در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۹۱/۰۲/۰۱

حفظ سروری خویش


ببینید بعد از جنگ جهانی دوم چه اتفاقی افتاد؟

جهان به دو اردوگاه شرق و غرب تقسیم گردید

شرق هم هر چقدر که در کشورهای غیر متعهد منفور شده بود بماند خود نیز سیستم بسته ای داشت

همانقدر که از دسیسه های غرب مصون بماند

اما اردوگاه غرب آسیای خاور نزدیک خاور میانه و خاور دور را تقریبا در سلطه ی خود داشت نیمی از اروپا افریقا و آمریکای شمالی

خوب خوراک فکری مردم چه بود؟

اول در خاور میانه و خاور نزدیک ادیان ابراهیمی مانند اروپا و آمریکا اصل باور مردم بود
حال به خاور دور کار نداریم و نه می دانیم چه می گذشت به آنها و نه می توانستند صدای خود را به ما برسانند

خدای آنها از بودائیسم و هندوئیسم و همین خداهای ناشناس و غریبه برای ما تشکیل می شد و زبانشان هم غیر قابل فهم برای ما

ژاپن از قدرت مندان آن منطقه شکست خورده ی اختراع علمی دانشمندان یهودی (بمب اتم)  چین مقهور از کمونیست خود کرده و درونگرا از ترس خود

ما نه می دانیم حرف هیتلر و ژاپنی ها چه بود و نه می دانیم خدای آنها چرا توسط خدای ما که خدای اصلی بود نابود نمی شد

اما تمام مناطقی که تحت نفوذ ادیان ابراهیمی بود یک ریشه ی اساسی داشت

ابراهیم و خدای ناپیدای او که چون بت شکسته نمی شد

ساده لوحی است که فکر کنیم اسلام را هم همچون مسیحیت و بهائیت و بابیت آلوده ی برنامه های خود نکرده باشند

پس آنها تا عمق افکار بخش بزرگی از مردم عادی نفوذ کرده بودند و با دانستن رمز این افسون آنها را بر جهت دلخواه خود هدایت می کردند

جهان را هم با یک رقیب بی اکسیر و صد در صد مادی که اتفاقا دشمن رفاه و خدا  هم معرفی می شد به طرز نا مساوی تقسیم کرده بودند و از نظر قدرت نظامی با غنیمت گرفتن ثمره ی سالها تلاش علمی و تکنیکی  ژاپنی ها و آلمانی ها و منابع نفتی خاورمیانه و سایر نقاط دنیا دین و دنیای جهان را در ید خود داشتند

و معترضین خود را چون هیتلر و رضا شاه که من معتقدم ما در مورد او بسیار غافلیم را یا کشته و یا عملا حذف کرده بودند


می مانست فکر مردم به اصطلاح تحصیل کرده و فرهیخته ی عالم

اینجا بود که برای طبقه ی روشنفکر هم اکسیری ساز کردند فرهنگ و زندگی غربی

فیلم های آنچنانی کتاب های مصور برای کودکان ادبیات و نمایشنامه های ادیبان غربی فلسفه و حکمت غربی همه در خدمت همان اندیشه ی اصلی ادیان می آمد

اصالت سرمایه و سرمایه داری

کمونیسم می گفت انسانیت و انسان و غرب به اسم بشر و حقوق فردی آن در واقع ذهن ها را به گروگان گرفته بود فقط برای یک هدف

حفظ سروری خویش

هیچ نظری موجود نیست: