در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۹۰/۰۹/۱۰

انگلستان و سفارتی که تغطیل شد











تاریخ 9/9/90 هجری شمسی میتواند یک روز بزرگ و ملی در کشور ما باشد 

روزی که بعد از قریب بر پانصد سال انگلستان رسما پایگاه های خود را در کشوری که خود را در آن صاحب خانه می داند تخلیه کرد
چه کسی میداند اولین گزارشی که یک انگلیسی به شورای سلطنتی انگلستان داده کی بوده؟
مطمئنا آنروز افغانستان و عراق و بحرین و کویت و بخشهائی از پاکستان آذربایجان و تاجیکستان و ارمنستان و ترکمنستان و... همه نه با نام ایران اما مجموعه ای بودند بدون مرزهای سیاسی و اختلافات مرزی و رقابتهای خصمانه و با خوشی و خرمی با هم داد و ستد می کردند و روزگار خود را سپری میکردند
آن زمان که اولین انگلیسی پایش را به این سرزمین گذاشت مردم گرفتار خرافات مذهبی نبودند گرفتار حجاب نبودند دنبال تعصبات مذهبی نبودند اصلا مذهبی نبودند کسی نمی گفت من ایرانی آریائی هستم چون نه ایرانی بود و نه آریائی بودن مفهومی داشت و مردم بسیار مستعد بودند که در یک روال سالم همگام با تمام دنیا رشد کنند و شکوفا شوند اما این مسیر بشدت دچار گرفتاری و آفت شد 
اما می دانیم که بالاخره در نهم آذر سال نود شمسی آخرین روزی می تواند باشد که نماینده ای رسمی گزارشی برای آنسوی دریاها به یک جزیره ی ابری و مه آلود ارسال کرده با این پیام که ما داریم فرار می کنیم چرا که توان پاسخگوئی نسبت به کارنامه ی سیاه خود را در برابر مردم بالاخره به ستوه آمده ی ایران نداریم 

و این حاصل نیامد جز بر اثر یک حرکت خود جوش دانشجویان بسیجی که خشم خود را از بابت یک تاریخ ظلم و جور این جزیره نشینان سیاس و حیله گر چنان فریاد کردند که به قطع روابط دیپلماتیک بطور کامل انجامید

اعتراض دانشجویان آنقدر خشن و جدی نبود اما آنها خود خوب می دانستند که چه جنایاتی در این کشور مرتکب شده اند و این بار سنگین جنایات چون با عجله ای که مقامات انگلستان بر اثر تکبر و نخوت بی جایشان کردند ترکیب شد

خود همان کردند که ماباید از روزی که خودمان را یافتیم می کردیم 


و بالاخره جوانانی آگاه که البته بدلایل خصوصیات و مقتضیات احساسی و سنی شان راه افراط پیمودند و خود را مستوجب تنبیه کردند کاری که بزرگان گرفتار در تورهای نامرئی وابستگی به این روباه پیر نتوانسته بودند انجام دهند

این را باید دانست که بدلایلی که شرح آن در این مختصر نمی نجد حمله به ایران سالهاست که در برنامه ی کاری سرمایه داران بزرگ جهانی به عنوان تنها راهی که می تواند نقطه ی امیدی برای نجاتشان باشد قرار گرفته است و من بجرات مطمئن هستم که یازده سپتامبر کلید خوردن پروژه ای بود که حمله به ایران از فصلهای پایانی آن است 


ما ملت ایران هر چه از انگلستان دیده ایم نبوده مگر درشتگوئی، کارشکنی ،خیانت ،فتنه افروزی و تحریم و تهدید و نهایتا ترور کودتا و ایجاد تحریک و آشوب و کشاندن جوانان ما به خیابانها برای درگیر شدن با برادرانشان و تباه کردن زندگی امثال نداها و سپس ایجاد بورسیه ی ندا در دانشگاه ها

و فراری دادن نخبگان ما از کشور و آغوش شیطانی خود را برای ایشان باز نمودن

تاسیس رادیو فارسی زبان و به وقتش تاسیس شبکه تلویزیونی و مدام در خانه ی مردم پریشان و راه گم کرده ی ایران پچ پچ کردن

اگر ایرانی امروز گرفتار و کمراه است اگر قبرستانهای ما پر از قبر جوانان است اگر دختران ما بی امید و غمگین هستند اگر پسران ما خشمگین و عاصی هستند همه و همه ناشی از سهم ما بوده از خصومتی که انگلستان سالهاست در سرتاسر دنیا متشر می کند 

اما اخیرا انگلستان در ابراز دشمنی و اتخاذ مواضع خصمانه بسیار قاطع و بی ملاحضه شده است 

مواضعی که براحتی می تواند یک اعلام جنگ رسمی محسوب شود که اوج آن تحریم ستون اصلی اقتصاد کشور یعنی بانک مرکزی می باشد

