در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۰۸/۲۶

برادران ناتنی و یک جهان در پی ایشان

# عید قربان
# یهودیت و اسلام
# در راستای جنبش مغز
# باورها و ادیان
# از دیگران

چون معجزه ای بود برای من یافتن این متن در کشف حلقه های مفقوده ی معناهای زندگی مردمان امروز

امید که خود بنا به بضاعت خویش بهره بگیرید از این نوشتار


سارا چشم دیدن  فرزند هاجر را نداشت و از ابراهیم خواست
هاجر و فرزندش را به صحرائی برده و رها کند
اختلاف در این است که 
فرزند هاجر "اسمائیل" سوژه ی
 آزمون  ذبح فرزند در پیشگاه خدا برای امتحان پیامبرش 
 قرار گرفته یا "اسحاق" فرزند سارا ؟


اسماعیل یا اسحاق؟ ذبیح الله   منبع
اين مطلب نوشته شده توسط جواد فرجی در جمعه, بهمن ۱۶, ۱۳۸۸, ۹:۵۴. جواد فرجی نوشته شده 157 مطلب در سایت جام جم
در تورات به هنگام صحبت پیرامون آزمودن ابراهیم (ع) با قربانی کردن فرزندش چنین آمده :
و واقع شد بعد از این وقایع که خدا ابراهیم را امتحان کرده بدو گفت ای ابراهیم ، عرض کرد لبیک . گفت: اکنون پسر خود را که یگانه توست و او را دوست می‏داری یعنی اسحق را بردار و به زمین موریا برو و او را در آنجا بر یکی از کوههایی که به تو نشان میدهم برای قربانی سوختنی بگذران .





بامدادان ابراهیم برخاسته الاغ خود را بیاراست و دو نفر از نوکران خود را با پسر خویش اسحق برداشته و هیزم برای قربانی سوختنی شکسته روانه شد و به سوی آن مکانی که خدا او را فرموده بود رفت و در روز سوم ابراهیم چشمان خود را بلند کرده آن مکان را از دور دید آنگاه ابراهیم به خادمان خود گفت شما در اینجا نزد الاغ بمانید تا من با پسر بدانجا رویم و عبادت کرده نزد شما باز آییم .
وقتی به مکانی که خدا به ابراهیم فرموده بود رسیدند، ابراهیم قربانگاهی بنا کرده ، هیزم را بر آن نهاد و اسحاق را بسته او را بر هیزم گذاشت . سپس او کارد را بالا برد تا اسحاق را قربانی کند .

در همان لحظه، فرشته خداوند از آسمان ابراهیم را صدا زده گفت « ابراهیم !» . گفت « بلی خداوند » و فرشته جواب داد گفت : » کارد را برزمین بگذار و به پسرت آسیبی نرسان . الان دانستم که مطیع خدا هستی، زیرا یگانه پسرت را از او دریغ نداشتی .»
آنگاه ابراهیم قوچی را دید که شاخ هایش در بوته ای گیر کرده است . پس رفته قوچ را گرفت و آن را در عوض پسر خود بعنوان هدیه سوختنی قربانی کرد . ابراهیم آن مکان را « یهوه یری » ( نامید یعنی خداوند تدارک می بیند ) که تا به امروز به همین نام معروف است .
بار دیگر فرشته خداوند به ابراهیم از آسمان ندا در داد و گفت خداوند می‏گوید به ذات خود قسم می‏خورم چونکه این کار را کردی و پسر یگانه خود را دریغ نداشتی هر آینه تو را برکت دهم و ذریت تو را کثیر سازم مانند ستارگان آسمان و مثل ریگهایی که بر کناره دریاست و ذریت تو دروازه‏های دشمنان خود را متصرف خواهند شد و از ذریت تو جمیع امت های زمین برکت خواهند یافت چونکه قول مرا شنیدی
(سفر پیدایش ، باب ۲۲ )

و در قرآن کریم در این مورد چنین آمده است :

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ۱۰۰ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ ۱۰۱ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ۱۰۲ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ ۱۰۳ وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ۱۰۴ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ۱۰۵ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ ۱۰۶ وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ۱۰۷ وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ۱۰۸ سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ ۱۰۹ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ۱۱۰ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ۱۱۱ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ ۱۱۲ وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ ۱۱۳


