در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۱۱/۲۲

بالاخره فیلتر شدیم



بالاخره اینجا فیلترشد

گویا تمام وبلاگ‌های غیر ایرانی فیلتر شده است

قابل توجه آنهائی که مرا موزدور رزیم می‌خواندند

حال ببینید که اسلامیت و ایرانیت هر دو توطئه‌ای علیه منافع مردم منطقه است و عوامل رژیم یا خائنند به ملت یا احمقند که دارند همگام با لردهای جهانی صدای حق و حقیقت را می‌بندند

من تلاش می‌کنم این موضوع مرا به سمت قضاوت اشتباه در مورد مقامات رژیم سوق ندهد چون من نمی‌دانم اینکه ایشان همگام با لردهای جهانی حرکت می‌کنند از نادانی ایشان است و بر اساس تدینی که دقیقا به این دلیل به ایشان تلقین شده دارند چنین می‌کنند یا خیر ولی این برای من حجتی است که نمی‌توان به اسم اینکه به دین مردم احترام بگذارید در مقابل حقیقت سکوت کرد چرا که مسلما عوامل احمق فیلترینگ را به همین بهانه مجاب کردند که این کار را بکنند.

من در این وبلاگ سانسوری برای پاسخ و توضیح دیگران نداشتم و تمام مطالبم را به صورت سئوال مطرح می‌کردم و طلب توضیح داشتم و بخش کامنت‌ها هم کاملا باز بود بی هیچ سانسوری چرا کسانی که تشخیص دادند باید وبلاگ‌ها را  فیلتر کنند و سعی نکردند پاسخی به سئوالات من بدهند؟

پس اینها کسانی هستند که آگاهانه می‌خواهند راه  را بر حقیقت ببندند وگرنه این یک کرسی آزاد اندیشی بفرمائید

چرا نیامدید آزادانه بحث کنید؟


 من عامل خارجی بودم؟

 من از سرویس‌های بیگانه پول می‌گرفتم تا بر علیه منافع کشورم مطلب بنویسم؟

به هر حال اکنون که وبلاگم فیلتر شده من دیگر خیالم از اینکه کسی بتواند مطالب مرا بخواند راحت می‌شود و از این به بعد من فقط برای خودم و معدود بازدید کنندگان خارجی مطلب می‌نویسم و ملاحظه‌ی اعتقدات خواننده‌ی داخلی را نمی‌کنم

این به معنی نوشتن بر اساس کینه و بغض نیست



این به عنوان سندی باشد بر اینکه اگر زمانی خواستند مرا بر اساس اتهام توهین به اعتقادات مردم محاکمه کنند به استناد فیلتر شدن وبلاگم در این تاریخ مطالب آینده را در مبحث جداگانه‌ای از مطالب گذشته قرار داده باشند.

و بدانید که من حتی اگر کابوس گرفتار شدن به سرنوشت قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای را داشته باشم باز هم از ادامه‌ی افشاگری خود راه گریزی ندارم

این جبر آگاهی است که به دیگران آگاهی دهم امکان اجتناب از آن نیست
................
تصمیم من بر توقف موقتی انتشار پیام جدید ربطی به این موضوع نداشت و پیام قبلی بدون اطلاع از فیلتر شدن احتمالی گرفته شد و من امروز فهمیدم اینجا فیلتر شده


۲۸ نظر:

borzu گفت...

دوست عزیز،

قاطعانه میگویم
شما یک قهرمان هستید

اما خواهش میکنم تا به این حد مصر نباشید به مواضعی که میگیرد

در جامعه و محیطی که نقد ها گاه خنده دار ترین موضوعا ت میشوند
به وجود شما نیاز است
مبرم ، خیلی مبرم
به اندازه ی حقیقت و شاید راهی در نیل به آن

بدون امثال شما و جمعی دیگر که متاسفانه بی شمار نیستید
این محیط نقد, لیاقت جدی گرفته شدن را ندارد.
دوست عزیز،

قاطعانه میگویم
شما یک قهرمان هستید

اما خواهش میکنم تا به این حد مصر نباشید به مواضعی که میگیرد

در جامعه و محیطی که نقد های سیاسی و اجتماعی گاه خنده دار ترین موضوعا ت میشوند
به وجود شما نیاز است
مبرم ، خیلی مبرم
به اندازه ی حقیقت و شاید راهی در نیل به آن

بدون امثال شما و جمعی دیگر که متاسفانه بی شمار نیستید
این محیط نقد لیاقت جدی گرفته شدن را ندارد.

