# کامنت هایم
# تابوها و سنت ها
# قراردادهای اجتماعی
# مراسم ازدواج و جشن فارغ التحصیلی
# نهادهای اجتماعی ، خانواده ، دانشگاه ، ارتش ، دولت ، سیستم قضا
کامنت من در این پست:
جامعه در مسیر تکامل خود برای ایجاد نظامی در روابط بین اجزاء خود همواره متوسل به منطق نبوده و گاهی قوانین نانوشته خود را به صورت مراسمی سبمبولیک و جهت ارزش دادن به قراردادهای نانوشته ی خود مقدس و حرمت دار میکرده است.
انجام مراسمی ویؤه ماننده مراسم ازدواج که گردن نهادن به انجام اعمالی تکراری و سمبولیک است در واقع بهائی است که ما به جامعه میدهیم تا ضمن ادای سهم خود در مقدس و ارزشمند نشان دادن این توافق به اعضای جامعه رسمن اعلام کرده باشیم که با گردن نهادن به رسم مالوف خواستار برسمیت شناختن پیوند خود از طرف جامعه هستیم و انتظار داریم از مزایای ویژه ی پیروی از سنتها به عنوان یک زوج متعهد به تابوها و ارزشهای جامعه برخوردار شویم.
اگر شما هم میخواهید از احترام و مزایای یک انسان دارای تحصیلات بالا بخصوص تحصیلاتی که عنوان هم به شما میدهد برخوردار شوید شرط انصاف خواهد بود که خود در برسمیت شناختن مراسمی که جهت بالا بردن بهای این عنوان ترتیب می یابد شرکت کنید .
# تابوها و سنت ها
# قراردادهای اجتماعی
# مراسم ازدواج و جشن فارغ التحصیلی
# نهادهای اجتماعی ، خانواده ، دانشگاه ، ارتش ، دولت ، سیستم قضا
مراسم مدنی |
- مراسم اجتماعی اعمالی است برای اعتبار بخشیدن و مهم کردن توافقات اجتماعی و ایجاد تقدس و حرمت برای محدوده ی آنها
- انجام مراسم امروزه نیز برای ایجاد جوی مقدس و. حریمی ممنوعه در راستای ایجاد نظم در جامعه بکار می رود.
- مراسم ازدواج با اعلام پیوند دو فرد با یکدیگر برای برخورداری ایشان از مزایای این پیوند در جامعه تدارک یافته و ایشان با اعلام اینکه از عرف جامعه پیروی می کنند به رسوم گردن نهاده و جامعه نیز متقابلا آنها را به رسمیت می شناسند و دیگران نیز با آوردن هدیه و ابراز خوشحالی خود از آنها به جهت قبول قراردادهای مهم اجتماعی جهت بقاء آن جامعه تشکر می کنند.
آستانهی مصالحه نوشته ی سارا ن در "برای خاطر کتابها"
من خیلی آدم سازشکار و واقعن اهل مصالحه و کامپرومایز ی هستم؛ اما جشن فارغالتحصیلی و مراسم گرفتن مدرک و اون لباسهای مسخره اصلن دیوانهام میکنه. یعنی سطح مصالحه در حدیه که خودم رو نمیبخشم اگر بهش تن بدم. توی ایران مجبور نبودیم نرفتم، اینجا تقریبن مجبورم، مگر اینکه تن بدم به تخریب جدی روابط با چهارتا استادم. میگن از دو تا کشور دیگه پا نشدیم بیایم که تو بگی افتخار و شکوه آکادمی رو قبول نداری پس شرکت نمیکنی.
واقعن الان ژرالدین رو میفهمم که حاضر نیست تن به مراسم عروسی و یا پروسهي قانونی ازدواج بده. یعنی هر چی ما بهش میگم بابا فانه، به خاطر مامان و بابات و به خاطر و ما این حرفها. هی میگه از حدود توانایی مصالحهی من خارجه. من بهش میگفتم دیگه این رفتار تو بعد از این همه اصرار اطرافیانت یه حالت پیشرفتهای از دگماتیسمه. اما الان میفهمماش. میفهمم که همونقدر که من از آکادمی به عنوان یه نهاد glorious متنفرم،
اونم از مراسم ازدواج و ثبت رسمی رابطه و خانواده به عنوان یه نهاد مقدس متنفره و فکر میکنه رعایت سنتها کمک میکنه که این نهادها شکوهمند باقی بمونند.