اقدامی که انگلستان خود در آن پیشقدم شده و رهبری سایر کشورها را هم برای شراکت در اقدامی که هر ناظر بی طرفی می تواند گواهی دهند که نمی تواند معطوف به گناه و یا خطائی صورت گرفته باشد را داوطلبانه عهده دار گردید

و جالب آنکه حکومت ایران منفعلانه فقط شاهد این اقدامات انگلیس بود اقداماتی که یکی بعد از دیگری چون ضربات کاری به ایران فرود می آورد و مدام با اظهار نظرهای حساب شده مقامات ایران را در مرز بین مدارا و عکس العمل نگه می داشتند تا آنقدر ایران ضعیف شود که بتوان ضربه ی آخر را بر بدن نحیف شده اش وارد کرد

این قلدری ها و عربده کشی ها در حالی است که مدتهاست غرب به یک ببر کاغذی تبدیل شده و گاها این جو سازی ها را جهت انحراف افکار عمومی از مشکلات لاینحل خود انجام می دهند و مقامات ایران هم تلاش می کنند صبورانه رفتار کنند

اما گویا این کشور هیچ حدی برای خصومت و دشمنی ندارد و نمی خواهد اشتباهی که مصدق در حق آنها به حق و یا نا حق روا داشت در برابر انبوهی از ظلمهای گذشته ی خود و کودتائی که در حقش انجام دادند و بلاهائی که در ادامه ی آن بر سر ما آوردند فراموش کنند

حکومت ایران هم نگران از تهدیدهای تمام نشدنی غرب از ترس اینکه مسبب ایجاد جنگی ویرانگر نباشد و از آنجا که می داند موضوع غنی سازی اورانیوم فقط یک بهانه است نه می خواهد به عزت ملی کشور لطمه وارد شود و نه جرات می کند در مقابل دشمنی آشکار غرب عکس العمل متناسب نشان دهد

این متاسفانه بدلیل این است که درک درستی است از وضعیت بسیار بحرانی که غرب گرفتار آن است ندارند و نمی دانند اگر ایشان چنان بلوائی درست نکنند که همه ی قواعد و حسابهایشان بهم بریزد تا بتوان دوباره با تکیه بر منابع ارزشمند خاورمیانه سازمان مالی جدیدی با توقعات و انتظارات جهانی نوینی طراحی کنند دیر یا زود ساختارها و نظامهای پوشالی مالی ایشان چنان برهم می ریزد که دولتهایشان ناتوان از پرداخت حقوق پرسنل خود خواهند بود و عملا توان محافظت از خانواده ی خود را هم نخواهند داشت چه برسد به حمله به دیگران

اکنون هر انسان عاقلی با دیدن سرنوشت حیرت انگیز افغانستان و عراق و لیبی و امروزه سوریه باید بفهمد که نوبت ایران کی خواهد رسید 

از دو سال است پیش می توان کاملا تشخیص داد که نبرد بزرگی در سال 2012 میان ایران و غرب حادث خواهد شد 

اما حیله گری و پیامهای هدفمندی که ایشان در اظهاراتشان بیان می کنند دائما ایرانیان را به اشتباه متقاعد می کند که اگر کمی صبوری پیشه کند و حساسیت ایجاد نکند شاید با ترساندن غرب از عواقب یک جنگ تمام عیار این خطر بالقوه را از سر بگذرانند

متاسفانه هنوز عده ای فکر می کنند آمریکا و انگلستان در عراق و افغانستان شکست خورده اند و قرار است بعد از اینهمه تلافات و هزینه این کشورها را تخلیه و دو دستی تقدیم به ایران کنند و با این دیدگاه نتیجه می گیرند که کسی با ایران کاری ندارد

مگر هدف غرب از حمله به عراق و افغانستان و لیبی چه بوده که فکر می کنید شکست خورده اند؟


واقعا باید تصور کرد که مقامات غربی باید بگویند:

"خوب دیدید که به بهانه ای صد در صد خود ساخته افغانستان را گرفتیم و به بهانه ای واهی عراق را هم ویران کردیم 
توان نظامی لیبی را هم منهدم کردیم
کلک سوریه را هم بکنیم با ایران درگیر می شویم و طبعا نمی توانیم تعهدات خود را برای خروج از افغانستان و عراق اجرا کنیم و وقتی نفت ایران و عراق لیبی را اضافه کنیم به کشورهائی که چنان نوکر خودمان هستند که با یک اشاره ی ما خودشان می روند چنان بر منابع عظیم نفتی منطقه تسلط داریم که می توانیم کنترل کشورهای چین و هند و غیره را بر اساس منافع خود چنان در دست بگیریم که دوباره نه تنها آقای جهان شویم بلکه تا مدتها حکومت خود را بر جهان تضمین کنیم"