آیا متوجه این قبیل تهدیدها نیز هستید ؟

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

من اصلا نکته‌ی شما را درک نمی‌کنم

خیلی دوست دارم بدانم چرا شما اهمیتی به آینده‌ای که در انتظار ما است نمی‌دهید

لردها در نظر دارند خاورمیانه را در آتش و خون غرق کنند چرا که همانطور که به درستی پیشبینی کردند شیشه‌ی عمر امپراتوری شان یعنی جهالتی که نیمی از مردم دنیا را به آن مبتلا کرده‌اند در ایران نهفته است

از طرفی نفت این خون اقتصاد از بد روزگار در این سرزمین نهفته است و چهل درصد آن از تنگه‌ی هرمز می‌گذرد و این چیزی نیست که بشود از خیر آن گذشت

پس این ملت باید دائما گرفتار افسون ایشان باشد و خودش را پیدا نکند

خوب چه باعث می‌شود این ملت سالهاست در آتش اختلاف و درگیری می‌سوزد

من می‌گویم ایرانیت و اسلامیت

شما می‌گوئید نه؟

من میگویم اینها کاملا باطل است

شما میگوئید اینها باطل خوبی است؟

من می‌گویم چرا ما به حقیقت باور نداشته باشیم؟

شما چه می‌گوئید؟

انسان سکولار گفت...

یعنی شما هنوز باور نکرده‌اید که دارند صدای فرهیخته‌گان را خفه می‌کنند؟

چرا باید وبلاگ‌های ورد پرس و بلاگ اسپات را کلا فیلتر کنند؟

borzu گفت...

دوست عزیز،
یکی از فیلسوفان بزرگ که متاسفانه نامشان را بیاد ندارم چنین گفته است :

"هر کس بخواهد آینده را پیشگویی کند دچار مهمل گویی خواهد شد"

زمانی که شما بخواهید همه چیز را به یکباره زیر سوال ببرید و اینده را تا جزئیات آن پیشگویی کنید،
در واقع به یک اقدام محال مبادرت ورزیده ا ید

همانطور که میبینید همه چیز در حال تغییر است
و این همه ی معادلات را تحت تاثیر قرار خواهد داد
و حتا لردها نیز اگر مستقیما به شما گفته باشند که در آینده چه میخواهند بکنند
مهمل گفته اند

بطور قطع اگر ایران شرایط مورد هجوم قرار گرفتن را داشت (مثل عراق) حتما تا بحال این اتفاق افتاده بود.
جعل و دروغ همواره در کنار حقیقت حضور داشته و دارد
و به آن معنا میبخشد و حقیقت را قابل نقد شدن میکند

ما باید با اشراف به نقص هایی که صورت مساله دارد
مبادرت به حل آن با بیشترین نفع و کمترین آسیب نماییم

این پرده بیفتد نه تو مانی و نه من

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

به من بگوئید در مورد فردوسی چه فکر می‌کنید؟

borzu گفت...

دوست عزیز،
فردوسی شاید تنها یک نفر نباشد، و یا همانطور که گفته ید قدمتش به دویست سال هم نرسد
بهرحال فردوسی شاعری بوده مزدور، یعنی برای دربار ویا برای لردها اراجیفی را ردیف کردهاست و احتمالا دلیلش هم این بوده که ایشان ورقی و یا کیلویی مزد میگرفته اند.
البته در کنار آن ایشان شاعر ارزشمندی نیز بودهاند و اینرا میتوان از روان و جذاب بودن قسمتهای حماسی شاهنامه دریافت.
همان چند ده صفحه ای که در نوجوانی از حماسه ی سام ،زال، رستم و سهراب خواندهام آنقدر برایم جذابیت داشته است تا تلاش کنم معانی را بفهمم و داستان را دنبال کنم
بنابر این فردوسی و یا هر کس که اینها را نوشته سوای از اینکه مزدور، جاسوس و یا خائن به وطن خویش بوده باشد، مورد احترام من است.
اما از آنچه در وبلگ شما در این باره خواندهام به این نتیجه رسیدم که فردوسی خود نیز از شرایطی که در آن مجبور به خلق چنین اثری بوده چندان خرسند نیست.
شاید اگر ایشان در شرایطی قرار میگرفت تا مجبور نباشد برای معاش خود قلم بزند میتوانست بازدهی بهتری داشته باشد

نیستان گفت...

دامنه بلاگ اسپات فیلتر شده نه وبلاگ شما، هر وبلاگی که رو این دامنه بوده فیلتره فارغ از اینکه در مورد چی بوده...

انسان سکولار گفت...

نیستان عزیز

بله می دانم ابتدا هم نوشته ام که تمام وبلاگ های غیر ایرانی فیلتر شده

ورد پرس هم فیلتر شده
خوب این چه چیزی را ثابت میکنه

چون همه فیلتر شده من نباید بنالم و یا شما نباید کمی فکر کنید که شاید این همه داد و هواری که من میزدم که دارند صدای ما را میبرند حقیقت داشته؟

اینقدر تفاخر به ایرانیت شما برایتان مهم است که به قیمت نابودی مملکتتان دوست دارید چشم بر حقایق ببندید؟

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

حرف مرا به خطا گرفته اید

کی به فردوسی کار داره

اصلا چه بسا خود فردوسی به عنوان یک شاعر متاخر هرگز نفهمیده که کسانی که آثار او را به یغما بردند برای آنکه پولی به جیب بزنند آنرا یک کتاب خطی هزار ساله معرفی کردند و بعد هم یک صاحب منصبی از سر خیرخواهی مثل شما گفته برای اینکه زبان فارسی را قدیمی نشان دهم چه اشکالی دارد دروغ بگوئیم و با ملی گرائی موجب خودباوری شویم و کنگره بگذاریم و بگویم این هم نشان کهن بودن زبان فارسی


اما به من بگوئید دوست خوبم

پس قبول دارید که با توجه به مراحل تکمیل خط عربی خیلی از این متون نمیتوانسته بیش از چهارصد سال عمر داشته باشد؟

borzu گفت...

دوست عزیز،
قبول دارم و اینرا از معلومات خود نمیگویم اما آنچه شما استاد بزرگوارم بگویید از جمله این یکی مورد تایید من است.
باید اقرار کنم که در حقیقت تا بحال اینطور فکر میکردم که خط فارسی از الفبای اردو و از هندوستان به ایران منتقل شده است و بعدها با عربی تلفیق شده است !
که گویا اشتباه میکردم

انسان سکولار گفت...

اینکه خط فارسی وام گرفته شده از زبان عربی است امری است قطعی

اتفاقا این مهم زمان رضا شاه هم رسمیت پیدا کرد

به عبارت دیگر تا قبل از آن مکاتبات با زبان ترکی یا فارسی یا عربی همه با الفبای عربی انجام میشده است

موضوع الفبا ارتباطی با زبان ندارد
مثلا اکنون عده ای همین زبان فارسی را با الفبای انگلیسی می نویسند

MANAND IN NVESHTE KE BE ZABAAN FARSI AST BA ALFBAIE LATIN

نکته اینجاست که تا قبل از رضا شاه اصلا کتابتی انجام نمی شده و نوشتن محدود به عده ی بسیار بسیار قلیلی می شده و بس

نوشتن و کتابت تا زمان ورود سر قلم های فرانسوی و کاغذ به ایران بسیار بسیار به زحمت و محدود صورت می گرفته و آنزمان بوده که با ورود این نوشت افزار ها و مطرح شدن موضوع سرزمین ها عده ای با هر نیتی تلاش کردند لغاتی را با حروف پ , گ , چ , ژ به آن اضافه کنند و کلماتی با آن در کتب بیاورند (والبته که زبان محاوره ای این صداها را داشته ولی در مکاتبات محدود اگر هم به فارسی صورت می گرفته از این حروف استفاده نمی شده) و این رسمالخط و دستور زبان تکمیل امروزی شده و خود می دانید که همزه و تنوین و غیره هم با اینکه در زبان فارسی قطعیت ندارد ولی استفاده می شود


نهایتا در این تردیدی نیست که این رسم الخط بیش از چهارصد سال قدمت ندارد تازه نا کامل آن

آیا این موضوع را تائید می کنید؟

انسان سکولار گفت...

نیستان عزیز

کاش بدانید که امید من شما هستید و منتظر نتیجه ی آزمایش کربن 14 هستم

دارتد صدای ما را می برند عجله کنید

انسان سکولار گفت...

اگر در خانه کس است یک حرف بس است

از پورپیرا بخوانید


"عرب هنوز در قرن سوم هجری هم، برابر نمونه ی بالا و ده و صدها نظیر دیگر، که تا قرن ششم هجری تاریخ خورده اند، تکلیف علامت و نقطه گذاری بر حروف خود را روشن نکرده، پس آن شاعران فارسی گوی در هفت سده ی نخستین هجری، چه گونه به اسرار کاربرد خط فارسی، که وام دارخط عرب است، پی برده و با چه مقیاس و ملاک و از روی کدام الگو حرف ی و ت و ن و ب می نوشته و با کدام علم و از روی چه سرمشق بر آن ها نقطه می گذارده اند؟!! برای ختم کلام در باب ابطال دیرینگی زبان فارسی یک نکته بگویم و برداشت را به خواهان آن واگذارم: به کم چند هزار لت نوشته قرآنی و غیر قرآنی بدون اعراب و نقطه از قرن نخست تا قرن هفتم هجری در اختیار مراکز فرهنگی مسلمان و غیر مسلمان جهان است که مدارج رشد تدریجی نشانه های نحوی در خط عرب را نمایش می دهد، اما فارسی زبانان ناگهان و معجزه وار، بی این که یک نمونه متن فارسی بدون نقطه از هیچ دورانی نشان دهند، دواوین شعر از شاعران گوناگون و کتب پایه به این زبان و البته با الفبای بالغ شده و علامت خورده عرب، از قرون نخستین هجری عرضه می کنند!!!"