یادم نمیآد آخرین باری که به این آستانه رسیده بودم کی بود.
---------------------------------------------------------------
جامعه در مسیر تکامل خود برای ایجاد نظامی در روابط بین اجزاء خود همواره متوسل به منطق نبوده و گاهی قوانین نانوشته خود را به صورت مراسمی سبمبولیک و جهت ارزش دادن به قراردادهای نانوشته ی خود مقدس و حرمت دار میکرده است.
انجام مراسمی ویؤه ماننده مراسم ازدواج که گردن نهادن به انجام اعمالی تکراری و سمبولیک است در واقع بهائی است که ما به جامعه میدهیم تا ضمن ادای سهم خود در مقدس و ارزشمند نشان دادن این توافق به اعضای جامعه رسمن اعلام کرده باشیم که با گردن نهادن به رسم مالوف خواستار برسمیت شناختن پیوند خود از طرف جامعه هستیم و انتظار داریم از مزایای ویژه ی پیروی از سنتها به عنوان یک زوج متعهد به تابوها و ارزشهای جامعه برخوردار شویم.
اگر شما هم میخواهید از احترام و مزایای یک انسان دارای تحصیلات بالا بخصوص تحصیلاتی که عنوان هم به شما میدهد برخوردار شوید شرط انصاف خواهد بود که خود در برسمیت شناختن مراسمی که جهت بالا بردن بهای این عنوان ترتیب می یابد شرکت کنید .
این نه لطفی به شما بلکه وظیفه ای از جانب شما نسبت به سیستمی است که امکان بهرمندی شما را از این تحصیلات و بعدن علاوه بر دانش آن اعتبار و احترام اجتماعی آن فراهم نموده است دارید.
۸ نظر:
دوست عزیز ضمن تشکر از پست جالبی که در اینجا آوردید، اجازه میخوام نظر مخالف خود را که سالهاست با آن کلنجار میروم مطرح کنم، بلکه با کمک شما بتوانم به یک جمع بندی تکمیلی برسم.
نظر به اینکه آمار طلاق در ایران و جهان پیوسته افزایش میابد، بهایی که زوجین با مراسم ازدواج خود به جامعه میدهند نیز پیوسته در حال رنگ باختن است. نزدیک به نیمی از چند مورد ازدواجی که در چند سال گذشته از آن اطلاع دارم به طلاق منجر شده است ، البته ناگفته نماند که این معضل در کشورهای غربی خیلی شدید تر است. آیا این آمار بالای طلاق تقدس و ارزشهای ازدواج را به سخره نمیگیرد؟
این حقیر فکر میکنم که شاید بهتر بود ما هم ( این امکان را داشتیم) از جایگزینی که در اروپا و بسیاری از کشورهای پیشرفته برای ازدواج در نظر گرفته شده، یعنی ثبت همزیستی در شهرداری که در ضمن طرفین را از مزایای ازدواج نیز بهره مند میکند تبعیت کنیم. بهایی که زوجین با اجرای مراسم مقدس ازدواج برای جامعه قائل میشوند تنها در صورت اعتقاد مذهبی زوجین است که معنا پیدا میکند.
با احترام، برزو
دوست من
مسئله اینجا در مراسم ازدواج نیست
مسئله اینجاست که شرایط حاکم بر تفکر انسان امروزی بقسمی است که شکوه و تقدس مراسم ازدواج به تنهائی نمی تواند موجب استحکام ازدواج باشد
به عبارت صحیح تر هیچگاه نمی توانسته ولی شاید این مراسم و آداب کمی افراد را بیشتر در وضعیت جدید خود فرو می برد اما اگر دو نفر به بلوغ و درک لازم از چرائی ازدواج نرسیده باشنداین مراسم که سهل است حتی مهریه های نجومی که در ایران باب شده هم نمی تواند انگیزه ی ماندن باشد
براستی چه چیزی بجز تصمیم به داشتن یک بچه می تواند دلیلی برای تعهد زندگی ابدی دو نفر در کنار هم باشد؟
در غیر این صورت من با تو هستم تا زمانی که همدیگر را دوست داشته باشیم
اگر تو خانم محترم عرضه داری مرا تا ابد در کنار خودت نگه دار و من همچنین
نه اینکه آش کشک خالته بخوری ....
