در چهارچوب جمجمه

حقیقت نیازمند انتقاد است ، نه ستایش - نیچه

۱۳۸۹/۱۱/۰۶

مغالطه‌ی بزرگ

# تاریخ ایران
# جادوی مغالطه
# راز بزرگ


فکر می‌کنید می‌توان بدون زدودن تلقینات و جعلیات القاء شده به ما حقیقت را دید؟


  با علم به اینکه خانه‌ی A , B با هم همرنگ هستند کاری کنید که ذهنتان تحت تاثیر عناصر جانبی قرار نگیرد.


تا دروغ‌ها و عناصر جعلی ذهن را نزدائید نمی‌توانید حقایق را ببینید.


و اگر با واقعیت ذهن خود را آشنا کنید آنگاه می بینید که چقدر خطر نزدیک است.


می فهمید که :



به چه دلیل عده‌ای می‌خواهند با مسدود کردن اینترنت نگذارند کوس رسوائیشان زده شود
و
حقیقتی را در ایران دفن کنند

که باید تا دیر نشده باید با رسوا کردن ایشان ایران را نجات دهیم
سر نخ رسوائی امپراتوری ایشان در این سرزمین است
و سالهاست که می‌خواهند این مدارک را از بین ببرند


تلاش‌های ایشان برای تحریف حقایق کاملا  نشان از اهمیت این موضوع در سرنوشت بشر دارد

 حقایق تلخی که جدیدا مکشوف شده را هر چه زودتر بفهمیم بهتر است

رسوائی تاریخ ایران یک موضوع بین‌المللی است نه یک موضوع محلی

خواست ایشان بر اینست که این راز به هر قیمتی باید در ایران دفن شود و اگر لازم شود بخاطر آن هر کاری می‌کنند

همانطور که به بهانه‌ای احمقانه به عراق حمله کردند و تورات‌ها و آثار باستانی موجود در این کشور را از عراق خارج کردند این کار را با ایران هم خواهند کرد



۱۳۸۹/۱۱/۰۴

ريچارد فراي

# تاریخ ایران
# مستشرقین
# ایران و ایرانی

راز بزرگ باورهای ما


تاریخ بردگی انسان

دوستان عده‌ای می‌خواهند با مسدود کردن اینترنت نگذارند کوس رسوائیشان زده شود
و
حقیقتی را در ایران دفن کنند

ولی تا دیر نشده باید با رسوا کردن ایشان ایران را نجات دهیم
سر نخ رسوائی امپراتوری ایشان در این سرزمین است
و سالهاست که می‌خواهند این مدارک را از بین ببرند


تلاش‌های ایشان برای تحریف حقایق کاملا  نشان از اهمیت این موضوع در سرنوشت بشر دارد

 حقایق تلخی که جدیدا مکشوف شده را هر چه زودتر بفهمیم بهتر است

رسوائی تاریخ ایران یک موضوع بین‌المللی است نه یک موضوع محلی

خواست ایشان بر اینست که این راز به هر قیمتی باید در ایران دفن شود و اگر لازم شود بخاطر آن هر کاری می‌کنند

همانطور که به بهانه‌ای احمقانه به عراق حمله کردند و تورات‌ها و آثار باستانی موجود در این کشور را از عراق خارج کردند این کار را با ایران هم خواهند کرد



درست است که اندیشه‌ی ابراهیم در زمان خود اندیشه‌ای مترقی و موجب بوجود آمدن اخلاقیات انسان امروز بوده است عقایدی مبنی بر انصاف و نیکوکاری و پرهیز از دزدی و قتل که در زمان خود و در مقابل اقوام وحشی اندیشه‌ای مترقی بود اما به مرور این عقاید وسیله‌ای شد برای تفوق و سیادت عده‌ای بر مردم

و این افراد اندیشه‌ی یهودیان را وسیله‌ی رسیدن به اهداف خود نمودند یهودیانی که بر اثر یک ویژگی خاص سالها تاریخ و اعتقادات بشری را با خود داشتند.

این ویژگی مهم که باعث شد کسانی که به جهانبینی دیگری اعتقاد داشتند نتوانند در مواقع برتری بر این قوم آنها را نابود کنند این ویژگی خاص یهودیان بوده که صفت یهودی بودن از مادر به ارث برسد نه از پدر

این ویژگی استثنائی ریشه در اختلاف بین سارا و هاجر دو زن ابراهیم دارد سارا که از قوم ممتاز تری بود به هاجر که کنیزی مصری بود و فرزندش اسمائیل  حسادت می‌کرد تا جائی که ابرهیم را مجبور کرد اسمائیل و هاجر را به صحرای عربستان برده و آنها را ترک کند.