نیستان گفت...

با سلام
من سه نمونه از تصویر شاهنامه پیدا کرده ام
هر سه قبل از قرن دهم هجری یکی از آنها کهن ترین شاهنامه شناخته شده موجود است در تاجیکستانه بعدی در ایران و سومی در لبنانه
سومی بسیار جالب توجه است از لحاظ تکامل خط فارسی... هر سه ادعا شده که آزمایش شده اند اما من نه شاهد بوده ام و نه چیزی جز تصویر از آنها دیده ام
می خواستم در بحث جدیدی که راه انداختم به عنوان بنیانهای تاریخی به آن بپردازم که با خبر فیلتر شدن وبلاگم بدجوری توی ذوقم خورد
ضمن اینکه آزمایش کربن 4 آزمایش جوشوندن شیر نیست که هر کی بتونه انجام بده باید آدم های زیادی رو شناخت که حتما می دانید در غربت با بچه کوچک، تقریبا یعنی غیر ممکن...اما با همه این حرفها همان یه ذر امکان هم به دنبالش هستم.

انسان سکولار گفت...

تو را به جدتون یکجوری رفتار نکنین که انگار سرسوزنی هم این حرف ها براتون اهمیت نداره
با خودتون نمی گین یک درصد شاید این پسره راست بگه و همه ی اینها معنا داره؟

اونهم برای ناامید کردن ما وبلاگ ها را فیلتر کردن

چه کسی بهتر از شما توی این جمع سه نفره ی من شما و برزو میتونه تیر خلاص را به تشکیک های ما بزنه ؟

کسی که به طرز معجزه آسائی هم به مراکز علمی اروپا اونهم فرانسه دسترسی داره هم دقیقا داره روی یک کتاب خطی کار میکنه و هم مدعیه اونها آدمهای درستکاری هستند

آیا صرف اعلام تشکیک شما نباید اونها را موظف به پیگیری کنه؟

تصاویر را هم ایمیل کنید خوب به من

نیستان گفت...

شما نباید نه دربست پورپیرار رو بپذیرید و نه دربست رد کنید!

نیستان گفت...

اطلاعات این سایت از اطلاعات من کاملتر و دقیقتره:

http://www.payvand.com/news/10/mar/1001.html

انسان سکولار گفت...

نیستان محترم بگویم عزیز بگویم چه بگویم؟

یعنی چه که من نباید در بست گفته های پورپیرا را قبول کنم یا در بست رد کنم

معنی این حرف چیست؟

من چه تعبدی به پورپیرا دارم؟
چه افتخاری در پذیرش حرف های پورپیرا وجود دارد؟

شما واقعا نمی فهمید یا تظاهر می کنید نمی فهمید یا خودتان هم می خواهید از این نمد کلاهی برای خود بسازید؟

من یکسال دارم با چشمان گرد شده مطالب پورپیا را را می خوانم و شما می گوئید.......

نمی توانم خشم خود را در این لحظه توصیف کنم فقط در حدی عصبانیم که چشمانم سیاهی می رود

ناامیدی خشم استیصال احساسهائی است که از وقتی وبلاگ ها را فیلتر کردند به سراغ من می آید
این خصوصیات ایرانی ها از چه روی در ایشان به وجود آمده؟

بخدا تا این حد غفلت عادی نیست
شما باید به فکر فروبروید و حال روز خود را با همان غربیانی که با ایشان دم خورید مقایسه کنید

اگر در زندگی کامروا و خوشبخت نیستید لابد دلیلی دارد

انسان نمی تواند تا این حد آلوده ی دروغ باشد و خوشبخت نیز باشد

بخدا این ربطی به حکومت آخوندی و آخوندها ندارد

شما به قلب خودتان رجوع کنید ببینید چقدر صداقت دارید و تا چه حد در این اندیشه هستید از این نمد تز دکترای خود را بسازید

انسان سکولار گفت...

