد شرم این خطا چنان براش سنگین بشه که مثل الان از خجالتش بزاره بره چیزی براش نداشته باشه؟
- یعنی شما این حرکتش رو نشانه ی خطاش می دونی ؟
- اولا خودتون رو به تجاهل نزنید دوما حرف توی دهن من نزارین سوما جواب سئوال من رو بدین
- خوب من که حرفی نزدم اگر خطائی صورت گرفته باشه خوب گرفته دیگه! من وقتی خودم رو مصون از خطا نمی بینم نباید از دیگری هم انتظار داشته باشم خطا نکنه بخصوص وقتی مشخصه که پشیمونه
- دیدین شما وانمود می کنین چیزی نمی دونین ولی یک چیزهائی دستگیرتون شده!
- نه به شرافتم قسم نه بیشتر از اون چیزی که بهتون گفتم !
- پس از چی پشیمونه
- نمی دونم بازم همینطوری یک چیزی گفتم آخه می گفت نمی زارم این اتفاق دوباره بیقته
- کدوم اتفاق؟
- نمی دونم !
- خوب برم من ببینم مشکل مهشید چیه ولی کارتون زاره اگه حدس من درست باشه و مهشید فکر کرده باشه شما از جریان مخفی و نامعلوم احتــــــــــمالی اش! خبر داشته باشین
- چرا کار من؟
- با شناختی که ازش دارم و با این از چشمم بیشتر اعتماد دارم های شما بعید میدونم روش بشه دیگه تو چشمای شما نگاه کنه
- ای بابا یک چیزی هم بدهکار شدیم
- من رفتم
- حالا کجا ....چی می گفت؟
- ...صیغه...
- آره...
- ....باورکردی؟
- ........بود؟
ا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر