در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۹۰/۰۳/۱۲

نقدی بر قران یک

# الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
# قران و میزان سندیت آن
# نقد محتوائی قران

محدود بودن دسترسی کاربران ایرانی به واسطه ی فیلترینگ امکان ایجاد فضائی خصوصی را فراهم میکند تا با بررسی نظر منتقدان به قران میزان سندیت آنرا بررسی کنیم
در واقع اراده ی حکومت بر تدوین و تعریف یک الگوی متفاوت برای پیشرفت که به زعم من نهایت شاهکار جمهوری اسلامی برای نشان دادن سطحی نگری و نگاه غیر مسئولانه و سطحی به سرنوشت مردم می باشد یک رسالت بزرگ را بردوش روشنفکران سکولار می گذارد که اگر انتقاداتی بر منابع وحی و حدیث دارند حال که موضوع از امری شخصی در آمده و تبدیل به یک موضوع مدیریتی در سطح ملی شده به طوری که سرنوشت ما و فرزندانمان را می خواهد متاثر کند بی رودروایسی و جدی چالشهای خود را مطرح کرده و پاسخ بخواهند
روا نیست که تا ابهامات ما در اصالت این منابع رفع نشده کسانی بخواهند تفسیر شخصی خود را بر آنچه بر اصل آن سئوال داریم را به عنوان تعریف و شاخص عدالت آنهم متفاوت با 99 درصد مردم دنیا به ما تحمیل کنند و بگویند این روش منحصر به فرد و اختصاصی ما عین عدالت است ویژه ی این اعتقاد که منبع روحانی دارد و این فرهنگ که منبع ملی دارد

متن زیر خلاصه ای است از 

اشکالات عمده ای که بر قران نه تنها به عنوان کلام خدا بلکه حتی در مقیاسهای بشری وارد است بدین شرح است

گفتار متناقض 


مجموعه آیات نه تنها با هم هماهنگ نیستند، بلکه در بعضی موارد یکدیگر را نقض می کنند



ناسخ و منسوخ
این معضل، حتی در زمان پیامبری محمد هم وجود داشت . به طوری که قرآن در جواب طعنه زنان می گوید : هر آیه ای را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مى‏آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست[آیه ۱] ... چون آیه ای را به جاى آیه ديگر بياوريم و خدا به آنچه به تدريج نازل مى‏كند داناتر است مى‏گويند جز اين نيست كه تو دروغ‏بافى [نه] بلكه بيشتر آنان نمى‏دانند . بگو آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده تا كسانى را كه ايمان آورده‏اند استوار گرداند و براى مسلمانان هدايت و بشارتى است[آیه ۲]

ابن وراق در اینباره می گوید : می بینیم که تئوری نسخ آیه، چگونه دانشمندان و نویسندگان را از گرفتاری های وابسته به تضاد ها و نا همگونی های متون قرآن نجات می دهد . با این وجود متن و روان آیه های مکی و مدنی و تفاوت آشکارشان با یکدیگر نمی تواند مدافعان اسلام را به گونه کامل به ساحل نجات برساند . زیر آیه های مکی که در آغاز ادعای پیامبری محمد نازل شده، همه حکایت از بردباری و شکیبایی و تحمل اندیشه ها و کردار دیگران را دارد و آیه های مدنی که در زمان فرمانروایی محمد نازل شده، همه از کشتن و نابود کردن و گردن زدن و قطع عضو می زنند . بدین ترتیب، آیه هایی که کشتن و نابود کردن(برای مثال، آیه 5 سوره توبه [آیه ۳]) را فرمان می دهند، آیه های با مضمون بردباری و صبر و تحمل اندیشه ها و کردار دیگران را پند می دهد را نسخ می کند [۳]


علی دشتی در کتاب ۲۳ سال معجزه بودن قرآن را از دو جنبهٔ لفظ و محتوا قابل بررسی دانسته‌است. به این دو جنبه اصطلاحاً اعجاز لفظی و اعجاز محتوایی می‌گویند. 

بسیاری دانشوران[ادعای بزرگ] سده‌های آغازین پس از اسلام به اعجاز لفظی قرآن قائل نبودند. بلکه ادعای اعجاز لفظی قرآن با گذشت زمان و افزایش تعصب‌ها مطرح شد. مثلاً ابراهیم نظام، یکی از این افراد، در نفی اعجاز لفظی قرآن می‌گوید «نظم قرآن و کیفیت ترکیب جمله‌های آن معجزه نیست و سایر بندگان خدا می‌توانند نظیر یا حتی بهتر از آن بیاورند». 

در همین راستا ابوالعلاء معری مترسلبزرگ عرب منشئات خود را برتر از قرآن دانسته است. اثبات اعجاز محتوایی قرآن از اعجاز لفظی هم مشکل‌تر است.

 چرا که مطلب چشمگیر تازه‌ای که دیگران نگفته باشند یا دستور اخلاقی نابی که بدیع جلوه کند در قرآن نیامده‌است.

داستان‌هایش اغلب از داستان‌های یهودیان و ترسایان اخذ شده‌است و همین انتقادی بود که خود دشمنان محمد هم در مکه در آن زمان به وی کردند و داستان‌های قرآن را اساطیرالاولینخواندند. چندان که یکی از مخالفان محمد در مقام انتقاد از وی گفت که قصه‌هایی از اسفندیار می‌داند که از داستان‌های محمد دلکش‌تر است.

 حتی احکام و شرایعی که در قرآن آمده‌است همه در دین‌های دیگر سابقه می‌دارد یا ادامهٔ آداب و سنن عربی جاهلی‌است. (جز زکات و جهاد. این دو را معلول تشکیل حکومت از سوی محمد دانسته‌اند و بدون لشکر و پول کار چنان حکومتی پیش نمی‌رفت.) تعدادی از این احکام و شرایع با گذشت زمان تغییر کرده است و حتی به فراخور حال‌وروز محمد حکم‌های متضاد صادر شده است.

 این حکم‌های متضاد برای مسائل واحد در فقه اسلامی با عنوان ناسخ و منسوخ مطرح است. مسئلهٔ ناسخ و منسوخ از وجوهی‌است که منقدان در اثبات بشری بودن قرآن بر می‌شمرند.[۱۰]


به گفته لستر هنگاهی که یک خوانندهٔ آشنا به نوشتارهای ابراهیمی قرآن را می‌خواند در می‌یابد که درون‌مایهٔ آن عموماً همان مطالب و داستان‌هایی است که در آن نوشتارها آمده‌است.[۱۲] بیشتر مطالب قرآن از نوشتارهای عادی کلیمی‌ها که جنبهٔ وحی نداشته و بویژه تلمودبرداشت شده و به کرّات در قرآن بکار رفته‌است

.[ادعای بزرگ] وین معتقد است کتاب قرآن سرشار از اشتباهات و تناقضات تاریخی و علمی است. علاوه بر آن الله و کتاب خدا بعضاً و یا عموماً برخی رفتارهای ناپسند همچون دروغ‌گویی، دزدی، نیرنگ، فریب و حیله‌گری، برده‌داری، تجاوز جنسی، زجر، شکنجه و تروریسم را مجاز می‌شمارد.


[۱۳] چارلز تری می‌نویسد بدون تردید می‌توان گفت نخستین اثری که از خواندن قرآن در ذهن خواننده آن می‌نشیند آنست که محمد، اصول و موازین اسلام را از یهودیان حجاز آموخته است. اصول و احکامی که برگه‌های ابتدایی قرآن را پرکرده است عبارتند از روز قیامت، بهشت و دوزخ، کتاب آسمانی، وحی به وسیله فرشته، مزایای پیروی از امور مذهبی و غیره که بگونه‌ای کامل از نوشتارهای مقدس کلیمی‌ها و یهودیان گرفته شده است.[۱۴]

تئودور نلدکه، پدر علم مطالعات قرآنی در اروپا، ضمن قابل شمردن ارزش بلاغی قرآن، قرآن را از نظر زیباحسیک به هیچ روی اثر تراز اولی به حساب نمی‌آورد. از نظر نلدکه محمد به هیچ وجه در سبکْ استاد نیست و این تعصب مسلمانان است که یک تولید معیوب ادبی را تا حد شاهکاری بی‌بدیل بالا برده‌اند.


