در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۱۲/۲۷

رویکرد ما برای آینده


# ولایت فقیه
# سکولاریسم
# دین اخلاق و جامعه


اگر از حوادث اخیر جان سالم بدر بردیم این باید رویکرد ما باشد






در یک کلمه سکولاریسم  یعنی عقل گرائی یعنی همه چیز را فقط و فقط در چهار چوب خرد تحلیل کردن ، باور داشتن و عمل کردن .
 
سکولاریسم یعنی : خردگرائی
 
 
به تعریف دیگر سکولاریسم می شود: اصالت دنیا
 
یعنی مبنای محاسبات و تصمیمات مقتضیات دنیوی و نه ماوراء آن
 
پس سکولار کردن میشود تقدس زدائی / از اندیشه ها و رفتارها
 
---------------------
 
اخلاق و انسان سکولار
 
 
 
من شخصا مذهب که سهل است حتی تلاشم این بوده که با مطالعه و تفکر ریشه ی تمام تابوها غرایز و تمایلات خود را بکاوم و در حال حاضر هر چه فکر می کنم از تابوهای متعارف جز نزدیکی با مادر حریم دیگری در ذهنم نمی یابم (خواهر هم ندارم تا بتوانم با رجوع به احساسم در این مورد هم نظر بدهم)ه
 
پس انسان سکولار تلاش می کند باورها و محرماتی را که در ضمیر خود به شکل تابوها و فطرت و غرائز خویش حتی الامکان دوباره بررسی کند و به آنها نگاهی خردگرایانه بکند و اگر بتواند آنها که زائد و مزاحم تعالی او است از ضمیر خود بزداید
 
توجه داشته باشید که تابو و تعصب ها بدون تحلیل و تفکر در ذهن ما شکل گرفته است وگرنه همه ی ما حدودی برای اعمال خود بر اساس منطق و استدلال عقلانی قائل هستیم
 
آنچه باعث درستکاری انسان سکولار می شود آگاهی اوست
انسان آگاه هیچ راهی جز درستکاری ندارد و انسان ناآگاه همواره دچار اشتباه و گمراهی است
 
من مطمئن نیستم که حتی دین بتواند انسانهای  نا آگاه را از انجام خطاها و اشتباهات مصون دارد اما دین چنیبن ادعائی دارد
 
 
پس ماهیت دین از دید یک انسان سکولار چیست؟
 
دین برای انسان سکولار آئینی زمینی و غیر قدسی است و اگر احترامی برای آن قائل است به حرمت هزاران پیرو آن است و بس
 
دین از کجا آمده؟ 
 
از زمانی که بشر به خود آگاهی رسید و یکی از نزدیکانش را مرده یافت و با کمال تعجب فهمید چگونه آن یار و مونس و همراه نازنینش ناگهان به موجودی بی حرکت بی احساس سرد و نا زیبا تبدیل شد و نه تنها دیگر عزیزش را در او نمی یابد بلکه به مرور با تعفنش تحمل او را برای خود غیر ممکن یافت این سئوال بزرگ در ذهنش شکل گرفت که "عزیزم کجا رفت؟"
 
 
و درک نابود شدن وجود خود و عزیزانش برایش سخت و غیر ممکن بود
 
مثالی همواره دارم و می گویم درک مرگ برای یک موجود هوشمند چون تقسیم یک عدد بر صفر می باشد
 
هر چه عاقل یا نادان باشی موضوع مرگ برایت بی جوابی خواهد ماند
 
درد جاودانگی چون تلخ و ترسناک است جوابی می خواهد و مذهب جواب انسان به انسان است با ادعای ماورائی بودن اما موجب تسکین بوده و مقبول افتاده
 
 برای هزاران انسان نیازمند چنگ انداختن به ریسمان قدرتی مافوق بشری ما به دین و مذهب نیازمندیم
 
از دیگر سو علارغم اینکه اخلاقیات در انسان سکولار تماما منشاء فطری و عقلانی دارد و او از ترس جهنم یا به طمع بهشت نیست که حدود و باید و نبایدهای خود را تنظیم می کند بلکه فطرت و منطق او برایش مشخص می کند که حد او کجاست یا وظایف او چیست اما همه با اندیشه ای سکولار خود را مقید و محدود نمی کنند و اگر مذهب نباشد که آنها را از عقوبت بترساند به قول معروف خدا را بنده نخواهند بود
 
(من که به تجربه متوجه شده ام علارغم همه ی لغزشهایم باز هم بسیار از مذهبیون شرافتمند تر زندگی کرده ام و نسبت به دیگران احساس مسئولیت و وظیفه می کنم پس معتقدم می توان سکولار با اخلاقی هم بود)
 
 
دین و جامعه 
 
جامعه نیازمند انضباط است پس باید حد و حدودی داشته باشد
 
قانون و مجریانش نظامی است نسبتا جدید اما در گذشته برقراری انصاف و عدل بیشتر با حواله دادن مردم به دادگاهی ماورائی ممکن بوده کما اینکه حتی می بینیم حکیمی امروزی هم نابخردانه می گوید : "چون خدا نباشد هر کاری مجاز است"
 
 در بعضی افراد مذهب هم نیازی روانی است و هم اصلی مربوط به انضباط اجتماعی
 
 و من با دیدگاهی سکولاریستی مطمئن نیستم زدودن مذهب از جامعه کار درستی باشد
 
چرا که همانطور که گفتیم در بخش روحانی که نیاز روانی ملت به دین است و در بخش حکومتی هم می خواهیم از کاریزمای معنوی پیشوایان ملت برای تزریق اصول اخلاقی و معنوی در جامعه در کنار بال پر دادن به اندیشمندان و پیشوایان سکولار اخلاقیات و خالقان فرهنگ و هنر استفاده کنیم
 
پس دین را از بعد اجتماعی لازم داریم
 
=============
 
 
وظیفه ی روشنفکران سکولار
 
 
بنظر من وظیفه ی تمام روشنفکران و بخصوص روشنفکران سکولار آگاهی دادن به مردم است .
و این مهم نه به معنای تبلیغ سکولاریسم است چرا که در حال حاضر یک سکولار دموکرات بودن جمع اضداد است.
اگر شما بخواهید در این مملکت لیبرال باشید باید به خواست اکثریت گردن دهید و اکثریت هم از روحانیت خط میگیرند و روحانیت نیز مجبور به رعایت قوانین اسلامی هستند و قوانین اسلامی هم سکولار نیستند بلکه در حوزه های اجتماعی هم دستورات صریح دارند .
از آنجا که حتی امروز از پاره ای از این دستورات چشم پوشی میشود پس باید اصلاحاتی در کلیت نگاه ما به قرآن و تعالیم اسلام بر مبنای عقل انجام شود
.
وظیفه ما آماده ساختن اذهان است .
که :
 
  • قرآن پیام خدا اما جاری شده از لسان انسان بوده و خدشه ناپذیر نیست.
  • قوانین اسلام بر اساس شرایط محیط محل نزول این آئین بوده و میتوان بر اساس مقتضیات امروزه آنرا اصلاح کرد.
  • و در حوزه های اجتماعی میتوان اجماع را جایگزین قوانین خلل ناپذیر کرد.
 
 
حکومت و جامعه ی مسلمان 
 
در تفکر سکولار حکم قرانی معنی ندارد و باید تمام تعاملات یک انسان سکولار با افراد بر اساس منطق و عقل باشد
 
در غرب سکولاریسم به نظریه ی جدائی دین از سیاست انجامید
 
و این جدائی بدون اشکال زیادی ممکن شد چون مسیحیت در ارتباطات اجتماعی افراد یک دین سکولار است
 
در مسیحیت احکام حکومتی و مدنی زیادی نداریم چرا که مسیح حکومت داری نکرد
 
اما جدائی دین از سیاست الزاما معنی مطلق سکولار بودن نیست بلکه یک امکان یا یک انتخاب می تواند باشد یا به عبارتی یک تصمیم سکولار می تواند باشد
 
مسلمان سکولار
 
 اسلام بیست و سه سال فرصت بسط داشته است و در این مدت انواع اقسام قوانین حدود و تعزیرات و ارث و احکامی چون امر به معروف و نهی از منکر دارد
 
پس شما نمی توانید یک مسلمان سکولار باشید
 
در اسلام اینکه دیگران چه می کنند به شماهم مربوط می شود و متاسفانه انحرافاتی این چنینی تا بدانجا گسترش یافته که عده ای با توسل به تاویل و تفسیر قران خواسته های خود را مانند حجاب و یا سنگسار به جامعه به نام حکم خدا و پیامبر تحمیل کردند و کار را تا بجائی پیش بردند که آیت الله خاتمی می گوید حجاب از محکمات دین است و مخالف با حجاب مخالف با اسلام و مرتد است
 
 
حال شما بگوئید خواهر من چرا باید خود را در پارچه ای بپیچد چون عده ای معتقدند که حکمی ماورائی دارند مقدس و خدشه ناپذیر که خدائی گفته باید چنین باشد
 