اسماعیل و اسحاق هر دو از فرزندان ابراهیم نبی (ع) بوده اند . اسماعیل پدر اعراب و اسحاق پدر یهودیان است .
مسلمین آن فرزندی که خداوند به ابراهیم دستور قربانی کردنش را داد اسماعیل می دانند در حالی که یهودیان اسحاق را آن فرزند با برکت می دانند .
و این همان نقطه ی افتراق و اختلاف میان اسلام و یهود است . آنچه که باعث شده تا در طول سالیان دراز فرزندان اسحاق و اسماعیل با یکدیگر اختلاف داشته باشند همین مساله ی اختلاف در خصوص قربانی ابراهیم (ع) است : اسحاق یا اسماعیل ؟ 
همانطور که در بالا آمد تورات ذکر می کند که ابراهیم بنا بر دستور خداوند، اسحاق را به سمت کوهی در موریا برد تا او را برای خداوند و به دستور وی قربانی نماید ، بسوزاند سپس خداوند که ابراهیم را در این آزمایش سربلند دید ابراهیم را مورد خطابقرار داد که تو سربلند شدی. آن هنگام قوچی را فرستاد تا آن را قربانی کنند .
ولی در قرآن داستان به نحوی دیگر روایت شده است . خداوند اشاره می کند که بشارت دادیم ابراهیم را به فرزند پسری . سپس ابراهیم در خواب می بیند که فرزندش را قربانی میکند . آنگاه خداوند بر وی وحی می فرماید که رویای تو صادق بوده است . ابراهیم به قصد قربانی کردن آن فرزند – که قرآن هنوز نامی از وی نبرده است - برمی خیزد و پس از آنکه از این امتحان الهی سربلند خارج می شود ،خداوند گوسفندی را میفرستد تا آن را قربانی کند . بعد از این خداوند در آیه ی ۱۱۲ سوره صافات می فرماید که « وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ » .
با کمی تامل در آیات ۱۰۰ الی ۱۱۲ سوره صافات میتوان فهمید که خداوند دو مرتبه ابراهیم را به فرزند بشارت می دهد : یک مرتبه در آیه ی ۱۰۱ و بار دیگر در آیه ی ۱۱۲ . قابل درک است که آن فرزندی که خداوند می فرماید فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ فرد دیگری است و اسحاق نیز فرزند دومی است که بعد اشاره می فرماید که او را نیز بشارت دادیم به ابراهیم . پس آن غلام حلیم همان اسماعیل است و از آن جا که قرآن بلافاصله پس از بشارت دادن اسماعیل به پدرش، داستان ذبح را بیان میفرماید این نکته روشن می شود که اسماعیل همان فرزندی است که پروردگار ابراهیم را با آن می آزماید. و اسحاق پس از آن واقعه به دنیا آمد .

اما یهودیان که خود نیز می دانند تورات کلام خداوند نیست و داستان های روایت شده و نوشته شده توسط بزرگان دینشان است و حتی تا چند صد سال پیش نیز مورد تصحیح قرار میگرفته است و چندین مرتبه بعد از ترجمه از نسخ مختلف بدین جا رسیده است، معتقدند که نه تنها اسماعیل ذبیح الله نبوده بلکه اسماعیل فرزند ناخلف ابراهیم بوده است که از زن کنیزی به دنیا آمده است و هر گاه تورات نام هاجر را برده ذکر می کند کنیز مصری. و اسماعیل را فرزند کنیز مصری می خواند .
در نقاط مختلف از سفر پیدایشِ تورات با جملاتی برخورد می کنیم که قصد دارد اسماعیل را فردی نشان دهد که علاوه بر این که از برکت نبوت به دور بوده ، دارای درجات پست نیز بوده است و همواره ایفاگر نقشی منفی در زندگی میان ابراهیم ، هاجر ، ساره و اسحاق بوده است.
« یک روز ساره متوجه شد که اسماعیل ، پسر هاجر مصری، اسحاق را اذیت می کند . پس به ابراهیم گفت :این کنیز و پسرش را از خانه بیرون کن ، زیرا اسماعیل با پسر من اسحاق وارث تو نخواهد بود» (پیدایش ۲۱ :۹ – ۱۱)