از نظر نلدکه اگر قرآن بی‌نقص از آب در آمده بود حقاً آن را می‌شد معجزه شمرد. چون تا پیش از قرآن اثر قابلی در نثر عربی تولید نشده بود و هرچه بود به شعر بود. از این رو از دید یک ناباور بر محمد نمی‌توان خرده گرفت که چرا نثری که تولید کرده‌است معیوب است چرا که کارهای آغازین هیچوقت بی‌نقص نیست.[۱۶] نلدکه در این عقیده تنها نیست. همهٔ مستشرقان تا اواسط قرن بیستم، نظیر نیکلسن و شوالی، همانند نلدکه قرآن را از نظر ادبی بی‌دقت، پراشتباه، ناقص و ملال آور می‌دانستند. بگفته استفان وایلد، استاد دانشگاه بن، اینگونه قضاوت‌ها از متن ادبی قرآن عموماً هم توسط اعراب مسیحی و هم محققان مسلمان رد می‌شوند.[۱۷] انتساب «قطعه، قطعه بودن» و «عدم پیوستگی» متن قرآن در نوشتارهای مستشرقین بعدی تا به امروز نیز تکرار شده‌است.[۱۸]

ارزش ادبی داستان‌های قرآن 
نلدکه معتقد است داستان‌های قرآن که برای عبرت آورده شده‌است از نظر ادبی چنگی به دل نمی‌زند. شخصیت‌های پیامبرانش کپی‌برداری از شخصیت محمد است و همه به سان محمد سخن می‌گویند و با مخالفان مشابهی طرف‌اند. حتی در جایی نوح قوم خود را از پرستش خدایان باطلی نهی می‌کند (با ذکر نام این خدایان) که خدایانی‌اند که عرب‌های زمان محمد می‌پرستیدند نه خدایان قوم نوح[۲۰]. در توضیح آیه ۲۳ سوره نوح كه چرا قرآن مشركین عرب را از پرستش خدایان زمان نوح بر حذر می دارد 



پس عجیب نیست که در نزد مشرکان قریش این قصه‌ها به اندازهٔ داستان‌های رستم و اسفندیار جالب نبود

 . داستان‌های اخیر را نذربن حارث با مکیان باز می‌گفت و آنها را در سفرهای تجاری‌اش به ایران آموخته بود. محمد به قدری از رقابت پیش آمده با نذر خشمگین بود که هنگامی که نذر در جنگ بدر اسیر شد به وی رحم نکرد و بکشتش. در حالی که در موارد دیگر هم‌وطنان را بخشوده بود.[۲۳]

صحت تاریخی

نوشتار اصلی: صحت تاریخی قرآن

عدم تعلق سورهٔ فاتحه به قرآن

سورهٔ فاتحه امروزه در صدر قرآن جای گرفته‌است. محتوای این سوره تماماً دعایی است و آکنده از راز و نیاز با خداست. پس از نظر منتقدان کلام خدا نیست وانگهی کلام کسی‌است که با خدا سخن می‌گوید (طبعاً محمد).[۲۴] برای نمونه در بندهایی از سوره آمده‌است «تنها تو را پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم. به راه راستمان هدایت کن.» این سوره در شماری از نسخه‌های قرآن نبود. 


بازتاب خرافات جاهلی در قرآن


از قرآن انتقاد شده‌است که بر اوهام و خرافات عرب جاهلی صحه گذاشته‌است.{ دونمونه در اینجا قابل ذکر است. یکی اعتقاد به جن است. و دیگری سحر و چشم‌زخم. علی دشتی در بیست و سه سال می‌نویسد: «جای شگفت نیست که عرب‌های قرن ششم میلادی بهره‌ای کافی از اوهام داشته باشند. ولی شگفت این است که هر دو موضوع در قرآن منعکس شده باشد. آن هم به صورت ایجابی و مانند یک امر واقع» [۳۰]


به‌ویژه موضوع جن ممکن است برای باورمندان عقلگرا هضمش دشوار باشد. در قرآن بیش از ده بار به جنیان اشاره شده‌است. و حتی سوره‌ای به این نام در قرآن هست. پس نمی‌توان به آسانی با تأویل و توجیه قضیه را فیصله داد.

 مثلاً در آیه ۲۸ سورهٔ جن گفته شده‌است که چند نفر از جنیان پس از شنودن بندهایی از قرآن به قدری متأثر شدند که اسلام آوردند. علی دشتی با ذکر این مورد و چند مورد مشابه می‌گوید: آیا آمدن این مطالب «در کتابی که آن را کلام خدا می‌گویند آن هم از طرف شخصی که بر ضد خرافات و عادات جاهلانهٔ قوم خود قیام کرده‌است و در مقام اصلاح فکر و اخلاق آنها بر آمده‌است موجب تأمل و حیرت نمی‌شود؟»[۳۱]


رسوم اعراب در قرآن 
در میان قبایل اعراب و قریش رسومی وجود داشت که محمد نیز بعداً دقیقاً همان رسوم را در اسلام اجرا نمود. اینها به این شرح است[۳۲][۳۳]:

ابزار و آلت دست بودن برای خواسته های محمد
ابن وراق به نقل از کائناتی می نویسد : این محمد است که در سلسله مراتب دینی بالاتر از همه و حتی الله قرار می گیرد، به گونه ای که الله در ساختار اسلام نقش درجه دوم پیدا می کند و در واقع در خدمت پیامیر و نماینده خود در می آید . الله، دیگر موجودی بالاتر و والاتر از همه نیست، که چیزی باید در راه خدمت به او فدا شود، بلکه موجود توامند و یکتائی است که در خدمت هدف های سیاسی او در خدمت هدف های سیاسی پیامبر در می آید، راه را برای پیروزی های جنگی او هموار می کند،


 او را در هنگام شکست های جنگی دلداری و تسکین می دهند، تشکیل یک امپراطوری بزرگ را برای فرمانروائی بر افراد بشر از سر راه او بر می دارد و موانعی که در راه رسیدن به هدف های سیاسی و دنیوی او وجود دارد، برایش هموار می کند ... (الله) مشکلات محمد را با آیه هائی که به سودش نازل می کند، بر طرف می سازد . اشتباهاتش را هموار می کند؛ لغزش هایش را مشروع جلوه می دهد و در مقایم یک خدای ستمگر، وحشی و غیر اخلاقی سامی، تحقق غریزه های ددمنشانه پیامبرش را تشویق می کند[۳۴]

قرآن به مسائلی پرداخته‌است که ممکن است در دیدهٔ منتقد بس حقیر جلوه کند. از آن جمله‌است: مسائل خصوصی محمد یا آنِ زنان وی یا نزاع‌های لفظی وی با مخالفانش. آمدن چنین مطالبی در قرآن دون شأن کتابی دانسته شده‌است که بنا به ادعا کتاب هدایت بشر در همه اعصار است.[۳۵] واکنش عمومی مسلمانان به این دست از انتقادات این است که در همهٔ آیه‌ها آموزه‌هایی‌است که مؤمنان را به کار می‌آید. در زیر چند مورد از این مسائل که به انتقاد از قرآن انجامیده‌است ذکر می‌شود:


کینهٔ محمد از ابولهب
ابولهب که عموی محمد بود از مخالفان وی در مکه هم به شمار می‌آمد. درگیری‌های محمد با وی و استخفاف‌هایی که محمد از وی می‌دید به کینهٔ محمد از وی انجامیده بود. این کینه به صورت سوره‌ای (سورهٔ مسد) در قرآن بازتاب یافته‌است و در آن حتی از طعنه به همسر ابولهب خودداری نشده‌است. این سوره که محتوایش دشنام و طعنه‌زدن به ابولهب است، به قول علی دشتی، «از حیث موضوع قابل انتساب به پروردگار عالم نیست....از ساحت کبریای آفرینندهٔ جهان و قادر مطلق دور است که به یک عرب نادانی دشنام دهد و نفرین کند و زن او را حمالةالحطب بنامد.»[۳۶]


