در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۹/۰۵

موعد آخرین راز بزرگ (I)

# تاریخ ایران
# آخرالزمان
# رستاخیز
# مجعولات تاریخی ایران
# پورپیرا
# تخت جمشید
# حمله به ایران





حکایت ما چون نوجوانی است که بعد از یک عمر تفاخر به پدر و مادرش ناگهان متوجه می شود کودکی یتیم بیش نبوده و پدر و مادرش وی را از روی ترحم به فرزند خوانده‌گی گرفته‌‌اند و متحیر است که چگونه از شرمندگی دوستان شرورش بدر آید که اینهمه به انها پز خانواده و اجدادش را می‌داده و لعنت می‌فرستد به مرد ژنده پوشی که کوس رسوائی‌اش را زده و فریاد می‌زند:
"ای نوجوان غافل آنچه تو به آن می‌نازی فریبی بیش نبوده است.




تو فرزند این پدر و مادر تاجر نیستی تو نجیب زاده‌ای اصیل هستی که والدین دروغی تو والدینش را کشته و برای ربودن ثروت عظیم ایشان و چپاول میراث تو است که این افتخارات کاذب را منتسب به تو کرده و در سر تو این نخوت بیجا را انداخته‌اند برای اینکه چشمان‌ت را به روی حقایق کور کنند."




آیا پوریم دیگری در راه است تا راز پوریم قبلی مسطور بماند؟

آیا ما قربانیان روزگار برملا شدن راز بزرگ هستیم
شاید اگر دیر بفهمیم کلید اسرار پیرامون ما در چه چیزی  است زمانی برسد که دیگر در میان چکاچک شمشیرها و فریاد عربده‌ی بدخواهان صدایمان به گوش کسی نرسد 
گرچه همین الان هم بعید است که برسد

دوستان این بانگ هشیاری برای آینده‌ئی نزدیک است نه مویه‌‌ای بر گذشته


بعید است که شما فردی به نام پورپیرا را نشناسید و یا چیزی از ابهامات بوجود آمده در تاریخ ایران ندانید اما اگر هیچ نمی‌دانید یا مزخرفاتی در اینباره شنیده و اهمیتی نمی‌دهید از شما جدا تقاضا دارم همه‌ی شنیده‌ها و پیش‌فرض‌ها را به کناری نهاده و فقط و فقط بدون آنکه خود را به این مسئله که من یا پورپیا به دنبال اثبات چه چیزی است این فیلم گلچین شده از ساعت‌ها کار ایشان را در بیست دقیقه و دو قسمت ببینید و بررسی نمائید آیا ادعای ابتدای فیلم را معقول می‌یابید یا خیر؟

اجازه ندهید ملاحضاتی شما را وادار به تلاشی عبث برای کتمان حقیقت کند که هر چه صورت خود را در برابر حقیقت محکم‌تر نگه‌داریم سیلی سخت‌تری به ما خواهد زد

دو کلیپ از خلاصه‌ی مستند تخت‌گاه هیچ‌کس از استاد پورپیرا

نظرت ایشان خارج از آنچه در این وبلاگ نقل می‌شود الزاما مورد تائید من نیست









اگر تلاشی را که برای بزرگ کردن تخت جمشید همواره شاهد بودیم در کنار این حقیقت که بیش از سی درصد آن تمام نشده بگذاریم باید جدا تامل کنیم


آیا حال که می‌بینیم تخت‌جمشید که هنوز سی درصد هم از ساخت آن تکمیل نشده است را چنین مرکز برگزاری جشن‌های آنچنانی معرفی می‌کردند  حق داریم تمام کتاب‌های نوشته‌ شده در مورد تاریخ‌مان را از قفسه‌ها بیرون ریخته و دوباره با نگاهی منتقدانه‌تر به آنها رجوع کنیم ؟


آیا هجمه‌‌ی غیر منطقی غرب علیه ما به بهانه‌ی تحقیقات صلح‌طلبانه‌ی اتمی بدلیل منزوی کردن ما  در تلاش برای پنهان ماندن این راز مخوف کشف رمز نمی‌شود؟ 

×××××××××××××××××××××××××××××××××××××




borzu گفت...
دوست خوبم،
تلاش میکنم خیلی کوتاه نظرم را در مورد این کلیپ ارایه کنم بلکه قابل تحمل و تامل باشد.
اینکه آقای پور پیرا این تحریف را به چالش کشیده اند کاری عظیم و قابل تقدیر است. چرا که این تحلیل ما را به این به این نتایج میرسند
قسمت اعظم تخت جمشید فعلی باز سازی، دوبرد ساز و حتا دگر سازی شده است.
احتمال شدید وجود دارد که این تخت قدمتی بسیار بالاتر دارد. فبها 
شاه و شاههای قبلتر هر یک (یا برخی) مبادرت به تلاشی برای پا بر جا داشتن این تاریخ تمدن ایران کرده اند. تا اینجا نه تنها ایرادی ندارد خیلی خوب هم هست. 