بخدا پنجاه سال دیگر مردم این مطالب را می خوانند و شما سرزنش می کنند اینگونه چشم بر حقایق بسته اید و لجبازی می کنید

مگر شما نگفتید "من به دنبال این هستم که همان آزمایش کربن4 مدنظر شما را هم پی گیری کنم" خوب همین یک کار را به عنوان یک فرد متخصص انجام دهید

ضمن آنکه آزمایش کربن 14 است

نسبت کربن ایزوتپ 14 با ایزوتپ معمولی در بدن موجودات زنده مقدار ثابتی است و بعد از مرگ سلولها ایزوتوپ 14 شروع به تبدیل شدن به ایزوتپ معمولی می کند و با تعیین نسبت این اتمها با هم می توان تاریخ نسبتا دقیق مرگ سلولهای پوست یا چوب تشکیل دهنده ی کاغذ را فهمید

نیستان عزیز

ما مانند کسانی هستیم که ته یک چاه گیر افتادیم و شما بالای چاه روی چمن ها فرشی پهن کرده اید و پیک نیک می گذرانید و ما دائم فریاد می زنیم حرف ما را گوش کنید دارند لحظه به لحظه دهانه ی چاه را محدود میکنند تا صدای ما به شما نرسد و شما انگار نه انگار

هیچ احترامی برای حرف آدمها قائل نیستید حق هم دارید

آنقدر همه چیز ما دروغ و ادعای کذب است که حرف من را هم از آن قماش تعبیر می کنید

با خود نمی گوئید که شاید این بنده ی خدا دارد چیزی را می بیند که ما به دلیل وضعیت خود نمی توانیم ببینیم

اینها دستگاه های بسیار پیشرفته ی فیلترینگ آورده اند و روز به روز دارند راه های دور زدن فیلترینگ را ناکام می کنند

شما را به شرافتتان قسم می دهم وظیفه ی خود را به عنوان یک انسان شرافتمند و روشنفکر نسبت به همان کتاب خطی که مشغول مطالعه روی آن هستید انجام دهید

آیا این توقع زیادی است؟

نیستان گفت...

کاش من هم قادر بودم به این سادگی بنویسم و به این سادگی در مورد آدم ها قضاوت کنم.

من خسته از این هستم که بخواهم از خود دفاع کنم.

من قبلا هم به این سایت سر می زدم؟ نه؟!
من فراغ بال شما را ندارم...باور کنید که در چاهی عمیق تر هستم با هزار مشکلی که یک مجرد بی فرزند هرگز نمی تواند تصور کند.

با همه این حرف از هیچ چیزی بی نفاوت نگذشته ام...
برای من چنین کاری آسان نیست...برای منکه برای اینکه چند صفحه را با چشم خودم ببینم هزار نامه با مهر و امضا از فرانسه برده بودم به کتابخانه مجلس و در حال حاضر در یک کشور دیگر و هزاران کیلومتر آنطرف تر...و تنها چند فایل اسکن در دستم است چه طور...آن کتاب را از کتابخانه دستم بگیرم و ببرم رویش آزمایش انجام دهم؟!!!!
من فقظ یک ساعت اجازه داشتم کتاب را ببینم و ناظر بر اسکن آن باشم و تایید کنم که اسکن ها درستند...
من در آزمایش کتاب خودم حتی فکرش را هم نمی توانم بکنم چون هیچ دسترسی به اصل کتاب ندارم و چاره ای ندارم جز به گفته کارشناسان کتابخانه اعتماد کنم.
دنبال این هستم تا استادان نسخه شناسی را که می شناسم و دارای اعتبار بیشتری از من هستند بپرسم آیا خودنسخه ای را می شناسند که جلوی چشمشان این آزمایش صورت گرفته یا نه... بیشتر این افراد در ایرانند نه فرانسه!
شما همه عالم را متهم کرده اید که یهودی اند این وسط چه جوری یک غیر یهودی پیدا کنم؟!
می ترسم چند وقت دیگر خود مرا هم جزء آنوسی ها خطاب کنید...

انسان سکولار گفت...

پس می‌گفتید دنبال تست کربن چهارده هستید چه بود؟

آیا می‌توانم تصویر کتابی که مشغول مطالعه‌ی آن هستید منتشر کنم؟

برزو عزیز جواب من را ندادید

انسان سکولار گفت...

در ثانی من همه‌ی عالم را متهم کردم یهودی هستند؟

و در ثانی من چه سوء نظری به یهودیان دارم؟

آیا یهودیان هستند که چهره‌ی بد این موضوعات هستند یا این لردها هستند که یهودیان را به بازی گرفته‌اند تا به مطامع خود برسند؟

من از این نوع نگاه شما به نگرانی خودم تعجب می کنم

فکر کنم اصلا جدی نمی‌گیرید درست است؟

نیستان گفت...