محمد علی‌رغم داشتن زنان بسیار هرگز صاحب پسری نشد که به بلوغ برسد. همهٔ پسرانش در کودکی بمردند. اهمیتِ داشتن فرزند ذکور در جامعهٔ مردسالار عربستان صدر اسلام بر کسی پوشیده نیست. پس از مرگ دو تن از پسران محمد، عاص بن وائل سرکوفتی به محمد زد و ورا ابتر (دم‌بریده) خواند. سورهٔ کوثر پاسخی‌است که محمد از زبان خدا به وی می‌دهد.[۳۹] در بند پایانی سوره گفته‌است که هر که تو را طعن می‌کند خود دم بریده‌است. یکی‌به‌دوی قادر متعال با عربی نادان آن هم در کتاب هدایت بشر، انتقاد برانگیخته‌است.[۴۰]

مسائل همسران محمد 
بخش مدنی قرآن آکنده‌است از مطالب مربوط به نزاع‌های میان محمد و همسرانش یا نزاع‌ها، حسادت‌ها و رقابت‌های همسران محمد میان خود. وجود کشمکش‌های خصوصی چیز تازه یا عجیبی نیست. آنچه شگفت تواند بود انعکاس این مسائل در کتاب به اصطلاح هدایت بشری‌است.[۴۳]

در اینجا چند نمونه از کشمکش‌های خانوادگی-خصوصی اهل بیت پیغامبر اسلام —که در قرآن بازتاب یافته‌است— آورده می‌شود:

ماجرای ماریه

روزی ماریهٔ قبطی به دیدن محمد در خانهٔ حفصه (از زنان دیگر محمد) می‌آید. محمد و ماریه همانجا در بستر حفصه به خفت‌وخیز مشغول می‌شوند. در این اثناء حفصه که در خانه نبود در می‌رسد. فریاد اعتراضش بلند می‌شود. کار بالا می‌گیرد. پس محمد، در واکنش به قضیه، ماریه را بر خود حرام می‌کند. ولی بعدها از تصمیم خود عدول می‌کند — احتمالاً یا چون محمد ماریه را بسیار دوست داشتی یا چون ماریه بس اندوهگین شده بود[۴۴]— و در توجیه کار خود آیه‌ای چند بر زبان می‌راند و دو زن دیگر را [عایشه و حفصه دختران عمر و ابوبکر را] تهدید می‌کند (سورهٔ تحریم)[۴۵].


چکیدهٔ آیات چنین است: پیغامبرا! چرا از بهر دلخوشی زنانت حلال خدای را بر خویش حرام می‌کنی…خدا راه سوگندشکستن را برایتان باز گذاشته‌است… چون پیغامبر با برخی زنانش رازی در میان نهاد همین که زنی این سخن با دیگری باز گفت خدا فرستاده‌اش را از بهری از آن بیاگاهانید…پس بهتر است شما دو زن [عایشه و حفصه] توبه کنید همانا کژدل گشته‌اید. وگر پیغامبر طلاقتان دهد امید است که خدا همسرانی بهتر از شما ورا دهد: مؤمن و پاکیزه و … کالُم و دوشیزه.[آیه ۵] این آیاتی که پشت سر هم در دفاع از محمد آورده شده‌است به قول دشتی شخص را به شگفتی می‌اندازد که یک مسئلهٔ شخصی و خانوادگی و گفتگوی زن و شوهر در قرآن مطرح می‌شود.[۴۶]

زینب بنت حجش

روزی محمد برای دیدار پسر خوانده اش زید، رهسپار خانه او شد. زید با زینب بنت حجش، دختر عموی محمد که زن بسیار زیبائی بود ازدواج کرده بود . در آنروز زید در خانه نبود و زینب که کم و بیش نیمه لخت بود، در را بروی محمد باز کرد و او را به درون خانه فراخواند . زیبائی زینب از بدن نیمه لختش آشکار شده بود و محمد را در جا میخکوب کرد . پس از لختی سکوت، محمد اظهار داشت : "فتبارک الله الحسن الخالقین" سپس در حالیکه مشاهده زیبائی زینب، محمد را به خود آورده بود، خانه زید را ترک کرد .هنگامی که زید به خانه برگشت و زینب رویداد رخ داده را به اطلاعش رساند، زید یکسره نزد محمد رفت و اظهار داشت که میل دارد زنش را طلاق دهد .


 اما محمد مخالفت کرده و گفت : "از الله بترس و همسرت را نگه دار " . زید که درک کرده بود عشق زینب در دل محمد خانه کرده است، او را طلاق داد ولی محمد از ترس سرزنش مردم، هنوز در ازدواج با زینب تردید داشت . علاوه بر آن در سنت عرب، پسرخوانده با پسر تفاوتی نمی کرد و عرب ها ازدواج با همسر پسرخوانده را ازدواج با محارم به شمار می آوردند . ولی بنابر رسم معمول همیشگی، آیه هایی[آیه ۶] از طرف الله به محمد وحی شد و به او جرأت داد تا این هنجار را نقض کند . بطوریکه در روزی که محمد در خانه عایشه بود، به گونه ای ناگهانی وارد یکی از غش و ضعف های هنگام وحی گردید. هنگامی که از آن حالت بیرون آمد، اظهار داشت : "چه کسی نزد زینب خواهد رفت و به او شادباش خواهد گفت، زیرا، الله ازدواج او را با من تجویز کرده است "[۴۷]

اما طبق روایت انس، زید به قصد شکایت از زینب به نزد محمد رفت. نه به قصد پیش قدم شدن برای ازدواج زینب با محمد. محمد او را به ترس از خدا و نگهداشتن زنش نصیحت کرد.[۴۸]
خدا در قرآن 

خدای محمد در خدمت محمد 
در سیرهٔ محمد موارد بسیاری مذکور است که ممکن است ذهن نقاد را به این نتیجه برساند که محمد از قرآن به عنوان ابزاری برای پیشبرد نظر شخصی استفاده کرده‌است و خواسته‌های نفسانی خود را در ظرف کلام خدا به اطرافیان تحمیل کرده‌است. از همین رو بوده‌است که عایشه در مقام انتقاد از محمد گفته‌است «می‌بینم که پروردگارت به انجام خواسته‌هایت [=هواهای نفسانی] می‌شتابد.» 


[۴۹]. این قضیه بخصوص در زمینهٔ تمتع محمد از زنان نمود بیشتری می‌یابد. قرآن مشحون است از حکم‌هایی که تمتع‌های محمد از زنان را به انحای مختلف حلال می‌شمرد و همان تمتع‌ها را بر دیگران حرام. گفتهٔ بالا از عایشه هم در یکی از همین ماجراها (بخشیدن ام شریک دوسیه خویشتن را به محمد) بر زبان رانده شده‌است.