اسامی فرزندان اسماعیل - پسر ابراهیم و هاجرمصری(کنیز ساره ) - بترتیب تولدشان عبارت است از : نبایوت ، قیدار، ادبیل ، مبسام ، مشماع ، دومه ،مسا، حداد، تیما، یطور، نافیش و قدمه .
هر کدام از این دوازده پسر اسماعیل ، قبیله ای به نام خودش به وجود آورد . محل سکونت و اردوگاه این قبایل نیز به همان اسامی خوانده می شد .اسماعیل در سن صد و سی و هفت سالگی مُرد و به اجداد خود پیوست . اعقاب اسماعیل در منطقه ای بین حویله و شورآه در مرز شرقی مصر و سر راه آشور واقع بود، ساکن شدند . آنها دایماً با برادران خود در جنگ بودند . پیدایش(۱۹-۱۲ :۲۵)

پس کینه ای دیرینه از سوی یهودیان باعث می شود تا آنها برای همیشه نسبت به اعراب و مسلمین با دید بدی بنگرند و آنان را از درجات پست بدانند . زیرا آنان از نسل اسماعیل هستند که وارث برکت و نبوت ابراهیم نیست !

اما اسلام دیدگاهی بسیار متفاوت با این اندیشه دارد. اسلام مانند یهود به قضیه نمی نگرد . بلکه اسحاق را نیز فرزند صالحی بر می شمارد و وی را از انبیاء الهی می داند که دارای برکات بسیاری بوده است . اما یهودیان می خواهند به صورت کاملا یک طرفه ابراهیم را از آن خود دانسته و صالح بودن اسماعیل را به عنوان فرزند خلف ابراهیم نفی کنند.

این تفکر منشا واضح ترین صفت یهودیان در جهان است که تنها خود را قوم برگزیده ی جهان دانسته و حق حیات برای دیگران قائل نیستند و اگر قائل به حیاتی برای انان باشندُ آن ها را همچون حیوانات خانگی خود می دانند که فقط به عنوان خدمت دهنده حق حیات دارند
پایان مطلب

---------------------------------------------

نگاهی سکولار به این روایات


شباهت های بسیار آئین اسلام و یهودیت برای من سئوال بزرگی بود که اکنون چرائی آن بر من مشخص شد


پس تبار یهودیان و اعراب یکی است 


آنها از قبیله ای  بودند  زیر دست مصریان و بابلیان که  نمرود در زمان ابراهیم در بابل و فرعون در زمان موسی در مصر ایشان را به بردگی گرفته  بودند که موحد بودن ایشان گویا ایشان را بر دشمنانشان تفوق داد


 ابراهیم بر خدایان آنها شورید و با حمایت همسرش سارا که زنی ثروتمند بود برای خود داستانی ساز کرد و یکتا پرستی را با قبیله ی خود در جهان ترویج داد 


اما فرزندش از کنیز مصری سخت مورد بی مهری سارا بود و گویا خداوند نیز چندان با آن فرزند مهربان نبوده که وی را برای این آزمون خشن انتخاب کرد


پس اسمائیل ناسازگاری را تا بدان حد رساند که فرزندانش شدند بت پرستان شبه جزیره ی عربستان تا آنکه دوباره یکتا پرستی با نبوت محمد به ایشان برگردانده شد اما گویا دوستی با فرزندان بچه ی دردانه کماکان مقدور نشد





۱۳ نظر:

بهلول گفت...

پیامبری کار خطیری است و شاید دلیل اینکه امروزه کسی راضی به قبول آن نمی شود اینچنین آزمونهای ثانوی بعد از بعثت می باشد که به طور پیشبینی نشده ای برای تست پیامبران برگزار می گردیده
با توجه به لو رفتن بلوف نهفته در آزمون آیا می توان مطمئن بود اینبار هم خدا با ادعا و تظاهر به اطلاعت قانع شده و اجرای عملی خواست خود را مطالبه نکند؟

اگر اینطور نباشد آیا خدائی که چنان به اطاعت بندگان برگزیده اش توجه ویژه دارد می تواند مطمئن باشد که صرف اقدام به اجرای دستور به معنی متعهد بودن به اتمام آن است؟

شاید پیامبر بعدی با اطلاع از این رویداد به امید این باشد که خداوند بگوید :"عزیزت را نکش شوخی کردم"

انسان سکولار گفت...