 معبدی که ابراهیم برای خدا درست کرد شد قبله‌ی فرزندان اسمائیل و فرزندان اسحاق (فرزند دیگر ابراهیم از سارا) همواره تلاش داشتند که خود را از فرزندان کسی که مطرود بود یعنی اسمائیل جدا ببینند و خود را  انسان‌های برتری می‌دیدند همان طور که مادرشان همواره در گوش ایشان می‌خواند که شما چون از من هستید برترید و فرزندان هاجر موجودات پستی هستند

پس رسم بر این شد که ملاک برتر بودن منتسب بودن به رحم برتر باشد و نطفه‌ی پدر نسب فرزند را تعیین نکند

همین رسم ایجاد شده بر اثر یک اختلاف ساده موجب شد که این قوم بتوانند خود را از تمام گردنه های تاریخ سالم عبور دهند



پورپیرا چه می‌گوید II

# تاریخ ایران
# پورپیرا


ما ایرانیان چنان دروغ به خوردمان دادند که تار و پود ما شده دروغ دروغ دروغ


و چون کودکانی که سکه‌ی آنها را از چنگش در می‌آورند و به جای آن یک خروس قندی می دهند سالها با انحراف تاریخ ما سرمان را کلاه می‌گذارند و اشیاء بسیار ارزشمند تاریخی ما را به یغما می‌برند و به جای آن تخت جمشیدهای نیمه کاره را بازسازی می‌کنند و ما را چنان ااز خود غافل می‌کنند که وقتی هم شخصی پیدا می‌شود که می‌گوید ای مردم بی خبر کجای کارید که داستان نه آنگونه است که می‌دانید سر شما را بد کلاهی گذاشته‌اند از فرط بلاهت و حماقت لجوجانه اصرار داریم که بگذار در خواب بمانم بگذار که من همین طور در خفت خواری در گرفتاری باشم اما نمی‌خواهم چشمانم را باز کنم و بفهمم چرا با این همه منابع این قدر گرفتارم


نمی‌خواهم بفهمم چرا این بلاها را سر من می‌آورند نمی‌خواهم بفهمم که می‌خواهند به کشور من حمله کنند تا تاریخ مرا که رسوائی آنهاست به یغما ببرند


نمی‌خواهم بفهمم که چرا آرزوی من شده اینکه دشمن به کشورم حمله کند


کلاهی که سر مردم خاورمیانه و بخصوص ایرانی‌ها گذاشته شده از توصیف برون است و اگر در بجنبیم برای سر پوش گذاشتن به این رسوائی ایران را بمباران خواهند کرد که این موضوعات در هیاهوی جنجال‌ها گم شود تا کسی نفهمد چگونه بر اساس داستانهای الواح گلی پیشینیان ما کتاب‌های مقدس مردم را نوشتند و ایشان را به بردگی گماردند با ادعای اینکه خدا در دنیائی دیگر جبران بدبختی ایشان را خواهد کرد


بیدار شوید بیدار شوید هیچ بعید نیست چون این اسرار یک گوشه‌ی حکومت ما را هم لرزان خواهد کرد حکام ما هم تن به این دروغ بدهند


امید که بفهمند صلاح همه در حقیقت است و بس و ایشان هم ناخواسته آلت دست دشمن شدند و بفهمند ظلمی بزرگتر از مخفی کردن حقیقت از مردم نیست



اما نمی‌توان به ایشان امید داشت و باید تا ارتباطی با جهان باقی است


دنیا را از این راز مهم آگاه کنیم



^^^^^^^^^^^^^^^^
من نه پورپیرا می شناسم و نه حتی کوچکترین کامنتی برای ایشان داده یا گرفته ام 

اساسا از بغض و عقده‌ای که در وبلاگ‌های ایشان از سوی اقوام غیر پارس
عامل ناسزا گوئی و نفرت پراکنی است  متاسف هستم

اما حرف حق هر چه تلخ باشد باید دانست که اگر چشم بر آن ببندیم خودمان را به تباهی کشانده‌ایم

من تمام مطالب زیر را با ذهنی کاملا باز و رها از بغض‌ها و کینه‌ها درست و صحیح یافته‌ام


×××××××××××××××××××××

مروری بر فحوای مجلدات هشت گانۀ « تأملی در بنیان تاریخ ایران » 
نویسنده ناشناس
به سال 1379 ه . ش ، اولین جلد از مجموعه آثار هشت گانه ای با عنوان « تأملی در بنیان تاریخ ایران » ، به قلم آقای ناصر پورپیرار ، در کتابفروشی ها خودنمائی کرد که تاریخ ایران و شرق میانه و حتی جهان را از آن دیدگاه متعارف و کلیشه ای نمی دید و از منظری دیگر بدان می نگریست . برآورندۀ کتب موصوف ، پیرامون ظهور هخامنشیان و شخص کورش و دیگر اجزاء آن سلسله ، سخنی دیگر می گفت ؛ اثبات کرد که تخت جمشید بنائی ساخته نشده و به اتمام نرسیده بوده است ؛ آشکار نمود که کتیبه های منتسب به پادشاهان اصطلاحاً ساسانی ، در اضلاع و جبال فارس ، نوکنده اند ؛ بنی امیه را به شکلی دیگر تعریف کرد ؛ شیعه را به لونی دیگر دید ؛ غدیر را به قامتی متفاوت تفسیر نمود ؛ کشتار و قتل عام انسانی « پوریم » ، در 2500 سال پیش ، توسط یهودیان ، که به سبب آن ایران به درازای 22 - 20 قرن ، دیگر ایران نشد و نبود را پیش کشید و علل العلل عقب ماندگی شرق میانۀ نامدار معرفی کرد ؛ سر اندر کار کاروانسراها و حمام ها و پل ها و مدارس و مساجد و مصلاها و ... گذاشت و اثبات کرد که عمدۀ ایشان ، 1000 سال با طلوع اسلام فاصله دارند و عملاً اگر به دارائی های موجود بنگریم ؛ توشۀ اندکی از دوران ماقبل از اصطلاحاً صفویه در ایران می توانیم برچینیم و ... . 