نسبت دادن صفات بشری به خدا 
از قرآن انتقاد شده‌است که اوصاف و تفاصیلی که از خدا در قرآن آمده‌است گاه جنبهٔ کاملاً بشری می‌یابد. این خدا در قرآن خشم می‌کند، حیله می‌کند، غضب می‌کند، دوستی می‌کند و …. این افعال و حالات که به نظر یک منتقد عارض‌شدنش بر شخص ناشی از ضعف روح و نیازمندی آدمی‌است در قرآن به طرز زننده‌ای به چشم می‌خورد. پس منتقد چنین نتیجه تواند گرفت که صفات و عکس‌العمل‌های خداوند با روحیات محمد آمیخته‌است.[۵۰]

قرآن و حقوق بشر

در روایات تاریخی 

کشتن نوجوانی به احتمال کفر در آینده

در داستان موسی و خضر، خضر جوانی را می‌کشد:

« [موسی و خضر] رفتند تا به پسری رسیدند. [خضر] او را کشت‌. موسی گفت‌: آیا جان پاکی را بی آنکه مرتکب قتلی شده باشد می‌کشی‌؟ مرتکب کاری زشت گردیدی‌...[خضر گفت] اما آن پسر، پدر و مادرش مومن بودند، ترسیدیم که آن دو را به عصیان و کفر دراندازد. خواستم تا در عوض او پروردگارشان چیزی نصیب‌شان سازد به پاکی بهتر از او و به مهربانی نزدیک تر از او[آیه ۸]. »


منتقدان درباب این آیه معتقدند که مجموعه قوانین کیفری دنیای مدرن، مجازات کودکان نابالغ را نمی‌پذیرند. همچنین هیچ فردی را نمی‌توان به احتمال آنکه ممکن است در آینده مرتکب جرم شود، مجازات کرد. مجازات به جرم ارتکابی تعلق می‌گیرد، نه جرم ناکرده.[۵۳]

کشتن تمام افراد قوم پس از کشتن یک شتر

در قرآن گفته شده الله تمام قوم ثمود را پس از آنکه یکی از آنان شتر حضرت صالح را می‌کشد، نابود کرده‌است:
« ما آن ماده شتر را برای آزمایش‌شان می‌فرستیم‌. پس مراقب‌شان باش و صبر کن و به آنها بگوی که آب میان‌شان تقسیم شده‌. نوبت هر که باشد او به سر آب می‌رود. یارشان را ندا داد و او شمشیر بر گرفت و آن را پی کرد. عذاب و بیم‌دادن‌های من چگونه بود؟ ما برای آن‌ها یک آواز سهمناک فرستادیم‌. پس همانند علف‌های خشک آغل گوسفند شدند[آیه ۹]. »


مخالفان در مورد این داستان معتقدند این مجازات به هیچ‌وجه با جرم ارتکابی تناسب ندارد. حتی مدافعان حقوق حیوان‌ها، کسی را به دلیل کشتن یک شتر نمی‌کشند، چه رسد به نابودی کل مردمی که این فرد از آنها بوده‌است

خشونت در قرآن

از لحاظ تاریخی، در زمان محمد، درجهٔ خشونتِ آیاتی که محمد بیان میکرد با گسترش اسلام افزایش می‌یافت. اولین آیاتی که مسلمانان را به خشونتی نسبی دعوت میکرد هنگامی بود که در زمان دومین پیمان عقبه بیان شد. در این آیات (سوره حج آیات ۴۱-۳۹) برای اولین بار حق حمل سلاح و دفاع به مسلمانان داده شد.

 اما حکم بعدی با قاطعیت بیشتری ابلاغ شد.

 در سال دوم هجری حکم دوم در مدینه در حالی صادر شد که به مسلمانان هشدار داده شده بود که اندازه را نگه دارند و در اقدام به جنگ پیشی نجویند: «با کسانی که با شما جنگ می‌کنند، در راه خدا بجنگید و تعدی مکنید زیرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.»[آیه ۱۶]


بتدریج که برتری مسلمانان بر دیگران آشکارتر شد آن لحن نسبتاً ملایم آیه‌های قبلی جای خود را به احکام سخت‌تر و خشمگین‌تر داد و دیری نپایید که به حالت کاملاً خشن و آشتی‌ناپذیر درآمد: «دوست دارند همچنان که خود به راه کفر می‌روند شما نیز کافر شوید، تا برابر گردید پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر سر باز زدند در هر جا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید.»[آیه ۱۷][۵۵]


«پس در راه خدا کارزار کن، تو عهده‌دار کسی جز خود نیستی و مؤمنان را نیز [به کارزار جنگ] تشویق کن، چه بسا خداوند بلای کافران را [از شما] بگرداند و عذاب الهی سخت‌تر و خداوند سختگیرتر است‏»[آیه ۱۸]

«و خداوند کافران را در عین غیظ و غضبشان بازگرداند، که هیچ کامی نیافتند، و خداوند در کارزار مؤمنان را حمایت و کفایت کرد، و خداوند توانای پیروزمند است. و آن عده از اهل کتاب را که از آنان پشتیبانی کردند، از برج و باروهاشان فرود آورد و در دلشان هراس افکند، چندانکه گروهی از ایشان را کشتید و گروهی را به اسارت گرفتید. و زمینها و خانه‌هایشان را در اختیار شما گذاشت و (همچنین) زمینی را که هرگز در آن گام ننهاده بودید و خداوند بر هر چیزی قادر است.»[آیه ۱۹]

به عقیده منتقدان، این موارد و چندین مورد دیگر نشان میدهد که الله در قرآن بطور واضحی خشونت میورزد. الله قدرمتندترین است و جلوی قدرت ناباوران را میگیرد. الله زمین‌ها، خانه‌ها و دیگر وسایل دارای ارزش ناباوران را میگیرد و آنها را به وفاداران خود میدهد. در قرآن تقریباً در هر سوره از خشم و غضب الله یاد میشود. در برابر این غضب مسلمانان تشویق میشوند بسیاری کارها را انجام دهند؛ من جمله به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند[آیه ۲۰] یا دشمنان را به قتل برسانند[آیه ۲۱]. خشونت الله یا تهدیدات الله به خشونت، اغلب منشا خشونت‌هایی می‌شود که توسط مسلمانان به واسطه خشنودی اراده الله انجام میشود. [۵۶]

علاوه بر اینکه در اکثر سوره‌های قرآن از جنگ با دشمنان الله یاد شده است، در بسیاری از سوره‌ها خشم الله و به تبع آن ترس از خشم الله نیز ذکر شده‌است. به نظر میرسد محمد نیز همانند متیو (نگارنده انجیل متی) نمیتوانسته مردمی را تصور کند که تنها بر پایه اخلاقیات و بدون ترس از بارگاه الهی کارهایی که وی مد نظرش بوده انجام دهند. الله نیز در قرآن محمد همانند انجیل به طور مداوم از مجازاتهایی من جمله «عذابی سهمگین» و «بلایی دردناک» سخن میگوید.[۵۶]

به خطر انداختن جان به خاطر الله، در قرآن شدیداً تمجید شده‌است و برای آن پاداش‌های فراوانی در آخرت وعده داده شده‌است. الله زندگی در دنیا را معمولاً بی‌ارزش قلمداد میکند:«و زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و پرهیزگاران را سرای آخرت بهتر است آیا به عقل نمی‌یابید؟»[آیه ۲۲] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چیست که چون به شما گویند که برای جنگ در راه خدا بسیج شوید، گویی به زمین می‌چسبید؟ آیا به جای زندگی اخروی به زندگی دنیا راضی شده‌اید؟ متاع این دنیا در برابر متاع آن دنیا جز اندکی هیچ نیست» [آیه ۲۳] و از طرفی برای کشته‌شدگان در راستای امور خواسته‌شده ارزش زیادی قائل شده‌است.

 الله معتقد است که مردگان بعد از مرگ دوباره زنده میشوند:«هر آینه تنها آنان که می‌شنوند می‌پذیرند و مردگان را خدا زنده می‌کندو سپس همه به نزد او «بازگردانده» می‌شوند: «تنها کسانی [دعوت تو را] اجابت می‌کنند که گوش شنوا دارند و [اما] مردگان را خداوند زنده خواهد کرد‏ سپس به سوی او بازگردانیده می‌شوند.»[آیه ۲۴] از این بین، برای این کشته‌شدگان، الله پاداش ویژه‌ای در نظر گرفته‌است:«خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را خرید، تا بهشت از آنان باشد، در راه خدا جنگ می‌کنند، چه بکشند یا کشته شوند وعده‌ای که خدا در تورات وانجیل و قرآن داده‌است به حق بر عهده اوست و چه کسی بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد کرد؟ بدین خرید و فروش که کرده‌اید شاد باشید که کامیابی بزرگی است.» [آیه ۲۵]

در این بهشت ذکر شده، وصف شده‌است که اعراب خواهندتوانست در باغ‌ها و چشمه‌سارهایی، انواع طعام (غذاها) و میوه‌ها را بخورند و با دختران باکره مرتب سکسداشته باشند.[آیه ۲۶][۵۶] موارد ابراز خشونت در قرآن را میتوان به صورت زیر دسته‌بندی کرد:


تهدید به مجازات در جهنم 
در ذهن یک مسلمان هیچ خدایی نیست مگر خدای محمدی که فرستاده اوست. تمام اصول زیستن نیز بر پایه درست بودن این ادعا است. اما برای کسانی که به این اصل و دیگر اصول ارائه شده در قرآن (همچون آخرین پیامبر بودن محمد، قیامت و...) اعتقاد نداشته باشند جهنم در نظر گرفته‌شده‌است: «و[لی] کسانی که کافر شوند، و آیات خدا را تکذیب کنند آنانند که اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود» [آیه ۲۷]،‌«بگو: چه می‌بینید، اگر عذاب خدا به ناگاه یا آشکارا بر شما فرود آید، آیا جز ستمکاران هلاک می‌شوند؟ما پیامبران را جز برای مژده دادن یا بیم کردن نفرستاده‌ایم پس هر کس، که ایمان آورد و کار شایسته کند، بیمناک و محزون نمی‌شود. و به کسانی که آیات ما را تکذیب کرده‌اند، به کیفر نافرمانیشان، عذاب خواهد رسید.»[آیه ۲۸][۵۶] منتقدان معتقدند روح خشونت‌ورزی در جای‌جای قرآن به چشم می‌خورد. به طور مثال قرآن در مورد نحوه مجازات ناباوران در جهنم می‌گوید:«آنان را که به آیات ما کافر شدند به آتش خواهیم افکند هر گاه پوست تنشان کامل برشته شود پوستشان را از نو دهیم، تا عذاب خدا را بچشند خدا پیروزمند وحکیم است.»[آیه ۲۹][۵۶]


مجازات‌های تاریخی در گذشته 
محمد در قرآن مهمترین شخص و آخرین نفر از میان چندین پیامبر فرستاده شده معرفی می‌شود. الله عنوان می‌کند که چندین ملل مختلف پیش از محمد را نابود کرده‌است به این دلیل که از دستورات و هشدارهای او اطاعت نکرده‌بودند:«آیا ندیده‌اند که پیش از آنها چه مردمی را هلاک کرده‌ایم؟ مردمی که، درزمین مکانتشان داده بودیم، آنچنان مکانی که به شما نداده‌ایم. و برایشان از آسمان بارانهای پی در پی فرستادیم و رودها از زیر پایشان روان ساختیم آنگاه به کیفر گناهانشان هلاکشان کردیم و پس از آنها مردمی دیگر پدید آوردیم.»[آیه ۳۰] «چه بسا قریه‌هایی که مردمش را به هلاکت رسانیدیم، و عذاب ما شب هنگام یا آنگاه که به خواب نیمروزی فرو رفته بودند به آنان در رسید.»[آیه ۳۱] [۵۶]

قرآن در چندین نمونه از داستان‌های متون قدیمی‌تر مذهبی را همچون داستان ابراهیم تکرار میکند. اغلب داستان‌های اینچنینی بر مجازات‌های الله تاکید می‌کنند یا در مورد خشونت او سخن میگویند و در نهایت مردم را به ترسیدن از الله وا میدارند. «فرعون در میان مردمش ندا داد که: ای قوم من، آیا پادشاهی مصر و این، جویباران که از زیر پای من جاری هستند از آن من نیستند؟ آیا نمی‌بینید؟ آیا من بهترم یا این مرد خوار ذلیل که درست سخن گفتن نتواند؟ چرا دستهایش را به دستبندهای طلا نیاراسته‌اند؟ و چرا گروهی از فرشتگان همراهش نیامده‌اند؟ پس قوم خود را گمراه ساخت تا از او اطاعت کردند، که مردمی تبهکار بودند. چون ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همگان را غرقه ساختیم. آنان را در شمار گذشتگان و داستان برای آیندگان کردیم.» [آیه ۳۲] 

شکست خوردن جالوت از داوود در قرآن به الله نسبت داده شده و به طرز مذهبی‌مأبانه‌ای نقل میشود: «چون با جالوت و سپاهش رو به رو شدند، گفتند: ای پروردگار ما، بر ماشکیبایی ببار و ما را ثابت قدم گردان و بر کافران پیروز ساز. پس به خواست خدا ایشان را بشکستند و داود جالوت را بکشت و خدا به، اوپادشاهی و حکمت داد، و آنچه می‌خواست به او بیاموخت و اگر خدا بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، زمین تباه می‌شد، ولی خدا بر جهانیان فضل و کرم خویش را ارزانی می‌دارد.»[آیه ۳۳] [۵۶]

خشونت علیه دیگر ادیان و «دشمنان» 
گرچه آیاتی در قرآن یافت می‌شود که تحمل دیگر ادیان را توصیه می‌کند و مثلاً از عدم اجبار در دین سخن میگویند اما این گونه آیات کاملاً در برابر آیاتی در قرآن که خشونت علیه دیگر ادیان را ترویج میکنند ناچیز به شمار می‌آیند. آیاتی که تماماً با روحیه جنگی و تئوری جنگ منطبق است: «هر جا که آنها را یافتید بکشیدشان و از آنجا که شما را رانده‌اند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است و در مسجدالحرام با آنها مجنگید، مگر آنکه با شما بجنگند و چون با شما جنگیدند بکشیدشان، که این است پاداش کافران.»[آیه ۳۴] به عقیده منتقدان، مشکل قرآن نه تنها تناقض آیات در جنگ و صلح است بلکه فراوانی بیش از حد آیاتی است که به خشونت با هدف رضای خدا، جنگجویی و سازش‌ناپذیری جنبهٔ قانونی داده‌است. خشونت در راه الله در قرآن هم عادلانه فرض شده‌است و هم توسط الله یا محمد بر مسلمانان تکلیف شده‌است: «جنگ بر شما مقرر شد، در حالی که آن را ناخوش دارید، شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.» [آیه ۳۵] در قرآن همواره جبهه جنگ بین دو طرف بصورت خوبی (ما) و شر (دیگران) تقسیم‌بندی می‌شود: «آنان که ایمان آورده‌اند، در راه خدا می‌جنگند، و آنان که کافر شده، اند در راه شیطان. پس با هواداران شیطان قتال کنید که مکر شیطان ناچیز است»[آیه ۳۶] در قرآن مسیحیان، یهودیان و «مشرکان» با برخوردهای سختی من جمله خشونت‌های عادلانه‌فرض‌شده مواجه میشوند: «و چون ماههای حرام به پایان رسید، هر جا که مشرکان را یافتید بکشید و، بگیرید و به حبس افکنید و در همه جا به کمینشان نشینید اما اگر توبه کردند و نماز خواندند و زکات دادند، از آنها دست بردارید، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است.» [آیه ۳۷] در قرآن جنگیدن از جانب الله پاداش به همراه دارد و خودداری از جنگ‌کردن تنبیهات شدیدی را در پی خواهد داشت.[۵۶]

قرآن و پیروان دیگر ادیان
قرآن و یهودیان 
در تمام آیات مکی، قرآن در همهٔ موارد مؤیّدِ خط فکر اعتقادی یهودیان و مسیحیان است. اولین نشانه‌های اصطکاک با یهودیان در قرآن در سال دوم هجرت آغاز می‌شود در حالی که مسیحیان همچنان مورد تایید و حتی ستایش قرار می‌گیرند. بعداً بنا به دلایلی بتدریج در آیه‌ها نشانه‌های انتقادی‌ای به یهودیان نمایان میشود[آیه ۳۸]. یهودیان به رباخواری (بر خلاف دستورات تورات)[آیه ۳۹] و به دستکاری در کتاب مقدس خود از طریق حذف برخی از قسمتهای آن[آیه ۴۰] متهم میشوند و بابت خطاهای گذشتهٔ خود مورد نکوهش قرار میگیرند[آیه ۴۱] روزه یوم کیپور یهودیان تبدیل به روزه ماه رمضان مسلمانان می‌شود و بیت‌المقدس جای خود را به مکه به عنوان قبله مسلمین میدهد[آیه ۴۲]. اما در نهایت با به وجود آمدن برخی مسائل میان محمد و یهودیان آیات قرآن جنبهٔ رویارویی و بعضاً جنگ‌طلبی به خود میگیرد. یهودیان در قرآن معمولاً به قبایل سه‌گانه یهود در زمان محمد یعنی بنی‌نضیر، بنی‌قینقاع و بنی‌قریظه اشاره دارد.[۵۸]