سلام جناب بهلول

آیا شما همان دوستی هستید که در پست "جمهوری اسلامی جواب بده" نظری بذل عنایت کردید؟

بهر حال از اینکه نظراتتان را آنچنان که شایسته است با حفظ حرمت کسانی که چون ما نمی اندیشند می دهید بسیار از شما سپاسگذارم

تکرار کامنت انسان سکولار از پست "نزد ایرانیان است و بس" گفت...

یک چیز مسلم است

این دستکاری به نفع جهانیان نبوده

بلکه به جهت حفظ منافع گروهی خاص انجام شده

و خوب می بینیم اثرات مخرب آن چگونه انبوه بسیاری از مردم دنیا را برده ی آنها کرده است

ایشان چنان به طرق مختلف مردم را سرگرم موضوعات پوچ مانند مذاهب گوناگون اختلافات فرقه ای دشمنی های بی پایه و نمایشات فیلمها مسابقات موسیقی و غیره کرده اند که فرصت فکر کردن نداشته باشند

امروز عید قربان است و در ایران معرکه ای بر پا است

راستی چرا گوسفندان را سر می برند یرزوی عزیز عید است یا قتل عام؟

شما میدانید داستان چچیست؟

نوامبر ۱۷, ۲۰۱۰، ساعت ۴:۲۹

تکرار کامنت برزو از پست "نزد ایرانیان است و بس"ه گفت...

دوست عزیز،
اشاره ی خوبی کرده ید به جشن قتل عام گوسفندان، راستش منهم با این رسم و سنت مشگل اساسی دارم و عموما با خوردن این نوع حیوانات توسط ما انسانها و فکر میکنم شاید در آینده ی نه چندان دور انسان بتواند به نوعی با حیوانات ارتباط بر قرار کرده و در نتیجه در برابر فریاد (بع بع ) عدالت خواهی این زبان بسته ها به زانو درآید.
نه شوخی نمیکنم و ترسم از این است که انسان چند نسل بعد ترک عادت گوشت خوری نموده و از ما به خوبی یاد نکند.
از شما چه پنهان در گذشته شش ماهی هم اعتصاب گوشت خوری داشته ام اما به دلایلی از جمله مشکلات استفاده از جایگزین های مناسب و کاهش وزن شدید موفق به ادامه اعتصاب خود نشدم.
از طرفی هم اقرار میکنم حالا که همه در خوردن آبگوشت این زبان بسته ها شریکیم شاید همان بهتر که این کار را یک فریضه ی دینی دانسته و لقمه را همراه عذاب وجدان قورت ندهیم.
از پست جدید تان هم پیداست که شما بهتر از من و خیلیها از این داستان (های ) چگونگی آغاز این قتل عام ها مطلع اید.

نوامبر ۱۸, ۲۰۱۰، ساعت ۰:۰۸

انسان سکولار گفت...

این روح لطیف شما با آن آزادمنشی و فروتنی که در شما سراغ دارم چه انسان فرهیخته ای از شما تصویر می کند

انصافا همنشین شایسته ای برای مردم هلند هستید

دوست خوبم

یک زمانی بشر با تغذیه از جانوران کوچک و میوه ی گیاهان وحشی با حداقل توان به بقاء خود ادامه می داد

و امکان شکار حیوانات بزرگتر را نداشت اما روزی که تکه ای چوب را برای دفاع از خود در برابر حمله ی حیوانی وحشی استفاده کرد در واقع دو جهش بزرگ در تکامل وی اتفاق افتاد

یکی استفاده از ابزار برای انجام کاری هدفمند که احتیاج به هوش بیشتر داشت و دیگری امکان تغذیه از گوشت حیوان مقهور که مجموعه ی غنی از مواد مورد نیاز برای رشد مغز وی و کسب انرژی لازم برای شانس بیشتر در موفقیت شکارهای بعدی اش بود

این فرایند سیکل بسته با بازخورد مثبت بین مواد غذای بیشتر که رشد جسمانی و ذهنی می آورد و امکان بیشتر در استفاده از ابزار که خود با بکار گیری مغز رشد فکری را شامل می شد با نتیجه ی بهتر و غذای کاملتر روند تکامل او را صاحب جهش بلند کرد تا حدی که کم کم به یک خودآگاهی کامل رسید