۱۳۸۹/۱۱/۰۲

حكيم ابوالقاسم فردوسي

# تاریخ ایران
# ادبیات فارسی




چگونه در حالی که ما خودمان از تاریخ دقیق تولد پدر پدر بزرگمان خبر نداریم چنین اطلاعات دقیقی از شخصی در هزار سال پیش ممکن است و مستند به چیست؟


از منابع مورد تردید قرار گرفته :

حكيم ابوالقاسم فردوسي

فردوسي استاد بي همتاي شعر پارسي و بزرگترين حماسه سراي ايران است. اهميت فردوسي در آن است چه با آفريدن اثر هميشه جاويد خود، نه تنها زبان ، بلكه كل فرهنگ و تاريخ و در يك سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ايراني را جاودانگي بخشيد و خود نيز برآنچه كه ميكرد و برعظمت آن ، آگاه بود و مي دانست كه با زنده نگه داشتن زبان ويژه يك ملت ، در واقع آن ملت را زندگي و جاودانگي بخشيده است .

بسي رنج بردم در اين سال سي
عجم زنده كـردم بديــن پــــارسي

فردوسي در سال 329 هجري برابر با 940 ميلادي در روستاي باژ از توابع طوس در خانواده اي از طبقه دهقانان ديده به جهان گشود و در جواني شروع به نظم برخي از داستانهاي قهرماني كرد. در سال 370 هجري برابر با 980 ميلادي زير ديد تيز و مستقيم جاسوس هاي بغداد و غزنين ، تنظيم شاهنامه را آغاز مي كند و به تجزيه و تحليل نيروهاي سياسي بغداد و عناصر ترك داخلي آنها مي پردازد.

۱۳۸۹/۱۰/۲۹

با گرد آفرید

# تاریخ ایران
# پورپیرا
# گرد آفرید

گرد آفرید عزیز عزم خود را جزم نموده تا با مباحثه‌ای همه جانبه‌ هجمه‌ای که استاد پورپیرا به تاریخ این مرز و بوم کرده دفع کرده و یک تنه کاری را که بزرگان تاریخ این کشور در آن درمانده‌اند به سامان رسانده و به جای ناسزا با منطق و استدلال مشت محکمی بر دهان یاوه گویان زده و جمعی را از نگرانی بدر آورد!

من به شخصه از این اعتماد به نفس ایشان تقدیر کرده و تلاش می‌کنم این حمله‌ی موشکی را تا زمانی که کلاهک موشک‌ها منطق باشد نه مغلطه پاسخ گویم. والبته این مباحثه را طبق خواست ایشان "موشک جواب موشک تلقی نمی‌کنم"

شروع این بحث را در اینجا خواهید دید رستم‌های پوشالی


انسان سکولار گفت:

دوست خوبم






با کمال احترام من معتقدم شما هم مانند تمام کسانی که فقط ناسزا در جواب استدلال‌های ایشان ارائه می‌دهند حتی یک صفحه از مطالب ایشان را نخوانده‌اید

اما من نمی‌خواهم این زحمت را به خود هموار کنیدشما اگر واقعا اعتقاد دارید که: "در گذشته نباید زندگی کنیم اما باید گذشته وتاریخمان را حفظ کنیم وبه درستی بشناسیم تا با توشه ای پر راه آینده را پی گیریم" و ادعای شما در اینکه می‌گوئید :" من خیلی سعی کردم بی طرف فکر کنم. هم نظرات پورپیرار را خواندم و هم نظرات مخالفان" صادقانه است پورپیرا را فراموش کرده و این سئوالات را پاسخ گوئید بدون اینکه اهمیتی بدهید پرسشگر اسمش چیست و چه سوابقی دارد



سئوال اول



(در اصالت شاهنامه)

اگر شاهنامه نوشته‌ی تحریر شده در هزار سال پیش می باشد

1- چگونه قبل از اینکه خط عربی کامل شده باشد و اساسا نقطه داشته باشد و حروف آن کامل شده باشد فردوسی با یک زبان دیگر (فارسی) با چهار حرف اضافه (گ.پ.چ.ژ) دیوان اشعارش را نوشته

آیا معجزه‌ای او را از مسیر تکامل خط عربی جلوتر انداخته؟

2- حال ایشان این دیوان طویل را بر روی چه متریالی و با چه وسیله‌ای و با چه جوهری نوشته است؟

آیا با خودکار بیک بر روی یک دفتر دویست برگ نوشته یا با یک قلم نی و جوهر پست انار روی صدها پوست آهو دباغی شده؟

3- چگونه فردوسی هزار سال پیش چنین کتابتی می کند ولی تا کنون ما هیچ نوشتاری چه روی پوست چه روی استخوان و چه روی هر چیزی غیر از لوح گلی و سنگ با قدمتی بیش از پانصد سال جز پاره نوشته‌های قران نیافته‌ایم؟

سئوال دوم

محوری ترین ادعای پورپیرا مبتنی بر رخداد پوریم است

۱۳۸۹/۱۰/۲۴

مقابله با ظهور منجی!

# تاریخ ایران
# آخرالزمان
# از دیگران



تصویرسازی از مردم ایران به عنوان کسانی که منتظر منجی هستند و ایجاد این باور که ایران حمله ای اتمی را بر علیه متحدین آمریکا در منطقه و بخصوص اسرائیل انجام خواهد داد آخرین قدم قبل از برداشتن قدم نهائی در سناریوی اشغال ایران می باشد که اینجا یک نمونه از آن را می بینید
نباید چشمان مان را به حقایق ببندیم حمله ی آمریکا به ایران برای ما بسیار خسارت به بار خواهد آورد و احمقانه است اگر چشم امید به آمریکا برای حل مشکلات خود داشته باشیم.

باید تا دیر نشده درک شود این دروغ پردازی ها در مطبوعات غرب برای چیست؟

فراموش نکنید که حمله ی آمریکا به عراق نیز یک بلف تلقی می شد

*************


چه چيزي احمدي‌نژاد را بر مي‌انگيزد؟
خلاصه

مطلب حاضر ترجمه‌ي مقاله‌اي است كه در شماره‌ي جديد مجله‌ي Good News Magazine چاپ شده است. اين مطلب به بررسي نيرويي كه باعث مي‌شود احمدي‌نژاد رييس جمهوري ايران در معادلات سياسي به مرد فاتحي تبديل شود پرداخته است. سپس به بررسي باور انتظار و تأثير آن در انقلاب ايران پرداخته است. و پس از آن مسأله اسراييل و سخنان احمدي‌نژاد در مورد نابودي آن را مطرح كرده و به بررسي نمونه‌هاي تاريخي اين اقدام پرداخته و رييس جمهور ايران را با هيتلر مقايسه كرده است. پس از بررسي تاريخي موضوع، نتيجه مي‌گيرد كه خداوند احمدي‌نژاد را محو خواهد كرد!!! و بدين وسيله مسيح بازخواهد گشت. آن گاه به مقايسه قدرت غرب و اسلام پرداخته و اسلام را جنگ‌طلب و شر معرفي كرده است كه نهايتاً در نبرد آرماگدون از بين رفته و مسيح بر زمين حكمفرما خواهد شد. با هم اين مطلب را مي‌خوانيم.  صفر حبیبی مشکینی




اصل مقاله را مي‌توانيد در اين آدرس بخوانيد:   http://gnmagazine.org/issues/gn65/ahmadinejad.htm



چه چيزي احمدي‌نژاد را بر مي‌انگيزد؟

Good News Magazine

رييس‌جمهور ايران مصمم به گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي است و اخيراً تهديد به محو اسراييل از روي زمين‌ كرده است. در غرب او را به صورت مردي‌ ديوانه مجسم مي‌كنند، اما تعداد كمي هستند كه به نيرويي كه پشت سر اين مرد پيروز است،‌ پي مي‌برند.



دركش سخت است، اما آيا پسربچه‌ي 5 ساله‌اي كه بيش از 11 قرن پيش ناپديد شده است، باعثي براي نبرد هسته‌اي بعدي خواهد بود؟

طرفداران اسلام شيعي معتقدند كه رهبري دين اسلام از محمد به دامادش و سپس در مجموعه‌اي از نوادگانش ادامه يافت. شيعه هر كدام از اين جانشينان را «امام» مي‌نامد كه معادل عربي «رهبر» مي‌باشد.

دوازدهمين اين امامان در سال (868) يا (869) ميلادي متولد شد. چند سال بعد، در سال (874)، بدون اين كه هيچ نشاني از او باقي بماند ناپديد شد، و پاياني براي دودمان محمد بود. شيعيان معتقدند كه اين پسر، يعني امام دوازدهم، زنده است، «زماني كه پنج ساله بود به ندرت در انظار ظاهر مي‌شد و دير يا زود ظاهر خواهد شد... تا جهان را از شر برهاند.» (ماتياس كونتزل، «فرزند انقلاب غلبه مي‌كند: اهريمنان احمدي‌نژاد»، نيو ريپابليك، 24 آوريل)

برخي او را مهدي مي‌نامند، كه به معناي «هدايت‌شده‌ي الهي» مي‌باشد. در جهانبيني شيعه ـ كه غالباً در ايران و عراق حضور دارند ـ «حاكميت مشروع اسلامي تنها با ظهور امام دوازدهم تحقق خواهد يافت.» همان گونه كه مسيحيان به انتظار دومين بازگشت عيسي مسيح براي تأسيس پادشاهي الهي در زمين هستند، مسلمانان شيعه در انتظار بازگشت مهدي هستند تا اسلام را غالب گرداند و آن را به عنوان تنها دين در سرتاسر زمين حاكم گرداند.

۱۳۸۹/۱۰/۲۲

پورپیرا چه می‌گوید؟ I


# تاریخ ایران
# پورپیرا
# پوریم
# مساجد ایران
# اسلام و ایران
#  الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت


در این سری مقالات ادعاهای استاد ناصر پورپیرا را بدون حاشیه‌ها و انحرافاتی که ایشان گرفتار آن شده‌اند مطرح می‌کنم چرا که این حقیقت که عده‌ای ترک و کرد و عرب ایرانی عمری تحقیر غیر منصفانه‌ی متحمل شده از ایرانیان به اصطلاح فارس را با تمسخر تاریخ مجعول ما و با سوء استفاده از نتیجه‌ی تحقیقات ایشان می‌خواهند تسکین دهند نباید عامل غفلت ما از حقیقت شود چرا که به جز حق‌جوئی بی اطلاعی از اصل تاریخ موجب عدم درک صحیح ما از رویدادهای پیرامون خودمان خواهد گردید.

از طرفی لحن استاد به دلیل عمق فاجعه لاجرم طنز تلخی دارد که شایسته‌ی نگاه علمی نیست و باید از اصل کلام ایشان پالایش شود تا بهتر بتوان ادعای ایشان را بررسی کرد.

اما شاید کل ادعای ایشان را در این چهار فراز بیان کرد


1- از آن جا که وسعت نسل کشی یهودیان، در ماجرای پلید پوریم، سرزمین ایران راکاملا از سکنه خالی کرده بود، پس از ظهور اسلام، این سرزمین با ورود مهاجرینی از تمام همسایگان و از همه سو، به تدریج دارای کلنی های کوچک انسانی شد که کم ترین پیوند بومی با ایران کهن نداشتند و از مراتب و مناسک و فرهنگ و زبان و پوشش و باورهای پیشین سرزمین های اصلی خویش پیروی کرده اند. 

در این جا عمده ترین سئوال هویت شناسانه می پرسد

کدام یک از مجموعه های زیستی پراکنده در سراسر ایران، در موقعیت های نخستین و کنونی و به چه دلیل و نشانه و تشابه، دنباله ی بومیان ایران کهن اند و چه همخوانی ماهوی در تولید و فرهنگ، میان ساکنان پس از اسلام و اقوام ماقبل پوریم وجود دارد؟

2 - رشد کمی و کیفی این مهاجر نشینان، تا حدودی که با شرایط و فرامین و فرمول های شهر نشینی منطبق شوند و زیر بنای ضرور برای تجمع در مقیاس تولد یک شهر را در جغرافیای متنوع هر منطقه فراهم آورند، نیازمند گذشت قرن ها بوده است.

اثبات تعلق این کلنی نشینان به دین اسلام، از آن که با تردید های موجهی، جز در خوزستان در هیچ حوزه ی دیگری مساجد اولیه و ابتدایی و خشتی را نیافته ایم، مستندات لازم را ندارد و منطقا نیز پذیرفتنی نیست، زیرا طبیعتا کلنی های تبلیغی مسلمین، برای انتقال مفاهیم قرآن به این همه تجمع غیر همگون و با زبان ها و دیگر ظرایف گونه گون، در زمنان اندک موفقیتی نداشته اند.

مورخ می پرسد در حوزه هایی که یک مسجد کوچک محلی نیافته ایم، ظهور و وجود این همه مفسر و مورخ و فتوح و سیره نویس مسلط به فرهنگ اسلامی و انبوهی کارشناس آگاه از همه چیز ایران پیش از اسلام، که ابن ندیم بر می شمارد، چه گونه قابل پذیرش است؟



3- از آن که در تابلوهای کنونی پذیرفته شده نیز، قدیم ترین مسجد جامع بنا شده در حوزه ی جغرافیایی کنونی ایران، متعلق به قرن چهارم و پنجم هجری است، پس با در نظر گرفتن زمان لازم برای بنای مسجدی بزرگ، اثبات وجود یک شهر مسلمان نشین، که در حد نیاز به مسجد جامع رشد کرده باشد، پیش از آغاز قرن پنجم ممکن نیست، چنان که بقایای یک بنای اشرافی غیر حکومتی و غیر مذهبی را، که نشان از تورم و انباشت ثروت و پدید آمدن قشر برگزیده ای که تظاهر به تمول کند، تا حوالی صفویه، یعنی قرن دهم و یازدهم هجری، در سراسر ایران نیافته ایم. 



