در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۹۰/۰۳/۱۸

براستی اینهمه حماقت از کجا آمده؟

در یک جامعه‌ی سکولار دلیلی ندارد که یک اندیشمند سکولار قلم بدست بگیرد و تلاش کند با تقدیق و موشکافی در اجزا دین اعتقادات باورمندان آن دین را زیر سئوال ببرد اما در جامعه‌ی ایران سکوت یک روشنفکر سکولار بزرگترین خیانتی است که می‌توان به انسانیت خود کرد

فردا قرار است مجید را به اتاق عمل برده او را بیهوش کنند و داخل چشانش اسید بریزند

بله باورش سخت است

قرار است پزشک  یا پزشکانی در یک اتاق عمل با تشریفات و در حضور نمایندگان قانونی چشمان سالمی را نابود کنند
نباید تعجب کرد وقتی می‌دانیم در همین مملکت یک انسان سالم را به میدان شهر میبرند و طنابی به گردنش انداخته و او را آویزان میکنند که جان دهد و بعد پزشکی او را معاینه کرده و تائید میکند که او مرده و مردم فریاد شادی میکشند که انسانی را کشتند

لابد ممکن است عده‌ای بگویند کسی که با قصد قبلی قتل میکند باید با قصد قبلی او را کشت




اما هستند کسانی که با قصد قبلی صدها قتل میکنند و با قصد قبلی اعدام میشوند و هستند کسانی که با قصد شوخی دوستشان را هل می‌دهند و وی سرش به جای می‌خورد و میمیرد و آنگاه سرنوشت زنده بودن یا نبودنش به خانواده ی مقتول سپرده می‌شود  آنها تصمیم میگیرند که با قصد قبلی آن جوان را بکشند یا نه

البته چون اعدام افراد زیر 18 سال ممنوع است راهکار جالبی برای این موضوع کشف شده

خوب صبر میکنیم تا به سن 18 سال برسد بعد اعدامش میکنیم

حیرت ندارد در مقابل اینکه بدانیم قانون داریم اگر زنی با مردی که دوست دارد معاشقه کرد باید او را تا کمر در خاک کرد و به او سنگ زد تا بمیرد و البته اگر توانست فرار کند جانش را بدر برده


البته این در صورتی است که آن زن به اذن ملای شهر به عقد مرد دیگری باشد

البته این حکم بفدری خشن است که عملا اجرا نمی شود چرا که تبعات بین المللی دارد پس قاضی ادعای شوهر زن خائن را نمی‌پذیرد پس یک پسر مجرد منطقا بهتر است با یک زن شوهر دار باشد تا یک دختر مجرد

و البته این امر خیلی در جامعه غریب نیست چرا که در این جامعه رسم شده زنان زیبا نباشند بلکه عفاف یک زن بستگی به حجابش دارد و همین موضوع کانون خانواده‌ها را سست کرده است


و جالب آنکه جامعه‌ی بدین نابسامانی و سقوط کرده مدعی دادن الگو بر اساس دین و فرهنگ ملی خود به جهان نیز است

در این جامعه اینترنت در دست نیروی نظامی است و همین وبلاگ بطور کامل تمام دامنه‌هایش فیلتر شده چرا که آن مافیای اقتصادی که درون نیروی نظامی است تمایال دارد بر افکار عمومی تسلط داشته باشد

خوب حال که این وبلاگ و بطور کلی تمام محلهائی که این مقاله قرار خواهد گرفت فیلتر است چه نگرانی برای نوشتن تفکرت شخصی خود باید داشته باشم وقتی حکومت اینهمه از آزاد اندیشی سخن می‌گوید؟

براستی اینهمه حماقت از کجا آمده؟


۲ نظر:

borzu گفت...

دوست عزیز،
از قوانین متحجری که اینگونه مجازات را تجویز میکند که بگذریم، متاسفانه اکثریت مطلق در این جامعه به تاثیر بازدارنده ی تنبیه فیزیکی معتقد است، چه در محیط خانواده و چه توی جامعه.
آیا میدانید که چه جرمی مقام اول جرمها از نظر تعداد را دارد
کتک کاری

انسان سکولار گفت...

چه انتظاری دارید برزوی عزیز

وقتی حکومت خود شلاق بدست دارد و اعدام و سنگسار و کور کردن و دست قطع کردن جزو روشهای اداره‌ی جامعه‌اش هست از مردم عامی و بی سواد چه انتظاری؟