قطعا آنها با اظهارات خود ما را فریب می دهند و مرحله به مرحله با وقاحتی حیرت انگیز دارند برنامه های خود را که شامل سرنگون کردن حکومتهای مقتدر می باشد اجرا می کنند
و به بهانه ی کشته شدن چند فریب خورده ی خودشان حمله ای همه جانبه با هزاران تلفات آغاز و نهایتا آن کشورها را در آشوب و درگیری به حال خود رها می کنند تا نهایتا حکومتهائی مذهبی جهت ترویج افراط گرائی مذهبی در منطقه ایجاد گردد

این سرنوشت خطرناک و دشوار محتوم و اجتناب ناپذیر است چون شیشه ی عمر سرمایه داری می باشد اما یک معجزه که همانا جنبش بزرگ براه افتاده موسوم به جنبش سرمایه داری یا وال استریت می باشد امیدی در دلها زنده کرد که شاید این سرنوشت شوم تغییر کند 
افسوس و صد افسوس که ما باید با حسرت فقط تماشاگر این مردم فرهیخته و آگاه باشیم
و این در حالی است که ما باید در این روزها در واقع رهبری این نهضت را عهده دار می بودیم 

این نادانی و ناتوانی علتی ندارد جز یک عمر تلاش استعمار در القاء دلایلی ناموجه به اشکال مختلف تا در نهایت هر چه بیشتر ارتباط ما را با مردم دنیا ناممکن کنند 
چرا که این ملتها نیستند که با هم مشکل دارند بلکه این منافع عده ای محدود است که ایجاب می کند مردم را از هم بی خبر قرار دهند تا بتوانند ملت خود را توجیه کنند برای کشاندن ایشان به دامان جنگ و خونریزی و خشونت 

کسی که بداند ما باید چه می بودیم و چه هستیم و چه می توانیم باشیم اما ناجوانمردانه به سوی چه اینده ی تیره و تاری داریم هدایت می شویم نمی تواند خشمی زیاد از حکومتهای استعمار گر و عواملشان وجودش را در بر نگیرد
و البته در بهترین حالت تلاش کند راهی را که سی سال از آن غفلت کردیم در حالی بپیماید که هنوز هم تمرکز اصلی دشمن در بستن راههای ارتباطی ما با خودمان و مردمان دیگر کشورها است و علارغم امدن و رفتن بهار خاورمیانه با کمال حیرت و شگفتی شاهد هستیم هنوز حکومت اینترنت را یک تهدید محسوب می کند و نه یک فرصت
چنانکه بلافاصله بعد از این اقدام بسیجیان مشاهده می شود این ما هستیم که دسترسی مان به اینترنت قطع می شود و نه مردمی که بایستی اصل پیام بسیجیان معترض را دریافت می کردند 
اما دانشجویان بسیجی نشان دادند که علارغم تمام تلاشهائی که عده ای مزدور برای ایزوله کردن مردم ایران از دنیا و محدود و ناکارآمد کردن دسترسی به اینترنت به گستاخانه ترین صورت ممکنه انجام داده اند چنان آگاهانه موقعیت را شناخته و عمل کردند که بجرات ضربه ای بس کاری و گیج کننده در بدترین موقعیت متصوره را بر کمر لرزان حکومتهای فریبکار بخصوص انگلستان زدند 
و علارغم اینکه بلافاصله با بستن اینترنت ایران و مسکوت گذاشتن موضوع در میان افکار عمومی غرب و تحمیل یک قطعنامه به شورای امنیت خواستند شکل قضیه را عوض کنند اما آنچه باور نکردنی بود از دل آن در آمد و آن فرار اعضای توطئه گر سفارت انگلستان و بسته شدن سفارت آن کشور می باشد
مقامات انگلستان ابتدا تلاش کردند با بی تفاوتی و بعد تهدید اوضاع را کنترل کنند اما همان چندساعتی که قبل از قطع اینترنت فرصت بود چنان جنگ روانی از طرف این فرزندان هوشیار میهن صورت گرفت که از ترس جانشان دیپلماتها را از کشور فراری دادند و عاملی شدند که حکومت ایران بتواند با دیپلماتیک ترین شکل ممکن رفتاری معقول را در حالی در پیش بگیرد که انگلستان ازفرط خشم و حیرت و لجن مال شدن غرور متکبرانه ی خود اشتباهاتی که نباید می کرد انجام داد و باعث شد که ما با ابرومندانه ترین شکل ممکن مسئولیت خلاص شدن از شر مهرهای مخرب آنها را به دوش خودشان بیاندازیم و این غده ی سرطانی چند صد ساله را از قلب کشور بیرون کشیده دور بیاندازیم