او چون به وجود خود پی برد و درکی از خویشتن یافت این تفکر برایش به وجود آمد که موجودات و اجسام دیگر نیز چنین خود آگاهی دارند

پس خورشید را ماه را و سایر اجرام را و بخصوص حیوانات را موجوداتی چون خود دارای ادراک دانست و هم از آنها بیشتر ترسید و هم احترامش به آنها بیشتر شد

او در مقابل گرفتن جان آنها احساس گناه نمود و در رقابت برای زنده ماندن از نبرد با وی متوسل به نیروهای مرموزی شد که حوادثی مهم را هدایت می کردند

او برای آن نیروها حیوانات را قربانی می کرد تا خونشان به گردن خدایان باشد و خود از گوشتشان تغذیه کند

این حس بد او و رفتار قهر آمیزش با حیوانات او را نیازمند آرامش روحی می ساخت پس به هنر روی آورد و بر دیوار غارها نقاشی کشید مجسمه ساخت و تسلیم افسانه های جادوگران و روحانیان معابد گردید

داستان های علمای قوم وی را متقاعد ساخت که باید برای این نعمات تاوانی دهد و سپاس خود را به نیروهای برتر نشان دهد تا آنها نعمت هایشان را از ایشان دریغ نکنند معابد ساختند و افسانه ها جعل کردند و از آن جمله انسان را اشرف مخلوقات معرفی نموده تا مجوزی باشد برای تناول بی رحمانه ی سایر موجودات عالم

انسان سکولار گفت...

اما یک واقعیت را نمی توان نادیده گرفت

این خود آگاهی و خود شکوفائی انسان پدیده ای است باشکوه که تا کنون در کل عالمی که ما می شناسیم همتا ندارد

پس شایسته است آنرا به شایستگی به نسلهای بعدی برسانیم

وظیفه ی ما حفظ این معجزه ی عالم یعنی ژنهای بشر است که به اثری خارق العاده تبدیل شده است

نمی دانم این کار فاشیستی است یا انسانی ولی تا نسل موجودات پست تر را محفوظ می داریم و ژنهای منحصر به فردشان را نابود نکرده باشیم شاید بهتر باشد به سنتی که به تکامل ما منجر شد با وجدانی آسوده ادامه دهیم

ولی دور نخواهد بود که گوشت هم چون سایر مواد غذائی در لابراتوارها تولید شود و نمونه های اولیه ی آن نیز تولید شده است

borzu گفت...

دوست عزیز،
ضمن تشکر از تعاریف مبالغه شده تان از این حقیر باید بگویم توضیحات فنی و علمی شما کاملا جامع و کاملند.
در تایید این مطلب شما که گوشتخواری انسان را به تکامل رساند، اخیرا نظریه ی جدید حاصل از تحقیقات علمی دانشمندان در راستای نظریه ی تکامل داروین مطالعه کرده ام که بی ربط نیست اگر اجازه دهید خلاصه ی از آن :
در یک دوره ی خشکسالی شدید (در مناطقی از آفریقا) نوعی از میمونها بر اثر گرسنگی و فقدان گیاهان و میوه هایی که تا آنزمان منبع تغذیه آنها بوده به شکار جانوران دیگر پرداخته وگوشتخوار میشوند، و در نتیجه و در همین دوره ی خشکسالی رشد و جهش مغزی در ایشان اتفاق میفتد و انسان اولیه بوجود میاید.
و جالب و قابل تامل است که به نظر برخی از فیلسوفان خداشناس مسیحی این نظریه مغایرتی با اعتقاد به خالق و مخلوق نداشته و در این چهارچوب قابل تعریف است.

borzu گفت...

البته این حقیر بر این باورم که سیر رشد مغزی انسان حتا در صورت گیاهخوار ماندن وی هم بهر حال اتفاق میافتاد، ولی شاید نه به صورت جهشی و با این سرعت.

در اینجا قصد مخالفت با نظر شما را ندارم و به نظربرخی از دانشمندان اگر انسان بخواهد مواد غذایی مورد نیاز خود را تنها و تنها از علفها کسب کند نیاز به معده ای به بزرگی معده ی گاو دارد.