دوره اول، سازش
تا قبل از هجرت، محمد اسلام را جزئی از یهودیت و مسیحیت قلمداد میکرد و انتظار داشت او و یهودیان جبهه مشترکی علیه شرک قریشیان و دیگر اعراب تشکیل دهند. در تمام سالهای مکه محمد در آیین خود از پیوستگی آیینش با دو آیین گذشته سخن میگفت و از پرستش خدای ابراهیم و موسی حرف میزد. از همین رو شماری از آیین‌های یهودیان من‌جمله نیایش به سوی بیت‌المقدس، روزه روز کیپور (دهم ماه تشرین، روز عاشورا در اصطلاح عربی) و نماز نیمروز جزء آیین‌های مسلمانان قرار گرفته بود. همچنین در مورد احکام حلال و حرام نیز همچون نجاست خون و گوشت خوک و مردار احکام یهودیت تبعیت می‌شد. در این دوره عموماً آیاتی ارائه میشد که پا به پای تورات در ستایش بنی‌اسراییل سخن می‌گفت: «ما به بنی اسرائیل کتاب و علم داوری و نبوت عطا کردیم و از چیزهای پاکیزه و خوش روزیشان کردیم و بر جهانیان برتریشان دادیم»[آیه ۴۳] «و به آن مردمی که به ناتوانی افتاده بودند، شرق و غرب آن سرزمین را که برکت داده بودیم به میراث دادیم، و وعده نیکویی که پروردگار تو به بنی اسرائیل داده بود بدان سبب که شکیبایی ورزیده بودند، به کمال رسیدند»[آیه ۴۴] حتی این حُسن نیت تا هفته‌های اولیه هجرت به مدینه ادامه یافت: «ای بنی اسرائیل، نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم به یاد بیاورید و شما را بر جهانیان برتری دادم»[آیه ۴۵]«کسانی که ایمان آوردند و کسانی که آیین یهودان و ترسایان و صابئان را برگزیدند، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کاری شایسته کنند، خدا به آنها پاداش نیک می‌دهد و نه بیمناک می‌شوند و نه محزون»[آیه ۴۶] اما با وجود این، یهودیان یثرب به حُسن نیت محمد آن طور که انتظار داشت پاسخ نگفتند و (به نقل از تاریخ طبری) حتی وقتی که فهمیدند محمد عرب است و یهودی نیست اصولاً گفته‌هایش را باور نکردند. در ماه‌های اولیه مهاجرت، یک معاهدهٔ همکاری میان محمد و سه قبیله یهود منعقد شد[آیه ۴۷] به موجب این قرارداد، محمد در سالهای پیش از جنگ بدر که خطر حمله قریش به مدینه بود از بهودیان طلب پول کرد اما ایشان تنها در ازای پرداخت سود از سوی محمد، حاضر به این کار شدند. از سوی دیگر خودداری یهودیان از شرکت بی‌قید و شرط در جنگ‌ها علیه مشرکان نیز باعث بدبینی محمد نسبت به یهودیان شد. پس از این دوره کم کم لحن آیات قرآن در خصوص یهودیان تغییر میکند.[۵۹]


دوره دوم، عتاب خیرخواهانه 
در این دوره محمد با وجود برخی ناکامی‌ها و دلسردی‌ها، مایل نیست رشتهٔ روابط با یهودیان را به‌کلّی بُگسلد. در اینجا قرآن از یهودیان انتقاد می‌کند کما اینکه لحن آن حالت موعظه‌آمیزی در خود دارد: «[ای بنی اسراییل] و به آنچه نازل کرده‌ام و کتاب شما را تصدیق می‌کند ایمان بیاورید، و از نخستین کسانی که انکارش می‌کنند مباشید و آیات مرا به بهای اندک مفروشید و از من بیمناک باشید.»[آیه ۴۸] «به تحقیق موسی را کتاب دادیم و از پی او پیامبران فرستادیم و به عیسی بن مریم دلیلهای روشن عنایت کردیم و او را به روح القدس تایید نمودیم و هر گاه پیامبری آمد و چیزهایی آورد که پسند نفس شما نبود سرکشی کردید، و گروهی را دروغگو خواندید و گروهی را کشتید.»[آیه ۴۹] «از بنی اسرائیل آنان که کافر شدند به زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند، و این لعنت پاداش عصیان و تجاوزشان بود. از کار زشتی که می‌کردند باز نمی‌ایستادند و هر آینه بدکاری می‌کردند.»[آیه ۵۰] اما بتدریج برخورد یهودیان «محمد را واقعاً به خشم آورد»[۶۰] خصوصاً هنگامی که هیچیک از آنها داوطلب شرکت در جنگ بدر نشدند. همراه با تیرگی روابط محمد با یهودیان ماهیت آیات نیز تغییر کرد و حالتی یهودی‌ستیرانه به خود گرفت.[۶۱]
دوره سوم، دشمنی علنی [ویرایش]

آیاتی که در این دوره بیان شده‌است از جدایی قاطع یهودیان و مسلمانان حکایت می‌کند تا بدانجا که در سورهٔ بقره آیه ۶۵ از تبدیل‌شدن گروهی از یهودیان به بوزینه نقل می‌شود. یکی از نشانه‌های این جدایی تغییر قبله از بیت‌المقدس به مکه بود که بهودیان از آن به استهزا سخن میگفتند: «از مردم، آنان که کم خردند، خواهند گفت: چه چیز آنها را از قبله‌ای که رو به روی آن می‌ایستادند برگردانید؟ بگو مشرق و مغرب از آن خداست و خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت می‌کند.»[آیه ۵۱] در سوره‌های بعد نیز آیات چندی به نکوهش یهودیان می‌پردازد: «و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید. ولی آنها، آن را پشت سر افکندند؛ و به بهای کمی فروختند؛ و چه بد متاعی می‌خرند.»[آیه ۵۲] «(ولی) بخاطر پیمان‌شکنی آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن پیامبران به ناحق، و بخاطر اینکه (از روی استهزا) می‌گفتند: «بر دلهای ما، پرده افکنده (شده و سخنان پیامبر را درک نمی‌کنیم» رانده درگاه خدا شدند. آری، خداوند بعلّت کفرشان، بر دلهای آنها مهر زده؛ که جز عده کمی از آنها ایمان نمی‌آورند.»[آیه ۵۳] «ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را (از موردش) تحریف می‌کنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف‌نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد.»[آیه ۵۴] «یهود گفتند که دست خدا بسته‌است. دستهای خودشان بسته باد! و بدین سخن که گفتند ملعون گشتند. دستهای خدا گشاده‌است به هر سان که بخواهد روزی می‌دهد و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده‌است، به طغیان و کفر بیشترشان خواهد افزود ما تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکنده‌ایم هر گاه که آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت و آنان در روی زمین به فساد می‌کوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»[آیه ۵۵] «مَثل کسانی که تورات بر آنها تحمیل گشته و بدان عمل نمی‌کنند مثل آن خر است که کتابهایی را حمل می‌کند. بد داستانی است داستان مردمی که آیات خدا را دروغ می‌شمرده‌اند و خدا ستمکاران را هدایت نمی‌کند.»[آیه ۵۶][۶۲]


علم و قرآن 


تاریخ در قرآن 

داستان‌های تاریخی غیر عادی قرآن

عدم تطابق داستان‌های تاریخی قرآن (زنده ماندن ابراهیم در آتش، داستان قوم لوط، داستان قوم ثمود، داستان زاده شدن عیسای فاقد پدر و سخن گفتن او به محض تولد و...) با یافته‌های فعلی علوم تجربی، از موارد تعارض علم و قرآن است. علوم تجربی بر اساس یافته‌های حاضر از تحلیل برخی داستان‌های تاریخی ناتوانند. البته مسلمانان تمام داستان‌های غیرقابل توجیه از نظر عقلی را معجزات خداوند قلمداد می‌کنند.