تحریف تاریخ عموما به جهت خود ستایی و پز دادن از شاه معاصر مستند است و ایراد بزرگی هم که دارد اینستکه برای شاه تاریخ شاهنشاهی مهمتر از ایران و تاریخ ایران بوده است. و گرنه چرا حقایق را به تصویر نکشد. 
و اینکه هیچ شاهی همت آنرا نداشته که این تخت را تا قابل مصرف بودن آن بسازد سراغ از بی لیاقتی قبلتریها میدهد. 
و اینجا تنها میتوانم بگویم که خاک بر سر من، که ما گویا سراسر تاریخ ملت نالایقی بودهایم و این تنها مختص به امروز نیست. 



اما با این همه سوالی که برایم بوجود آمده اینست که در اینجا هدف ما تصحیح تاریخ است و یا تخریب آن تا ملتی را بر گور خرابه های اجدادش به شیون بنشانیم. 

و اگر این کار را با هدف جایگزین کردن انجام میدهیم آیا نباید در کنار پند گیری و تصحیح راه مراقب کج فهمی‌های محتمل هم باشیم.
borzu گفت...
فراموش نکنیم که داریم دیوارهای کجی را فرو میریزیم که مطعلق به یک مجموعه است. نظیر آنچه زنده یاد احمد شاملو را متقاعد به عذر خواهی بدلیل حقیقت یابی در تاریخ واقعی کاوه کرد.
borzu گفت...
دوست عزیز، 
فی البداهه و پیش از آنکه مروری داشته باشم نکات قبلی و این نکته را که همگی خالی از اشگال و یا شاید به کلی غلط باشد را مطرح کردهام که امیدوارم خرده نگیرید 
هدف در واقع باز کردن تحلیل و طرح ابهاماتی هر چند گاها نابجا و بیمورد بود . 


مشگل این نیست کا تاریخ گذشته ی ما تحریف شده است، بلکه ایراد این است که ما از گذشته ی خود هیچ اطلاع نداریم و یا اگر کمی، همان کم را هم به درستیم م نمیدانیم.
مثلا چرا نمیدانیم که تاریخ این پای تخت و شهر اطرافش میرسد به نیک جو شاه صلح طلب چندم مربوط به هفت هزار سال قبل. 
نظر به این که محققان خارجی از ما به عنوان ملتی که در طول تاریح از جنگ و سلطه جویی بیزاری جسته ایم یاد میکنند. 
البته اطمینان دارم استاد پور پیرا اگر به همه ی سوالات جواب نداده باشند، بطور قطع جواب پسندیده خواهند داشت 



ارادت خدمت هر دو بزرگوار
انسان سکولار گفت...
دوست خوبم 


ابتدا برای اینکه خواننده‌ی این وبلاگ دلیلی این همه ارادت متقابل میان ما را درک کند پست بعدی را ایجاد می کنم تا بفهمد چرا کامنت‌های ما یک در میان ابراز ارادت است.
انسان سکولار گفت...
اما دوست عزیز 


اگر وبلاگ مرا از ابتدا روی موضوع استاد پورپیرا مرور کنید (تاریخ ایران یک) خواهید دید که چگونه من از زمان آشنائی تا زمان پیدا کردن شهامت حدود شش ماه زمان لازم داشتم تا اسم پورپیرا را بیاورم و چگونه از آن زمان تا زمانی که جرات کنم تائیدشان کنم حدود شش ماه دیگر و مغمونانه بگویم که کلاهی که سر ما گذاشته اند بسیار بسیار گشادتر از چیزی است که فکرش را بکنید!!!
انسان سکولار گفت...
دوست من


پیام شما را گرفتم ولی باید بگویم صداقت من در ادعاهایم اینجاست که باید خودش را نشان بدهد.



حکایت ما چون نوجوانی است که بعد از یک عمر تفاخر به پدر و مادرش ناگهان متوجه می شود کودکی یتیم بیش نبوده و پدر و مادرش وی را از روی ترحم به فرزند خوانده‌گی گرفته‌‌اند و متحیر است که چگونه از شرمندگی دوستان شرورش بدر آید که اینهمه به انها پز خانواده و اجدادش را می‌داده و لعنت می‌فرستد به مرد ژنده پوشی که کوس رسوائی‌اش را زده و فریاد می‌زند:



"ای نوجوان غافل آنچه تو به آن می‌نازی فریبی بیش نبوده است.
تو فرزند این پدر و مادر تاجر نیستی تو نجیب زاده‌ای هستی که این والدین دروغی تو والدینش را کشته و برای ربودن ثروت عظیم ایشان و چپاول میراث تو است که این افتخارات کاذب را منتسب به تو کرده و در سر تو این نخوت بیجا را انداخته‌اند برای اینکه چشمان‌ت را به روی حقایق کور کنند."
انسان سکولار گفت...
ادعای من که بنده‌ی حق هستم و جهاد من در راه حق اینجا است که به بوته‌ی آزمایش قرار خواهد گرفت


جائی که من بر ترس از بیشتر مترود شدن و متهم شدن به نابخردی نترسم و آنچه فکر می‌کنم حقیقت است صادقانه بیان کنم بدون آنکه به خودم اجازه دهم مصلحت دیگران را تعیین کنم و مثلا بگویم به نفع ما است که ندانیم، نفهمیم، بدروغ‌ها معتقد باشیم چون عده‌ای برای رسیدن به مطامع‌شان چنین می‌خواهند.
انسان سکولار گفت...
اما با شناختی که از شما دارم انتظارم از شما اینست که به این سئوال من پاسخی شایسته بدهید


من به شاه شجاع اول و شاه مهربان دوم کاری ندارم چرا که همه‌ی اینها را قصه‌های وقیحانه می‌دانم.



سئوال من اینست:



آیا حال که می‌بینیم تخت‌جمشید که هنوز سی درصد هم از ساخت آن تکمل نشده است را چنین مرکز برگزاری جشن‌های آنچنانی معرفی می‌کردند که مستحضر هستید حق داریم تمام کتاب‌های نوشته‌ شده در مورد تاریخ‌مان را از قفسه‌ها بیرون ریخته و دوباره با نگاهی منتقدانه‌تر به آنها رجوع کنیم یا خیر؟
borzu گفت...
دوست عزیز ،
در جواب سوال شما که آیا حق داریم منتقدانه به تاریخ رجوع کنیم باید با تاکید بگویم بله، نه تنها حق داریم بلکه این یک وظیفه است . 
تا اینجای کار هیچ اختلاف نظری با شما ندارم 


حال منهم حق دارم نظر مستقیم شما را که برایم بسیار ارزشمند نیز هست راجع به سوالی که پیشتر نیز مطرح کرده ام بدانم. 
کلمات کلیدی مرتبط :
# شرایط حساس 
# غرور ملی 
# اقوام 
# خودباوری 



سوال:
هدف ما از بازبینی منتقدانه در شرایط حساس فعلی کشور تصحیح تاریخ است و یا انهدام و تخریب آن.
اگر باز نگری به قصد اصلاح است آیا نباید مراقب آسیب های غیر قبل برگشت به غرور ملی که این قوم ( در واقع اقوام) را به هم مرتبط میکند، باشیم 
در صورتی که هیچ نیازی به جستجوی حقیقت تاریخ این سرزمین احساس نمیکنیم ( که حتا تحریف شده ی آن هم در استمرار این کشور نقش داشته است ) نباید نگران آسیبهای جدی به خود باوری همین حالایش هم معیوب این ملت باشیم؟
انسان سکولار گفت...
برزوی عزیز یار شفیق و دوست خوبم


یک روزی هست که در تردید رفته ام و به حرف‌های شما فکر می‌کنم.



من ادعا کرده‌ام و می‌کنم که هر جمله‌ای که می‌گویم دقیق است.



و دوست دارم هر جمله‌ای که مفهوم نیست از من سئوال شود.



بدیهی است که بیشتر از جمله‌هائی که می‌گویم هم نباید تاویل شود




حال با توجه به این مهم شما دقیقا چه می‌گوئید؟
borzu گفت...
استاد عزیز،
اول از همه باید تاکید و تکرار کنم که اقدام شما در درج این پست را تحسین میکنم و با اشارات به حق استاد پور پیرا نیز کاملا موافقم.
اما آنچه که دوستمان نیستان در پست قبلی در همین باره با شما مراوده داشته است نتیجه گیریهایی است که استاد پورپیرا پیرو این یافته ها ابراز میکنند.
بقول نیستان او در نتایجی که میخواهد بگیرد اصرار میکند... 
چرا ؟
آیا نمیتوان نتایج متفاوتی از این ماجرای تاریخی که هیچ استدلال محکمی در پشت آن نیست گرفت ؟
البته جواب شما هم در آنجا مشخص است که میگویید: من چکار به پور پیرا دارم ؟
در واقع منهم این ایراد را بر پور پیرا وارد دانسته و سوال خود را مطرح کردهام که ما از این اقدام کاملا بجا چه هدفی را دنبال میکنیم ؟


به نظر این حقیر باید نهایت احتیاط را در اصلاح و نه انهدام گذشته ی تاریخ، آنهم در سرزمینی با تنوع اقوام داشت!