ضمن اینکه امروزه جایگزین هایی برای جبران فقدان گوشت در غذای انسان شناخته شده است ( سویا ،حبوبات ،تنقلات ، ...) و جمع کثیری از گیاهخواران با ضریب هوشی بالا، برای مثال جمعی از دانشمندان، وزرا و نمایندگان مجلس در هلند نظریه ی امکان رشد فکری و جسمی انسان در صورت استفاده ی درست از جایگزینها را اثبات میکند. البته حذف گوشت از غذای روزانه نیازمند صرف وقت و هزینه زیادی است که جز شهروندان کشور های پیشرفته از پس آن بر نمیایند.
در واقع دلیل اصلی تحقیقات در مورد تولید گوشت در لابراتوارها یافتن راهی برای جایگزین کردن آن بجای دامپروریها است که از آن به عنوان منبع آلودگی شماره یک کره ی زمین (یعنی بیش از وسایل نقلیه ) نام میبرند. در اینجا ازانرژی لازم برای تولید خوراک دام تا گازهای متصاعد شونده از دامها در سوخت و ساز دهها کیلو آذوقه برای تولید یک کیلو گوشت میتوان نام برد. در واقع لایه ی اوزون را گاوها با کمک خوکها سوراخ کردهاند.

از طرفی به جرعت و بر مبنای تجربه ی شخصی ام میتوانم بگویم که درحال حاضر در میان سربازان غربی اعزام شده به مناطق جنگی شاید حتا یک سرباز گیاه خوار یافت نشود، و در صورت یافتن چنین موردی این سرباز توان و روحیه ی کشتن حتا دشمن را نخواهد داشت. پس شاید گوشتخواری ما انسانها در کنار کمک به تکامل عقلی انسان دلیل روحیه ی وحشیانه و خشن ما نیز باشد.

انسان سکولار گفت...

برزوی عزیز

مطالبی که معروض بودم استنباط شخصی یا لااقل برداشتی ذهنی از مطالبی بود که قبلا خوانده بودم بدون آنکه حضور ذهن از منبع آن داشته باشم و اطلاعات دقیق شما علارغم تائید نظراتم مرا از بابت اینکه تاکید نکردم این مطالب نظریه ی شخصی است و مستند تر اظهار نظر نکردم شرمنده کرد

انسان سکولار گفت...

در مورد درنده خوئی هم باید بگویم گوشت قرمز با تحریک بدن به ترشح تستستورون باعث افزایش تمایل و توان جنسی و پرخاشجوئی شده که در بقاء نسل نژاد انسان موثر بوده است

هیچ بعید نیست که موجوداتی از خانواده ی انسان اولیه (فکر کنم حتی فسیل گونه ای متکامل تر هم یافت شده) بوده باشند که در رقابت با انسان نابود شده باشند

(مطالب فوق مستند نیست)

انسان سکولار گفت...

مطالبی در مورد سیاره ی "طثوسص" و موجودات هوشمند آن "سیبف ها" از منبعی که نمی توانم فاش کنم بدستم می رسد که من هم بلافاصله منتشر خواهم کرد و احتمالا می توان بر اساس تاریخ زندگی و انقراض آنها (چون منبع مورد نظر در بخش اول ادعا کرده ایشان منقرض شده اند) شناخت بیشتری از بشر و زندگی ایشان بدست آورد

انسان سکولار گفت...

اما من فکر می کنم گوشتخواری علاوه بر رساندن موادی که قبلا علف خواران با مشقت به عناصر مورد نیاز انسان تبدیل کردند (جسمشان) با نفس به چالش کشاندن انسان در فرایند تعقیب و شکار و نهایتا دادن خوی درندگی به وی باعث گردیده او مجبور به تفکر و برنامه ریزی شود و همچنین توان حذف رقبای کم هوش تر خود را پیدا کند

بهر حال امکان زندگی دو گونه از موجود هوشمند در زمین نبود

انسان سکولار گفت...

از آنجا که شما را انسانی بسیار صادق و شریف یافتم و دوستی به من تاکید کرد ایرانیان مهاجر آن شوخ طبعی و در لفافه و دو پهلو صحبت کردن ایرانی را فراموش کردند لازم دانستم در مورد آن منبع سری در مورد سیبف ها تاکید کنم که این اطلاعات را موجودات فضائی که خود تحقیقاتی جامع در این باره انجام می دهند برایم ایمیل می کنند

گفتم فکر نکنید کسی از زمین اینها را تهیه کرده و به من می دهد ;)