حرف تا عمل خیلی فرق دارد...بله من دنبالش هستم. اما الان و در حال حاضر عملا قادر نیستم

کتابی من روی آن کار می کنم هنوز شناسنامه نشده کارشناسی نشده اطلاعات موثقی ندارد. می توانید منتشر کنید اما چیزی را نه ثابت می کند و نه ابطال. حداقل نیاز به سه سال کار دارد.

ضمنا وقتی رهروان آقای پورپیرار برج طغرل به آن گُندگی، دهها آثار معماری را جعلی می نامند از جعلی خطاب کردن یک عکس چه باکی دارند

وقتی مسجد به آن بزرگی میبد که از اولین مساجد صدر اسلامه را نوساز معرفی می کنند ودهها مساجد دیگر را... چه جای استدلالی باقی است.

من نگرانی شما را درک می کنم اما شرمنده هیچ اعتقادی به آن ندارم. تمام استدلالات آقای پورپیرار مخصوصا نظریات ایشان در مورد خط عربی از نظرم تماما مهمل است.
اساسا متودولوژی و روش تحقیق ایشان از نظرم مهمل است.
شرمنده هنوز هم ندیدم که حتی یک خط بیش از اظهار نطرات ایشان بیاورید که راه شما را از راه ایشان جدا کنم، علی رغم اینکه به تیز بینی شما اعتقاد دارم.
من دغدغه پورپیرار را می فهمم با او همدرد هستم اما راه ایشان و نظرات ایشان را قبول ندارم.
من اساسا به تاریخ اعتقادی ندارم اما اگر راهی برای شناخته شدن گذشته باشد همان راه آکادمیک است که با آزمون و خطا و رنج بسیار بدست آمده و ماحصل تلاش فیلسوفان علم است.
می توان منکر یک اصالت یک کاغذ شد اما نمی توان منکر اصالت یک ایده یا اندیشه شد. کاری پورپیرار می کند انکار اندیشه ای است که وجود دارد و از همین جا راه من از ایشان جداست و شمایی که حافظ را انکار کنید و یا مادر مادربزرگ بی سواد مرا که در تمام عمر خود پایش را از دهاتش بیرون نگذاشته بود اما هزاران بیت شعر را از بر بود که از مادرش و مادرش از مادرش یاد گرفته بود.


دنبال کشف توطئه هم نیستم توطئه بارز و از دیوار دارد می ریزد. من راه خودم را می روم که درستکاری است!
شرمنده که دوباره وراجی کردم

borzu گفت...

دوست عزیز،
تایید من در واقع به نوعی اقتدا کردن به شماست و بیشتر از علا قه و ارادتی که به شما دارم نشات میگیرد.
بنابر این بله تایید میکنم اما در عین حال فکر میکنم که نیستان عزیز نیز بیربط نمیگویند
و اگر اجازه بدهید ترجیح میدهم بدلیل کم سوادی در این علم اظهار نظر نکنم و از فرمایشات هر دوی شما فیض ببرم

راستی در سایت بهنود گفته ید که به انقلاب مصر مشکوک هستید
لطفا توضیح بدهید چرا، چون خیلی متعجب شدهام
ارادت

انسان سکولار گفت...

نیستان عزیز

اول بگویم که برای من محترمید گرچه از عبارات متناقض و دارای شائبه‌ی بی صداقتی شما مکدرم
شما به من گفتید که دنبال گرفتن تست قدمت کتاب مورد مطالعه‌ی خود هستید و الان منکر آن می‌شوید

از طرفی چرا یک پاسخ درست به سئوال مطرح شده نمی‌دهید

این سئوال که "کجاست نمونه‌ی آثار مکتوب فارسی که نشان دهد رسم‌الخط فارسی که نمونه‌ی تطبیق یافته‌ی خط عربی است چگونه و طی چه مراحلی تکمیل شده؟"

مثلا نباید یک سری نوشته‌هایی وجود داشته باشد تا نشان دهد خط الرسم فارسی از چه تاریخی "پ" دار شده و بعد کی "چ" به آن اضافه شده و الی آخر

یعنی در حالی که تا قرن‌ها عرب‌ها با خط بدون نقطه و سرکش می‌نوشتند فارس‌ها با خطی امروزی در قرن دوم و یا سوم هجری شاهنامه نوشته بودند؟

آیا اگر کسی ادعایش بس غریب و بزرگ بود باید ما صرفا به دلیل شگفت انگیز بودن صحت آن را رد کنیم؟
بی آنکه جوابی به وی بدهیم؟

در ثانی این چه ادعائی است که دارید؟

مادر مادربزرگ بی سواد مرا که در تمام عمر خود پایش را از دهاتش بیرون نگذاشته بود اما هزاران بیت شعر را از بر بود که از مادرش و مادرش از مادرش یاد گرفته بود.