انگلستان نه امروز که همواره خصم اول ما بوده و هر چه به ما نزدیکتر باشد حساب شده تر زهر خود را می ریزد ولی اکنون این اتفاق ضربه ای بس کاری به دیپلماسی این کشور وارد کرد و هم باعث اختلافات درونی احزاب آن کشور خواهد شد و هم اسباب آشفتگی در اتخاذ سیاستهائی که برای تحمیل شرایط دشوارتر یکی بعد از دیگری لازم داشتند 
واکنشهای عصبی و افراطی احتمالی آنها و حتی همراهی غیر اصولی کشورهای دیگر در جهت ترمیم غرور جریحه دار شده ی انگلستان نهایتا باعث در هم شکسته شدن مشروعیت این اقدامات غیر اصولی علیه ایران خواهد شد

و این بدست نخواهد آمد مگر اینکه مقامات ما از درگیری های لفظی و غیر دیپلماتیک پرهیز کرده و بسیار مودبانه و طبق اصول دیلماتیک ضمن تنبیه عاملان این حرکت خودسرانه که متاسفانه با کجروی هائی نیز توام بوده است هیچ امکانی برای برگشت دشمن در سنگر خالی شده ی خود باقی نگذارند و بدون هراس از دشمنی آنها که همواره و به اشد آنچه بتوانند اعمال خواهند کرد نشان دهند که نمی توانند انتظار داشته باشند از ایشان دشمنی و خصومت ببینیم و با لبخند دیپلماتیک پاسخ خصومت آشکار را بدهیم

۳ نظر:

borzu گفت...

دوست عزیز،
طوری از این حرکت استقبال کرده ید که انگار یکی از ایشانید و در این حرکت خود جوش اعتراضی شرکت داشته ید،
ضمن اینکه منهم عواقب این واقعه ی تاریخی را به همان دلایلی که نام بردید مثبت ارزیابی میکنم تاکید دارم که مسئولین نباید به هیچ وجه قاطی این ماجرا شوند ، چرا که دولتها موظفند که طبق قوانین بینالمللی از سفارت های کشورهای بیگانه در مقابل هر گونه آسیب عمدی حفاظت کنند، همانطور که دیدیم حتا چین و روسیه نیز این واقعه را محکوم کردند.
بلا دور

borzu گفت...

استاد و دوست عزیز،
نمیدانم چرا خاموشی پیشه کردهید و هیچ جا خبری از شما نیست !
اگر شما هم به آهنگ داریوش که میگوید آخرین سنگر سکوته دل داده و صلاح را بر سکوت دانسته ید اجازه دهید ما هم بدانیم
اما در غیر اینصورت خیلی مایلم که نظر شما را در بسیاری مسایل در همین راستا بدانم
مثلا اینکه شما انگلو ساکسون ها را اینطور قریب به اطمینان صحنه گردان ماجراها در کشور میدانید، برای من چنین منسجم نیست، هر چند که فکر میکنم که ایراد از تنبلی خودم است
حتم دارم که منهم تا بحال با این قطعیت شما به فتنه گری انگلیس ها پی برده بودم، البته امریکا هم به نوعی قربانی این فتنه شده است، وگرنه شعار مرگ بر امریکا تا به امروز باقی نمانده بود
شما چه فکر میکنید،آیا باز سر فتنه نمیرسد به یک یا چند مهره ی هنوز با نفوذ داخلی و آن هم پدر آقازاده هایی که در انگلیس مورد مهر واقع شده اند
این سیاست چقدر کثیف است
خیر پیش

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

اینروزها من فقط با حسرت فراوان نظاره گر عملکرد مردان و زنان فرهیخته و فهیمی هستم که جنبش ضد سرمایه داری غرب را هدایت می کنند

افسوس و صد افسوس که اگر این اخوندها به دستور اربابشان انگلستان انقلاب ما را به بیراهه نمی بردند و روحیه ی ضد استعماری مردم ما را با اقدامات ضد بشری خود به افسردگی و پناهنده شدن به دامان همان غرب تبدیل نمی کردند اکنون ما باید پرچمدار این نهضت می بودیم

از نظر من دیگر فرصت از بین رفته و دیر زمان زیادی برای مقابله با خطر جنگ نداریم

وقتی هنوز که هنوزه شما پیام مرا در مورد ماموریت غرب برای حمله به ایران و محو کردن مدارک تاریخی موضوع پوریم و تلاشهای لردها برای تسلط به نظام فکری مردم دنیا دریافت نکرده اید از دیگران چه انتظاری می توان داشت

من این روزها به فکر ایران بعد از جنگ هستم

جنگ از نظر من اتفاق افتاده و شروع شده فقط طبق معمول دیگران یک دوره ی زمانی کامل عقب هستند و در خواب غفلت بسر می برند