خوب قانون ارث و صدها قانون دیگر هم متعقبا جاری است بدون توجیه عقلی و منطقی
 
 
حتما می دانید که ده‌ها دستور قرانی وجود دارد که اکنون اجرا نمی شود چون ظرفیت اجرای آن نیست 
 
 
پس اگر با این شرایط بخواهیم سکولار بشویم که به ناچار خواهیم شد باید اسلام را سکولار کنیم در غیر این صورت خردگرائی یا همان سکولاریسم اسلام را از سر راه خود بر خواهد داشت 
 
 
اما اسلام هویت ماست 
 
ایران و ایرانی بدون اسلام تهی از هویت می شود پس باید اسلام را سکولار کرد 
 
تاریخ ایران (منظور تاریخ هزار سال اخیر) کاملا با اسلام ممزوج شده و نمی توان بدون اسلام بخصوص مذهب تشیع چیز اصیل و ریشه داری بزای فرهنگ و هنر و هویت ایرانی تعریف کرد
 
 
سکولاریسم و لیبرالیسم
 
 
نخبه گانی با یک اندیشه ی سکولاری شاید بتوانند با عنایت به معتقد بودن اکثریت مردم به اسلام کاملا بر اساس منفعت زمینی مردم تن به حکومت پیشوای مذهبی مردم بدهند چون اگر بخواهند لیبرال باشند و در عین حال حکومت سیاسی و پیشوائی مذهبی را از هم جدا کنند خیلی زود به مشکل بر می خورند
 
 
در ترکیه یک ارتش سکولار حافظ اندیشه ی سکولاریستی نظام است که خود شده یک ایدئولوژی و مغایر با خواست عمومی و می بینیم چطور دارد کم کم این مانع را اندیشه ی مذهبی مردم از سر راه خود برای در دست گرفتن کل حکومت بر می دارد
 
 
اگر ما یک حکومت دموکراتیک داشته باشیم پیشوایان مذهبی فورا در راس امور قرار می گیرند کما اینکه در اول انقلاب گرفتند و هزار بار هم انقلاب کنیم به همین نقطه خواهیم رسید 
 
 
انسان سکولار و قبول  اصل ولایت فقیه
 
پس حال که چنین است چرا پیشوای کشور پیشوای مذهبی نباشد و چرا نخبگان کشور وی را انتخاب نکنند؟ 
 
 
آیا ایران با نداشتن نهادهای دموکرتیک پایدار می تواند در صورت نداشتن یک پیشوا در تلاطم های انتخابات و رئیس جمهورهای پر قدرت مصون از تحولات ناگهانی و مشکل ساز باشد 
 
پس چرا نباید در مورد کار آمدی سیستم ولایت فقیه بدون تعصب و غرض ورزی که ناشی از اشتباهات زیاد سالهای گذشته می‌باشد نگاهی مثبت داشت و در مورد استفاده از این نظام حکومتی که به نظر کاراترین سیستم حکومتی برای ایران می باشد تامل جدی کرد؟
 
 
 اینجاست که سکولار بودن می شود یک اندیشه که شخصی است و باید توسط روشنفکران پایه های یک ائتلاف بین اسلام و سکولاریسم را ایجاد کند تا آینده ی ایران را روی آن ساخت
 
سکولار کردن اسلام یک ضرورت جدی است 
 
در غیر این صورت آینده ایران متاثر از نبرد سکولاریسم و اسلام می شود و عاقبتش به نفع هیچکس نخواهد بود
 
باید کاری کرد که اسلام بتواند در سکولاریسم قابل حل باشد وگرنه سکولاریسم اسلام را از سر راه خواهد برداشت و این موضوع جامعه را از نظر هویتی و  اخلاقی دچار مشکل زیادی خواهد کرد
 
خوشبختانه تشیع یک ابزار سکولاریستی قدرتمند دارد به نام اجتهاد 
 
اجتهاد است که می تواند اسلام را سکولاریستی تر کند و این البته مجتهدین شجاع می خواهد 
 
 
گره های کور این مملکت بدست روحانیون زده شده و فقط به دست ایشان گشوده می شود و این نیازمند دوستی است چرا که نفع نخبگان سکولار و روحانیون و البته مردم در آن است 
 

۱۰ نظر:

borzu گفت...

پروفسور جوان،
اجازه میخواهم بی هیچ اغراقی مراتب تحسین خود را به خاطر این تحلیل زیبا و جامع بیان کنم
کاملا واقع بینانه و آموزنده است، مرسی استاد

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز که همیشه لطف داشتید

امروز غرب رسما به لیبی حمله کرد

آیا اندکی نسبت به دغدغه‌های من حساس نشدید؟

borzu گفت...