بیاید شجاعانه در همین مورد با هم تدقیق کنیم

صادقانه بگوئید مادر مادر بزرگ شما در کدام روستا زندگی می‌کرده و اکنون از همان شعرها کدام‌ها را مادرتان حفظ دارد

یعنی یک تلفن به مادرتان بزنید و از او بخواهید ده بیت شعر برایتان بخواند

من می‌توانم تصور دخترکی که در هر مناسبتی مادر بزرگش با ضرب‌المثلی او را شگفت زده می‌کرده از غنای ادبی مادر بزرگ خود درک کنم ولی ما اینجا داریم در مورد آفت جان یک ملت صحبت می‌کنیم و تم بحث ما فانتزی نیست

می‌گوئید که متدولوژی خاصی در کارتان دارید و قاطعانه کتابی را متعلق به قرن هفتم می‌دانید که هیچ کار کارشناسی روی آن انجام نشده

نگرانی من و پورپیرا را رد می‌کنید چون من نظرات پورپیرا را تکرار می‌کنم و چون پرپیرا یک اندیشه را رد می‌کند؟

کاری پورپیرار می کند انکار اندیشه ای است که وجود دارد و از همین جا راه من از ایشان جداست

چرا چون اندیشه است؟ چون اندیشه است راه شما و ایشان جداست؟

می‌گوئید :می توان منکر یک اصالت یک کاغذ شد اما نمی توان منکر اصالت یک ایده یا اندیشه شد

چطور؟ اگر آن اندیشه فقط بر مبنای همان تکه کاغذ‌ها ایجاد شده بود چه؟

می‌گوئید : من دغدغه پورپیرار را می فهمم با او همدرد هستم اما راه ایشان و نظرات ایشان را قبول ندارم.

پس در چی او را می‌فهمید و با چه درد او همدردید؟ به چه دلیل و کدام نظرات او را قبول ندارید؟

و باز می‌گوئید : من نگرانی شما را درک می کنم اما شرمنده هیچ اعتقادی به آن ندارم.

پس چه را می‌فهمید؟ من به نظر شما دنبال چه هستم که از راه اشتباهی دنبال آن هستم؟ آنچه من معتقدم و شما به آن اعتقادی ندارید چیست؟

وقتی شما می‌گوئید : تمام استدلالات آقای پورپیرار مخصوصا نظریات ایشان در مورد خط عربی از نظرم تماما مهمل است

چرا مهمل است چکونه می‌توان در مورد یک سئوال صریح به آن جواب نداد و فقط گفت مهمل است

و می‌گوئید: من اساسا به تاریخ اعتقادی ندارم اما اگر راهی برای شناخته شدن گذشته باشد همان راه آکادمیک است که با آزمون و خطا و رنج بسیار بدست آمده و ماحصل تلاش فیلسوفان علم است.

به تاریخ اعتقاد ندارید؟
این فلسوفان علم این مبانی فلسفی‌شان را از کجا آورنده‌اند چه می‌گویند که برای ما قابل توضیح دادن و درک نیست که باعث می‌شود شما بی دلیل منطقی نظریه‌ای را مهمل بدانید

بگوئید شما که مشغول تحقیق روی کتابی خطی هستید متعلق به قرن هفتم هجری(بنا به ادعای فروشندگان آن) و در آینده محصول تحقیقاتتان می‌شود مستند اندیشه و مبنای تدوین الگوی زندگی ما ملت بدبخت و بر اساس آن مردم را می‌کشند زندانی می‌کنند بازداشت می‌کنند و در حجاب می‌برند و راه زندگی به ایشان ارائه میدهند چگونه هم می‌توانید بگوئید: من راه خودم را می روم که درستکاری است! و در عین حال پاسخ درستی به سئوالات من ندهید؟

نیستان گفت...

وقتی ده پست مطلب را در یک کامنت بگنجی می شود همین... مشکل من این است وقت ندارم تا به یک یک اینها درست پاسخ دهم و پستی برایش باز کنم.
در مورد شاهنامه و خط فارسی چیز زیادی نمی دانم اما انچه می دانم اولین مکتوبات یافته شده فارسی متعلق به قرن پنجمه که در این تاریخ خط عربی هم سرکش داشته هم نقطه
حالا آقای پورپیرار می گوید نداشته لطفا ثابت کند...نه اینکه هر مصداقی که آورده شود را بگوید جعلی است چون این بابا اول گفته که در این تاریخ این سرزمین خالی از سکنه بوده حالا باید آسمون رو به ریسمون ببافد که ادعای خود را ثابت کند.
نه! که گفته هر اندیشه ای بر کاغذ بوده است بزرگترین منبع شناخت و فهم هر ملت فرهنگ شفاهی و سنت هایی است که نسل به نسل و سینه به سینه منتقل می شود. که اقای پورپیرار خیلی سهل از کنار آن می گذرد.
مادر بزرگ من که قالی می بافت و رستم و سهراب زمزمه می کرد و نه مادرم و نه من، نه قالی بلدیم ببافیم و نه رستم و سهراب را از بریم اما این یعنی نه قالی بافی بوده نه اشعاری که از بطن یک فرهنگ درآمده؟! اگر شعری تحمیلی و جعلی باشد مگر در چایخانه ها جا باز می کند! این همه شعار که به زور می خواهی وارد یک فرهنگ کنی چرا جا نمی گیرد؟!