اما درست است اگر بگوئیم چون می خواهیم بچه دار شویم جهت ثبت والدین بچه باید ....
حال آیا ازدواجهای مذکور که به طلاق رسیده به نیت بچه بوده یا چون دو نفر هم را دوست می داشتند با هم ازدواج کرده اند؟
من که در ده سال اخیر ندیده ام زوجی از ازدواج خود پشیمان نباشند خوشحال پیش کش!!!
خوب دوست عزیز،
با همین جمله آخری تان همه دلایل و استدلال هایی که ارایه فرمودید را رد کرده ید، واقعیت اینه که هیچ دوست داشتن و یا حتا عشقی ابدی نیست، بخصوص وقتی که منجر به وصال شود. تازه ما خیلیها را دوست داریم اما راضی به زندگی ابدی در کنار ایشان نیستیم.
شاید دوباره بد فهمیده باشم، چون خودم هم احساس میکنم در این باب دارم کمی گیج میخورم! اگر میبینید خیلی از اصل پرتم جواب ندهید.
با پوزش، برزو
نه نازنین
فروتنی شما برای آدمهای بی جنبه معضلی می شود ها
حسب الامر عرض شود
زمانی که یک انسان سیر و پر عشق ورزی آزاد و فارغ از الزامات ازدواج می شود به دنبال لذتی جدید می رود که بسیارند که نعمتش را دارند ولی لیاقتش را ندارد و آن موهبت والد بودن است
آنجاست که انسان با پارتنری دارای کمالات ازدواج ابدی می کند تا فرزندی داشته باشد و در این میان هر چه مستقلا عشق بهم ورزیدند اسب پیش کشی است و شمردن ندارد
و معمولا در این سطح توقع بد هم پیش نمی آید
لطفا نظرتان را بگوئید
دوست عزیز،
اگر درست فهمیده باشم، بچه باید بزرگترین دلیل ابدی شدن پارتنری باشد. خوب من هیچ احساسی نسبت به بچه ای که هنوز بوجود نیامده ندارم، و بدتر آنکه اصلن لزومی به وجود این بچه احساس نمیکنم، یا بهتر بگویم اعتقادی به ادامه و بقای خود به وسیله ی یک بچه ندارم!
راجع به پاراگراف آخریتان هم فکر میکنم که قضیه کاملا برعکس است، معمولا پارتنرها بچه دار میشوند، تا دلیلی محکم داشته باشند برای سوالی که مدتی پس از ازدواج مطرح میشود:
چرا باید با این همه اختلاف سلیقه با هم بمانیم؟ بچه
البته مواردی را که شما مطرح میکنید را یکسره رد نمیکنم، اما اینها استثناها هستند و درصد کوچکتر را تشکیل میدهند.
و شاید درست اش این باشد که هر دو دیدگاه متفاوت را جایز بشمریم! هرچند مشتاق به قانع شدن خود توسط شما هستم .
با احترام، برزو
چون می فرمائید مایلید قانع شوید عرض می کنم
شما به من بگوئید حال خدا را شکر آنقدر استقلال رای و خود شناسی دارید که می دانید خواسته ی تان چیست و صراحتا و قاطعانه می فرمائید مایل به بچه دار شدن نیستید
به من بگوئید چه دلیلی برای ازدواج دائم شما با یک خانم محترم وجود دارد؟
تنهایی و نیاز به همدم ، عشق و محبت و روابط جنسی ، استحکام رابطه و محدودیتهای اجتماعی و ....
گرفتن یک دوست دختر و یا نهایتا انجام ازدواج موقت با او چه اشکالی دارد؟
ارسال یک نظر