استاد و دوست خوبم،
بیاد ندارم که دغدغه های شما را جدی نگرفته باشم
تمام افشا گریهایتان را از اول تا به آخر پذیرفته ا م
وجود دسیسه ای بس هولناک را هم به همراه شما حس میکنم

اما آنجا که میرسیم به سوال : پس چه باید کرد
حال دیگرادامه ی ماجرا را باید پیشگویی کرد
و البته تلاش در بهبود شرایط به نفع خود:

با جذب حد اکثر و دفع حداقل
با احتراز از بهانه دادن به غرب و در عین حال حفظ اقتدار خویش
با تلاش در همسو کردن مهاجرین ایرانی با خویش و در نتیجه ایجاد یک مجموعه از لوبییست ایرانی در جهان برای حفاظت از منافع ما
با رسوا کردن سنگ اندازان ظاهر ساز اما بد خواه


بارام درون دشت شب خفته است

ارادت

انسان سکولار گفت...

راستش را بخواهبد من امیدم را از دست داده ام

گمراهی و غفلت ما و دیرباوریمان و قدرت لردها و وقاحتشان بسیار بیشتر از آنچه است که من فکر می کردم و راستش هر چه هم الان می گویم فقط برای پز دادن آینده است که بگویم من می دانستم

همین

borzu گفت...

دوست عزیز،
یعنی کیش و مات ؟

این بازی را نسل ها بازی کرده و معمولا باخته یم
امیدوارم اینبار تقدیرمان بازنده بودن نباشد

اما تا آخر بایستیم
اون سکوی پرش امروز هر چند کوچک اما منسجم تر و مصمم تر از همیشه حضور دارد
این ماییم که که بخواهیم کمک بکنیم یا نه !

این حقیر از نظر علمی و فرهنگی خود را کمتر از آن میدانم تا بتوانم چیزی فراتر از آنچه که اندیشه شما ست ارایه کنم
و تنها از نظر تجربی میدانم که فردا

حتا حسرت پز دادن از اینکه بگوییم ما میدانستیم را به دل خواهیم داشت
چون از جواب سوال نسل بعدی که میپرسد: پس چرا اقدامی نکردی؟
منظورم از اقدام فقط فرهنگی و در چهارچوب قانون است البته حتا اگر ناچارا با رعایت نکاتی باشد

اگر تلاش نکرده باشیم
ما مقصریم

borzu گفت...

این شعر ( شرمسار) زیبا را هم به عنوان تبریک سال نو و هر چه که نو میشود در این بهار تقدیم میدارم
این انتخاب بدلیل اینکه
در رابطه با همان تجربه ی سالیان و نسل بعدی ( کامنت قبلی) است
و مهمتر اینکه از شاعری بزرگ است

* * *
اندام گریه هاست
که لانه ی کوچک
با ارتش گل نمیسازد
تا عرصه صورتی گیرد

با طفلی درختان است
و هر چه میبیند در دست خوابهایند
آنگاه که شامگاهان
گل های پژمرده میبیند

و از قدیم با اوست
با بوسه ها بر کودکان
دست میکشد
بر شرمساری پنهانش.

borzu گفت...

دوست عزیز،

اما در مورد لیبی نیز نمیخواهم نظرم را ناگفته بگذارم:

دو سناریوی محتمل به نظر این حقیر:
یا مردم لیبی بیشتر و بیشتر به پشتیبانی کلنل در میایند و غرب را ناچار به توقف این تجاوز به نام دموکراسی میکنند
و یا سقوط قذافی با مداخله ی بیشتر و بیشتر غرب و در نتیجه تنفر این ملت از مثلا ناجیان ایشان سبب میشود تا حکومت اسلامی در لیبی قویتر شکل بگیرد

borzu گفت...

تصحیح با پوزش
در خط سوم شعر باید ارتعاش مینوشتم

اندام گریه هاست
که لانه کوچک
با ارتعاش گل نمیسازد
تا عرصه صورتی گیرد

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز در پست بعدی دیدگاه خودم را در مورد حمله به لیبی نوشته ام

ترا بخدا نگوئید که شما فکر میکنید دموکراسی هدف و نتیجه ی این آشوبهاست

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

من تا الان متاسفانه روی شعر شما تمرکز کافی نکرده‌ بودم چه شعر زیبائی است

اثر کیست به هر حال سپاس از لطف شما