من وقتی پورپیرار می گوید آریا بازی مال صد سال اخیر است برای آشفته کردن هویت این ملت، می فهمم...درک می کنم و هم عقیده ام هم دردم!اما از آنجا راهم جداست که آریایی را برای منو شما خلق نکردند، من و شمای با هویت آشفته بودیم که به این اعتبار پناه بردیم. من درد او را می فهمم وقتی می بینم امروزه زرتشت بازی و باستان گرایی مد شده و جوانان بدون درک درستی از آنها احساس غروری پوچ و به سادگی به سایر ملل بی احترامی می کنند. از اینجا با روش پورپیرار مشکل دارم که:
در سرزمین کویری ما که به سادگی می شود زیر شن های روان مدفون شد. شهری یا خانه ای از زیر خاک در آمدن بسیار طبیعی است. ایشان یک عکس نشان می دهد از یک مزرعه، بعد عکس چند تا کارگر با بیل و کلنگ و بعد می گوید اهای ایها الناس این بنا جعلی است؟!!!
من به این می گویم مهمل بافی!
به تاریخ اعتقاد ندارم یعنی اینکه به هیچ نظریه متقنی که بگوید که فلان اتفاق به این شکل در فلان تاریخ قطعا رخ داده اعتقادی ندارم. تمام تاریخ بر نظریات نسبی و ابطال پذیر بنا شده.
به آخرین پست وبلاگم رجوع کنید.
من روی سه کتاب کار می کنم یکی از آنها احتمالا در قرن 7- 8 است. این کتاب در مجموعه ای قرار داشته اهدایی! و این تاریخ تقریبی هم نظریه اولیه کارشناس کتابخانه است نه نظر فروشنده است و نه نظر منه... کار من این است که به لحاظ مختوایی آن را بررسی کنم و ببینم این کتاب می تواند متعلق به فخر رازی باشد یا نه...چون بعضا مسائل مد نظر فخر رازی در آن نام برده شده است و من هنوز نتوانستم این کتاب را کامل بخوانم چراکه بسیار بسیار صدمه صدمه دیده و بهم ریخته است... بعضی صفحات هم که نیست شده.
اصلا برای من مهم نیست که کتاب مال چه قرنی است. کتاب ها دائم رونوشت برداری می شده اند. ممکن است این مطلب در قرن ده و یا حال حاضر نوشته شده باشد اما برهان از لحاظ تکامل نظری قابل بررسی است که می تواند متعلق به چه قرنی باشد.
اگر من نظریه پورپیرار را بپذیرم اصلا نه افلاطونی بوده نه ارسطویی نه ابن سینایی و نه فخر رازی ای...این گتاب چه چیزی را ثابت می کند؟ از اساس همه چیز مشکل دارد؟ بشر از خواب پا شده و اگزیستانسیالیسم و مکتب تحصل منطقی را بنا کرده! این کتاب کجای کار است!
وقت که کردید نظرات پور پیرار راجع به رنسانس و تلفیق هلنیسم و مسیحیت را هم بخوانید تاکمی بخندید و بفهمید چرا می گویم مهمل بافی!

واقعا نمی دانستم اینقدر مهم شده ام که مسبب بی راهه رفتن یک ملت بشوم خدا را شکر از نسل رو به موتی هستم که اعتقاد داشته باید بر اساس اعتقاداتش زندگی کند...تا حالا هم خیلی باخته ایم و با این نگاه بی حرمتانه و قضاوتهای یک طرفه خیلی احمق هستم که اینقدر اینجا تایپ می کنم!

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

من نگران خاورمیانه‌ی جدیدی هستم که آمریکائیان دارند می‌سازند

و اما توضیح کامل تر را در پستی می‌گویم

نیستان عزیز شما هم در پست بعدی جواب سئوالات مرا بدهید
ممنون

انسان سکولار گفت...

به حکم وظیفه شما را به کامنت پست بعدی در اعتراض به آخرین کامنتتان توجه می‌دهم