مورخ می پرسد اگر ایران دوران نخست اسلامی را بازساخته ی پس از برش ویرانگر و بنیان بر افکن پوریم نیانگاریم، آن گاه چه عاملی، اقوامی هفت هزار ساله را، از معرفی حتی یک خانواده ثروتمند که بقایایی از علاقه مندی های خود باقی گذارده باشد، عاجز کرده است؟


4- و مهم تر از همه این که اگر زبان رسمی و اجباری کنونی، موسوم به فارسی، از الفبای عرب بهره می برد، که رسوخ فرهنگ و توانایی نگارش آن، چنان که نمونه های به جا مانده و اطلاعات کنونی القا می کند، در قرون میانی اسلام محرز و مسلم است و نمی تواند نمونه ی پیش از اسلام داشته باشد، پس زبانی می شود فاقد بنیان های تاریخی بومی و کهن، زیرا پیوند تمام اجزاء آن، با توانایی های زبان عرب، در لغت و دستور بیان و حرف نگاری، خود تدارک پس از اسلام و پس از گذشت قرون متوالی اسلامی آن را غیر قابل مجامله می کند.

پرسش بزرگ در این ورودیه چنین طرح می شود که مهاجران به نوارهای تجمع اطراف ایران، هر یک با چه زبانی سخن می گفته و با چه خطی می نوشته اند؟

................................


ایشان در پاسخ این سئوال مدعی هستند که تمام ملیت و اسلام موجود در ایران ناشی از تلقینات و جعلیات یهودیان است

اگر سخن ایشان را درست بپنداریم که تا کنون حتی در یک مورد ردیه‌ای منطقی بر نظرات ایشان نیافته‌ام

پس براستی چه داستان خنده‌داری می‌شود الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت حاصل از یک ملیت و مکتب سراسر یهودی ساز موضوعی که امروزه بحث روز است و مرا بشدت نگران خود کرده و نیمی از دلیل تمرکز من روی این موضوع بدین دلیل است


.

۱۳۸۹/۱۰/۲۱

ژیژک و ایران


# ایران
# ژیژک
# جنبش سبز
# برزو غریب






نوشته‌ی برزو غریب

اسلاووی ژیژک بخاطر پرسرو صدا، خیره کننده و احتمالا خطرناک بودن فرضیه هایش به الویس پریسلی تئوری اجتماعی معروف شده است
وی با اشاره به ابعاد متفاوت وقایع اجتماعی به جمع بندیهای جدیدی میرسد


ژیژک :

 اینطور نیست که بگوییم سرمایه داری یعنی امپریالیسم غربی 

دیگر اینطور نیست ، غرب دارد از هیولای ساخته ی خود شکست میخورد 
امروز سرمایه داری یک ماشین جهانی است که با همه ی مذهب کار میکند.
این دیگر یک دوراهی نیست برای انتخاب مابین دموکراسی غربی و یا بدبختی 
یک راه سوم هم بوجود آمده است 

شما ایرانیها حواستان هست که جنبش اعتراضی که در ایران به راه افتاد، و آن انفجار دموکراسی حتا در غرب قبل تصور هم نیست .
به ما حسادت نکنید، در آن لحظه شما از تمام تاریخ چند دهه ی اروپا دموکراتیک تر بودید

ژیژک مصاحبه ی خود را اینطور به پایان میبرد که به کشورهای ثروتمند امیدی ندارد و به کشورهای فقیر هم همینطور
اما در کشورهای میانه مثل اروپای شرق و ایران ممکن است در آینده فرمهای اجتماعی جدیدی شکل بگیرند


۱۳۸۹/۱۰/۱۹

رستم‌های پوشالی

# تاریخ ایران
# ناصر پورپیرا 
# روشنفکری

نامه‌ی زیر را نویسنده با این ادعا برای وزیر سابق ارشاد نوشته که شاهنامه را  توطئه‌ای"به قصد دامن زدن به ستیزه های قومی و افتخار تراشی باسمه ای برای تجزیه طلبان فارس" نگاشته شده  "توسط لابی های یهود" دانسته و آنرا نه گزارشی از واقعیت که تماما داستان و نوشته شده در قرن اخیر می داند

شاهنامه‌ای که براستی مهمترین ستون ادبیات ایران است و کهن بودن و غنی زبان فارسی را مستند به آن می‌کنند  و بدون آن تاریخ ایران بدون هیچ پشتوانه‌ی معنا داری می‌شود






نمی‌توان خود را انسان روشنفکری دانست و براحتی از کنار این نامه گذشت و ندانست که معنای ادعای ایشان چیست؟


ادعای ایشان به چالش کشیدن گوشه‌ای از هویت ایرانی ماست که هرگز بدون این ضلع اساسی نمی‌توان ماهیت ایرانی بودن خود را واژگون و کاملا قابل  تجدید نظر ندانیم


به عبارت دیگر اهمیت شاهنامه از هر اثر دیگری در هویت دادن به ملتی به نام ایرانیان و به طبع آن زبانی به نام فارسی بیشتر است پس مخدوش  شدن آن اساس هویت ایرانی را مخدوش و بر ما واجب می‌کند دوباره به ریشه‌ی وجودی ملتی به نام ایرانیان بپردازیم