و صد البته شما هم مجازید تا بجای ایشان پاسخگو باشید.
انسان سکولار گفت...
برزوی عزیز


اینجا چند مسئله با هم مورد سئوال است



شما کمی جلوتر از داستان هستید



سئوال شما را در دو سرفصل جدا با دو سئوال جواب می دهم
انسان سکولار گفت...
آیا می توان تردیدی داشت تخت‌جمشید بنائی نیمه ساخت است که در حال ساخت بر اثر یک رویداد نامعلوم ساخت آن متوقف شده‌است؟


و ناتمام ماندن آن در طول دوهزار‌ و‌ پانصد سال نشان از چه می‌تواند داشته باشد؟
انسان سکولار گفت...
و تکلیف ما در مورد انعکاس حقایق به دیگران می‌تواند تحت شعاع مصلحت اندیشی قرار گیرد؟


چه تضمینی است که این غفلت به مصلحت باشد و آن آگاهی مخرب؟



و اگر کسی آمد و هزینه‌ی برطرف کردن اسباب کسب ناحق خود را بر دوش ملت انداخت باید اجازه داد او به سوءاستفاده‌ی خود ادامه دهد؟
borzu گفت...
استاد خوبم،
فکر میکنم حق با شماست و من کمی از داستان و آنچه مقصود و هدف شما از این پست بوده جلو تر رفته ام، چرا که با دیدن این کلیپ هیچ تردیدی در نیمه کاره بودن تخت جمشید برایم باقی نمانده است .
و دستهایی که در این جریان بخاطر منافع خویش ملتی را نسلها به سخره گرفتند .
اما آنچه که با دیدن کلیپ پورپیرا مرا نگران کرد اینستکه استاد پور پیرا در همان دقیقه ی اول قسمت یکم میگویند تخت جمشید بر خرابه های معبد ایلامی بنا شده است که این کاملا مشهود است.
و البته نتیجه گیری ایشان هم که آنجا توسط هخامنشیان تصرف شده است بخوبی محتمل است، اما یک نتیجه گیری مستند نیست. و خیلی نتایج دیگر نیز محتمل اند. 
و نگرانی من از این است که این نوع نتیجه گیری میتواند مخاطب را نسبت به حقایق کور و کر کند، و آنچه باید از این کلیپ برداشت شود، به خوبی انجام نگیرد.
و یا به قولی وسیله مانع از رسیدن به هدف گردد. 
یعنی نتیجه گیری دقیقه ی یکم توجه مرا به نکات مهمی که در دقایق آخر کلیپ دوم مطرح شدهاند، حتا پس از چند بار تماشای کلیپ ها تحت الشعاع قرار داد.
بقولی از داستان جلو افتادم و به قضاوت زود هنگام رسیدم .
از هر دو شما استادان عذر خواهی میکنم
انسان سکولار گفت...
اولا تو را بخدا با این بزرگواری و فروتنی خود مرا شرمنده نکنید!


دوما بله واقعا اصل مطلب چیز دیگری است .



اساسا بحث بر سر همین صد ساله‌ی اخیر است.



چرا چنین وقیحانه و مصرانه تلاش می‌شود آن اتفاقی را که مردمان مرتبط با بنای تخت جمشید را تحت تاثیر قرار داده مخفی کنند؟



اتفاقی که ایشان را چنان از صفحه‌ی روزگار محو کرده که حتی یک پدر بزرگ از آنها نمانده که با پسرانش و نوه هایش بگوید بیائید ما یک تالار این قصر را تمام کنیم و در آن سکنی کنیم و دو هزار پانصد سال چنین سرمایه گزاری عظیمی هیچ تصاحب کننده‌ای نیافته و زیر خروارها خاک مدفون شده است؟



چه کسانی و چرا دنبال پوشاندن این حقیقت می‌باشند؟



جدیدا مطالبی در اینترنت پیدا کرده‌ام که مانند تکه‌های پازل تاریخ سده‌ی اخیر ما را معنا می‌کند

۱ نظر:

reina_m61@yahoo.com گفت...

با ديدن اين دو مستند كه به نظر كاملا منطقي مياد چنان شوكه و متاثرم كه انگار دنيا رو سرم خراب شده. حس ميكنم تمام تاريخ و بازسازي دروغينش جلوي چشمان من اتفاق افتاده و غم بزرگي از اين نسل كشي وحشتناك در دلم جا داره. قلباً عذادار هم وطن هايي هستم كه هرگز نديدمشون.