 همچنین مفسرانی که نمی‌خواهند شاهد عدم تطابق فرآورده‌های وحیانی با یافته‌های انسانی باشند، داستان‌های قرآن را اسطوره‌ای- نمادین به شمار می‌آورند تا مسأله حل شود.

به نظر آنها قرآن، از اسطوره‌های رایج زمانه برای اهداف تربیتی استفاده کرده‌است.[۵۳] برخی از داستان‌های تاریخی مطرح شده در قرآن بدین شرح است:
طوفان نوح

جریان طوفان نوح اینگونه نقد شده که این مدعا با یافته‌های علمی اثبات نشده‌است. مطابق این یافته‌ها، عمر زمین بیش از پنج میلیارد سال است و زمان پیدایش حیات کمتر از یک میلیارد سال پس از پیدایش زمین است. طوفان نوح یکی از اسطوره‌های آدمیان اولیه بوده‌است. در یافته‌های حفاری ۱۹۳۴ قدیمی‌ترین کتاب دینی-مذهبی بشر، گیلگمش، که متعلق به پنج هزار سال قبل است به دست آمد. در این کتاب از طوفان جهانی یاد شده است[۶۳]. طوفان آن زمان (که بر اثر بارش باران تمام جهان زیر آب رود)، اینکه از تمامی حیوانات موجود در زمین یک جفت نر و ماده داخل کشتی شود و همچنین عمر نوح، از مصادیق عدم مطابقت داده‌های وحیانی با یافته‌های تاریخی‌- تجربی انسانی است‌. مفسران دینی گاه با برخی حدس‌های علمی و گاه با توسل به معجزه این موارد را پاسخ داده‌اند.[۵۳]

دو زمین‌شناس امریكایی به نام‌های William Ryan و Walter Pitman در سال ۱۹۹۸ م شواهد جدیدی كشف و منتشر كردند مبنی بر اين‌كه دریای سرخ در ابتدا یک دریاچه کوچک‌تر از اندازه فعلی و با آب شیرین بوده‌است. در حدود ۷۵۰۰ سال پیش به دنبال آخرین دوره یخ‌بندان و با گرم شدن ناگهانی زمین سطح جهانی آب دریاها به حدی می‌رسد كه دریای مدیترانه سر ریز شده و كانالی با سرعت چندین برابر آبشار نیاگارا به دریای سیاه ایجاد می‌شود که باعث بالا آمدن آب دریای سیاه با سرعت ۱۵ سانتیمتر در روز ـ کل بالا آمدن ۱۵۵ متر ـ و آب‌گرفتگی ۲۰ کیلومتر از ساحل دریای سیاه ـ به مساحت ۱۵۰٬۰۰۰ کیلومترمربع ـ و از بین بردن تمدن اطراف دریای سیاه می‌گردد. این دو این اتفاق را همان طوفان نوح دانسته کتابی در این مورد نوشته‌اند.[۶۴]

ابن وراق می نویسد : به نوح دستور داده شده، از هر حیوانی یک زوج به کشتی ببرد . مارگولیز و شوارتس[۶۵] حدس می زنند، در این دنیا 10 میلیون نوع حشره وجود دارد. آیا بردن و جای دادن 10 میلیون حشره در کشتی نوح امکان پذیر بوده است ؟ درست است که حشره جای زیادی اشغال نمی کنند، ولی حیوانات بزرگتر که چنین نیستند . بهتر است به این بحث نظری بیفکنیم . همان دانشمندان تخمین زده اند که در دنیا 5000 نوع خزنده ، 9000 نوع پرنده ، 4500 نوع پستاندار وجود دارد . آیا می توان در خیال به پندار نوعی کشتی پرداخت که بتواند 4500 نوع حیوان گوناگو را در خود جای دهند ؟ هر زوج از هر حیوانی، از مارها گرفته تا فیل ها، از پرنده ها گرفته تا اسب ها، از اسب های آبی گرفته تا گرگدن ها، در حدود 90000 حیوان را تشکیل می دهند . چگونه نوح توانست با شتاب به این همه حیوان دسترسی پیدا کند ؟ [۶۶]


زندگی یونس در شکم ماهی
بگفته قرآن:
« یونس از پیامبران بود. چون به آن کشتی پر از مردم گریخت، قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد. ماهی بلعیدش و او در خور سرزنش بود. پس اگر نه از تسبیح‌گویان بود، تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم و برفراز سرش بوته کدویی رویانیدیم و او را به رسالت بر صد هزار کس و بیشتر فرستادیم [آیه ۵۷] »


اکبر گنجی ادعا می‌کند هیچ مورخی وقوع این واقعه را تائید نکرده‌است. همچنین با توجه به گفته قرآن که «ماهی بلعیدش» و اینکه معده یک ماهی به اندازه‌ای حجم ندارد که انسانی در آن زندگی کند و علاوه بر آن هضم نشود و به اضافه اینکه امکانات زنده ماندن (اکسیژن و غذا) برای مدت چهل شبانه روز(در قرآن زمان نیامده) در معدهٔ ماهی موجود نیست، این گفتهٔ قرآن از لحاظ علمی مردود است.[۵۳]

داستان شکافته‌شدن رود نیل و غرق شدن فرعون در آن 
شکافتن دریا از طریق معجزهٔ خداوند، یکی دیگر از مصادیق تعارض علم و دین است که هیچ مورخ مستقلی هم وقوع آن را تأیید نکرده‌است.[۵۳] در قران آمده:
« و یاد کنید که دریا را برای شما شکافتیم و شما را رهانیدیم و آل فرعون را غرق کردیم و شما نظاره می‌کردید [آیه ۵۸] »

تبدیل انسان به حیواننوشتار اصلی: مسخ

در سوره مائده مومنان از دوستی با کفار و اهل کتابی که دین را استهزا می‌کنند، نهی شده‌اند:
« [اینان‌] کسانی هستند که خداوند لعنت‌شان کرده و بر آنان خشم گرفته و طاغوت را پرستیده‌اند و [خداوند] آنان را بوزینه و خوک گردانده است، اینان بدمنصب‌تر و از راه راست [از همه‌] گمگشته ترند [آیه ۵۹]. »


همچنین در سوره نساء آمده‌است:

« اگر ایمان نیاورید، ممکن است به کیفر پیشینیان مبتلا شده، به صورت بوزینه درآیید.[آیه ۶۰] »


همچنین مطابق آیات ۱۶۶- ۱۶۳ سوره اعراف و ۶۶- ۶۵ بقره، خداوند یهودیان را به دلیل ماهی‌گیری در روز شنبه به میمون تبدیل کرده‌است. تبدیل انسان به خوک و میمون، برخلاف انتظارات رایج علوم تجربی است. اگر قائلان به کلام الله بودن قرآن مدعیات قرآن را برتر از یافته‌های بشری بدانند، نیازی به تأویل این داستان ندارند. در آن صورت می‌توانند مانند ملاصدرا، طباطبایی، جوادی آملی این داستان را واقع گرایانه تفسیر کرده و مدعی شوند که خدا واقعاً یهودی‌ها را به دلیل ماهی‌گیری در روز شنبه و استهزای مسلمین، به خوک و میمون تبدیل کرده‌است.اما بسیاری از قائلان به کلام الله بودن قرآن، این داستان را تأویل می‌کنند. [۵۳]
شق‌القمر

نوشتار اصلی: شق‌القمر

بسیاری از مفسران این آیه را مربوط به قیامت می‌دانند نه واقعه شق القمر.