این نکته را بگویم که این موضوع برای من  برعکس آقای پورپیرا موضوع فارس‌ها در تقابل ترک‌ها و کرد‌ها و لرها و ..... نیست و از نظر من تمام این اقوام هر چند زبان مادری‌شان فارسی نباشد اما هویت خویش را تا کنون از ایران می‌گرفتند و اگر به دلیل تفاخر احمقانه‌ی عده‌ای در این موضوع خودشان موضع دیگری دارند به نظر من سطحی نگری ایشان است چون بدرستی عمق تاثیر این ادعاها را در آینده‌ی کشور نمی‌دانند و به شکل بچه‌گانه‌ای موضوع را مستمسک تلافی کردن رنج تحقیری کرده‌اند که بی دلیل از فخر فروشی بی منطق عده‌ای تحمل کرده‌اند


پس باید 





  • یا پاسخی منطقی و شایسته به ادعاهای ایشان در این نامه بدهیم


  • یا بپذیریم که با رندی و حقه بازی می‌خواهیم نان فریب مردم را بخوریم


  • و یا بپذیریم که بی اطلاعی از تاریخ ایران و نداشتن اصالتی شایسته باعث شده که تا ده کوره‌هایمان وسعتی یافته و شهرکی شده به دنبال کسب هویتی دهان پر کن هر چرندی را به عنوان تاریخ پذیرفته‌ایم و تاریخمان چون رستم‌مان پوشالی است

شما کدام رویه را پیش می‌گیرید؟

آینه چو نقش تو بنمود راست   خود شکن آینه شکستن خطاست


نامه سرگشاده ناصر پورپیرار به وزیر فرهنگ و ارشاد

جناب آقای صفار هرندي، سلام عليكم.

مردم ايران، دين و مسلك و دولتی را گزیده اند که معيار و ملاك صحت و سقم امور را، آزادگی و حقيقت طلبي می دانند، حق را به سیاست مداران و صلاح گروهی نمی فروشند و از جایگاه خویش خارج نمی شوند.

سخنان شما را در مراسم بزرگداشت مقام فردوسي و به حقیقت در مراسم به اوج رسانی کتاب شاه نامه شنيدم و همراه با دیگر اصحاب خرد، احساس شرمندگی کردم

۱۳۸۹/۱۰/۱۵

اعدام در اعدام

# مجازات اعدام
# فرهنگی
# فانتزی
# ما از منظر یک نمی
# خاطرات نمخحک



توجه کنید که مسئولیت درستی یا نادرستی مطالب به عهده‌ی مرحوم نمخحک می‌باشد

تهران فقصسبه سوم ماه تطقغاع سال 23567 بعد از مهاجرت آخرین ناتولیائی به نم

امروز توی روزنامه خواندم قرار است در حضور مردم یک نفر را اعدام کنند 

اعدام یعنی دولت  یک نفر را با یک طناب به قسمی از گردن آویزان می‌کند که نیروی وزنش باعث هر چه محکم‌تر شدن حلقه‌ی آن طناب که دور گردن معدوم قرار دارد  شد به طوری که بر اثر یکی از عوارض زیر دچار مرگ مغزی شود:

- قطع نخاع و پارگی عروق گردن
- انسداد مجاری تنفسی و خفگی

به محل رفتم و دیدم خانواده‌ی معدوم هم حضور داشتند و معدوم جلوی آنها و بعد از اشاره‌ای به هم مبنی بر وداع و خداحافظی  اعدام شد گویا بعد از طی تشریفاتی  جنازه‌ی او را تحویل خانواده‌اش می‌دهند که بروند و مراسم تدفین برایش بگیرند و با احترام بشورند و کفن کرده و دفن کنند و برای او مانند همه  اعلامیه چاپ می‌کنند و مجلس ختم و عزاداری برایش برگزار می‌کنند.

در مورد معنای مراسم دفن و عزا داری در نوشته‌های تحت عنوان فرهنگ زمینی توضیح داده‌ام.

۱۳۸۹/۱۰/۱۴

بگومگو با محمدعلی رامین در نمایشگاه قرآن

بگومگو با محمدعلی رامین در نمایشگاه قرآن
من از لحظه‌ای آقای رامین را دیدم (در برنامه‌ی راز) بقدری ناراحت شدم و احساس بدی بهم دست داد که در وصف نمی‌گنجد
همیشه احساس من بهم درست گفته الا در مورد احمدینژاد
نمی‌دانم شاید آن هم درست بوده!!!
به هر حال عزل آقای رامین را بزنید به حساب ولایت فقیه تا بعد ببینم حساب ایشان چه می‌شود

۱۳۸۹/۱۰/۱۲

زندگی در پایان دوران‌ها


# ولایت فقیه

# سیستم جکومت 
# بحران دموکراسی

دوست خوبم برزو را باید بشناسید
دوستی که 99  درصد کامنت‌های این وبلاگ را گذاشته است.
بدون تردید اگر همراهی او نبود من از ادامه‌ی کارم در این وبلاگ دلسرد می‌شدم.
الطاف او با نقد و ایجاد بحث در مورد موضوعات مطروحه به من به حد نهایت می‌رسد
گرچه موضوعات بس سترک با سکوت وی مانند سایر خوانندگان روبرو می‌شود ولی اینکه ایشان تا این حد با من همراهی دارد برایم بس مغتنم است.
به هر حال وجود ایشان به من ثابت می‌کند خوانندگان من می‌دانند که من پیامی دارم و بیهوده وقت خودم و شما را در این وبلاگ تلف نمی‌کنم.
در همین مسیر به لطف برزوی عزیز و با اشاره‌ای که ایشان در پست "جمهوری اسلامی جواب بده!!!"  به کلیپ‌ زیر داشتند من با نظری آشنا شدم  که دلگرمی بزرگی بود برایم تا بتوانم بحث نظام مطلوب را برای کشورمان به جد مطرح کنم.




این نوشتار را با تمرکز روی نقاط ضعف دمکراسی غربی بخوانید.




تشکر فروان از برزوی عزیز که زحمت ترجمه‌ی عالی این کلیپ را کشیده اند.






بر فراز معصوم بودن!

# فرهنگ و ادبیات ایران
# مجعولات تاریخی و ادبی

مواردی بسیاری برایم مکشوف شده مبنی بر جعلیات فراوانی که در تاریخ و فرهنگ کشور مبنای کار ادبا و مورخین و مفسرین قرار گرفته است و هیچ کشوری در دنیا یافت نمی‌شود که چنین مذبوحانه مورد هجوم اطلاعات غلط در مورد تاریخ و ادبیات خود باشد.

فقط برای من سئوال است که این بی ریشه بودن و بی مایه‌گی ما بوده که زمینه‌ی قبول هر چرندی را به عنوان حدیث و تاریخ و ادبیات ما را فراهم کرده یا علاوه بر آن این مجعولات کاملا عامدانه وارد فرهنگ ما شده است.

تعلل من هم در افشای آنچه از نتیجه‌ی تحقیقات استاد پورپیرا حاصل می‌شود به دلیل اینست که چون ایشان را در پاره‌ای موارد دچار انحراف می‌بینم تلاش می‌کنم تا مطلبی را به طور کامل تقدیق نکرده‌ام آنرا نقل نکنم

وقتی ملتی تمام آنچه روز و شب به خوردش میدهند چرندیات باشد معلوم است که از ادیسون هم حدیث در می‌آورد آنهم بالا رفتن از یک چیز نا معلوم با داشتن معصومیت که خود به نظر غایت بالا رفتن به نظر می‌رسد


هیچ چیز در جهان به اندازه‌ عفت و عصمت زن را بالا نمی‌برد. (توماس ادیسون)!!!
نمی‌توانیم بر چرندیات اطراف‌مان آینده‌ی خود را بنا کنیم! نمی‌شود!






.

۱۳۸۹/۱۰/۱۱

ما از منظر یک نمی

# فرهنگ
# فانتزی
# نمکخ‌ها

زمانی که فضاپیمای نمخحک پیر هنگام فرود در سیاره‌ی نم با یک سفینه‌ی امدادی که در حال ماموریت و با استفاده از پروتکل اورژانس در استاندارد فوق سرعت حرکت می‌کرد برخورد کرد همه‌ی اهالی سیاره‌ی نم فهمیدند که تا تمام سفینه‌های موجود در ماموریت‌ها اکتشافی خارج از کهکشانی از ماموریت بر نگردند نمی‌توانند اجازه‌ی استفاده از پروتکل‌های جدید ناوبری را برای سفینه‌های موجود در ناوگان ترابری نم را به ناوبران بدهند چرا که بسیار غیر قابل قبول است یک نمکخ بعد از یک ماموریت اکتشافی به خاطر بی اطلاعی ازپروتکلی که جدیدا استاندارد شده در چند کیلومتری خانه کشته شود.




نمخحک سال‌ها در زمین زندگی کرده بود و اطلاعات زیادی از زمین و زمینیان بدست آورده بود اما مخزن اطلاعات او در تصادم آسیب دید و فقط اطلاعاتی قابل بازیابی بود که اغلب  مربوط به ایران می‌شد  آنهم بسیار بسختی و با صرف زمان زیاد .
گروه بازیابی اطلاعات بلافاصله بعد از بدست آوردن مبحثی به طور کامل آنرا منتشر می‌کند و من که با گیرنده‌ی فوق کهکشانی خودم امواج رله‌های بین کهکشانی را دریافت می‌کنم بدون هیچ دخل و تصرفی این اطلاعات را تحت عنوان "ما از منظر یک نمی" منتشر می‌کنم

امید که مفید باشد

توجه کنید که مسئولیت درستی یا نادرستی مطالب به عهده‌ی مرحوم نمخحک می‌باشد