اشتباهات قرآن در ارجاع های تاریخ 


عیسی مسیح

حاملگی مریم به عیسی

قرآن از آگاه شدن مریم بوسیله فرشته جبرئیل که او با وجود باکره بودن، طفلی در شکم دارد و زاده شده عیسی از مریم باکره خبر می دهد .[آیه ۶۱] اگرچه داستان بالا هنوز مورد اعتقاد مسیحیان بنیادگراست، دانشمندان آزاداندیش مسیحی و بسیاری از مسیحیان در حال کنونی و حتی اسقف "دورهام" در انگلستان، دیگر داستان بالا را آنچنان که در انجیل آمده پذیرش نمی کنند و ترجیح می دهند به جای واژه باکره از واژه خالص را به کار برده و آنرا حمل بر یک عمل اخلاقی بدون سرزنش کنند . مارتین لوتر در سده شانزدهم با ایمان کامل اظهار داشت : ما مسیحی ها به سبب عقیده به اینکه این مریم مادر واقعی این طفل بوده و با این وجود باکره خالص باقی مانده، در نظر مردم دنیا احمق به نظر می آئیم . زیرا عقیده به این موضوع، نه تنها با خرد انسان همگونی ندارد، بلکه بر ضد فلفسه آفرینش خدا نیز می باشد که به آدم و حوا گفت : بارور شوید و تولید مثل کنید.[۶۷]

چارلز گیگن برت [۶۸] شباهت چشمگیری بین افسانه مریم باکره و افسانه رومی و یونانی را این گونه توصیف می کند : دانِه، دوشیزه باکره ای بود که هنگام گرفتن دوش آبی که از طلا ساخته شده بود، آبستن گردید و پرسیوس از او زایش یافت و نَنا در نتیجه خوردن یک انار آبستن شد و آتیس را به دنیا آورد. همچنین باید دانست که زایش مردان بزرگی مانند فیثاغورث، افلاطون و اگوستوس به نوع زایش غیر عادی نسبت داده شده و فرض کرده اند که مادران آنها بدون همخوابگی با مرد و یا نوعی دخالت خدا باردار شده اند ... [۶۹]


ابراهیم، اسماعیل و كعبه 
با وجود اینکه در قرآن آمده است که با اینكه در قرآن آمده ابراهیم و اسماعیل خانه كعبه را باز سازی نموده اند، ولی برخی محققین این فرضیه را رد می کنند :

به ما گفته شده است که ابراهیم در کلده زایش یافته است و فرزند یک کوزه گر تنگدست که با ساختن بت های کوچک گلی روزگار می گذرانیده، بوده است . کدام انسان خردگرائی می تواند باور کند یک پسر کوزه گر از 900 مایل بیاباه های غیر قابل عبور به مکه مسافرت کرده باشد.هرگاه او یک سردار پیروز می بود، بدون تردید می باید به یک کشور زیبائی مانند آسور رفته باشد و اگر آنگونه که فرض شده است، او یک انسان تنگدست بوده، نمی توانسته است بنیانگذار بک حکومت پادشاهی در یک کشور خارجی شده باشد [۷۰]

اینکه بگوئیم اعراب از نسل اسماعیل به وجود آمده اند، مانند آنست که باور داشته باشیم که فرانسوی ها نسل فرنکوس فرزند هکتور هستند[۷۱]

تردید نیست که ابراهیم، هیچگاه به مکه نرفته بود [۷۲]

مسلمانان بر پایه سنت های خود باور دارند که خانه کعبه، یعنی ساختار مکعب شکلی که در مکه واقع است، بوسیله ابراهیم و اسماعیل ساخته شده است . ولی هیچ مدرک تاریخی وجود ندادرد که این ادعا را ثابت کند . هور گرونج، در پژوهش های خود نشان داده است که محمد این داستان را از خود نوآوری کرد تا به دینی که می خواست بسازد، زمینه و مایه عربی بدهد و با این روش تحسین برانگیز، محمد دین مستقلی بوجود آورد و کعبه را با پیشینه های تاریخی و اعتقادی که مختص اعراب بود، وارد ساختار عقیدتی اسلام کرد


علم پزشکی در قرآن 


محل بارآمدن منی مرد


سورهٔ ۸۶ آیه‌های ۵ تا ۷ می‌گویند:[۷۴]
« پس انسان بنگرد كه از چه آفريده شده‌است؛ از آبی جهيده آفريده شده‌است‏؛ كه از ميانهٔ پشت [ستون فقرات] و سينه‏‌ها [استخوان‌های سینه] بيرون آيد. »


این آیه‌ها محل بارآمدن منی مرد را قفسهٔ سینهٔ مرد معرفی می‌کنند. درحالی‌که انسان امروزی از مدت‌ها پیش، محل بارآمدن منی مرد را نه قفسهٔ سینه، بل‌که خیلی پایین‌تر در جایی در لگن خاصره می‌داند.[۷۵]

بهاءالدین خرم‌شاهی مترجم و مفسر قرآن، در پایان قرآن ترجمهٔ خود به این آیه‌ها اشاره می‌کند. وی می‌گوید: «این آیات، به ویژه آخرین کلمهٔ آیهٔ آخر، معرکهٔ آراء مفسران، خصوصاً مفسران جدیدی است که می‌کوشند آن را با علم امروز تطبیق دهند. ... ترائب جمع است و مفرد آن تریبه به معنی استخوان سینه یا ترقوه است. [اما] بعضی از مفسران آن را قفسهٔ سینه و توسعاً قسمت پیشین بدن زن گرفته‌اند و بعضی دیگر از جمله محمد اسد (یکی از مترجمان قرآن کریم به انگلیسی) آن را به لگن خاصره ترجمه کرده‌اند.»[۷۴]

خرم‌شاهی با این توضیح نتیجه می‌گیرد: «باری اگر مترجم به لغت [لغت قرآن] وفادار باشد، ترائب را سینه‌ها یا استخوان‌های سینه ترجمه می‌کند. اما اگر به علم وفادار باشد، آن را به چیزی دیگر باید ترجمه کند.»[۷۴]


قرآن و پیش‌گویی

پیش‌بینی ایمان آوردن اهل کتاب

سورهٔ ۲۸ آیهٔ ۵۲ می‌گوید:۲۸:۵۲28:52 ۲۸:۵۲

« الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ »

« كسانی كه قبل از این، كتاب به ايشان داده‏‌ايم، آنان به این ایمان می‌آورند. »


این آیه پیش‌بینی می‌کند که اهل کتاب، یعنی یهودی‌ها و مسیحی‌ها به این دلیل که کتاب دینی مشابهی دارند، الهی بودن قرآن را خواهند پذیرفت و به دین اسلام گردن خواهند نهاد. برخلاف این آیه و پیش‌بینی، یهودیان مورد نظر در شبه جزیرهٔ عربستان آن روز، قرآن را نپذیرفتند و حتی جان و مال خود را در راه ترک نکردن دین یهودی و نصاری و پذیرش اسلام از دست دادند.[۷۶]

۲ نظر:

احســـان☺☺ گفت...

دوست گرامی بعضی از مسائل مطرح شده واقعا ضعیف و ابتدایی بودن و خیلیاشونم صرفا ادعا و بدون مثال، با همین دانش کمم در مورد قرآن یه سریشون رو بررسی کردم و توی روم قبلی بهش جواب دادم، امیدوارم بودم که مسائلی که واقعا واسه خودتون سوال بود و در موردش فکر کرده بودیت رو بحث کنیم ...

انسان سکولار گفت...

دوست من

از اول دبیرستان من قران را می‌خواندم تا پایان دوره‌ی دبیرستان

آنهم ترجمه‌ی فارسی

بعد آنهم نه به قصد کسب ثواب که جهت تدقیق در اینکه خدا می‌خواهد ما را بکجا ببرد با این مطالب

پس اگر از ویکپدیا اینجا کمک گرفته شده است به واسطه‌ی استفاده از منابع درج شده و دقیق بودن استنادات هست و بس

با این حال شما یکی از این ایرادات را جواب بدهید از نظر من کل قران تائید